در دوران ریاست خاتمی بر جمهور، اصلاحطلبان نمیخواستند که «تدارک چی» باشند آنها بیشتر میخواستند، و این بیشتر را بنام جمهور میخواستند و برای بقای اسلامیت نظام. روزنامهنگاران دوم خرداد، حدی از انتقاد را برای بقای نظام مفید میدانستند، و این تفسیر آنان بود از مردمسالاری دینی.
اگر فیلتر شورای نگهبان نبود، اگر خودی و غیر خودی، بیان مشترک هر دو طرف نبود، شاید تصور میشد که برای جمهور هم خوب باشد.
و همینجاست که جمهور بیچاره، پناه میآورد و پناهنده میشود.
خاتمی محبوب بود، ولی چرا؟ شاید بخاطر خندههایش، آنهم در کشوری که رهبر انقلابش گفته بود: گریه کنید که ما با گریه زندهایم.
امروز احمدینژادی که نمیخندد و محبوب نیست و بدنبال امام زمان و ظهور قریبالوقوعش میگردد نیز، برای قدرت بیشتر رئیس جمهور، تلاش میکند.
رئیس جمهوری که میگوید ۲۵ میلیون و گاهی هم ۳۵ میلیون رای آورده، هرچند که مردمی که بعد از انتخابات به خیابان آمدند، گفتند که تقلبی رئیس شده.
حال این رئیس متقلب تلاش میکند همانکاری را انجام دهد که سید خندان غیر متقلب، حرفش را زد، تو دهنی خورد، و کنار رفت.
هر دو رئیس، چه تقلبی و چه غیر تقلبی، چه زیبا و چه زشت، چه متظاهر به روشنفکر پروری و چه عوام گرا، هر دو یک راه رفتند، و هر دو یک جور مورد تهدید و ارعاب قرار گرفتند و شاید هم فردا طرفداران این یکی مانند آن یکی به خیابان بیایند و...
این یکی نیز خواهان تغییر قانون اساسی نیست، مانند آن یکی.
این یکی نیز خواهان تغییر حکومت نیست، مانند آن یکی.
خواهان هیچ نوع تغییری نیست، مانند آن یکی.
او هم شاید اجرای بدون تنازل قانون اساسی را میخواهد، فقط نمیگوید که اصلاحطلب است که البته نیست، مانند آن یکی.
این هر دو فقط کاهش دخالت رهبری در امورشان را میخواهند، هر دو در همین حد.
آن یکی میخواست تدارک چی نباشد، این نیز هم.
آن یکی میخواست وزرایش را خودش انتخاب کند، این نیز هم.
آن یکی از حکم حکومتی خسته شده بود، این نیز هم.
به هر حال هر دو راه بهجایی نبردند و این را قانون اساسی ولایت مطلقه فقیه میگوید، حتی اگر بدون تنازل اجرا شود.
شاید اینست که این روزها دیده میشود که کسانی که فقط خودشان را جنبش سبز میدانند، کم کم دارند از محمود دفاع میکنند، هرچند که در ظاهر انتقاد از علی نشان داده شود.
کار اینان جالب است، ار یک سو، طرف محمود را میگیرند، و از سوی دیگر خود را به علی نزدیک میکنند، خب، شاید این همان سیاست است، با اسم فاعل سیاس، که سالوس هم از همین گونه است.
نتیجه اینکه خنده بسیار مهم است، اینهمه مردم طرفدار آن خندان بودند، در حالی که این یکی طرفدار چندانی ندارد .
به هر حال هم گروه متقلب ۲۲ خرداد دارد به سرنوشت گروه خندان دوم خرداد دچار میشود.
شاید اگر هردو میدانستند که نمیتوان از مردم هزینه کرد وضع بهتری میداشتند، و یا اینکه اگر از مردم هزینه میکنند، به این مردم بیچاره هم توجه کنند و آدم حسابشان کنند، نه برگ رای و نه سیاهی لشکر.
نه ترجمه جمهوری اسلامی به مردمسالاری دینی توانست برایشان قدرت بیشتری بیاورد و نه چسبیدن به ظهور امام زمان، شاید اگر براستی به مردم میپیوستند و بهراستی مردمسالار بودند، امروز وضع بگونه دیگری میبود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر