دکترعباس میلانی در مصاحبهای با امیدمعماریان در وبسایت هافیتگتون پست در مورد کتاب اخیرش «شاه» که به تازگی در آمریکا منتشر شده است علاوه بر بررسی زوایای ناگفته کودتای ۲۸ مردا شباهتهای موجود بین رژیم شاه و حاکمیت کنونی ایران را مورد بررسی قرار داده است. درحالی که دولت ایران مخالفان قانونی خود را دائما به رابطه با بیگانگان و آنچه آیت الله خامنهای دشمن خطاب میکند، میلانی در این مصاحبه در خصوص ارتباطات آیت الله خمینی پیش از انقلاب با آمریکاییها میگوید: « کتاب نشان میدهد که (آیت الله) خمینی داوطلب تماس با آمریکاییها شد، او به سوالات آنها پاسخ داد و به متحدانش توصیه کرد که با سفارت آمریکا مذاکره کنند. بنابراین در تمام این مراحل، در حقیقت، آنچه من آشکار کرده ام بسیار متفاوت از آنچه است که تا کنون در مورد آن فکر میشد. »
وی در خصوص تعدادکشته شدگان معترض در زمان شاه در مقایسه با پس از انقلاب میگوید: « اگر شما به تعداد کل کشته شدگان زمان شاه نگاه کنید در همه مدت ۳۷ ساله زمامداری او کمتر ۱۵۰۰ نفر کشته شدند. در حالی که تنها در چند ماه در سال ۱۳۶۷ بیش از چهارهزار نفر کشته شدند.»
عباس میلانی برای نوشتن این کتاب میگوید با چهارصد نفر مصاحبه کرده و از اسناد جدیدامنتشر شده سفارت خانههای آمریکا وانگلیس و سیا استفاده کرده است که چهره دیگری به وقایع پنجاه سال اخیر ایران میدهد. این اسناد همچنین نشان میدهند که کودتای ۲۸ مرداد میتواند به شکل دیگری نیز روایت شود و اینکه رابطه شاه ومصدق پیچیدهتراز آن بوده که بتوان به صورت سیاه و سفید به آن نگاه کرد.
دکترمیلانی در خصوص یکی دیگر از موارد مشابه زمان شاه و زمان فعلی نیز با اشاره به تصور غالب براینکه شاه حکومت پایداری دارد میگوید: «اگر شما به مدارک انگلیسیها و آمریکاییها و همچنین سازمان سیا نگاه کنید میبینید که بین ۱۹۷۵ و ۱۹۷۸، یعنی از سه سال قبل از انقلاب، نگاه امریکاییها و انگلیسیها این است که شاه میماند وساواک کاملا کنترل اوضاع را در دست دارد.... من فکر میکنم که دقیقا همان نسخهای است که غربیها درمورد ایران اشتباه فکر میکنند. آنها نمیفهمند که مردم تا چه اندازه از رژیم ایران به تنگ آمدهاند، و اینکه چقدر حکومت ایران فاسد است. آنها نمیفهمند ساختار پلیسی بی رحمانه رژیم ایران و نیروهای نظامی (سپاه پاسداران) و وزارت اطلاعات را و بنابراین آنها مسیر را اشتباه میروند.»
میلانی در شرح یکی دیگر از نکات موازی یا مشابه زمان شاه و حکومت فعلی ایران میافزاید: « شباهت دیگر میان (علی)خامنه ای و شاه است. وقتی مشکلات بروز پیدا کرد شاه اینکه ریشه مشکلات در داخل است را باور نکرد. شاه باور داشت که سیا و انگلیسیها و کمونیستها و شرکتهای نفتی یا همه شان مخالفان را مجهز کردند. آنها بودند که داشتند انقلاب را مهیا میکردند. بنابراین به جای پرداختن به مشکلات داخلی او دایما تلاش کرد به متهم کردن دیگران بپردازد یا سعی کرد که بی بی سی یا رسانههای غربی را خاموش کند. او هیچگاه متوجه نشد که خود اوطبقه متوسطی ایجاد کرده بود طبقهای که تحصیل کرده بود و طبقه کارگری که انتظارات بیشتری از زندگی و ساختار سیاسی طلب میکرد. بنابراین به جای حل مسایل دایما سعی میکرد که به توطئهای که علیه او کرده بودند را خنثی کند.»
میلانی ادامه میدهد: «خامنهای هم همان تحلیل را انجام داد. وقتی که سه میلیون نفر از مردم به خیابان ریختند غریزهاش نگفت که من اشتباهات بزرگی مرتکب شدهام و اینکه میلیونها نفر مخالف من هستند و به همین خاطر جانشان را به خطر میاندازند و میگویند مرگ بر دیکتاتور. به جای آن تصمیم گرفت که صورت مساله را پاک کند. او تصمیم گرفت که رسانههای غربی را متهم کند، دانشگاه ییل و من و شما و دیگران را که اینها پشت این ماجرا بودند. شاه زمانی متوجه داخلی بودن ماجرا شد که خیلی دیر بود. من کاملا اعتقاد دارم- اگر چه نمیتوانم اثبات کنم- بلکه حسم از نوشتههایی که خواندم این است که اگر شاه یک سوم اصلاحاتی که در سال ۵۵-۵۶ اجرا کرد را دو سال زودتر انجام میداد ما الان در یک ایران بسیار متفاوت تری زندگی میکردیم. هیچ امر ناگزیری برای آمدن روحانیون به قدرت وجود نداشت. امر ناگزیز فقط در یک چیز بود: دموکراسی.»
استاد دانشگاه استانفورد همچنین در خصوص دوگانگی برخورد حکومت آمریکا در برخورد با مخالفان خودش میگوید: «یکی از استاندارهای دوگانه رهبران ایران این است که رهبران فعلی وقتی در زمره مخالفان شاه بودند رابطه بسیار قوی با سفارت آمریکا و دیگر سفارت خانهها داشتند. آنها خودشان داوطلب برقرار تماس بودند. آیت الله خمینی خودش داوطلب تماس با آمریکاییها در پاریس بود. حال جالب این است که مثلا روزنامه کیهان تلاش میکند که بگوید موسوی یا دیگر مخالفان دولت وابسته به امریکا هستند.»
نویسنده کتاب هویدا و نیز کتاب اخیرا چاپ شده «شاه» همچنین در مصاحبه با امیدمعماریان به تلاشهای شاه برای قطع کردن راههای تماس آمریکاییها با مخالفان حکومت ایران میپردازد و آن را یکی از عوامل مضر برای شاه قلمداد میکنند. میلانی همچنین از بدبینی شاه به اطرافیانش مخصوصا افرادی که به وی حقایق را گوشزد میکردند میگوید و با اشاره به برخی مقامات اطلاعاتی که توسط وی کشته یا از کار برکنار شدند به این نتیجه گیری میپردازد که به علت قطع شدن تماس شاه با واقعیت جامعه تحلیل وی از آنچه در جامعه میگذشت نادرست بود.
در پایان این مصاحبه این استاد دانشگاه استنفورد همچنین از اینکه دولت امریکا هم اکنون شناخت دقیقی از جامعه ایران به دلیل نداشتن سفارتخانه در تهران رنج میبرد سخن میگوید و اینکه آمریکا طی سی سال گذشته فاقد یک استراتژی منسجم در قبال ایران بوده و به همین جهت همواره به صورت واکنشی به رویدادهای مختلف واکنش نشان داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر