 
                                     پس از انتشار بیاینه اخیر میرحسین موسوی به مناسبت فرا رسیدن ماه آذر و ارتباطش با جنبش دانشجویی، برای ارزیابی آن با گروهی از دانشگاهیان و فعالان گفتگو کردهایم. گفتگوی نخست خودنویس با دکتر حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیای آمریکا است. دباشی از مدافعان جنبش سبز است.
 از دکتر دباشی، ارزیابیاش از بیانیه اخیر میرحسین موسوی به مناسبت ماه آذر را جویا شدیم:
 ارزیابی من از بیانیه اخیر ایشان مثل ارزیابی من از اعلامیههای دیگر ایشان است. ایشان در مقاطع مختلفی اعلامیههای مختلفی را منتشر کردهاند، که در آنها، بیش از پیش، شاهد یک شکاف عمیقی هستیم، در بدنه حاکم بر جمهوری اسلامی ایران و دو جناح متضادی که در آن شکل گرفته؛ یک جناح از یک طرف، آقای خامنهای و آقای احمدینژاد و آقای مصباح یزدی و جناح حاکم و طرفدار وضع موجود، و در جناح مخالف (که باید آنرا از مواضع پیش از فوت آیتالله منتظری  به عنوان واضع نظریه ولایت فقیه شروع کنیم و ایشان در آخر عمر خود، تمامی جمهوری اسلامی را به قول خودشان، نه جمهوری میدانستند و نه اسلامی) آقایان موسوی و کروبی و در بعضی مواقع آقای خاتمی قرار میگیرند، البته آقای گنجی در مقالات اخیرشان به تفاوتهایی میان جناحآقایان کروبی و موسوی از یک طرف و آقای خاتمی از طرف دیگر شکل میگیرد اشاره میکند. این ادامه فروپاشی درونی خود جمهوری اسلامی است و این فروپاشی در اعلامیه آخر آقای موسوی، به دلیل ماه آذر در این بیانیه مورد توجه قرار گرفته و ایشان به سه میلیون دانشجو اشاره میکند که در واقع با سوالهای اساسی که مطرح میکنند، مقابله میکنند با نیروی ایدئولوژیکی که الان جناح حاکم الان متوجه همه ما کرد، به قول خودش برای دشمن شناسی ولی در واقع برای دشمن تراشی، که کاری بوده است که جمهوری اسلامی در سی سال گذشته انجام داده و همچنان هم ادامه میدهد.
 - به نظر میآید که پوشش خبری رسانهها در باره این بیانیه، اندکی کمتر از بیانیههای پیشین میرحسین موسوی بوده باشد، این تغییر را نشان دهنده چه مسالهای میدانید؟
 شما دقیقتر میدانید که انعلاس بیانیه کمتر را همانقدر بوده. اگر این مساله درست باشد، نشان میدهد که جنبشهای ریشهدار اجتماعی که در سی سال گذشته شکل گرفته و مقدمات جنبش سبز هستند (جنبش کارگری، جنبش زنان و جنبش دانشجویی) که اهمیت اجتماعی و سیاسی این سه جنبش بسیار عمیقتر از بیان سیاسیشان در جنبش سبز است. در نتیجه، عکسالعمل به بیانیههای آقای مهندس موسوی فرقی [تاثیری] در اصل آن سه جنبش اجتماعی با ریشههایی سی ساله ندارد، منتهی من همچنان اهمیت زیادی برای بیانیههای اقای موسوی قائل هستم، برای اینکه این اعلامیهها، ادعاهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی جمهوری اسلامی را با واقعیتهایی که جمهوری اسلامی با آنها مواجه است را نه از زبان اپوزیسیون خارج از کشور بلکه از زبان یکی از برجستهترین شخصیتهایی که خودش محصول  جمهوری اسلامی است و به آن و قانون اساسیاش همچنان اعتقاد دارد، و این تضاد شکل گرفته را دارد عیان میکند و این برای جنبش آزادیخواهی مردم ما مهم است.
 - آیا این بیانیه را برای ایجاد تحرک و هیجان بیشتر در جنبش دانشجویی کافی میدانید؟
 جنبشهای اجتماعی با تایید و تکذیب شکل نمیگیرد، جنبشهای اجتماعی خاستگاههای مادی دارند. در این جنبش دانشجویی که سابقهای طولانیتر از انقلاب اسلامی دارد، چه آنهایی که در تهران هستند و چه آنانی که در شهرستانها هستند، بیانگر خاستگاههای طبقاتی جنبشهای آزادیخواهی مردم ما هستند. جناح حاکم میخواهد میان این انبوه دانشجویی تفرقه بیاندازد و حتی میخواهد مراکز برخی از دانشگاهها را از تهران ببرد و میخواهد به حومه شهرها منتقل کند و پخش کند در شهرستانهای دیگر. یعنی خود جمهوری اسلامی به واقعیت مادی این جنبش دانشجویی پی برده است، حالا از طریق تعطیل کردن انجمنهای اسلامی یا از طریق تصفیه یا از طریق انقلابهای فرهنگی میخواهد با آن مقابله کند، یا انبوه این جنبش را بخواهد پخش کند. ما در باره یک جنبش اجتماعی ریشهدار داریم صحبت میکنیم. این جنبش نه منتظر اعلامیه است، نه با یک اعلامیه شکل گرفته و نه با یک اعلامیه تعطیل میشود.برای ارزیابی، باید به خاستگاههای طبقاتی و اقتصادی جنبشهایی مثل جنبش زنان یا جنبش دانشجویی فکر کنیم، نه به جنبههایی که اقای موسوی بیانیه داده است یا نه. اما من تکرار میکنم که من به اهمیت این بیانیهها برای نشانههای تاریخی که به دست ما میآید، چه بیانیه آقای موسوی باشد، چه نامههای آقای نوریزاد باشد و چه نامه اقای تاجزاده به خانمش، اینها برای فهم ما از ماهیت بحرانزا ونحوه سو استفاده جمهوری اسلامی از بحران کمک میکند.
 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر