هرچند میتوان واژه اصلاحطلبی و جریان اصلاحات در ایران را بر اساس تعابیر گوناگون از جمله مرامنامه احزاب اصلاحطلب، صحبتها و نوشتههای چهرههای شاخص و همچنین تجربیات و سوابق این جریان به اشکال گوناگون تعریف نمود اما دو تعبیر از واژه اصلاحات در سالهای اخیر بیشتر جنبه عملی به خود گرفته است، اولین تعریف آنست که می گوید اصلاحات به معنی تلاش بخش و یا قسمتی از حاکمیت برای تغیر وضع موجود در جهت پیاده سازی اصول دموکراتیک در قوانین کشور و نحوه عمل حاکمان در مواجهه با مردم است، عمده ابزار مورد استفاده در این شیوه، شرکت در انتخابات به منظور در اختیار گرفتن هر چه بیشتر اهرم های قدرت و سپس تلاش برای پیاده سازی مبانی دموکراسی با در اختیار داشتن قدرت لازمه است.
تعریف دوم اما به معنی تلاش مردم و جریانهای خارج از قدرت برای وادار نمودن حاکمیت به تن دادن به اصول دموکراسی با استفاده از روشهای مسالمت آمیز و مبارزات مدنی است. کودتای انتخاباتی پیشین در ایران را میتوان به عنوان نقطه عطفی در ماهیت هر یک از این دو تعریف جریان اصلاحطلبی در ایران بر شمرد، بدین معنی که تا پیش از انتخابات ۸۸، عمده ماهیت جریان اصلاحطلبی در ایران شامل تلاش چهرههای شاخص، احزاب و تودههای مردمی حامی اصلاحات برای در اختیار گرفتن نهادهای قدرت بوده که این امر در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و مجلس محقق شد. همانگونه که به خاطر دارید در بدو امر نحوه تقابل حاکمیت با آن رویداد به صورت انفعالی و خنثی بود چراکه هر چند حاکمیت نسبت به حوادث رخ داده ذهنیت مثبتی نداشت اما برای مقابله با آن دست به انجام حرکات خارج از عرف سیاسی آن روزگار نزد. پس از تحقق این هدف، جریان اصلاحات وارد فاز بعدی یعنی تلاش برای پیادهسازی مطالب مردمی و دموکراتیک در قوانین و شیوه اجرا شد، باز نمودن فضای سیاسی، رشد مطبوعات منتقد و تولید افکار و محتوای آزادی خواهانه، آزادی های نسبی اجتماعی و ... از دست آورد های دوره اصلاحات در روزهای نخستین پیدایش و به قدرت رسیدن است.
در این مرحله و پس از آن حاکمیت با خارج شدن از فضای انفعال، تحرکات نخستین برای کنترل و مهار جریان اصلاحات و مطالبات روز افزون مردم را در دستور کار خود قرار داد که حوادثی همچون توقیف مطبوعات و حادثه ۱۸ تیر از جمله نتایج این تقابل اولیه بود. به دلایل گوناگونی که در تفاسیر و نوشتههای مختلف از جانب طرفداران و مخالفان جریان اصلاحات به کرات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و ما در این نوشته به جزییات آن نمیپردازیم، این تقابل به پا پس کشیدن جریان اصلاحات از طرح مطالبات بیشتر و حتی عقبنشینی و از دست دادن فتوحات کسب شده منجر گردید. ادامه این روند به نقطهای ختم شده که حاکمیت با توسل به شیوههای غیر قانونی همچون تقلبهای گسترده در انتخابات گوناگون، تلاش خود را برای خارج نمودن اصلاح طلبان از چرخه قدرت فزونی بخشید که در نهایت انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ به عنوان نقطه نهایی برای خروج اصلاحطلبان از حاکمیت را رقم زد.
بدون شک دیگر در این نقطه، تلاش برای تعریف جریان اصلاحات در معنی اول از جانب ایشان بیفایده و خالی از منطق و محتوا مینمود، لذا بخشی از جریان اصلاحطلب تلاش خود را برای بازتعریف این جریان در معنای دوم و به شکل بیان مطالبات و اعتراض عمومی نسبت به حاکمیت و در قالب جنبش سبز آغاز نمود. این تلاش نیز در گامهای نخست با دست آوردهای شگرفی همراه بود اما گذشت زمان سرنوشت آن را مشابه با سرنوشت تلاش پیشین اصلاح طلبی رقم زد. «عقبگردهای مکرر و در نهایت شکست!»
با وجود آنکه به دلیل محدودیتهای زمانی و همچنین فضا و جو حاکم، هنوز تجزیه و تحلیلهای دقیق و متعددی در ارتباط با دلایل شکست جنبش سبز وجود ندارد با این حال در این بخش نیز قصد ورود به این بحث را نداریم، اما سوالی که بیشتر جلب توجه میکند سیاست، روش و نحوه تعامل جریان اصلاحات و چهرههای شاخص آن همچون آقای خاتمی در قبال آینده است.
چنانچه در بهترین حالت و با مثبتترین دیدگاه شکستهای مکرر جریان اصلاحات در پیشبرد اهداف خود را نتیجه عدم شناخت دقیق شرایط پیرامون، ماهیت جمهوری اسلامی و اشتباهات استراتژیک بدانیم اما تلاش دوباره اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات و توجیه مشارکت در آن، پرسشهایی در ذهن مخاطب رقم میزند که لازم است از جانب رهبران و پیروان اصلاحات پاسخی در خور به آن داده شود و پرسشهایی از جمله اینکه:
· آیا شرکت مجدد در انتخاباتی که همگان میدانند نتیجه آن را نه مردم بلکه حاکمیت است که مشخص میکند تلاشی برای حذف مردم و خواستههای ایشان در معادلات و تصمیمگیریهای سیاسی اجتماعی آینده ایران نیست؟
· آیا این شبهه مطرح نمیشود که اصلاحطلبان قصد دارند برای حفظ وجود و ماهیت خود دچار استحالهای دیگر شوند که شاید بهای آن حتی به قیمت حذف مردم از صحنه تصمیمگیری باشد؟
· هدف برای شرکت مجدد اصلاحطلبان در انتخابات و انگیزه مردم برای مشارکت مجدد در انتخابات فرمایشی چیست؟
· آیا در قدرت بودن در صورت نشان دادن چراغ مثبت از سوی حاکمیت میتواند توجیهی برای ادامه جریان اصلاحات باشد؟
· اگر جریان اصلاحات به رای مردم احترام می گزارد و نه به رای حاکمیت و چنانچه در انتخابات بعدی حوادثی مانند حوادث گذشته تکرار گردید و موج اعتراض متمدنانه و مدنی مردم با گلوله پاسخ داده شد آیا اصلاحطلبان مسئولیت خونهای ریخته شده را به عهده خواهند گرفت؟
· آیا شرکت در انتخابات با اصل پذیرش قانون اساسی و ولایت فقیه و پذیرش و تایید ماهیت نظام با علم به دانستن شیوه عمل حاکمیت با استناد به تجربیات گذشته چه در صورت پیروزی و چه در صورت شکست اصلاحطلبان در آن به منزله همراهی و پذیرش مسئولیت بخشی از جنایات رژیم نیست؟
· آیا این توقع نا بجایی است که چنانچه روزی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به هر دلیل ساقط گردید بخشی از مردم و یا آسیب دیدگان حوادث گذشته و آینده خواهان محاکمه رهبران جریان اصلاحات در کنار رهبران جمهوری اسلامی به جرم تایید، همراهی و معاونت در جرم باشند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر