در نوشتههایی که اخیرا در باره استقلال روزنامهنگار و رسانه خواندهام، کمتر اشاره به سبکی شده که شاید بتواند رسانههای فارسی زبان خارج از کشور را از حالت جانبدارانه فعلی خارج کند.
من معتقدم که رسانههای آنلاین موجود، به نقد حداقلی اصلاحطلبان هم نمیپردازند، چون چنین برخوردی را تضعیف جنبش و رهبران آن میبینند و میدانند.
به عنوان مثال، سکوت رهبران جنبش در قبال آنچه بر سر فعالان کارگری آمده جای سوال فراوانی دارد. اما چون این فعالان زندانی، آبشان با جماعت خانه کارگر در یک جوی نرفته، حمایت از ایشان کار چندان راحتی نمیتواند باشد. روزنامهنگاران و سردبیران کمی دیدهایم که در یادداشتهای رسانهشان، ضعف عدم ارتباط قویتر رهبران جنبش با بخش مهمی از جامعه کارگری را نقد کرده باشند. اگر نقدی نوشته میشد، در جهت نفی جنبش نبود، که برای بهتر کردن مسیر میتوانست موثر باشد.
یا اگر دقت کرده باشید، بخش مهمی از تلاش تعدادی از فعالان رسانهای-حزبی، تطهیر گذشته تعدادی از کسانی است که نقشی ویژه در تاریخ کشور داشتهاند اما الان همراه یا عضو ساختاری جنبش هستند. ممکن است دوستان بگویند که درخواست پاسخ از این سیاسیون بابت عملکردشان در گذشته، امری نادرست است و باید فقط به زمان حال افراد توجه کرد.مقایسه کنید بسیاری از بزرگان جنبش را با مصطفی تاجزاده. تاجزاده در نامه اعترافگونه خود، به بعضی از خطاهای گذشته اشاره میکند. اگر رهبران جنبش با نقدی به خود، به مخاطبان و هواداران در باره بعضی نکات تاریک مسکوت مانده دهه ۶۰ چیزی بگویند و اگر لازم شد، مسوولیت بپذیرند، و معلوم کنند که نگاه امروزشان چیست، طبیعتا بخش بزرگی از جامعه نگاه و رویکردی متفاوت و به نظر من مثبت به ایشان خواهد داشت. به عنوان مثال اگر میرحسین موسوی توضیح دهد که در گفتگو با شبکه اطریشی در دسامبر ۱۹۸۸، به چه دلیل از اتفاقی که در تابستان همان سال در زندانهای ایران دفاع کرده، بر مخاطب او معلوم خواهد شد که با کدام موسوی طرف است. طبیعتا اگر میرحسین موسوی به دنبال مصونیت سیاسی نیست، از این سکوت مصنوعی رسانههای سبز شادمان نخواهد بود. اما اگر رسانهای طرفدار ایجاد دموکراسی در ایران باشد، به هیچ حزب و دستهای وابسته نباشد، و با استناد به منابع و مدارک، سوالهایی طرح کند و عملا امکان توضیح به بزرگان جنبش بدهد، آیا کارش دشمنی ارزیابی میشود؟ پاسخ از دید بسیاری اهالی رسانههای حزبی، مثبت است.
اما مساله رسانه حامیانه این است که مثلا طرفدار نگاهی است، اما از نقد درونی غافل نمیماند. اسم نقد را برای فرار از مسوولیت انتشارش، تخریب نمیگذارد و پیگیر پاسخ برای انتقال دادهها به مخاطبان است.
یک رسانه حامی، واقعیت را فدای مصلحت نمیکند. یعنی تابع سه اصل بی طرفی، انصاف و دقت است.
ممکن است افرادی هم در رسانه، نگاهی مخالف یا موافق داشته باشند، اما وقتی کار خبری میکنند، بر اساس مصلحت جعل واقعیت نمیکنند یا خبری یکطرفه به خورد مخاطب نمیدهند. در هنگام گفتگو، یا تهیه گزارش، به دو طرف ماجرا توجه دارند.
اینکه شما تلاش کنید یک طرف ماجرا کاملا زیبا و مطهر نشان دهید و طرف دیگر را زشت و کریه، به طرف خودتان اعتباری بدهید که فاقد آن است و طرف مقابل را کاملا بیاعتبار کنید، اسمش روزنامهنگاری نیست.
شما میتوانید باورهای خودتان را داشته باشید، طرفدار موسوی یا کروبی باشید، اما اگر خبری بود که به مذاق رهبران خوش نمیآمد، آیا باید محوش کنید و بعد هزار و یک علامت سوال رویش بگذارید تا امکان نشرش گرفته شود، اما اگر خبری یک سویه علیه احمدینژاد به دستتان رسید، بدون بررسی منابع منتشرش میکنید؟
یک مثال ساده بزنم. ماجرای سد سیوند را که یادتان هست. دولت نهم را عامل از بین بردن آثار تاریخی معرفی کردند. چون آبگیری سد در این دوره انجام شد، اما چرا روزنامهها و رسانهها نپرسیدند مطالعات سد کی انجام شده؟ چه کسی کلنگ سد را زده و در دوران کدام دولت سد را ساختهاند و مطابق کدام برنامه؟ کدام شرکتها مطالعات فنیاش را انجام دادند و توجیه سد بر عهده چه کسانی بود و چه منافعی به کدام حزب سیاسی رسید؟
اینکه بخش بزرگی از اهالی رسانه نگاهی مخالف دولت فعلی دارند، جای بحث ندارد، اما آیا بخشی از واقعیت را باید برای مخاطبان عیان کرد یا همه واقعیت را؟ اگر روزنامهنگار دغدغه حفظ آثار باستانی دارد و مقابله با نابودگران این آثار، آیا یکطرفه بحث کردن در باره این مساله، جای سوال ندارد؟
*Advocacy Journalism
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر