گفتگوی خبر انلاین با دکتر ابراهیمی دینانی
محمدرضا اسدزاده می نویسد در دیدار نوروزی با استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی بیش از 3 ساعت گفت و گو داشته است از برخورد بافرهنگ باستانی ایران گرفته تا حکومت توحیدی نخبگان ولی ناچار بخش هایی از گفتار استاد را با مشورت او به جهات مختلف تعدیل کرده است. فشرده ای از گفتگو که منتشر شده خود نشان می دهد چرا حرفهای دکتر دینانی نمی توانسته بدون تعدیل منتشر شود. فشارهای سیاسی برای مهار اندیشه کسانی چون دکتر دینانی آنها را شاید بیش از حد با فرهنگ عربی به ستیزه واداشته است. اما بخشی از حرفهای او که از ایران می گوید در رسانه های فارسی تازگی دارد:
موضوع بحث ما نوروز و فرهنگ ایرانی است...
این روز ها حرف زدن از ملی گرایی و مسائل ملی و نوروز ایرانی خطرناک شده. حالا چه شده که شما سراغ این بحث رفتید. من نظراتی در این رابطه دارم که برخی را تاکنون نگفته ام. خب می دانید که برخی آقایان اساسا با نوروز و فرهنگ ایرانی مخالف اند.
بحث ما هم درباره نوروز و آیین های نوروزی است که از سوی برخی به نام اسلام با آن مخالفت های می شود؟ از طرفی درباره نوروز احادیثی داریم که نوروز را تایید می کنند. این تعارض ها از کجا ناشی می شود و چگونه قابل حل است؟
اینها از دو رویکرد به اسلام و تفکرات اسلامی ناشی می شود. بعضی ها فکر می کنند هر چه ملی است اینها را ایرانی ها ساخته اند. این مسئله است. ما قبل از اسلام خیلی چیزها داشتیم. برخی می خواهند بگویند نیست. واقعیت است که در این مملکت بعضی از نوروز خیلی خوششان نمی آید. حرف و کلامشان نفوذ هم دارد. پس می گویند قبل از اسلام هر چه بوده کفر بوده و چرا می خواهید کفر را زنده کنید؟ اینها اساسا با ادبیات و فرهنگ پارسی آشنا نیستند. با فرهنگ ایرانی آشنا نیستند.
می دانید تحت فرهنگ عربی درمی آیند. ذهنیتشان می شود عربی. نه اسلامی. این عربی شدن با اسلامی شدن دو چیز است. بعضی ها زندگی شان، فکرشان، فرهنگشان و همه خمیرمایه شان عربی شده. نه اسلام محمدی. اسلام محمدی با اسلام عربی فرق دارد.
وهابیت و اسلام القاعده مال همین عرب هاست. این فرهنگ عربی است. نه اسلام آسمانی. در طول این 14 قرن یک متفکر و فیلسوف عرب برای من پیدا کنید. اینها خلفای شان هم عربی بوده اند. فرق خلفا با علی این بود که اسلام علی، اسلام محمدی و اسلام آسمانی بود. نه عربی. من صریح می گویم که به حضرت علی ارادت دارم. نه به این عرب ها. چرا. چون علی یک انسان آسمانی است.
من ناسیونالیست نیستم اما با اسلام عربی هم مخالفم. می گویند چرا این طور می گویی؟ من نمی گویم. تاریخ و اندیشه انسان این را می گوید. بله که به علی ارادت دارم. این علی و فرهنگ اهل بیت است که با فرهنگ ایرانی و با همه فرهنگ های جهان تعامل و تفاهم دارد. وگرنه مطمئن باشید اسلام عربی با هیچ فرهنگی کنار نمی آید. اسلام طالبانی با هیچ فرهنگی کنار نمی آید. امروز خطری که ما را تهدید می کند همین است.
توجه فیلسوفان مسلمان ما به بن مایه های فرهنگ ایرانی چگونه بوده است؟
فیلسوفان ما همه به فرهنگ ایرانی توجه داشته اند. حالا ملاصدرا کمتر توجه داشته. خیام و دیگران، بیشتر. مثلا ببینید خیام منجم ایرانی بوده و تقویم جلالی را او تنظیم کرده است. خیام هیئت دان و ریاضی دان بی نظیری بوده. اما در راس همه آنها ابن سینا قرار دارد که رساله نور را نوشته.
برای اینکه نور اصلا اولین بار در ایران مطرح شده است. قرآن هم خدا را نور معرفی کرده است. کلمه واجب الوجود و این دست کلمات یونانی است. اولین بار حضرت زرتشت، نور را مطرح کرده در عالم و اینها فکر می کنند که او مشرک بوده است. خیلی ها زرتشت را مشرک میدانند در حالی که اصلا مشرک نبوده و اولین موحد ایرانی پیش از همه اینهاست. خود ابن سینا هم از همه آیات قرآن آیه نور را تفسیر کرده است.
غزالی هم کتابی دارد به نام مشکاه الانوار. غزالی با اینکه متکلم و اشعری است و در بغداد تحصیل کرده اما این کتاب را درباره ایران نوشته که خیلی کتاب مهمی است. سهروردی که اصلا خودش را محیی و احیا کننده حکمت خسروانی می داند و بعد هم خود را تابع ابن سینا می داند. از طرفی ابن سینا مشایی نبوده و هزار سال است که به غلط این حرف را گفته اند. همین آثاری هم که از او به ما رسیده رگه های ایرانی دارد مثل سلامان و ابسال، حی ابن یقظان و خود اشارات، مقامات العارفین که اشاراتی به حکمت ایران باستان دارد. سهروردی هم می گوید من پیرو ابن سینا هستم از جایی شروع کردم که او آنجا ختم کرد.
آن طور که تاریخ نشان می دهد در آن زمان در کل جهان، فقط حکمت ایران و یونان مطرح بوده است.
دقیقا درست است. در همین یونان کوچک و آتن پایتخت یونان بوده که البته هنوز هم هست چقدر حکمت وجود داشته. در کل اروپا، انگلیس و فرانسه ای نبوده. تنها جایی که در مغرب زمین حکمت داشته، آتن بوده است. آتن ارسطو و سقراط و افلاطون و هراکلیتوس داشته. ایران هم آن موقع هم حکمایی داشته. خود زرتشت یک حکیم بزرگ بوده است.
اینکه گفته می شود زرتشت پیامبر نبوده و کافر بوده صحیح است؟
خیر. اصلا. دقت کنید که در ایران حکیم و پیغمبر یک معنا داشته اند. پیغمبر به معنی پیام آور آسمانی است. چرا که حکمتش حکمت الهی بوده، حکیم همان است که یهودی ها به آن خاخام می گویند. در حکمت هم تبادلی بین ایران و یونان بوده است. در چین و هند هم خبرهای کمی بوده اما نه به اندازه ایران و یونان، این دو کشور از نظر فرهنگی در کل جهان مطرح بودند و در همین حال جنگ هم داشتند. ایران و یونان 3 جنگ داشته اند که چند بار ایران یونان را شکست داد و بعد اسکندر آمد، ایران را شکست داد. هر چه بلا بود به سر ایران او آورد.
خشایارشاه در این جنگ ها تا آکروپلیس رفت. من وقتی در بلغارستان بودم، همانطور که می دانید مرز یونان است. دیدم بلغاری ها خیلی ایران را دوست دارند و برخی خود را ایرانی می دانستند، من پرسیدم چطور؟ گفتند وقتی خشایار شاه لشگر کشید به یونان در راه بازگشت عده ای از لشگریانش اینجا ماندند و بنابراین ما از نسل همان ایرانی ها هستیم.
بنابراین حکمای ما بسیار بودند اما گمنام هم بودند و بسیاری از آثار آنها هم از بین رفته در واقع بعد از اسلام این اموی ها بودند که (کتاب) سوزاندند. امروز در واقع همین القاعده هستند. این القاعده که الان به وجود نیامده. این طالبانی ها همیشه بوده اند. هر چه آثار ایرانی بود، چندین بار سوزاندند به خصوص آثار دینی و مذهبی ما را. این ها ریشه هایشان همه همان فرهنگ عربی اموی است که اول اشاره کردم. بنابراین آثار ایران نمانده اما بسیاری از آثار یونان مانده. این یک مسئله است.
مسئله دوم این است که مورخ بزرگی مثل هرودوت یونانی بوده است. درباره این سه جنگ هم نوشته اما طبعا چون یونانی است به نفع یونان نمی نویسد. اگر چه به ضرر ایران نوشته اما حداقل اسم ایران هست . عنادهایی بوده و دشمنی های که موجب شده تاریخ را مغرضانه بنویسد اما باز هم ما از هرودوت می فهمیم که ایران چه نقشی داشته. می پرسند از کجا می گویید آثار ایرانی ما را سوزانده اند و انکار می کنند. یک استاد دانشگاه کابل به من گفت که هر چه کتاب فارسی بود طالبان آتش زدند. شما حساب کنید که 1400 سال ما این مسئله را داشته ایم.
آمدند آثار ما را از بین بردند، آنوقت تا حرف می زنیم می گویند شما ناسیونالیست هستید. ما ناسیونالیست نیستیم. دفاع از قوم و قبیله که نمی کنیم. من از فرهنگ دفاع می کنم. ما دارای فرهنگ غنی بودیم و به همین دلیل ایرانی ها اسلام را بهتر از عرب ها فهمیدند. هنوز هم بهتر می فهمند. گسترش اسلام با قلم ایرانی ها بوده است. جنگ تنها، پیش می رود اما فایده ای ندارد. ایرانی ها قلم زدند. ابن سینا و غزالی و این همه متکلم و فیلسوف از اسلام نوشتند. همین صحاح سته که برای اهل سنت و حدیث است هر 6 تای آنها ایرانی بودند. اینها مسائلی است که بعضی ها می خواهند نادیده بگیرند.
اسلام هم که آمده خدا را نور دانسته، الله نور السماوات و الارض. اسلام که ما قبل خودش را انکار نکرده، اما هنوز هم عرب ها با ما دشمن هستند. اسلام هم که فاتح شد چون اینها اسلام را عربی می دانند، توانستند بر ایرانی ها مسلط شوند. ما اسلام را آسمانی می دانیم و آنها عربی و فرق است بین این نگاه ما و آنها. ما توانستیم که معارف اسلام را بفهمیم و گرنه عرب ها چه می کردند؟ خلاصه فقط با زور شمشیر که نمی شد. امروز هم نمی شود با فشار و تحکم و تحمیل و آدم کشی در دنیای امروز پیش رفت.
ارزیابی شما از وضعیت فکری و اندیشه در دهه هشتاد چگونه است؟
پاسخ این سوال قدری مشکل است. من الان آشفتگی فکری می بینم. نه تنها در جامعه خودمان بلکه در جهان. هم این سیر جهانی در ما اثر داشته و هم خود ما مشکلاتی داریم. جهان پیش رفته و نمی شود انکارش کرد بیشتر ذوق تصویری ایجاد شده و تخیل. تصویر خیلی مهم است و خیلی کارها از آن برمی آید ولی به همان اندازه عمق آدم را کم می کند. انسان های عمیق دیگر شاید کم داشته باشیم. اطلاعات به اندازه یک دریا و عمق به اندازه یک سانتی متر است. انسان این گونه دارد تربیت می شود و قدری مشکل آفرین است چرا که تعقل به سمت حسی شدن و خیالی شدن پیش رفته که این جهانی است اما در ما هم هست.
* با ویرایش و تلخیص
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر