چون فضا خیلی آزاد بود و مکانیسمهای “بالاترین” طوری طراحی شده بود که تیترهایی که هیجانیتر بودند یا بحثانگیزتر بودند را بیشتر پوشش میداد یا باعث میشد که آنها بیشتر امپلیفایر بشوند، نتیجه این شد که یکسری آدمهایی که رادیکالتر بودند و حرفهایی میزدند که در جامعه حساسیتبرانگیزتر بود، فضای بیشتری را در صفحهی اول وبسایت اشغال میکردند. در حالی که در جامعهی واقعی، چنین چیزی حقشان نبود. یعنی اگر واقعاً مکانیسمهای “بالاترین” میتوانست انعکاسدهندهی درستی از جامعه باشد، اینها در جامعهی واقعی این حجم فضا را نمیتوانستند اشغال بکنند و بهنظرم، این ضعف تکنیکی “بالاترین” است.
اینها نظرات صاحب سایت بالاترین است که در میزگردی با رادیو آلمان بیان کرده است. مطلب کاملا گویا است اما اجازه بدهید کمی توضیح دهم تا بیشتر برایتان مشخص شود که بالاترین چطور چوب مدیریت ضعیف و ناکارآمد و نیز اعمال سلیقه شخصی صاحبش را میخورد.
مهدی یحیینژاد در مطلب بالا به طور مشخص دارد میگوید که ما خواهان انتشار مطالبی که در جامعه واقعی ایران نمیتوانند بیان شوند، نیستیم. یعنی فلان کسی که در جامعه واقعی ایران اگر مذهب را نقد کنی جوابت را با اعدام میدهند، حق نداری در بالاترین هم حرف بزنی! حالا بگذارید به این شدت به حرفهایش نگاه نکنیم.
برایم جالب است چرا وقتی عدهای اصلاحطلب و موسوی چی، به لینکهای منتقدین امان نمیدادند و در عرض کمتر از یک دقیقه هر مطلبی در نقد اصلاحات یا موسوی و کروبی را از سایت حذف میکردند، مهدی یحیینژاد به فکر نارساییهای سایتش نبود؟ چرا آن زمان از ابراز عقایدی که در جامعه جایگاه واقعی نداشتند ناراحت نبود؟ اما امروز که این منتقدین بیشتر شدهاند و بخصوص انتقاد از خرافات مذهبی شدت بشتری پیدا کرده ( دقیقا به این دلیل که فضای جامعه واقعی برای نقد مذهب محیا تر شده است ) به فکر ساماندهی سایتش افتاده است؟
قضیه بر میگردد به تمایلات شخصی خوده یحیینژاد. به قول آرش آبادپور (کمانگیر)، «بالاترین صاحب دارد و این اوست که تصمیم میگیرد سایتش چطور اداره شود». پس حالا میتوان نتیجه گرفت که قوانینی هم که یحیینژاد وضع کرده و ادعاهای عجیب و غریبش در مورد آزادی بیان، در نهایت بر میگردد به اینکه ایشان برداشت شخصی خودش از آزادی بیان چقدر است و طبیعتا چارچوبهای قوانین هم در این حوزه تعریف و نوشته میشود.
اما بر گردیم به ابراز نظر یحیینژاد. منتقدین در جامعه واقعی ایران حق حرف زدند ندارند چون قوانین جاری این اجازه را به آنها نمیدهد. صاحب سایت بالاترین این را نمیداند؟ او نمیداند اگر من کمونیست، من آتئیست، من منتقد دین و مذهب و سنتهای عقب مانده اگر در جامعه نمیتوانم حرف بزنم، دلیلش این است که حاکمیت به من اجازه نمیدهد نه عقیده و مرام پدر و مادر مسلمانم؟ مهدی یحیینژاد بهتر از این نمیتوانست هدف از اعمال قوانین جدید در بالاترین را توضیح دهد.
به نظر من، به عنوان کسی که به بالاترین به عنوان تنها یک سایت به اشتراک گذاری لینک نگاه نمیکرد، حیف است با این تنگنظری صاحب بالاترین، وقتم را آنجا بگذارنم. بالاترین تبدیل به سایتی شده بود برای بحث و گفتگوی آزادانه. هر چند منفیهای تیز برخی جلوی خیلی از بحثها را می گرفت، اما به هر حال سایت داشت کار خودش را میکرد. حالا که صاحب سایت نمیخواهد سایتش محلی برای آزادی بیان باشد، محلی برای بحث و گفتگو باشد، باید از آن خارج شد.
باید قدر سایتهایی مثل خودنویس را (با تمام کم و کاستیهایش) بیشتر دانست. باید دنیای وبلاگستان را بیشتر گسترش داد. از ابزار فیدخوانی بیشتر استفاده کرد و رفت سراغ سایتهایی مثل فیس بوک. راههای زیادی برای اشتراک گذاری لینک و مطلع کردن دیگران از نظراتمان هست. باید نوآوری به خرج داد...
بالاترین به جایگاه واقعی خودش دارد میپیوندد: زباله دان اینترنت...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر