واحد ساختاری فضا
برای بررسی مسائل اجتماعی و یا سیاسی، واحد های تحلیلی مختلفی بکار می رود ولی برای سلسله شرایط کنونی ایران ما به واحد ی نیاز داریم که علاوه بر ظرفیتش برای تحلیل همه جانبه این شرایط بتوانیم بر اساس آن جامعه را ساختاربندی و سازماندهی کنیم .در حقیقت این واحد در قالب یک نقشه راه به ما میگوید که هریک از بازیگران در کجای راهند ، چه عوامل اساسی ای بر شرایط نقش دارند ، نقاط هدف کدامند و چگونه باید به هدف برسیم ؟
در حقیقت تفکیک و هدف گذاری این فضا ها به ما یک نقشه راه میدهد که همه میتوانند ببینند چقدر آمدهاند چقدر مانده و در چه جهتهایی باید بروند و برای هر مولفه عدم تعادل به صورت یک فضای هدف تعریف میشود.
جنگ فضاها، مبارزه را ساختار یافته میکند و از پراکندگی فعالیتها به سوی همجهتی و کنترل سرعت و شدت فعالیت ها طبق اقتضا در یک سیستم پیش می رود.
در حقیقت در فضا هاست که اتفاقات رخ میدهند و در این جاست که افراد و نهاد ها بر هم اثر میگذارند .
نهاد ها در این فضاها بر افراد کنش میدهند و افراد در این فضاها واکنش میدهند .مجموعه افراد و نهاد ها بازیگران فضاها هستند.فضا ها هم ساختار ها را در بر میگیرند و هم کنشگران فردی.به عبارت دیگر فضاها هم ماکروفیزیکهای قدرت سیاسی و هم میکرو فیزیک های قدرت اجتماعی و ریزبدنه ها را پوشش میدهد .
نهادها دراین نقشه راه به طور کلی به دو قسمت حاکمیت و جامعه هوشمند تقسیم میشوند.
افراد هم در قالب جامعه هوشمند - جامعه متوسط و بدنه - و عوام کنش و واکنش نشان میدهند .
فضای ساختاری، فضای کمپلکس
فضای کمپلکس جایی است که تمامی فضاها در آن بر هم کنش دارند و نتیجه نهایی این فعل و انفعالات در آنجا نمایان می شود.در اینجا تمامی مولفههای سیاسی اجتماعی اقتصادی نظامی شفاهی و مجازی حضور دارند.
فضای کمپلکس مورد نظر ما فضایی است که حاکمیت تعادل کلی خود را از دست میدهد چون هریک از این فضاها یک پایه برای نظام هستند و اگر این پایه ها را بزنیم تعادل کلی نظام بر هم می خورد (این در حقیقت بسط تئوری جیو جیتسودر مبارزات بی خشونت است) و این امکان به صورت واضح و عملی ایجاد می شود که بتوان در یک سطح حداقلی به تغییرات اساسی و در یک سطح حداکثری به تغییر نظام رسید. برای دستیابی به این اهداف باید هریک از مولفه های سازنده فضای کمپلکس به سمت مورد نظر ما به اندازه کافی (کمی وکیفی) برسد ، توجه شود که هریک از این مولفهها به تنهایی و جدای از سایرین نمی تواند کل نظام را از تعادل خارج کند.این مقدار کافی می تواند برای هر مولفه تعریف شود تا بتوان بصورت روشن مراحل و روند تغییرات را اندازه گرفت و زمینه های مختلف جنبش را مدیریت کرد.
در فضای کمپلکس تمامی فضاهای دیگر با هم ارتباط دارند و همسازه هم هستند که با مدیریت هر یک علاوه بر تغییر در آن فضا میتوان تغییراتی را در فضای دیگر اعمال کرد.
فضای پیشین
فضایی است که خود سبب ایجاد و یا تسهیل فضای هدف می شود.فضای پیشین مولفه هایی دارد که با تکرار در گذشت زمان باعث رسیدن به فضای هدف می شود.فضای پیشین این خاصیت را دارد که از طرف مقابل آگاهی زدایی و حساسیت زدایی میکند و ناگهان اورا در موقعیت ناخواسته قرار میدهد ،هر چند گاهی طرف مقابل میداند که این فضای پیشین چه عواقبی دارد اما توانایی و یا مشروعیت تخریب این فضای پیشین را ندارد. نمونه این فضا ، فضای روزهای پیش از انتخابات هشتاد و هشت بود که شور و حضور مردم در میادین اصلی تهران و مناظرات خیابانی به تظاهرات خیابانی پس از تقلب منجر شد . نمونه دیگر این فضا برای حاکمیت متصور است یعنی همین فضای کنونی که ما در آن به سر میبریم و بدون ایجاد حساسیت مردم عادی و حتی نخبگان کم کم به سمت فضای بسته نهایی حکومت پیش میرویم .
فضای بسته-فضای بی بازگشت
فضای بسته ایده آل حاکمیت برای ثبات و ادامه حیاتش است. فضای بسته فضایی خواهد بود که :
معترضان نزد ناظران بدنه و عوام مشروعیت اعتراض و عمل ندارند ، حاکمیت حق اعمال هر گونه برنامه ای را دارد ، در آنجا از جامعه حساسیت زدایی و آگاهی زدایی شده ، ابزار و محل های کنش فعالین همه تصرف شده ، مردم به صورت توده وار بسیج میشوند ، اقتصاد انحصاری شده و تبدیل به ابزاری برای کنترل و هدایت مردم شده و علی الخصوص توسعه نهاد هایی همچون کمیته امداد را خواهیم داشت، سازمانهای دولتی توسط نیروهای نظامی (سپاه و بسیج) تصرف شده تا هم آنها را متناسب با خواستهای حاکمیت اداره کنند و هم از عدم ورود نظرات و مدیریت نا هماهنگ به آنها اطمینان حاصل کند در این حالت در برابر این غنائم اهدایی به نیروهای نظامی آنها به عنوان نیروهای قسم خورده از این سازمانها نگاهداری و نگهبانی میکنند تا به دست نیروهای مردمی نیافتد و سازماندهی نیروهای نظامی و شبه نظامی متمرکز تر و دخالت آنها در همه شئون زندگی مردم بیشتر می شود، آموزشهای ایدئولوژیک که پایه نظام ولایی هستند گسترش یافته و از آموزش هرگونه علوم انسانی که پایه غربی و انسانی دارند جلوگیری میکنند ، آزادیهای سیاسی و اجتماعی لحظه به لحظه تنگ تر و هر انتقادی در هر سطحی رنگ امنیتی به خود میگیرد ، ترس از حاکمیت و ترس از همسایه و همکار به عنوان مخبرین حاکمیت فضای اعتمادی و فضای شفاهی را نابود می کند ، مردم به فضای بسته عادت می کنند و آن را امری طبیعی و حتی لازم فرض میکنند ، رسانهها و مطبوعات سراسر تملق و تمجید از اوضاع درخشان سیاسی و اقتصادی و اجتماعی میشود، نیروهای غیر دولتی و کنشگران اجتماعی هم توان عمل و هم مشروعیت عمل را از دست میدهند ودر صورت استقرار فضای بسته دیگر امکان تولد و رشد جامعه مدنی برای همیشه بی بازگشت خواهد بود.در یک کلام تمام دستاورد های اصلاحات که سنگر به سنگر تصرف شده اند ،سنگر به سنگر به حاکمیت تمامیت خواه باز پس داده می شود و به دوران طلایی دهه 60 برخواهیم گشت وحتی شاید طلایی تر.
فضای کارناوالی
این فضا پرده آخر تمام بازیها در تمام فضاهاست. پس از ایجاد عدم تعادل کافی برای حاکمیت در فضاهای مختلف ،در نهایت باید بی تعادلی حاکمیت را به صورت عینی و نمادین نمایش داد. در حقیقت پس از اینکه موریانه های جنبش کم کم پایه های تعادل حاکمیت را خوردند باید ضربه نهایی در فضای کارناوالی بر این پایه های سست وارد شود. فضاهای کارناوالی شرط شورش موقعیت هاست ، این موقعیت ها آماده شعله ور شدن می باشند .
در فضای کارناوالی نمایندگان اکثریت اقشار جامعه به خیابانها می آیند و عدم مشروعیت حاکمیت را اعلام عمومی می کنند . نمونه فضای کارناوالی روزهای انقلاب 57 و روزهای پس از انتخابات 88 در تهران بود.
توجه شود در نقشه راه جدید این تفاوت وجود دارد که فضای کارناوالی در پایان فضا سازی های دیگر و پس از ایجاد عدم تعادل کامل حاکمیت در فضای عمومی رخ می دهد تا امنیت مردمی که به خیابانها می آیند تهدید نشود و آمدن آنها نیز بی فایده نباشد.
محافظت از فضا
هر فضایی پیامدهایی دارد که مخصوص و محصول خود آن است. این پیامدها با گذشت زمان به صورت مولفه هایی اساسی در فضاهای بعدی نمود می یابند ، حال بسته به شدت آنها ،تکرار آنها ویا حذف آنها توسط نهادها و کنشگران ، ممکن است شاهد حضور یا غیبت آنها باشیم . معمولا حاکمیتهای مستبد سعی میکنند در فضای ایده آلشان (بسته ) مولفههای فضای مخالفان را حذف کنند . آنها رهبران و نیروهای مخالف را حذف یاایزوله ، طرفداران خود را باز سازماندهی میکنند ، تودهها را در جهت خود بسیج میکنند ودر کل جامعه دستاورد های مخالفان را بازپس میگیرند یا نابود میکنند.
فضای مورد علاقه حاکمیت ایران فضای بازگشت ناپذیر است . این را می توان در مذاکرات هستهی هم مشاهده کرد ، آنها همواره میخواهند به نقطهای بروند که رقیب نتواند آن را تصرف کند .
جنبش سبز قطعا دستاورد های بزرگی داشت ، حتی فراتر ازانتظار سازندگان آن . دستاورد هایی همچون :
مشروعیت زدایی از حاکمیت ، مشروعیت زدایی از دین به عنوان متولی امور کشور ، شک و بی اعتمادی به کل کارهای حاکمیت ، ایجاد فضای انتقادی ، شکستن تابوی شخصیتی ولایت فقیه ، ریزش اساسی در میان طرفداران خود حاکمیت وکاهش محسوس پشتوانه نظام چه برای چالش های داخلی و چه چالش های خارجی ، کاهش محسوس اقبال به رسانه حاکمیت ، آگاهی مخالفین از وجود هم و از تعداد همدیگرو از قدرت جمعیشان ایجاد باور امکان تغییر و باور تزلزل پذیری حاکمیت (به عنوان پایه نامرئی حاکمیت)وانجام تمرینی عملی برای مخالفان و رهبرانشان و مشخص شدن نقاط ضعف ونقاطی که در جنبشهای بعدی باید مورد توجه قرار بگیرد در نهایت از دست رفتن بخش مهمی از فضای روابط خارجی حاکمیت (مانند اتحادیه اروپا،روسیه ، چین ، کره جنوبی ) و دستاورد های دیگر.
فضای اعتراضات خیابانی پیامد یکسری مولفه های خاص و شاید تکرار نشدنی بود،مولفه هایی همچون رقیبانی از درون خود نظام و مشروع و پارلمان های خیابانی در تهران و فضای نسبتا آزاد و باز برای فعالین اصلاح طلب قبل از انتخابات و در نهایت غافلگیری حاکمیت .اما همه اینها براحتی توسط برنامه ریزی مجدد و در غیاب کنشگران فعال ، قابل تغییر و حذف هستند ، مخصوصا که بدنه جامعه نیز در حوادث اخیر بالاخص در شهرستانها هزینه ای نداده اند و رودر رو در گیر مسایل نشده اند و قابلیت بازسازی فضای ذهنی جامعه به نفع حاکمیت در این حالت بسیار بالاست . حال اگر بخواهیم در آینده دوباره شروع به فعالیت کنیم ، چه این جنبش را برنامه ریزی مجدد کنیم و چه جنبش دیگری را شروع کنیم.
نباید از صفر شروع کنیم و باید از آخرین جایی که تمام کردهایم شروع کنیم : فضایی که اعتراضات خیابانی ایجاد کردهاند ، در غیر این صورت هم باید مسیر پر هزینه دیگری را از آغاز تا اینجا بپیماییم و همچنین برای شروع ، حاکمیت دیگر چنین فضایی به ما نخواهد داد.به این منظور باید در این شرایط که امکان فعالیت فعلا نیست و تا برنامه ریزی مجدد و سازماندهی ، این فضا را با دستاوردها و مولفههایش به آینده انتقال داد .
در این جهت دو روش وجود دارد : الف . محافظت پویای فضا و دستاوردها ب . انجماد فضا و انتقال آن به آینده
(این موارد در نوشتار های بعدی شرح داده خواهد شد)
فاکتور اساسی در حفاظت فضاهای سبز فاکتور حساسیت است. اگر جامعه حساسیت خود را نسبت به حوادث پیشامده و شرایط پیش رو حفظ کند خودبه خود عوامل دیگرهم حول آن حفظ و حتی بازسازی می شوند.
آن چه حاکمیت می خواهد سترون کردن و حساسیت زدایی از اذهان مردم و فراموشی شیرین خرداد۸۸ است.
همچنین برای حفاظت از فضاهای سبز باید رهبران نمادین جنبش (موسوی و کروبی و نزدیکانشان ) را حفظ کرد.رهبران نمادین از مولفههای اساسی فضا سبز هستند ویکی از موتورهای مشروعیت بخشی ، اعتماد بخشی وهماهنگ سازی جنبش هستند. حذف آنها چه بصورت فیزیکی ، چه ارتباطی جنبش را دچار نقص و مشکل اساسی می کند و فضا را به نفع حاکمیت برگشت ناپذیر می کند. این نکته ای است که حاکمیت نیز متوجه آن بوده ولی به دلیل حساسیت جامعه اقدام به دستگیری و محاکمه آنان نکرده است ، اما در مقاطعی اقدام به حساسیت سنجی جامعه کرده است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر