
The Iranian parliament has passed a law removing President Mahmoud Ahmadinejad from the post of chairman of the General Assembly of Iran’s Central Bank, Radio Farda reports.
The legislation passed on November 14 also divests Ahmadinejad of the authority to appoint the Central Bank’s governor and deputy governor.
The remaining members of the Central Bank’s General Assembly are currently the minister of economic affairs and finance, the head of the State Management and Planning Organization, the minister of commerce, and one more minister to be selected by the Council of Ministers.
Under the new arrangement, the members will include seven economists, plus the chief prosecutor and the head of the Chamber of Commerce, Industries and Mines.
U.S.-based analyst Reza Fani Yazdi told Radio Farda on November 15 that the law was a victory for the parliament in its ongoing power struggle with the government. That struggle has become more acrimonious in recent months.
“The fact that members of the bank’s General Assembly, who were all representatives of the government, will be replaced by seven economists shows that the Central Bank’s General Assembly has been taken away from the government,” Fani Yazdi said.
The new law would limit the government’s power within the Central Bank, which plays a very sensitive role in Iran, Fani Yazdi added.
Yazdi also noted that the parliament decision would make the country’s monetary policy independent of the government’s financial policies. The government would no longer be able to cover budget deficits by loans from the Central Bank, Fani Yazdi said.
IRNA quoted Mohammad Reza Bahonar, the legislator who proposed the bill, as saying one of the reasons for the changes in the Central Bank management is that some Western countries have tried to confiscate the bank’s assets as government assets.
For that reason, “Iran’s Central Bank should be independent from the government,” Bahonar reasoned.
Copyright (c) 2009. RFE/RL, Inc. Reprinted with the permission of Radio Free Europe/Radio Liberty, 1201 Connecticut Ave., N.W. Washington DC 20036.
Iran has charged two Germans with spying after they interviewed the son of a woman sentenced to death by stoning for adultery, reports say.
The charges come a day after they appeared on Iranian state TV and said they had been “tricked” by an activist in Germany into speaking with the family of Sakineh Mohammadi Ashtiani.
The pair were arrested in Tabriz, north-west Iran in October. They have only been identified as a reporter and a photographer. Germany has said it is doing all it can to try to secure their release.
“The espionage charge for the two German citizens who came to Iran to stage propaganda and spying has been approved,” Malekajdar Sharifi, the head of the judiciary in Eastern Azerbaijan province, was quoted as saying by Reuters news agency.
Last month, Iran said the two had confessed to working as reporters in the country without the proper visas.
They travelled to Tabriz, where they interviewed the son of Sakineh Mohammadi Ashtiani – the 43-year-old Iranian woman whose sentence to be stoned for adultery has sparked international condemnation.
That sentence was suspended in July this year, but last month, reports emerged that Iranian courts were instead considering hanging her for the murder of her husband. Ms Ashtiani’s lawyers insist she is innocent.
source: BBC News
عمر ایلخانیزاده را نخستین بار در اردوگاه مرکزی حزب کومله(1) زحمتکشان کردستان در شهر سلیمانیه دیدم، جایی که من و چندین نفر دیگر از فعالان سیاسی و روزنامهنگار به عنوان پناهجویان موقت و گریخته از وطن به هموطنان کرد پناه آورده بودیم. کاک عمر ایلخانیزاده دبیر اول این حزب است؛ حزبی که با یک پسوند «زحمتکشان کردستان» از حزب اصلی کومله انشعاب کرده و اکنون با سیاستهایی متفاوت مشغول فعالیت در منطقه است.
عمر ایلخانیزاده دارای مدرک مهندسی زمینشناسی از دانشگاه تبریز است و در ایام جوانی، زمانی که هنوز کاک فواد مصطفی سلطانی فعالیت کومله را علنی نکرده بود، به عضویت این گروه در آمد. بر همین اساس وی یکی از نیروهای اصلی و قدیمی کومله نیز به شمار میآید که از زمان عضویتش تا کنون دارای مسوولیتهای سیاسی و نظامی متعددی بوده است. زمانی که کومله و اعضای آن تصمیم گرفتند از حزب کومونیست جدا شوند هم از عمر ایلخانیزاده به عنوان یکی از اعضای موثر این جدایی نام برده شد. وی در چند سال اخیر و پس از انشعاب حزبی، همواره از سوی اعضای کمیته سیاسی حزب به عنوان دبیر اول برگزیده شده است. گفتوگویی که در پیش روی دارید، نتیجه آشنایی با کاک عمر ایلخانیزاده و درک کومله از تاثیرگذاری رسانهای است.

طی پانزده سال گذشته، احزاب کردی به کرات اعلام کردهاند که مبارزه مسلحانه علیه حکومت جمهوری اسلامی را کنار گذاشته و وارد فاز فرهنگی مبارزاتی شدهاند. با این حال هر از چند گاه، خبرهایی مبنی بر درگیریهای مسلحانه اعضای احزاب، به ویژه کومله زحمتکشان منتشر میشود که ظاهرا با سیاستهای حزب شما منافات دارد. این موضوع را چگونه توجیه میکنید؟
برای اینکه بتوانم جوابی کامل به پرسش اول شما بدهم، باید مقدمتاً توضیحاتی بدهم. اولاً همه احزاب کردی حالا هم دارای نیروی مسلح و نیروی پیشمرگ هستند. ثانیاً مبارزه مسلحانه مردم کردستان در اصل و از ابتدا هم برای دفاع از خود بود. همه نیروها و مردم کردستان خواستار راه حل سیاسی بودند؛ اما در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی که هر نوع آزادی سیاسی و فعالیت حزبی سرکوب میشود، خواستهای مردم کردستان نیز با لشکرکشی، حمله نظامی به مردم متحصن، بمباران شهرها، قتل عام عمومی و اعدامهای فلهای در شهرها جواب گرفت. این بود که جز دفاع مسلحانه، راهکاری برای مردم کردستان باقی نماند و نیروی پیشمرگ و حق دفاع مسلحانه به عنوان یکی از ابزارهای مبارزه مردم کردستان خود را تثبیت کرد. اکنون هم تا این رژیم قرون وسطایی و سرکوبگر روی کار باشد و تا وقتی که حق فعالیت آزادانه سیاسی مقدور نباشد، مردم کردستان و احزاب سیاسی آن، خود را خلع سلاح نخواهند کرد و این عرصه از مبارزه را به کلی ترک نخواهند کرد.
اما در سالهای اخیر همه ما احزاب کردستان ایران با تشخیص موقعیت سیاسی و تغییراتی که در توازن مابین فعالیت نظامی و مبارزه سیاسی و مدنی پیش آمده است و هم به دلیل رعایت موقعیت مردم کردستان عراق و اینکه ما نخواستهایم از خاک کردستان عراق عملیات نظامی را سازمان دهیم، از یورش و عملیات نظامی خودداری ورزیدهایم.
با این حال در سالهای اخیر مواردی را داریم که رفقا و واحدهای ما در عمق خاک کردستان ایران با رژیم درگیر شدهاند و در مواردی اطلاعات و شبکههای خبر رسانی رژیم با مقاصد خاص از درگیری با کومهله و دستگیری”تیمهای ترور کومهله” خبر دادهاند که در همه این موارد ما اطلاعیههای رسمی در تکذیب این دروغپردازیها و مقاصد آن، صادر کرده و هم از طریق کانال ماهوارهای “آسوسات” و دیگر رسانههای خود، حقایق را برای مردم ایران و کردستان بازگو کردهایم.
قطعاً رژیم جمهوری اسلامی به مذاهب دیگر اجحاف و بیحرمتی روا داشته و میدارد؛ اما جواب یک دیکتاتوری مذهبی را نباید با عصبانیت مذهبی از نوع دیگر داد و به اصطلاح مقابله به مثل کرد. این خطرناک است و دمکراسیخواهی و خواستهای عدالتخواهانه را به عقب میراند و جنگ مذهبی و مکاتب را تشویق میکند
آن مواردی که درگیری پیش آمده نیز غالبا تیمهای عملیاتی نبودهاند؛ بلکه در دو سه مورد واحدهای سیاسی و یا تشکیلاتی ما در مأموریتهای خاص، گیر افتاده و درگیر شدهاند. نیروی پیشمرگ و رفقای تشکیلاتی ما ارتباط خود با مردم را حفظ کردهاند و این موضوع جمهوری اسلامی را نگران و مستأصل کرده است. یکی دو مورد هم پیشمرگان ما بدون هماهنگی با مسوولان حزب به داخل رفتهاند. لازم است بگویم که ما توان و ظرفیت این را داریم تا به شیوه تهاجمی و با واحدهای بزرگ، به عملیات بپردازیم؛ ولی همچنانکه بیان کردم در شرایط فعلی ما بر مبارزه سیاسی و مدنی تأکید داریم و از اینکه فضای سیاسی کردستان میلیتاریزه شده و بهانهای باشد در دست رژیم برای تنگتر کردن فضا، پرهیز میکنیم؛ بدون اینکه اصل دفاع مسلحانه و سازمان نیروی مسلح پیشمرگ را نفی و یا لغو کنیم و عرصه فعالیت نظامی علیه جمهوری اسلامی را برای همیشه تعطیل کنیم. لذا من تناقضی در سیاستهای حزب خودمان نمیبینم؛ بلکه برعکس، درگیریهای نظامی پیش آمده را در وجود و عملکرد سیاست سرکوبگرانه و میلیتاریزم آشکاری میبینم که حتی کولبر عادی زحمتکش را نیز مورد هدف قرار داده است. آیا فکر کردهاید که به چه دلیلی روزانه در مرزهای کردستان کاسبکاران و کولبران غیر مسلح، با تفنگ و اسلحه گرم مورد هجوم قرار میگیرند و کشته میشوند؟ مگر آنها در عملیات نظامی حضور داشتهاند؟ عملکرد رژیم و واقعیات فوقالذکر، ویژگیهای خاصی به کردستان بخشیده است و ما این ویژگیها را در نظر میگیریم و بر این مبنا عرصههای کار و مبارزه خود را تعیین میکنیم.
ناآرامیهای موجود در کردستان را برخی از ناظران ناشی از فعالیتهای احزاب کرد علیه حکومت مرکزی میدانند. در همین حال سناریویی که پیش روی کردستان طی حداقل یک دهه آینده است، از نظر شما به عنوان یک فعال سیاسی و مدنی چیست؟
این نگرش به کلی عاری از حقیقت است. اگر این تز صحت دارد پس چگونه است در کردستان رژیم مطرود و منفور است و احزاب کردی صاحب اتوریتهاند؟ چرا پس از سی و یک سال ابا دارند تا پستهای کلیدی در اداره امور کردستان را به کردها بسپارند؟ اعتصاب عمومی و یکپارچه مردم کردستان در اعتراض به اعدام پنج فعال سیاسی با درخواست احزاب سیاسی صورت گرفت. تا کنون در کردستان حتی اصلاحطلبان حکومتی نیز نتوانستهاند طبقه نخبه را جذب کنند و دارای پایگاه مردمی باشند. اگر در کردستان احزاب کردی علیه رژیم مبارزه کردهاند و سرکوب میشوند و آرامش وجود ندارد، پس در آذربایجان و خراسان و تهران چه توجیهی برای ناآرمیها وجود دارد؟ دانشگاهیان چرا سرکوب میشوند و به خوابگاههای دانشجویان شبیخون میزنند و جوانان دیگر نقاط را به تیغه اعدام میسپارند؟ گذشته از این در سالهای اخیر که فعالیت مسلحانه در کردستان به صورت جدی فروکش کرده، چه گلی به سر مردم کردستان زدهاند؟ مگر جز این است که کشتار مردم عادی، اعدام فعالین مدنی و سیاسی و شکنجه و زندان به حال خود باقی است؟ هم اکنون بسیاری از مردم کردستان آرزو دارند تا پیشمرگ باشند؛ زیرا فکر میکنند توازن نیروی مابین آنها و رژیم به نفع مردم تغییر مییابد.
در مورد بخش دوم سؤال شما هم باید بگویم سناریویی که در آینده برای کردستان مجسم میکنم جدا از سناریویی نیست که در ایران تصور میشود. از نظر بنده ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی نمیتواند دوام بیاورد؛ نه به لحاظ تحمل مردم و نیروهای داخل این امر ممکن است و نه سیاستهای این رژیم در منطقه و جهان این امکان را برای جمهوری اسلامی مقدور میکند. تغییر در ایران هم یا با رشد دمکراسی و در اثر مبارزات مردمی صورت میگیرد و یا چالشهای ایران با جهان خارج و دخالتهای خارجی این تغییر را محتمل میسازد. در صورت گزینه اول، کردستان و مردم دیگر نقاط میتوانند از ثمرات دمکراسی و مدرنیسم بهره گیرند و کردستان به دلیل مقاومت بیش از سه دهه در برابر این رژیم و رشد سکولاریسم و فرهنگ دمکراسی در آن، میتواند نقش مهمی در حیات سیاسی آتی ایران دمکرات بازی کند. اما در صورت تحقق گزینه دوم، به راستی نمیتوان سناریوی آتی را پیشبینی کرد و هر احتمالی ممکن است.
شاخ و شانه کشیدنهای کنونی نهادهای انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی رژیم و ترتیب دادن مانورهای امنیتی شهری برای سرکوب، بیانگر این است که حتی سران رژیم نیز طغیانها و اعتراضات مردمی را پیشبینی میکنند و دارند خود را برای سرکوبهای آتی آماده میسازند. ما هم باید از حالا به پیشواز دور تازه جنبش اعتراضی برویم و برای یک اتحاد سکولار، دمکرات و مردمی بکوشیم
باید بیافزایم که در کردستان ایران و با وجود احزاب سیاسی در آن و نیز به دلیل گذشته جنبش کردستان و روندی که در این سه دهه طی شده است؛ تردیدی ندارم که گفتمان مسلط در کردستان دفاع از دمکراسی، همیاری و اتحاد با دیگر مردم ایران و تلاش برای بهبود شرایط اجتماعی و رشد اقتصادی خواهد بود. من امیدوارم دهه آینده، دهه تثبیت دمکراسی در ایران، تحکیم پیوند میان ملیتهای ایرانی و تعالی و ترقی مردم این سرزمین باشد. در این مورد ناامید نیستم و جنبش دمکراسیخواهی و رشد فرهنگ سیاسی در کردستان و ایران را در این حد میدانم که بتوان این آرزوها را متصور شد. اما باید بگویم پیشرفت در این مسیر به ما، سازمانها، فعالین و آدمهایی بستگی دارد که نقشی در صحنه سیاسی ایران و کردستان داریم. قطعاً راه سختی در پیش داریم، اما با درس گرفتن از تاریخ دیکتاتوری در ایران و مضراتش، با تعهد به دمکراسی و با هم زیستن، میتوانیم دارای نقشی مثبت و اثر گذار در آینده ایران و کردستان باشیم.
نقش سلفیها و به کلی مذهبیها در مقابله با جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
سلفیها در معادلات منطقه نقش مثبتی ندارند. فعالیت آنها در کردستان در واقع مسیر جنبش رهاییبخش مردم کردستان را که عمیقاً بر دمکراسی و برای تحقق خواستها و مطالبات ملی استوار است تا حد یک دعوای مذهبی تنزل میدهد. قطعاً رژیم جمهوری اسلامی به مذاهب دیگر اجحاف و بیحرمتی روا داشته و میدارد؛ اما جواب یک دیکتاتوری مذهبی را نباید با عصبانیت مذهبی از نوع دیگر داد و به اصطلاح مقابله به مثل کرد. این خطرناک است و دمکراسیخواهی و خواستهای عدالتخواهانه را به عقب میراند و جنگ مذهبی و مکاتب را تشویق میکند. این نوع تفکر، انسانها را از سرزمین واقعی و نیازهای انسان امروزه برای بهتر زیستن دور کرده و ذهن آدمها را متوجه قیامت و صحرای محشر میکند. از نظر من این گرایش در کردستان به دلیل چشمپوشیهای عامدانه رژیم اسلامی است، که اگر هم بتواند دست و پایی کند، با خواستهای تاریخی و سیاسی مردم کردستان همخوانی ندارد. اضافه کنم که رژیم ایران آگاهانه آتش بیار دعواهای مذهبی است و از آن نفع میبرد. به این ترتیب میتواند میان مردم و مذاهب گوناگون تفرقه بیاندازد و از همبستگی و اتحاد آنها در برابر خود ممانعت به عمل آورد. ما خواهان احترام به همه مذاهب و آیینها هستیم. همه مذاهب باید آزاد و برابر باشند و حکومت نباید از آیین و مذهب خاصی حمایت کند. مذهب امر شخصی انسانهاست و حق آزادانه آنهاست که چه مذهبی را اختیار میکنند یا نمیکنند.
آیا جنبش سبز به اندازه کافی به اقلیتهای قومی بها داده است یا اینکه صرفا بر خلاف گفتمان غالبی که دارد، یک جنبش صرفا فارس است؟ نظر شما به عنوان کسی که سالهاست علیه جمهوری اسلامی فعالیت ملموس دارید، پیرامون آینده این حکومت چیست؟
اولاً ما جنبش دمکراسیخواهی را برای توصیف اعتراضات یک سال و نیم اخیر به کار میبریم. سبز لقب دادن این جنبش اعتراضی برای تحریف محتوای همه رنگها وحرکتهای دیگر دمکراسیخواهانه این جنبش بود. ما جنبش اعتراضی مردم ایران را جنبشی صرفاً فارسی نمیدانیم و فکر میکنیم مبارزه برای آزادی همه مردم ایران از فارس، عرب، کرد،لر، بلوچ، آذری و ترکمن و … است. اما باید حساب اصلاحطلبان حکومتی را از جنبش عمومی دمکراسیخواهی جدا کرد. من فکر میکنم اصلاحطلبان اسلامی در حاکمیت، گفتمانشان در مورد مساله ملیتها، تفاوت چندانی با اصولگرایان ندارد. قبول تنوع ملی در ایران و حقوق ملی همه ملیتهای ایرانی، مغایرتی با همزیستی و یکپارچگی مردم ایران ندارد، بالعکس این اتحاد را تقویت میکند. اما انکار هویت ملی دیگر خلقها قطعاً موجبات گسست و تفرقه را فراهم میآورد. سران اطلاحطلب در این دوره هم نتوانستند در هیچ زمینهای گسست کامل از قوانین و بینشهای جمهوری اسلامی داشته باشند. درباره مساله ملیتها نیز با قوم نامیدن آنها و بحث کردن از اصول 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی که دیگر نخنما شده، در واقع نشان دادند که در این عرصه هم از سیاستها و بینشهایی که باعث تفرقه در میان خلقهای ایران شده است، فاصله نگرفتهاند.
ما از جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران نه تنها دفاع میکنیم؛ بلکه خود را بخش جداییناپذیر آن میدانیم. اما مرز روشنی با اصلاحطلبان حکومتی داریم و معتقدیم که حکومت آینده ایران، یک جمهوری اسلامی تعدیل شده نخواهد بود. یا جمهوری اسلامی امروزی میماند یا حکومتی به غیر آن و نه در چارچوب قوانین این رژیم روی کار خواهد آمد. در دوره گذشته از نظر ما روش و سیاست اصلاحطلبان حکومتی شکست خورد؛ اما فروکش کنونی جنبش اعتراضی به هیچ وجه به معنای شکست نیست، بلکه در اثر فقدان رهبری و تسلط اصلاحطلبان حکومتی مجبور به عقبنشینی شده است. ما معتقدیم درآینده نه چندان دوری، جنبش اعتراضی با مطالبات روشن سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به میدان خواهد آمد. جنبشی که ذایقه وسیعتر و عمومیتری از مردم ایران را در بر میگیرد. شاخ و شانه کشیدنهای کنونی نهادهای انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی رژیم و ترتیب دادن مانورهای امنیتی شهری برای سرکوب، بیانگر این است که حتی سران رژیم نیز طغیانها و اعتراضات مردمی را پیشبینی میکنند و دارند خود را برای سرکوبهای آتی آماده میسازند. ما هم باید از حالا به پیشواز دور تازه جنبش اعتراضی برویم و برای یک اتحاد سکولار، دمکرات و مردمی بکوشیم. به نظر من رژیم کنونی ایران باید برود. این خواست عمومی مردم و حکم تاریخی این برهه از زمان ما است. کومهله در پلنوم(2) اخیر خود به تفصیل و روشن خود را متعهد کرده است که برای این مهم، فعالیتهای وسیعی را با دیگر مبارزین ایرانی در دستور کار خود قرار دهد. ما فکر میکنیم همبستگی و اتحاد مبارزاتی جنبش کردستان با جنبش دمکراسی در ایران واجب و ضروری است و باید عمیقتر وگستردهتر شود. من به این امر و تصمیم و اراده مردم ایران خوشبینم و فکر میکنم رژیم جمهوری اسلامی و دیکتاتوری مذهبی آیندهای ندارد و از بحران عمیق کنونی خلاص نمیشود.
————————–
پانویسها:
(1) کومهله؛ در زبان کردی به معنای جماعت و گروه آمده است.
(2)پلونوم؛ در ماده شانزدهم اساسنامه کومهله این گونه تعریف شده است،
نشست عمومی و وسیع کمیته مرکزی که حداقل هر شش ماه یک بار به دعوت دبیر کمیته، دفتر سیاسی و یا تقاضای نصف اعضای این کمیته تشکیل میشود. اعضای علیالبدل کمیته مرکزی با رای مشورتی در این جلسات شرکت خواهند کرد. مشاورین کمیته مرکزی نیز باید در پلنومها حضور یابند.
وزیر امورخارجه ایران گفت که «فکر میکند سوءتفاهم بوجودآمده میان ایران و نیجریه مرتفع شده است». نیجریه اعلام کرده بود که تعدادی از «شهروندان ایرانی» در ماجرای ارسال یک محموله غیرقانونی نظامی به این کشور، دست داشتهاند.
به گزارش دویچهوله، منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، امروز دوشنبه ۲۴ آبان در یک نشست خبری در تهران گفت: «محموله اسلحه و تجهیزات نظامی کشف شده متعلق به یک شرکت خصوصی است که از طریق نیجریه قرار بوده به کشور دیگر آفریقایی صادر شود.» وی به مقصد نهایی این محموله اشارهای نکرد.
وزیر امور خارجه ایران این سخنان را پس از سفر روز جمعه گذشته خود به نیجریه و مذاکره با وزیر امور خارجه این کشور بیان کرد. به گزارش خبرگزاری رویترز، یکی از موضوعات مورد مذاکره میان متکی و دولت نیجریه سرنوشت دو ایرانی بود که در قاچاق این تسلیحات دست داشتهاند. مقامات نیجریهای نام این دو فرد مظنون را “عظیمی آقاجانی” و “سید اکبر طهماسبی” ذکر کردهاند.
متکی دست داشتن دیپلماتهای ایرانی در نقل و انتقال این محموله تسلیحاتی را تکذیب کرد و گفت: «فرد ایرانی مرتبط با این ماجرا برای چند ماه به عنوان نماینده یک شرکت خصوصی در نیجریه بود و ارتباطی با سفارت جمهوری اسلامی در نیجریه نداشته است.»
ماموران امنیتی و گمرک نیجریه در ماه اکتبر، ۱۳ کانتینر حاوی راکتهای ۱۰۷ میلیمتری، گلوله و دیگر انواع تسلیحات نظامی را در یک کشتی متعلق به شرکتی بینالمللی کشف و توقیف کردند.
شرکت حامل این کانتینرها که مرکز آن در فرانسه است، گفته که ۱۳ کانتینر توقیف شده توسط یک «تاجر ایرانی» در بندرعباس در جنوب ایران بارگیری شده و این شرکت «قربانی بارنامه تقلبی» شده است.
یکی از سخنگویان گمرک نیجریه در این باره گفت: «اسناد این محموله غیر معمول بود و ما احساس کردیم نامهای مندرج در آن درست نیست.» وی افزود که در کانتینرهای توقیف شده، علاوه بر “موزائیک”، خمپاره، موشک و نارنجک وجود داشته است.
وزیر امور خارجه ایران در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اعزام سفیر جدید به نیجریه مدعی شد: «یک شرکت خصوصی اقدام به کار تجاری در فروش سلاحهای متعارف دفاعی به یکی از کشورهای غرب آفریقا کرده بود که مسیر انتقال محموله از طریق نیجریه بوده و در آنجا تردیدهایی ایجاد شده بود.»
این نخستین باری است که یک مقام رسمی از شرکتهای خصوصی تجارت اسلحه در ایران سخن میگوید. همچنین در مورد دلیل صدور “بارنامه تقلبی” برای این محموله نظامی توضیحی ارائه نشده است.
متکی با اشاره به اینکه “دشمنان” سعی داشتند القا کنند که این محموله با “ناآرامیهای نیجریه” در ارتباط است افزود: «موضوع برای مقامات نیجریه مشخص شده که این محموله تجاری ارتباطی با نیجریه نداشته است.»
نیجریه در آستانه انتخابات پارلمانی قرار دارد و نگرانیهایی از سوی برخی محافل سیاسی این کشور پیرامون ارسال احتمالی این تسلیحات برای شورشیان “شیعه شمال نیجریه” ابراز شده است. پیش از این مقامات دولت اسرائیل اعلام کرده بودند که دولت ایران قصد داشته این سلاح ها را برای گروه حماس در نوار غزه ارسال کند.
در حالی که وزیر امور خارجه ایران با خوشبینی از حل “سوءتفاهمات” بوجود آمده میان ایران و نیجریه خبر داد، دولت نیجریه اعلام کرد اگر ثابت شود محموله سلاحهای یافته شده در لاگوس، ناقض تحریمهای سازمان ملل متحد بوده، موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع میدهد.
همچنین امروز سایت “خبرآنلاین” گزارش داد.که بازی دوستانه ایران و نیجریه که قرار بود روز چهارشنبه ۲۶ آبان در تهران برگزار شود، لغو شده است. فدراسیون فوتبال نیجریه با ارسال نامهای به فدراسیون فوتبال ایران، اعلام کرد که به خاطر عدم حضور بازیکنان لژیونر این تیم در بازی روز چهارشنبه نمیتواند برای انجام این بازی به ایران سفر کند.
آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، میگوید سازمان ناتو «نیازی به نام بردن» از کشورهایی که طرح سپر موشکی برای دفاع در برابر آنها طراحی شده ندارد. این اظهارات دبیرکل ناتو در واکنش به بحثی است که در مورد نام بردن یا نبردن از ایران در اسناد مربوط به این طرح در میان کشورهای عضو ناتو مطرح است.
به گزارش رادیو فردا، طرح سپر موشکی عمدتاً از فناوریهای آمریکایی استفاده میکند و دیپلماتها میگویند که واشینگتن ابتدا خواستار آن شدهبود که در نشست این هفته ناتو از ایران به عنوان منبع اصلی تهدید موشکی نام برده شود، اما ترکیه که نگران تیرگی در روابط خود با ایران است با این امر مخالفت کردهاست.
آندرس فوگ راسموسن در این مورد به روزنامهنگاران در بروکسل گفت: «بیش از ۳۰ کشور فناوری موشکی دارند یا خواهان دستیابی به آن هستند…دلیلی وجود ندارد که از کشور مشخصی نام برده شود زیرا از این کشورها بسیار هستند.»
انتظار میرود ایجاد سپر موشکی، در نشست ناتو که قرار است روزهای جمعه و شنبه در لیسبون پرتغال برگزار شود مطرح شود.
آندرس راسموسن، که ریاست این نشست را بر عهده دارد، پیشنویس این «طرح راهبردی» را نیز تنظیم کرده است.
طرح ایالات متحده برای ساخت شبکهای از موشکهای رهگیر بالیستیک در اروپا هماینک از سوی سازمان ناتو رهبری میشود. این شبکه به گفته ایالات متحده برای حفاظت از حریم هوایی اروپا علیه «حملات موشکی احتمالی ایران» طراحی شده است.
از سوی دیگر پیمان آتلانتیک شمالی، برای اینکه از نگرانیهای روسیه در مورد این سپر موشکی بکاهد در نظر دارد از این کشور برای مشارکت در این طرح دعوت کند؛ با این حال در این پیشنهاد، روسیه در کنترل این سپر موشکی نقشی نخواهد داشت.
برپایه طرح کنونی، موشکها و سیستمهای رهگیری آمریکا که از پیش برای کشورهای بلغارستان و رومانی طراحی شده است، با سیستمهای موشکی اروپا پیوند میخورد و برای همه اعضای ناتو چتر محافظ در برابر موشکهای کشورهای متخاصم ایجاد میکند.
پیش از این یکی از دیپلماتهای ترکیهای به خبرگزاری فرانسه گفته بود که ترکیه با نشانهروی موشکها به سوی یک کشور خاص مشکل دارد و خواستار آن است که سپر موشکی، همه حریم هوایی ترکیه را در بر بگیرد و تنها مخصوص استقرار در مرز ایران نباشد.
عبدالله گل، رئیس جمهوری ترکیه نیز در سفر اخیر خود به بریتانیا گفته بود که این سپر موشکی برای کشور خاصی نیست بلکه برای همه کشورهایی است که از موشکهای بالستیک برخوردارند.
در حالیکه بنا به آمارهای جهانی، ایران دومین منابع گاز در جهان را دارا می باشد، منابع خبری و مقامات کشور می گویند زمستان امسال نیز بدون ذخیرهسازی گاز پشت سر گذاشته خواهد شد.
به گزارش جرس، یک عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه تراز گاز کشور منفی است، تاکید کرد: برای آنکه در زمستان به مشکل تامین گاز مواجه نشویم لازم است مردم در مصرف گاز صرفهجویی کنند و معاون وزیر نفت نیز با اشاره به اینکه “ایران دومین دارنده ذخایر گاز طبیعی جهان است، اما در شرایط فعلی یک طرح جامع در بخش گاز وجود ندارد”، گفته است “در حال حاضر به طور قطعی نمی دانیم اولویت صنعت گاز با صادرات است یا باید گاز را به مخازن نفتی تزریق کنیم.”
موید حسینی صدر، با اشاره به اینکه وزیر نفت از تراز منفی گاز خبر داده است، تصریح کرد: در حال حاضر ایران ظرفیت تولید ۵٠٠ میلیون متر مکعب را دارد اما مصرف کشور بیش از این مقدار است.
حسینی صدر با بیان اینکه کشورمان دومین منابع گاز در جهان را دارد، تصریح کرد: ایران ظرفیت تولید یک میلیارد مترمکعب گاز را دارد اما تا کنون به این ظرفیت دست پیدا نکردهایم.
وی افزود: با توجه به فعالیتهای صورت گرفته تا چند سال آینده کشور در زمینه تولید گاز به ظرفیت خود دست خواهد یافت تا آن زمان مردم باید با صرفه جویی و درست مصرف کردن به صنعت کشور کمک کنند.
سخنان این نماینده اصولگرا درحالیست که از چندی دیگر – بر اساس مصوبۀ دولت- قیمت گاز نیز، همانند شش حامل دیگر انرژی افزایش خواهد یافت .
به گزارش ایلنا، در حالی که پیش از این مدیر عامل شرکت ملی گاز زمان بهرهبرداری از اولین طرح ذخیره سازی گاز در کشور را اردیبهشت امسال در سراجه قم اعلام کرده بود، این پیشبینی تحقق نیافته و زمان بهرهبرداری نیمه دوم امسال اعلام شد. با این حال وعده بهرهبرداری از این طرح تحقق نیافت و مقامات شرکت ملی گاز از آغاز تزریق گاز به میدان سراجه قم در نیمه اول سال آینده خبر میدهند.
قائم مقام مدیر عامل شرکت ملی گاز در خصوص وضعیت فعلی طرح میدان سراجه قم به خبرنگار ایلنا گفت: پیشرفت فیزیکی این طرح به هشتاد درصد رسیده است و فکر میکنیم بین یک ماه تا چهل روز دیگر این میدان آماده دریافت گاز باشد.
او با اشاره به این که در نیمه دوم سال گازی برای تزریق به میدان سراجه وجود ندارد و افزایش مصرف گاز در کشور میزان تولید و مصرف این حامل انرژی را برابر میکنند، گفت: به این ترتیب باید در سال آینده منتظر تزریق گاز باشیم تا در نیمه اول سال گاز مازاد به میدان تزریق شده و در نیمه دوم سال امکان بهرهبرداری از گاز ذخیره شده برای جبران کمبود احتمالی فراهم شود.
گفتنی است مصرف گاز در ایران هر چند به میزان بسیار بالای ۵١٠ میلیون متر مکعب در روز طی ماههای سرد سال میرسد اما هنوز امکان ذخیرهسازی حتی یکی متر مکعب گاز در کشور وجود ندارد و کارشناسان معتقدند این وضعیت ریسک بسیار بالایی را برای کشور ایجاد کرده است.
در حال حاضر سه طرح برای ذخیرهسازی گاز در دست اجراست که هر چند سه سال پیش سازمان بازرسی کشور با انتشار گزارشی از روند اجرای پروژههای طرح ذخیرهسازی گاز انتقاد کرد با این حال هنوز بسیاری از مشکلاتی که در این عرصه وجود داشت به قوت خود باقی مانده است.
لازم به ذکر است ١۶ سال از اجرای اولین طرح ذخیرهسازی گاز در کشور میگذرد و سهم گاز در سبد انرژی کشور به شدت افزایش یافته است با این حال هنوز امکان ذخیرهسازی گاز در کشور فراهم نیست.
چندی پیش حمدالله محمد نژاد، معاون وزیر نفت در پنجمین کنگره اقتصاد و انرژی، با اشاره به اینکه “ایران دومین دارنده ذخایر گاز طبیعی جهان است”، گفت: هم اکنون این ذخایر گاز طبیعی، به یکی از چالش های اصلی کشور تبدیل شده است. معاون وزیر نفت با تاکید بر اینکه در شرایط فعلی یک طرح جامع در بخش گاز وجود ندارد، تبیین کرد: در حال حاضر به طور قطعی نمی دانیم اولویت صنعت گاز با صادرات است یا باید گاز را به مخازن نفتی تزریق کنیم.
Click here to view the embedded video.
دومین بخش از گفتوگوی مجلهی تصویری «دیدگاه» با داریوش آشوری دربارهی تلاش رهبران جمهوری اسلامی برای دگرگون کردن رشتههای علوم انسانی در دانشگاههای ایران است.
پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 این تغییر تنها شامل استادان دانشگاهها میشد؛ اما پس از انتخابات نوبت به متنهای درسی هم رسید.
آیتالله خامنهای متنهای کنونی را برآمده از اندیشههای غربی و زنگ خطری برای نظام حاکم بر ایران امروز میداند. او خواستار بازنگری آنها بر پایه بنیانهای اعتقادی شیعه شده است.
مجلهی «دیدگاه» نقش علوم انسانی را در پیدایش تحولات سیاسی ایران امروز بررسی میکند.
به نظر شما چرا آن چه که به عنوان علوم انسانی در ایران تدریس میشود پس از انتخابات در کانون توجه رهبران قدرت در ایران قرار میگیرد و نسبت به تغییر آن چنین موضع شدیدی دارند، فکر میکنید آن چه که به عنوان اعتراضهای پس از انتخابات در ایران شکل گرفت متاثر از این علوم بوده و اگر متاثر از این علوم بوده چرا در این 30 سال تاثیر خودش را نشان نداده است؟
به دلیل این که سالیان درازی است که در ایران نبودهام، خیلی اطلاع دقیق و دست اولی ندارم؛ اما آن چه به عنوان آدمی که ناظر صحنه است میتوانم بگویم این است که بیرون از حوزهی دانشگاهی یک موج بزرگ ترجمهی علوم انسانی و فلسفه در ایران راه افتاد. از طرفی شوک و تکانی که انقلاب اسلامی و رمانتیزم انقلابی به جامعه داد انتظاراتی ایجاد کرد. بعد هم چرخشی به سمت خشونت و کُشت و کشتار و زندان و شکنجه و بازگشت همهی آن چیزهایی که نمیخواستیم صورت گرفت و خیلی از چیزهایی که با انقلاب ظاهرا طرد شده بود به نحو خیلی بدتری برگشت و اینها همه را دچار یک تکان فکری کرد.
بهخصوص با درهم شکسته شدن بلوک شرق و تجربهی کمونیسم و مارکسیسم ـ لنینیزمِ حاکم در فضا، یک گرایشی به طرف فلسفه و علوم انسانی پیدا شد و متون زیادی ترجمه شدند یا کسانی پیدا شدند که مفسران خوبی در حوزهی علوم فلسفی، سیاسی، جامعهشناسی، اقتصاد و… بودند که این مفاهیم و ایدهها را منتقل کردند. به این ترتیب فهم دین برپایه جامعهشناسی منتقل شد و این یعنی نوعی اشاعه عقلانیتی که در هر زمینهای میخواهد فهم و ذهن تحلیلی و عقلانی را بسط و گسترش دهد و این برخلاف تبعیت کورکورانهای بود که مرجعیت دینی، آخوند و یا ولی فقیه توقع داشت.
بعد دانشگاهها را توسعه دادند. خب آدم ارقام عجیبی میشوند. مثل این که حدود سه میلیون نفر دانشجو در کشور وجود دارد …
بله، که بیش از دو میلیون نفر از آنها دانشجویان رشتههای علوم انسانی هستند.
البته به دلیل این که رشتههای علوم انسانی بسیار کم خرجاند و فقط با یک کلاس و نیمکت و چند تا کتاب برگزار میشود. مثل رشتههای مهندسی نیستند که خیلی تاسیسات پرخرجی نیاز داشته باشند.
به هر حال با رشد علوم انسانی متوجه شدند تاثیر این علوم در ذهن جوانها کم نبوده است. اگرچه میزان تاثیری که گذاشته معلوم نیست چهقدر است. با تیراژ پایین کتاب در ایران همین کتابهای علوم انسانی فلسفه و اینها حداکثر 2 یا 3 هزار جلد تیراژ دارند؛ در حالی که ما 10 میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی داریم. معلوم نیست که چقدر تاثیر مستقیم اینهاست؟ یا تاثیر رسانهها، تلویزیون، رادیو، و یا عمل خود جمهوری اسلامی و سرخوردگی مردم از آن چیزی که به عنوان حکومت دینی آمده است.
جناب آقای آشوری چرا فکر میکنید بعد از انتخابات مسالهی علوم انسانی برای رهبران قدرت درایران به یک دغدغهی جدی تبدیل شد؟
حکومت بعد از انتخابات با اعتراضی از سوی نسل جوان مواجه شد که انتظارش را نداشتند. 30 سال حکومت کردند و درست نسلی در مقابلشان ایستاد که در انقلاب آنها به دنیا آمده بود و در مدارس و دانشگاههای همان نظام درس خواندند. به طور طبیعی وقتی دنبال علت این اعتراضها میگردند، هیچوقت علت را از رفتار خودشان نمیدانند؛ در حالی که مهمترین دلیلاش رفتار خود جمهوری اسلامی در این 30 سال بوده که باعث سرخوردگی مردم از این رژیم شده است. مردم به چشم خودشان دیدهاند رژیمی که داعیهدار الوهیت و اخلاق است چهقدر میتواند فاسد و ظالم باشد. اما وقتی دنبال علت میگردند انگشت اتهام، نظام آموزشی را نشانه میرود و یا این که اگر برخی از استادان و برخی کتابها نباشند جوانان طور دیگری تربیت خواهند شد و حالا به زعم خود میخواهند آنچه را که از آن غفلت کردهاند، جبران کنند.
آنهایی که پس از انتخابات برای اعتراض به خیابانها آمدند نخست از تجربهی مستقیم زندگی خود و آنچه به چشم میبینند میآیند، و بسیاری از اینها چه بسا مردم معتقد و مسلمانی بودند یا هنوز هستند که نماز میخوانند و روزه میگیرند؛ اما به تجربه دریافتهاند که حضور «دین» در «سیاست» هم موجب فساد دین می شود و هم فساد دولت و سیاست
آغاز بروز تاثیر علوم انسانی در تحولاتی که امروز در ایران شاهد آن هستیم به چه ترتیبی بود است؟
اول باید گفت فضای دانشگاه در همه جای دنیا دانشجو را معترض و منتقد میپروراند. به خصوص در دههی 80 و 90 میلادی دستکم این طوری بود. و در کشوری مثل ایران طبیعی است که جوانان معترض باشند. فراتر از کتاب و علوم انسانی باید نقش وسایل ارتباط جمعی، رسانهها و ماهواره را در تغییر ذهنیتها موثر دانست. این خیال خامی است که وقایع و بحرانهای پس از انتخابات ریاست جمهوری را فقط ناشی از مطالعهی علوم انسانی بدانیم.
البته علوم انسانی و علوم اجتماعی عامل مهمی در تغییر تفکر نسلی از پایهگذاران دستگاههای اداری و امنیتی کشور بود. مثلا وقتی کسانی چون آقای سعید حجاریان و دیگران متوجه شدند رمانتیسم انقلابی پاسخگوی واقعیتها و نیازهای سیاسی، اجتماعی و اقتصاد و فرهنگی جامعه نیست، به طرف علوم اجتماعی و جامعه شناسی رفتند و این حرکت را در مقالات آقای عمادالدین باقی، محمد قوچانی و حتی آقای سعید حجاریان میبینید. به این ترتیب زمینهی نوعی نگرشِ تحلیلی اجتماعی و سیاسی فراهم شد که مسائل جمهوری اسلامی را از زاویههای متفاوتی میدید و از نظر صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی یکی از عوامل به اصطلاح «انحراف» جوانان همین است که علوم اجتماعی خواندهاند.
پس شما نقطهی شروع را چرخش آن دسته از همراهان حاکمیت میدانید که از 1370 به بعد متاثر از علوم انسانی در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفتند و بعدها به عنوان اتاق فکر همین جنبش اعتراضی که امروز در ایران میبینیم این اعتراضها را رهبری کردند. آیا از این منظر تغییر متون آموزش علوم انسانی برای صاحبان قدرت در ایران اهمیت پیدا کرده؟
بله همین طور است به قول شما آن «اتاق فکر» اول در مجلهی کیان و بعدها به دنبال پاگرفتن روزنامهنگاریِ دوران آقای خاتمی و حضور کسانی چون سعید حجاریان در این فضا شکل گرفت. این طیف جوانهایی بودند که جمهوری اسلامی را به تمامی لمس کرده و فقط به دنبال قدرت و پول نبودند، دنبال فهم مسائل از منظر علوم اجتماعی مدرن رفتند و این را انعکاس دادند. در نهایت نتیجه هم این شد که پارسال در دادگاه محاکمهی سعید حجاریان، «ماکس وبر» به عنوان متهم شناخته شد و حجاریان مجبور شد زیر شرایط وحشتناک شکنجه استغفار کند و بگوید که گناه از ما و علوم اجتماعی و ماکس وبر بوده است.
اینها نشانههایی از توجه و احساس خطر حکومت از طرف ذهنهایی ست که باز شده و دیگر می توانند مسائل سیاسی، اجتماعی و… را علمی و عینی بفهمند و تحلیل کنند.
شما چقدر بین خاستگاه فکری آن دسته از اصلاح طلبانی که متاثر از مطالعهی علوم انسانی مدرن به منتقد حاکمیت تبدیل شده بودن با مردمی که در اعتراض به نتایج انتخابات سال 88 به خیابان آمدند پیوند میبینید؟ آیا بین اینها ارتباطی میبینید یا مردم بیشتر در یک سیستم تبلیغاتی از طریق این اتاق فکر اصلاحطلبان میآمدند داخل خیابانها؟
من گمان نمیکنم از طریق سیستم تبلیغاتی بود. به هر حال قدرتمندترین وسایل تبلیغاتی در اختیار جناح راست بود و جریان اصلاحطلب دستش کاملا کوتاه بود. حتی در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، رادیو و تلویزیون مطلقا از ایشان حمایت نمیکرد.حتی ایشان یک بار به عنوان امام جمعه هم نیامدند نماز جمعه بخوانند. به هر حال ابزارهای اساسی تبلیغاتی و منابع مالی، همگی در دست جناح راست بود.
آنهایی که پس از انتخابات برای اعتراض به خیابانها آمدند نخست از تجربهی مستقیم زندگی خود و آنچه به چشم میبینند میآیند، و بسیاری از اینها چه بسا مردم معتقد و مسلمانی بودند یا هنوز هستند که نماز میخوانند و روزه میگیرند؛ اما به تجربه دریافتهاند که حضور «دین» در «سیاست» هم موجب فساد دین می شود و هم فساد دولت و سیاست. و بعد محرومیتهای خودشان را میبینند و زورگوییها و ظلمها را می بینند. طبیعی است که برای اعتراض به خیابان میآیند، نه این که تحت تاثیر تبلیغاتی قرار گرفته باشند.
اینجا میرسیم به بحث کتاب شما با عنوان «ما و مدرنیت» جایی که شما بنیانهای ستیز «روشنفکران ایرانی» را یا به اصطلاح «روشنفکران جهان سومی» را با مفهوم غربزدگی مطرح می کنید در این شرایط آیا دوباره این مدل از ستیز روشنفکران ایرانی و جناح حاکم بر دولت و حاکمیت همان ستیز تاریخی است که ما در دوره ی مشروطه یا پیش از انقلاب تجربه کردیم و باز هم شاهد همان جدال، از همان جنس و با همان ویژگیها هستیم؟
گمان میکنم قضیه خیلی فرق کرده است. این بخشی از حاکمیت که جدا شده و نامش جریان اصلاحطلبی است امروزه راجع به آمریکا و غرب به آن نحوی که زمانی کتابهای شریعتی را میخواند و روحیهی انقلابی داشت فکر نمیکند. دنیا را از زاویههای تازهتری میبینند و میفهمند. اما آن جناحی که تمام منابع قدرت و ثروت را به نفع خودش مصادره کرده و میخواهد در حاکمیت مطلق باشد به این بازی نیاز دارد.
اواخر رژیم شاه، فضایی در تمام دنیا حاکم بود که فقط خاصِ فضای روشنفکری جهان سومی ایران نبود. در امریکای لاتین، آفریقا و کشورهای آسیایی جریانهای چریکی و تندرو و به شدت ضدغربی، ضدآمریکایی و ضدامپریالیسم بودن، جزو فرهنگ عمومی شده بود و شاه به عنوان عامل امپریالیسم، هدف نفرت چپِ مذهبی و چپ غیرمذهبی و همهی اینها بود. ولی امروزه دیگر آن فضا هم نیست و دنیا به نحو دیگری باز شده و تفاهم دیگری ایجاد شده است. نه دیگر امپریالیسم به آن معنا و به آن شدت حضور دارد نه بلوک شرق. به لحاظ درجهی رشد سواد و فهم نسبت به مسائل جهانی هم رشد زیادی در جهان حاصل شده است. ولی خب جناح حاکم بر ایران میخواهد همچنان این بازی را ادامه بدهد و به هر حال بیشتر یک بازی حفظ منابع قدرت و ثروت است تا یک موضع جدی ایدئولوژیک.
چه بخشی از اندیشههای حاکم بر معترضان و جناح قدرت پایگاه بومی و خواستگاههای بومی دارد. چقدر از این مطالبات بومی شده یا متاثر از علوم انسانی غربی یا الگوهای رایج غربی است؟
خب ببینید ما از صدر مشروطه، از نیمهی قرن نوزدهم و زمان ناصرالدین شاه آرام آرام به سمت مدرنیزاسیون حرکت کردیم. نخستین نهادهای دنیای مدرن، دارالفنون، وزارت صحیه، وزارت مالیه، وزارت خارجه، و… تاسیس شد، اینها رفته رفته زبانی پیدا کردهاند؛ الگوهای رفتاریی را از بقیه دنیا تقلید کردهاند.
به خصوص در جنبشهای سیاسی بعد از شهریور 1320 جنبشهایی که تحت تاثیر کمونیسم جهانی، جنبشهای لیبرال، ملی و … بود شکل گرفت. به هر حال یک فرهنگ سیاسی از مشروطیت به این طرف شکل گرفته و همراه با زمانه هم تحولات خودش را طی کرده و آمده تا این مرحله رسیده است. یعنی ما امروزه می توانیم بگوییم یک فرهنگ سیاسی بومی داریم که درست است که ریشه و منشأش در تمام دنیا اروپاست، (درست مثل همه ی دنیا که متأثر از انقلاب فرانسه دچار تحول عظیمی شد) اما وقتی در طول چند نسل جا میافتد، به یک فرهنگ بومی تبدیل میشود. امروزه حتی جناح راستِ حاکمیت ما هم با ایدهها و رفتار سیاسی مدرن آشناست؛ چرا که با دنیا معامله و داد و ستد دارد.
اکنون میتوان گفت جنبش سبز و مجموعهی ارزشهاش و مجموعهی معیارهای رفتاریش دیگر بومیِ ایرانی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر