امروز: بر اساس گزارش ها، دور جدید فشارها بر خانواده میرحسین که با تماس تلفنی تهدیدآمیز و ممنوع الملاقات شدن یکی از دختران آغاز شده بود، اکنون با از سرگیری فشارهای شغلی و به جریان انداختن دوباره پرونده سازی های قبلی ادامه یافته است.
به گزارش کلمه، خانواده و نزدیکان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد نیز همچون بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی، در مدت حبس خانگی با فشارها و تهدیدهای غیرقانونی و حاکی از خصومت رو به رو بوده اند.
رفتارهای غیر انسانی و بی اخلاقی های مکرر، در سه سال اخیر به رویه ای متداول در برخورد ماموران امنیتی با خانواده زندانیان سیاسی تبدیل شده و خانواده موسوی نیز هزینه های زیادی بابت ایستادگی در دفاع از حق داده اند؛ هزینه هایی که مهمترین آنها شهادت سید علی موسوی خواهرزاده میرحسین بوده و پس از آن نیز در سه سال اخیر به انحاء مختلف ادامه داشته است. به خصوص پس از حصر میرحسین و کروبی و همسران آنها، فشارها بر بستگان نزدیک و دور آنها نیز شدت گرفته است؛ هرچند خانواده موسوی تا کنون از رسانه ای کردن جزئیات بسیاری از رفتارهای صورت گرفته، پرهیز کرده اند.
فشارهای شغلی، از جمله رایج ترین موارد آزار خانواده مهندس موسوی بوده است که به صورت های مختلفی از جمله اخراج یا پرونده سازی در محل کار، ممانعت از تدریس در دانشگاه، جلوگیری از چاپ کتاب و کار پژوهشی، جا به جایی ها و اذیت های خاص اداری و حتی پیگیری و بازجویی از مسئولان ادارات محل اشتغال آنها، اعمال شده است.
در مورد یکی از فرزندان میرحسین که اخیرا در پی اطلاع رسانی کلمه مورد تهدید ماموران امنیتی، مورد تهدید قرار گرفته و ممنوع الملاقات شده بود، با آنکه سایت امنیتی وابسته به صداوسیما تماس این مامور امنیتی را انکار کرده بود!، ظاهرا تهدیدها در حال عملی شدن است؛ چرا که اخیرا فشارهای شغلی بر وی شدت بیشتری گرفته و علاوه بر تماس های موجود از طرف دانشگاه محل کار وی (دانشگاه الزهرا) و ممانعت قبلی از تدریس وی، دو روز قبل از سوی هیات تخلفات اداری وزارت علوم نیز با او تماس تهدیدآمیزی گرفته شده تا پرونده سازی دو سال قبل علیه وی، دوباره به جریان بیفتد.
با آنکه این پرونده سازی در دو سال اخیر هیچ یک از روال های قانونی رویه های متعارف دانشگاهی را طی نکرده است؛ تماس گیرندگان پیشاپیش حکم را هم به طور شفاهی صادر کرده و گفته اند که حکم مورد نظر در هر حال، حتی اگر خانم موسوی این پرونده را نپذیرد، صادر خواهد شد و عدم پذیرش محتویات این پرونده نیز به معنی چشم پوشی او از حق قانونی بعدی خودش تلقی خواهد شد. آن هم در حالی که پس از جلوگیری از ورود و تدریس وی در دانشگاه و پرونده سازی امنیتی، او بارها با مراجعه به مسئولین ذی ربط در دانشگاه با اصرار خواستار اعلام علت این اقدام و توجیه قانونی و مستند و مکتوب آن و نیز معرفی مقامی که دستور انجام این رفتارهای توهین آمیز و غیر قانونی را صادر کرده، شده بود و پاسخی نگرفته بود.
بر اساس این گزارش، پیش از این، از تدریس وی در دانشگاه جلوگیری شده بود و علاوه بر منع تدریس، حتی واحدهای معین شده در برنامه ترمی نیز به طور ناگهانی و ظرف همان ساعت اولیه از روی سایت دانشگاه حذف شده بود. اما تنها نتیجه پیگیری های وی، آن هم بعد از حدود ۲ سال، این بوده که در هیات تخلفات اداری برایش پرونده تشکیل شده و به گفته کارمندی که این اطلاعات را از روی برگه ابلاغی خوانده، بهانه این پرونده سازی نیز مصاحبه وی با سایت کلمه و نشر اکاذیب و ... بوده است.
این گزارش حاکی است، پرونده ی ساخته شده برای این دختر میرحسین در اسفندماه ۱۳۸۹ به رئیس قبلی دانشگاه الزهرا ابلاغ شده و در آن ۱۰ روز برای ارائه لایحه دفاعیه مهلت تعیین شده است. اما تا اواسط مهرماه گذشته (۱۳۹۱) وی از وجود چنین پرونده ای بی خبر بوده و با آنکه این نامه بارها بین دفتر ریاست و بخشهای اداری دانشگاه دست به دست شده و مهلت های ۱۰ روزه دفاع ابلاغ و تکرار شده، این موضوع هیچ گاه به خانم موسوی اعلام نشده است.
برخوردهای صورت گرفته با این استاد دانشگاه تا آنجا پیش رفته که در فروردین ماه سال جاری، ماموران حراست به شکل توهین آمیزی از ورود به دانشگاه جلوگیری کرده اند، آن هم در حالی که به گفته خودشان مدام در تماس و هماهنگی با وزارتخانه بوده اند. این رفتار نیز همچنان ادامه یافته و در نهایت با اصرار دانشجویانش و برای پیگیری امور آموزشی باقی مانده ی آنها، آن هم پس از کسب مجوز سختگیرانه از حراست، در آخرین فرصت ممکن اجازه حضور او در دانشگاه برای انجام وظایف استادی در ترم تحصیلی مذکور صادر شده است. اینها همه در حالی است که با توجه به تعهدات شغلی، وظایف محوله از جمله دفاعیات و راهنمایی های پایان نامه ها بر طبق مستندات موجود همچنان، حتی از راه دور و در محیط خانه، در حال انجام بوده است.
رفتارهایی از این دست، با دیگر دختران موسوی نیز انجام شده که در صورت لزوم، جزئیات آنها در گزارش های جداگانه به اطلاع خوانندگان و دوستداران میرحسین و خانواده اش خواهد رسید.
آغاز دور جدید فشارها بر خانواده میرحسین موسوی و زهرا رهنورد
امروز:
مهدی محمودیان روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی محبوس در زندان رجایی شهر، ۷ ماه است که در روزه داری سیاسی و اعتراضی به حصر رهبران جنبش سبز به سر می برد، در نامه ای به سیدمصطفی تاج زاده نوشته است: من از حدود ۶ ماه پبش این روزه داری را در کنار شما آغاز کردم تا اعتراضم را به حصر غیر قانونی و ظالمانه رهبران در حصر جنبش سبز اعلام کرده باشم. حصری که تاکنون هیچ ادله قانونی برای آن ارائه نشده و صرفا بر اساس زور انجام شده است. آن هم با چه کسانی؟ کسانی که از شناسنامه های گویای انقلاب و ارزش هایی هستند که قرار بود نظام جمهوری اسلامی بر اساس آنها بنا شود و بماند. ارزش هایی همچون آزادگی و مردم مداری و بیان بدون لکنت حق نزد حاکمانی که قرار بود با رای مردم انتخاب شوند و هر زمان لازم شد، با رای مردم به زیر آیند. همان وعده جمهوریتی که سال ۵۷ به مردم داده شد و متاسفانه حالا سهم مدافعان و پی گیران آن، حبس و حصر و انواع فشارها و تضییقات شده است.
به گزارش کلمه، مهدی محمودیان با وجود بیماریهای مختلف که غالب آنها در طول دوران زندان بر اثر شکنجه های جسمی (بدون لباس در معرض سرمای شدید قرار دادن وی توسط مسئولین زندان یا زدن ضربه به سر) و روحی برای وی پدید آمده است و در طی دو بار اعزام به بیمارستان و بستری جهت درمان مورد تایید پزشکان بیمارستان و پزشکی قانونی قرار گرفته است از aa ماه پیش در اعتراض به حصر غیر قانونی شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی و همچنین زهرا رهنورد روزه دار است.
محمودیان که در خصوص برخی مسائل پس از انتخالات از جمله وقایع بازداشتگاه کهریزک اطلاع رسانی کرد، ۲۵ شهریور ماه در منزل شخصی اش بازداشت و به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
همچنین سیدمصطفی تاج زاده معاون وزیر کشور دولت خاتمی و عضو ارشد و دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت بیش از دو سال که در روزه داری سیاسی به سر می برد. وی از تابستان دو سال پیش تا کنون در بند غیرقانونی قرنطینه سپاه به سر می برد.
متن کامل نامه ی مهدی محمودیان از زندان رجایی شهر به سیدمصطفی تاج زاده در زندان اوین که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
مرشد شرافت و اصلاح طلبی اصول مدار
جناب آقای سید مصطفی تاج زاده
سلام
دو سال ثبات رای و قدم شما در روزه داری سیاسی و پیوند بخشیدن نوین بین باورهای دینی و اعتقادی با مبارزه سیاسی را تبریک می گویم و آرزومند قبولی آن نزد حضرت حق هستم.
بارها درباره ی روزه داری شما در این فکر بودم که دلیل این کار چیست؟ آیا فلسفه عملی دینی که مبتنی بر جهاد با نفس، با خویشتن است، می تواند به کار مبارزه سیاسی با دیگری بیاید؟ می دانستم که گاهی رفتاری مانند اعتصاب غذا مستقیما ابزار فشار به حاکمیت است، چون مسئول جان زندانی است و زندانی با به کف گرفتن این جان عزیز در هنگام به خطر افتادن امری خطیرتر؛ تضییع حق یا مطالبه ای را نزد افکار عمومی برجسته و به ابزاری برای مقابله با زندانبان تبدیل می کند. اما روزه داری که واجد چنین ویژگی نیست. امکان صدمه ای کوتاه مدت به خود ندارد تا باعث جلب افکار عمومی شود. حاکمیت زندانبان را نیز نمی ترساند، پس به چه کار می آید؟
بعد به این نتیجه رسیدم که این موارد به تنهایی پاسخ کافی به چرایی چنین اقدام اعتراضی که شما آغاز کردید، نیست. اولا این کار نیز می تواند توجه افکار عمومی را به مطالبات بر حق زندانی تا اندازه ای جلب کند، چنانکه من نیز فکر کردم باید به تاسی از این ابتکار شما، آن را برای جلب توجه افکار عمومی به حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد به کار بندم.
دومین دلیل اینکه همان طور که در فلسفه روزه، پرهیز از گناه و یادآوری کوچکی از عقوبت و گرسنگی و تشنگی قیامت در نظر شارع مقدس بوده، این تذکر درونی را فراتر از پرهیز از معصیت، به پایداری در هدف و نیتی سیاسی و مطالبات بر حق خود تعمیم دادید. من نمی توانم تصور کنم که این ثبات رای در روزه داری سخت و جانکاه دو ساله، تاثیری بر مقاومت ستودنی شما در راهی که برگزیده اید، نگذاشته باشد. روزه داری تمرینی از استقامت است برای استقامت بزرگ تر در برابر ظلم و الحق که شما در این راه، الگویی منطقی را از خود به نمایش گذاشتید.
بر اساس همین درک از روزه داری سیاسی بود که من نیز به عنوان شاگرد کوچک شما به آن تمسک جستم، بلکه همواره حس روزه داری، مرا به آرمان هایم و یاد رهبران در بند جنبش متذکر باشد.
من از حدود ۶ ماه پبش این روزه داری را در کنار شما آغاز کردم تا اعتراضم را به حصر غیر قانونی و ظالمانه رهبران در حصر جنبش سبز اعلام کرده باشم. حصری که تاکنون هیچ ادله قانونی برای آن ارائه نشده و صرفا بر اساس زور انجام شده است. آن هم با چه کسانی؟ کسانی که از شناسنامه های گویای انقلاب و ارزش هایی هستند که قرار بود نظام جمهوری اسلامی بر اساس آنها بنا شود و بماند. ارزش هایی همچون آزادگی و مردم مداری و بیان بدون لکنت حق نزد حاکمانی که قرار بود با رای مردم انتخاب شوند و هر زمان لازم شد، با رای مردم به زیر آیند. همان وعده جمهوریتی که سال ۵۷ به مردم داده شد و متاسفانه حالا سهم مدافعان و پی گیران آن، حبس و حصر و انواع فشارها و تضییقات شده است.
متاسفم که دستگاه سرکوب حکومت مانع از آن شده تا مردم ما اعتراض مدنی خود به این رفتار حکومت را تا رفع حصر انجام دهند، لذا روزه داری ام را به عنوان کوچک ترین حرکت مدنی و آرام برای یادآوری حصر رهبران جنبش از گوشه زندان رجائی شهر آغاز کردم. اعتراضی که امیدوارم همچون شما، مرا در پایداری بر مطالباتی که همچنان آنها را قانونی و در چارچوب اصیل آرمان های انقلاب اسلامی و امتداد آن در اصلاحات و جنبش سبز می دانم، یاری کند و به یاری خداوند و همت مردم، روزی را شاهد باشیم که پی گیری حقوق و مطالبات شهروندی و حتی اعلام اعتراض در بستر آرام و قانون مداری که در قانون اساسی نیز پیش بینی شده است میسر باشد.
در سحر و افطارهایتان مرا از دعای خیرتان بهره مند سازید و این برادر کوچکتان را همراهی فروتن در مسیر سبزی که آغاز کرده ایم، بدانید.
مهدی محمودیان
آذر ۹۱
زندان رجایی شهر
امروز:
( باز نگرشی بر قیام امام حسین از نگاه حماسه و تراژدی)
"آزادی" خواسته و آرمان آدمی است و "آزادگی" ویژگی او. آدمی تا آزاده نباشد در پی آزادی نخواهد رفت. برای آنکه نگارنده، با خواننده به فهم مشترک برسد، در طول نوشتار، مقصود خود از برخی مفاهیم به کار برده شده را ، روشن می کند(1).
در همین آغاز روشن می کنم که منظور از آزادی در این نوشته، به معانی: رها بودن از قید و بند، نداشتن یا نبودن مانع یا مزاحم برای انجام کاری، اسیر و زندانی و گرفتار نبودن، امکان عملی کردن خواسته ها به صورت فردی و جمعی، حق اقدام و انتخاب بدون دخالت دیگران، وارستگی و درک علایق، رهایی از بندگی و بردگی و آسوده خاطر بودن است. با این تعریف، آزادی دستاوردی اخلاقی - اجتماعی است و می توان گفت دستاوردی معنوی نیز هست. مقصود از آزادمرد، آزاده و آزادگی: جوانمردی، بزرگ مَنِشی، نَجابت، أصالت، پیراستگی از تعصب و صفات ناپسند و آزادیخواهی است؛ نیز کسی که خواهان حقوق مدنی و تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی به دست خود باشد، کسی که خواهان آزادی عقیده و اظهارآزاد عقاید و آرا باشد، کسی که مانع آزادی عقاید و آرای دیگران نباشد و به فرهنگ و آداب و عقاید و آرای دیگران احترام بگذارد. "آزادگی" با این تعریف ها، مفهوم یا اصطلاحی با بار ارزشی مثبت و رفتاری برآمده از پرورش آزادمنشانه است.
کسی که آزادگی پیشه کرد، در راه آزادی، خوبی ها، ارزشها، و منش درست تا مرز جان نثاری کوشش خواهد کرد؛ همچنین برای رویارویی با موانع آزادی و آزادگی و هر گونه بدی و بیداد و ستم و نادرستی تا مرز جان نثاری پیش خواهد رفت. جان نثاری در دو زمینۀ یاد شده، به میزان توانایی هر کس و شرایط زمان و مکان، بستگی دارد و آشکار است که هم شرایط و هم تواناییهای آدمیان همسان و یکطراز نیستند؛ از این رو، آزادگی و آزادمنشی، درجه بندی می شود. برخی از افراد از نظر آزادمنشی، تنها در منش شخصی و برخی رفتارها و کردارها توانایی دارند، ولی برخی از آدمیان به درجات بالا دست می یابند. گروهی از آزادگان و آزادمردان، هم از حوزۀ رفتار شخصی فراتر می روند و به حوزۀ اجتماعی می رسند و هم در زمینه های گوناگون کنش می کنند.
آزادگان بسیاری در تاریخ بشر می توان نام برد که برای آزادی و آرامش و آسایش نوع بشر و برای رهایی نوع بشر از ستم و بیداد و تباهی کوشیده اند و چراغ راه دیگران گشته اند. قلمرو و شعاع اثرگذاری آزادگان جان نثار نیز یک گونه نیست. برخی در قلمرو رفتار فردی و در شعاع خانواده یا دوستان یا شاگردان و یا در شعاعی به مسافت یک شهر و یک کشور اثر گذاشته اند، برخی در قلمرو و شعاعی گسترده و گسترده تر، و از مرز خانواده و شهر و کشور گذشته اند. از نظر ماندگاری در زمان هم، برخی از شخصیت های آزاده، از حصار تنگ زمان و زمانه بیرون آمده اند و جاودانی شده اند و برخی فقط در روزگار خاصی بر می آیند و به تاریخ می پیوندند.
برخی از رفتارها و حرکتهای آزادمردان و آزادگان، حماسه می شود. مقصود نگارنده از حماسه در اینجا « هر کار بزرگ، افتخار آفرین، تحسین بر انگیز و خارق العاده است که از سر شجاعت و بی باکی، یا مهارت و ورزیدگی انجام شده باشد، مانند جنگ، دلاوری، مردانگی و ایجاد افتخار ملی، قومی، نژادی و دینی». حماسه ها همواره به تنهایی حماسه نیستند؛ گاهی با تراژدی همراهند. آنجا که حماسه با تراژدی همراه شد، افزون بر جوشش غیرت ملی و نژادی و قومی و دینی، احساسات و عواطف آدمیان را نیز جوش خواهد آورد. مانند حماسۀ رستم که در داستان رستم و سهراب، افزون بر حماسگی، جنبۀ تراژیک نیز پیدا می کند. مقصود نگارنده از تراژدی، داستان یا رویداد ناگوار و غم انگیز و نیز واقعه ای است که شخصیت اصلی آن به سرنوشتی ناگوار، غم انگیز و فاجعه آمیز دچار می شود.
حماسه ها گاهی تنها یک جنبۀ تاریخی یا ملی یا قومی یا نژادی دارند و یا افزون بر آن جنبۀ معنوی نیز دارند. حماسه های معنوی نیز یا فقط حماسۀ معنوی دارای ارزش عقلانی و فرهنگی هستند، مانند حماسۀ خلق یک اثر ادبی همچون شاهنامه و یا دارای ارزش مقدس و دینی می باشند؛ مانند حماسۀ کربلای امام حسین.
حماسۀ تراژیک این ظرفیت را دارد که افزون بر تقویت جنبۀ ملی گرایی و هویت تاریخی و قومی و نژادی، احساسات و عواطف جامعه را نیز بر می انگیزد؛ چنان که ایرانیان با شنیدن داستان رستم و سهراب، از سویی به میهن دوستی و ملی گرایی رستم می نازند و در سوی دیگر از کشته شدن سهراب جوان به دست پدر اندوهگین می شوند و در نتیجه میان ملی گرایی و احساسات انسان دوستانه پیوند برقرار می کنند؛ یا شیعیان که از راه مذهب و عاطفه به بزرگداشت حماسۀ عاشورا روی آورده اند.
شخصیت های برخی از حماسه ها به ویژه حماسه های کهن و ازلی و مقدس، غالبا در میان ملت های خود به اسطوره تبدیل می شوند و بخشی یا پاره ای از فرهنگ یک ملت می گردند. هر نقطه ای از جغرافیای زیستی انسانها، حماسه ها و اسطوره های خاص خود را دارند؛ البته ممکن است برخی حماسه ها و اسطوره ها فراتر از قلمرو یک ملت یا یک قلمرو جغرافیایی بروند. سازگاری عناصر و نشانه های موجود در یک حماسه یا اسطوره با عناصر درونی فرهنگ یک ملت یا یک زبان موجب پذیرفتن حماسه و اسطورۀ یک ملت در ملت های دیگر خواهد شد؛ چنان که ایرانیان با پذیرش دین اسلام، بسیاری از حماسه ها و اسطوره های جهان عرب را فراتر از یک ملت و زبان دانستند و آنها را حماسۀ خود نیز می دانند و آن را به پاره ای از فرهنگ خود تبدیل کرده اند. نمونۀ آشکار آن، دو شخصیت بزرگ جهان اسلام یعنی امام علی بن ابی طالب و امام حسین بن علی (ع) هستند که ایرانیان رویداد های زندگی آنان را به عنوان حماسه های خود می شناسند و آن دو تن را اسطورۀ دینی و اخلاقی و آزادگی خود می دانند.
انتقال حماسه ها و اسطوره ها از نقطه ای به نقطۀ دیگر، کاوشی دراز دامن می خواهد که بیرون از حوصلۀ این نوشتار است. حماسه ها و اسطوره ها، همچنان که پاره ای از فرهنگ یک ملت یا یک کشور به شمار می روند، میراث تاریخی، فرهنگی، ملی و نژادی ملت ها نیز به شمار می روند و بر افراد هر ملت است که این میراث خود را بشناسند. هر اندازه ملتی از میراث و پیشینۀ تاریخی و ملی و نژادی و دینی خود بیشتر آگاهی داشته باشد، کوشش بیشتری در راه نگاهبانی و پاسداری از آن خواهد کرد و در برابر یورش و تراوش فرهنگ های بیگانه ایستادگی خواهد کرد؛ ولی هر اندازه این شناخت، کمتر و سطحی تر باشد، به جای تعامل با فرهنگ های بیگانه، در برابر آن سر تسلیم فرود خواهد آورد و بی اندیشه و بی هیچ شناختی، شیفتۀ زیبایی ها و جلوه های فرهنگ های بیگانگان خواهد شد.
ایرانیان نزدیک یک و نیم هزاره است که با فرهنگ و میراث فرهنگی خود فاصله گرفته اند و بیش از آنکه به پاسداشت و بازسازی و زنده سازی میراث فرهنگی خود بکوشند، به پاسداری از حماسه ها و اسطوره ها و فرهنگ بیگانگان روی آورده اند. شاید بتوان گفت: ایرانیان در دوره ای از تاریخ به دلیل شکست نظامی از یونانیان، برخی از عناصر فرهنگی غربی را در فرهنگ خود باز پروری کردند؛ پس از یورش عربها و ورود دین اسلام، به پاسداری از حماسه ها و اسطوره های عربی روی آوردند و از آغاز سدۀ بیستم میلادی به این سو، افزون بر همۀ آنها، به فرهنگ و تمدن مدرن غربی روی آوردند و در همۀ این مراحل، میراث فرهنگی خود را یا به کلی فراموش کردند و یا آن را در حاشیۀ فرهنگ های وارداتی نگه داشتند. در همین جا یاد آوری این نکته حایز ارزش است که پا بر جایی فرهنگ ایران در پی یورشهای پی در پی، نشان از توانمندی بسیار بالا و هاضمه و ظرفیت نیرومند آن است. می توان نتیجه گرفت، ساختار سیاسی و نظامی ایران بر اثر حملۀ اسکندر و اعراب و مغول شکست خورد، ولی هیچ گاه فرهنگ ایرانی در این یورشها شکست نخورد؛ بر خلاف بسیاری از کشور های خاور میانه مانند کشورهای حوزۀ شام قدیم و برخی کشور های آفریقایی مانند مصر که با ورود اسلام، حتی زبان گفتاری خود را نیز از دست دادند.
برخی از حماسه ها یا اسطوره ها توان زایش دارند و پیوسته در تاریخ یک ملت بازسازی می شوند و فرهنگ سازی می کنند و برخی دیگر ایستا هستند، ولی در حافظۀ تاریخ ثبت و ضبط هستند و فقط جنبۀ یادمانی و هویت تاریخی دارند.
در میان حماسه های معنوی دینی، حماسۀ کربلای امام حسین به طور حیرت انگیزی در تاریخ چندین ملت و ملیت، زنده و پویا مانده است. البته از میان ملت های دیگر هم هر گاه مورخی یا دانشمندی یا حتی فردی عامی بر آن اطلاع یافته، به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفته است. از این رو، این حماسه قدرت اثرگذاری مطلق جهانی را داراست. نکته اما اینجاست که ملت ها با حماسه های خود چه کرده اند و چه می توانند بکنند. به عبارت دیگر، حماسه ها و اسطوره ها چه کارکردی برای ملت های خود دارند و یا فلسفۀ حماسه و اسطوره چیست؟
با نگاهی به حماسۀ کربلا، می توان دریافت: در این حماسه، مرگ با عزت از زندگی با ذلت برتر است، آزادگی و ستم ستیزی برابر با ایستاده مردن است، ایستادگی هزینه دارد، هرچه آدمی خردمندتر، آزاده تر، دانشمند تر، باشخصیت تر و دارای منش والاتر باشد، مسئولیت بیشتری در رویایی با بدیها، ناهنجاریها، بیدادگری ها، ستم ها و تباهی ها دارد و باید آمادگی داشته باشد، همۀ دارایی، شرافت خانوادگی و جایگاه و پایگاه اجتماعی، وطن و جان خود را در راه آرمانهایی چون آزادی، آزادگی، دادگری، رهایی از تباهی و بیداد نثار کند. در این آیین هنگامی که پیران و پاسبانان وضع موجود، به پویندگان و کوشندگان حق و عدل اندرز می دهند که بنشینند و بردباری کنند و یک تنه و با دست خالی به مصاف به بیدادگران و ستمکاران و تباهکاران نروند، آنان موقعیت را می سنجند و اگر با خرد و دانش و تجربه دریافتند که سکوت و سازش و اتخاذ روش مسالمت آمیز، نتیجه بخش خواهد بود، همان راه را در پیش می گیرند، ولی اگر دریابند رسالتشان برخاستن و مبارزه است، درنگ نمی کنند.
از حماسۀ کبلا هم می توان تفسیر یا قرائتی عقلانی وکاربردی ارائه کرد، هم قرائتی احساسی. این حماسۀ را همچنین می توان هم با نگاه اجتماعی و سیاسی دید، هم با نگاه عاطفی. نگاه اجتماعی- سیاسی، وجه حماسی آن را برجسته می کند و نگاه عاطفی، وجه تراژیک آن را. نمی توان انکار کرد که فرجام کربلا و عاشورا تراژیک هست و عاطفه آدمی را به جوش می آورد؛ پس آدمی با آگاهی بر آن، اندوهگین و غمگین می شود، ولی خود واقعه، برای اندوه و غم و گریه، رخ نداده است. در بارۀ حماسه کربلا، اصل بر حماسه بودن آن است، نه تراژدی. در این صورت، یک درس اساسی از این حماسه آن است که باید آزادگی پیشه کنیم، تن به ذلت نسپاریم و در برابر تباهی و بیداد خاموش ننشینیم. در عین حال باید اذعان کرد ایرانیان و بلکه اکثریت قریب به اتفاق شیعیان در طول تاریخ به واقعۀ کربلا غالبا با نگاه تراژدی نگریسته اند و از این رو، یکسره مصیبت زده اند، مرثیه سرایی می کنند، روضه خوانی برپا می کنند، اشک می ریزند، آه می کشند، هیئت تشکیل می دهند، عَلَم برمی دارند، زنجیر و قمه می زنند و کاروان زیارتی راه می اندازند.
آشکار است که نه روند تاریخ، یکسان است، نه انسانها یکسره بر پایۀ فرهنگ پیشینیان رفتار می کنند، نه حرکت اجتماعی بشر یکنواخت به پیش می رود؛ بلکه تاریخ و انسان و اجتماع، پابه پای هم دگرگون می شوند و به پیش می روند. اگر در پی ارزیابی واقعۀ کربلا باشیم، باید بدانیم آن واقعه، در اوایل سدۀ هشتم میلادی و میانه های سدۀ نخستِ برآمدنِ اسلام، رخ داده است؛ از این رو، هم به شناخت دقیق مناسبات جهان آن روز نیاز است و هم به شناخت دقیق از وضعیت دینِ تازه برآمدۀ اسلام و پیروانش که مسلمان نامیده می شدند.
به راستی اگر امام حسین را با همین دین و با همین منش و آرمانش در موقعیت ها و شرایط دیگری در نظر می گرفتیم، چه حرکتی می کرد و چه حماسه ای می آفرید؟ برای نمونه اگر امام حسین در اروپای قرون وسطی می زیست، در سدۀ هیجدهم میلادی در آمریکا به سر می برد، در سدۀ هفتم هجری در بغداد زندگی می کرد، در سدۀ دهم هجری یعنی در سالهای پایانی فرمانروایی تیموریان در ایران می بود، در ایران امروز (1334هجری قمری) می زیست، یا به کلی در جهان ارتباطات و اطلاعات امروز زندگی می کرد، چه حماسه ای می آفرید؛ آزادگی در نظر او چگونه معنا می شد؛ یا او خود، آزادگی را چگونه معنا می کرد؛ بر سر چه چیزی ایستادگی می کرد؛ چه چیز را ارزش و چه چیز را ضد ارزش می دانست؛ چه رفتاری را تباهی و فساد و چه رفتاری را درست و صلاح می دانست؛ بر سر چه چیز و با چه کسی سازش می کرد و با چه چیز و چه کسی رویارویی می کرد؟
بی آنکه به خاستگاه خانوادگی و نژادی و قومی و جغرافیایی امام حسین توجه داشته باشیم، این یک واقعیت است که او به راستی، آزادگی و حماسه و اسطوره را معنا کرد و خود یک نمونۀ آن در تاریخ بشری است که هم خود ظرفیت نمونه شدن و راهبرد دادن را دارد و هم انسان و جامعۀ انسانی در هر زمانی می تواند آن را الگوی خویش قرار دهد. حسین، نمونۀ آزادگی و حماسه سازی و اسطوره است؛ بلکه قیام او در اوج حماسه است. با بازخوانی واقعۀ کربلا می توان دهها علت و هدف برای قیام و شهادت امام حسین در نظر آورد که همۀ آنها هم منطبق با آن می باشند، ولی باید دید کدام یک در چه شرایطی کاربرد دارد! قیام و شهادت حسین به جای آنکه دستمایۀ عزاداری قرار گیرد، می تواند الگوی راهبردی مبارزات سیاسی و مبارزه با حکومتها و ساختارهای بیدادگر و تباهکار قرار گیرد.
با آنکه یکی از ابعاد و وجوه پیدایش مذهب شیعه، وجه سیاسی آن بود، اما از آغاز سدۀ سوم هجری به این سو، شیعیان به علل متعدد و از جمله به دلیل آنکه کمتر درگیر سیاست بودند و دغدغۀ سیاسی چندانی نداشتند، بیشتر با نگاهی عاطفی به واقعۀ عاشورا می نگریستند و قرائت و تفسیری عاطفی از آن واقعه ارائه می دادند و هنوز هم اکثریت قریب به اتفاق شیعیان - اعم از نخبگان علمی و دینی و عوام شیعه- با نگاهی عاطفی به آن می نگرند و تفسیری عاطفی از آن ارائه می کنند. به هر روی از آغاز سدۀ چهاردهم هجری/ پایان سدۀ نوزدهم میلادی که شیعیان پس از هزار و اندی سال، رفته رفته اندکی درگیر مسائل عینی اجتماعی و مباحث سیاسی شدند، اکنون بخشی از آنان با نگاه اجتماعی - سیاسی نیز به واقعۀ کربلا می نگرند و تفسیری کاربردی از آن ارائه می کنند. درتفسیر عاطفی از واقعۀ کربلا، صنف روحانی که خود را متصدی و مروج مذهب شیعه می داند، با دستمایه قرار دادن حماسۀ کربلا، به ایجاد ساختار تشکیلاتی در داخل این مذهب روی آورد و آن را محل ارزتزاق یا دست کم بخشی از بازار درآمد خود قرار داد و چنین بود که این صنف در این واقعه- که واقعه ای انسانی، اجتماعی، تاریخی و دینی بوده و هست- صاحب منافع شد و چون منفعت خود را به آن گره زد، برای استمرار و گسترش و افزایش دامنۀ منافع خویش، آن را به انواع خرافات و آسیب ها آلودند. هرچند برخی بر آنند که امور دینی هنگامی که جنبۀ تشکیلاتی بگیرد در درون خود، استعداد انحراف و خرافه پروری دارد. این البته نکته ای است که باید در جای خود بررسی شود. با پشتیبانی و کوششهای تاریخی درازدامن و درازمدت روحانیان، صنف های کوچک و بزرگ دیگری مانند روضه خوانان، مداحان، هیئت های سوگواری در قالب سینه زنی، زنجیرزنی، قمه زنی، تعزیه خوانی، سفره گذاری، إطعام و مانند آن شکل گرفت که هرچند نمی توان به لحاظ نیت و آرمان درونی، همۀ کردار و رفتار آنان را به دیدۀ منفی نگریست، اما نتیجه و برآیند کار آنها چیزی جز تأمین منافع اصناف یاد شده و تهی شدن و تحریف حماسۀ عاشورا نبوده است. البته بیشترین سود و منفعت را صنف روحانی می برد که رفته رفته قیام امام حسین را از یک حماسۀ انسانی و دینی به پایگاه اختصاصی صنفی تبدیل کرد و در روزگار ما به دلایلی صنف مداحان، به طور کلی به رقیبی پرقدرت برای روحانیان در همۀ عرصه های تبلیغات دینی به ویژه در آیین های عاشورایی تبدیل شده اند.
در نگاه عاطفی به کربلا و عاشورا، تراژدی در آن برجسته می شود و اگرچه به ظاهر، هدف از برپا داشتن قیام امام حسین را پاسداشت دیانت و آزادگی حسینی جلوه دهند، ولی کنش ها یا دست کم نتیجۀ کنش ها به گونه ای است که هدفِ آن می شود تحریک احساسات مردم، اشک ریختن، مصیبت زدگی، عزاداری همواره و جلب شفاعت حسین در آخرت. با پشت گرم بودن به چنین اهدافی، حرکت و عمل و نشاط از جامعه گرفته می شود و جامعه ای خرافه زده و احساسی بار می آید که می توان هر آن احساساتش را به سویی کشاند و از هر جهت بر سرنوشت او مسلط شد. چنین است که می توان گفت امام حسین، از شخصیت های " دوباره مظلوم " و " باز شهید " در تاریخ است؛ هم او را کشتند و هم هدفش را مسخ و محو کردند. یک بار در عاشورا و یک بار در عاشوراها. اگر ظلم اول بر حسین، کشتن فاجعه آمیز او و به اسارت بردن خاندان او بود، ظلم دوباره بر او، نابودی و دگرگونی هدفش بود. یک حسین، شهید در تاریخ است، یکی باز شهید در طول تاریخ. تحریفگران از دو سو، هدف قیام او را وارونه نشان دادند؛ از یک سو قیامش را امری شخصی و تکلیفی خصوصی معرفی کردند که نمی تواند و نباید سرمشق دیگران شود و از سوی دیگر مدعی شدند او کشته شد تا به مقام شفاعت برسد؛ تا مردمان بر او بگریند و آمرزیده شوند.
در تفسیر عقلانی و کاربردی، و نگاه سیاسی- اجتماعی به امام حسین و واقعۀ کربلا، عنصر جماسه برجسته می گردد و به سیاست و مبارزه و حماسۀ امام حسین نظر می شود. در این تفسیر، امام حسین و کربلا با آزادی و آزادگی معنا می شود. در این تفسیر، کربلا و عاشورا در اوج حماسه است، بیکران است و از این جهت که ظرفیت بیشتری دارد، کشش هر گونه مبالغه را هم دارد. اینجا باید به هوش بود تا تاریخ و حماسه از سوی یک عقیده یا مذهب خاص، مصادره نشود.
حماسه ها یا اسطوره هایی را که اثرگذاری یا شعاع برد آنها فراتر از یک ملت و یک سرزمین است، نمی توان به ملیت یا مذهب بخصوصی محدود کرد. دلیل آن هم این است که شخصیت های این حماسه ها ( حماسه سازان و اسطوره ها) نه خود اختصاصا و انحصاراً برای دینی خاص قیام می کنند و نه در حصار تنگ کیش و آیینی خاص محدود می شوند. آنان در پی احقاق حق خود، به رسالت و مسئولیت خویش عمل می کنند و در شعاع برد جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی خود اثر می گذارند. با این نگاه به حماسه و اسطوره، می توان حماسۀ حسینی را حماسه ای انسانی، جهانی و تاریخی تفسیر کردکه همۀ آزادگان جهان می توانند از آن الگو بگیرند. ضمن آنکه حسین، یگانه حماسه و اسطورۀ تاریخ نیست، بلکه حماسه ها و اسطوره های بسیاری در زمینه های مشابه وجود دارند(2).
(1) مقصود نگارنده از تعریف واژه ها و اصطلاحات آن است که این نوشته را از یک نوشتار با ویژگی های ادبی محض جدا کند.
(2) منابع نگارش این مقاله، عبارتند از: برای تعریف مفاهیم " لغتنامۀ دهخدا" و " فرهنگ بزرگ سخن" و برای مطالب مربوط به مقایسۀ حماسه و تراژدی در واقعۀ کربلا، کتاب " اسفندیاری، محمد" ، " از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه".
امروز: همسر نسرین ستوده وکیل حقوق بشر و زندانی عقیدتی در توضیح وضعیت سلامت همسرش در زندان به کمپین گفت: «نسرین وضع جسمی اش قبل از شروع اعتصاب غذا در حدی بود که به هیچ عنوان آمادگی اعتصاب غذا را نداشت به همین خاطر در طول ۴۰ روز اول بارها کارش به بهداری زندان کشیده شد که در این اعزام ها به بهداری چندین بار مجبور شدند به او سرم تزریق کنند با وجود اینکه دادستان تهران اعتصاب غذای خانم ها ی بند زنان را تکذیب میکرد او را به مدت ۴۰ روز به بند انفرادی انداختند که امکاناتش در حد یک قبر بود.»
رضا خندان همسر نسرین ستوده وکیل حقوق بشر و زندانی عقیدتی که از ۲۶ مهرماه (۱۷ اکتبر) در اعتصاب غذا به سر می برد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که درآخرین ملاقاتی که با او در روز سه شنبه داشته است(۷آذر) که مصادف با چهلمین روز اعتصاب غذای او بوده به او گفته است که وضعیت سلامتی اش به گونه ای است که باید هر روز به بهداری منتقل شود: « چیزی که محسوس بود لاغری بیش از حد و کوچک شدن صورت و تورفتگی چشمانش بود».
رضا خندان به کمپین گفت: « از دیروز که او را ملاقات کردیم گفت متوجه شدم به وضعیت خطرناکی رسیده است نماینده وزارت اطلاعات در اولین روز اعتصاب غذا با او صحبت کرده است و به نسرین گفته است که پیشنهاد میکنیم اعتصاب غذا را تا آخر ادامه بدهی که معنی این حرف استقبال کردن ازبین رفتن شخص است. وزن او تا هفته قبل به ۴۳ کیلو رسیده بود و در این هفته مطمئنا چند کیلو کاهش داشته است.»
آقای خندان به کمپین گفت که از مدت یاد شده نسرین ستوده بیست روز را در سلول انفرادی «که از نظر امکانات در حد یک قبر بوده به عنوان تنبیه بابت اعتصاب غذا سپری کرده است». خندان گفت: «دلیل اعتصاب غذای نسرین فشار قضایی و پرونده سازی علیه من و مهراوه است به ویژه مهراوه که برای پرونده سازی و ممنوع الخروج کردن او هیچ بهانه ای هم نمیتوانند بتراشند. الان او شکستن اعتصابش را منوط کرده به رفع پیگرد و ممنوع الخروجی مهراوه. در مورد پرونده من حاضر شده است فعلا نادیده بگیرد مگر اینکه بخواهند دوباره اقدامی بکنند.»
همسر این وکیل حقوق بشر و زندانی عقیدتی در توضیح وضعیت سلامت همسرش در زندان به کمپین گفت: «نسرین وضع جسمی اش قبل از شروع اعتصاب غذا در حدی بود که به هیچ عنوان آمادگی اعتصاب غذا را نداشت به همین خاطر در طول ۴۰ روز اول بارها کارش به بهداری زندان کشیده شد که در این اعزام ها به بهداری چندین بار مجبور شدند به او سرم تزریق کنند با وجود اینکه دادستان تهران اعتصاب غذای خانم ها ی بند زنان را تکذیب میکرد او را به مدت ۲۰ روز به بند انفرادی انداختند که امکاناتش در حد یک قبر بود.»
او از مقامات جمهوری اسلامی خواست که برای رفع ممنوع الخروجی دخترشان، مهراوه خندان، اقدام کنند: « او اولا زیر سن قانونی است دوما هیچ جرم و بهانه ای هم ندارند پرونده سازی برای یک کودک ۱۲ ساله آن هم در امنیتی ترین دادسرای ایران شاید یکی از عجیب ترین پدیده های قضایی در تمام دنیا باشد. در تمام دنیا کودکان را به بهانه مسائل اجتماعی مجازات و مورد آزار و اذیت قرار می دهند ولی در هیچ کجای دنیا یک بچه را به خاطر مادرش پرونده ی سیاسی درست نمیکنند. در ایران رسم است که مقامات در قبال مشکلات سکوت میکنند ولی زمانی که به حالت بحرانی وارد شد اصل موضوع را انکار میکنند که مصاحبه ی دیروز آقای جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در مورد وضع جسمی نسرین نشان دهنده بحرانی بودن وضعیت او است که در این مصاحبه اعلام کرده است وضع مزاجی او خوب است.»
جواد لاریجانی دبیرستاده حقوق بشر قوه قضاییه، روز سه شنبه در نشست خبری با رسانههای داخلی و خارجی در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز مبنی بر آخرین وضعیت «نسرین ستوده» و اعتصاب غذای او گفت: «گزارشی که ما گرفتیم این است او با خانوادهاش اخیر ملاقات خوبی داشته و وضع مزاجیاش هم کاملا خوب است. ما نسبت به هر زندانی که صدمهای به او وارد شود، چه با اعتصاب غذا و چه بحثهای دیگر کاملا حساس هستیم. در مورد اتهامات ایشان چیزی که وجود داشت این بود که نظر قضات محترم مطرح بوده است. شما می دانید ستاد حقوق بشر و هر نهاد دیگری حق ندارد در رسیدگی قضایی دخالت کند. پرونده سیر قضایی خود را باید طی کند. دادستان اعلام جرم میکند و کیفرخواست میدهد و قاضی هم باید با حضور وکلای به پرونده رسیدگی کند.»
آقای لاریجانی همچنین گفت:« پرونده خانم ستوده سیر قضایی را طی کرده و الان هم حکم در حال اجراست. از جمله اموری هم به عنوان اتهام به ایشان تسلیم شده، فعالیت علیه نظام، تماس با افرادی که علیه نظام فعالیت میکنند و سوءاستفاده از حرفه وکالت بوده است... ما غیر از خانم ستوده هم شاهد مواردی بودهایم که از حرفههای صنفی سوءاستفاده شده است. مثلا یک معلم وارد گروهک تروریستی پژاک میشود که وقتی به پرونده او رسیدگی میشود میگویند یک معلم را زندانی کردهاند.»
نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر یکی از زنان زندانی اوین است از تاریخ ۲۶ مهرماه در اعتراض به وضعیتش دست به اعتصاب غذا زده است که نه تنها به خواسته های او رسیدگی نشده بلکه او را از تاریخ چهارشنبه ۱۰ آبان ماه به سلول انفرادی منتقل کرده اند. نسرین ستوده ۱۳ شهریور ماه ۱۳۸۹ بازداشت شد و در دادگاه بدوی به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد اما دادگاه تجدید نظر حکم او را به ۶ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از وکالت کاهش داد.
امروز: مصطفی تاجزاده به مناسبت سالگرد تاسیس جبهه مشارکت ایران اسلامی خطاب به محسن میردامادی نامه ای را یادداشت کرده است. در بخشی از این نامه اینچنین آمده است: "دوست و برادر عزیزم
ما به درستی راهی که رفته ایم ایمان داریم و در آینده نیز در همین مسیر گام خواهیم زد. البته این بدان معنی نیست که هرگز اشتباه نکرده ایم. به عکس گاه خطاهای بزرگی مرتکب شده ایم اما آن چه مهم است خدای ما می داند و خوشبختانه امروز اکثریت مردم نیز به خوبی درک می کنند که آن چه کرده ایم جز برای تعالی و عزت این مردم نبوده است و هرگز حاضر نشده ایم برای ماندن در قدرت مجیزگوی ظالمان باشیم و حقوق ملت را برای رضایت حاکمان پایمال کنیم.زندگی مادی و معنوی تو نیز گواه آن است که جز فداکاری و از خودگذشتگی مرام دیگری نداشته ای."
متن کامل نامه تاجزاده به میردامادی به شرح زیر است:
جناب آقای دکتر محسن میردامادی
با سلام و ادب
تا قبل از کودتای انتخاباتی 88، هر ساله در چنین روزهایی شور و شوق بیشتری در خود حس می کردیم. حزبی بنا نهاده بودیم که می خواست به سهم خویش در استقرار مردم سالاری در ایران نقش ایفا کند. سالگرد تأسیس آن بهانه ای بود تا هر ساله به طور خاصّ به موضوع تحزب در جهت توسعه سیاسی، بپردازیم. توفیق ها و شکست ها را ارزیابی کنیم و به موانع پیش رو بپردازیم. اینک بیش از سه سال است که تو و من و جمعی دیگر از دوستان و هم فکران به جرم دموکراسی خواهی و نقد حکومت مطلقه فردی در زندان اقتدارگرایانی هستیم که دیگر ابائی ندارند از این که بگویند«دموکراسی دشمن دین است و مردم تحت ولایت و زعامت نایب امام، نیازی به تفکّرو تدبیر و چاره اندیشی از سوی خود ندارند.»اینک در آستانه چهاردهمین سالگرد تأسیس جبهه مشارکت ایران اسلامی که دبیرکلی آن را شما برادر بسیار عزیزم برعهده دارید، فرصت را مغتنم شمرده تحلیل کوتاهی درباره حوادث منطقه را، با تأکید ویژه بر نقش ایران و ترکیه به شما و همه اعضای محترم این حزب پرافتخار تقدیم می کنم.
جناب آقای میردامادی
مستحضرید که نحوه مواجهه با نسل کشی رژیم بعث سوریه و همه ملت ها و دولت های منطقه را در معرض امتحانی دشوار قرار داده است. انتظاری که از دولت ها و ملت های بزرگ می رود قدری پیچیده تر از دوگانه «با» یا «بر» ظالم بودن است. مسئله این است که کشورهای منطقه در این مرحله از جهانی شدن در برابر دوگانه «دموکراسی یا جنگ و بالکانیزه شدن» قرار گرفته اند. هنگامی که نخست وزیر ترکیه سال گذشته در لبیک به ندای آیة الله سیستانی وزیرخارجه خود را راهی بحرین کرد و عزم قاطع کشورش را در صلح سازی بر مبنای دیالوگ ملی بین اکثریت شیعی و اقلیت سنی به نمایش گذاشت، تصویری از یک ترکیه فرامذهبی و دموکراتیک در اذهان شیعیان مظلوم آن سوی خلیج فارس نقش بست که موجد انتظارات تازه ای بود. متأسفانه اکنون آن آرامش نسبی که در سایه کوشش های میانجی گرانه ترکیه و تأسیس «کمیسیون تحقیقات» به وجود آمده بود، مجدداً در معرض مخاطره قرار گرفته است و تظاهرات مسالمت آمیز به بهانه «امنیتی» منع شده و آزادی و دموکراسی در آن سوی خلیج فارس نیز وضعیتی مشابه این سوی ساحل آب های نیل گون یافته است. انتظار می رود دولت ترکیه به همان میزان که دغدغه افکار عمومی در دمشق و قاهره و بن غازی و مغرب جهان عرب را دارد، مشرق دنیای عرب را نیز مدنظر قرار داده و از کاربرد معیارهای دوگانه در برخورد با رنجی که شیعیان مظلوم عربستان سعودی و بحرین از فقدان دموکراسی و نقض حقوق بشر متحمل می شوند، بپرهیزد.
اگر منطق ترکیه هم چنان که رسماً اعلام شده این است که نمی تواند نسبت به مطالبات مشخص توده های به خیابان آمده عرب درباره دولت حقوقی، شفافیت، حقوق بشر و ارزش های دموکراتیک بی تفاوت بماند، باید برمبنای همین گفتمان از مطالبات شیعیان بحرین که به وضوح «مطلبنا دموکراسی» می گویند، حمایت کند و راهی را که در بهار سال گذشته با لبیک به درخواست آیة الله سیستانی آغاز کرده بود تا انتها پی گیری نماید. اگر ترکیه نخواهد وعده های نخست وزیرش مبنی برقانون اساسی نوین برمبنای هویت های فروملی ترکی و کردی و هویت ملی «شهروند قانون اساسی ترکیه بودن» را تعلیق کند و صرفاً در قامت یک ترکیه سنی و ترک در منطقه ظاهر شود نه تنها حرفی برای حل مسائل خاورمیانه فردا نخواهد داشت بلکه از هم اکنون به بخشی از مسئله «سوریه بعد از اسد» تبدیل خواهد شد. در ایران نیز متأسفانه محافلی وجود دارند که با وام گرفتن از مرزبندی شاه اردن درباره «هلال شیعی-سنی»، خود را در جانب شیعی همین بازی تعیین شده توسط جنگ طلبان منطقه قرار داده و در اتاق فکرهای خود مشغول برساختن التقاط نوین بین ایران گرایی آریایی و شیعه گرایی «هلال شیعی» هستند. روشن است که هم افزایی جنگ طلبانه این دو «هلال» خطرناک می تواند آینده تاریکی برای منطقه رقم زند.
از سوی دیگر شاهد آن هستیم که آل سعود و آل خلیفه از فرصتی که کودتای انتخاباتی و نقض حقوق و آزادی های اساسی ایرانیان در اختیارشان نهاده نهایت سوء استفاده را می برند. آنان از سقوط ایران به باتلاق سوریه به وجد آمده و با استقبال از دوگانه «دوهلال» در تنور تنازعات مذهبی می دمند تا دعوای «سنی-شیعه» را جایگزین چالش انسانی و اخلاقی «دموکراسی-استبداد» کنند و مانع سرایت بهار عربی به ساحل جنوبی خلیج فارس شوند. همین فضای نامناسب سهم دموکراسی خواهان بحرین و شیعیان مظلوم عربستان را از سفره گسترده دموکراسی به حداقل ممکن رسانده است. در حالی که از مقامات ترکیه که به درستی نسبت به ابعاد فراملی و منطقه ای دموکراسی کشور خود می بالند، انتظار می رود که به نام صلح منطقه ای و به خاطر پیشگیری از پیامدهای جنگ افروزانه تهاجم ارتش سعودی علیه دموکراسی خواهی بحرین از مشروعیت مردمی خود نهایت استفاده را ببرند و علیه سرکوب ها و نامردمی ها و دامن زدن به تنازعات فرقه ای و فراملی هشدار دهند. امیدوارم آقای اردوغان که دراجلاس داووس آیات تورات را برای شیمون پرز خواند که «تو نباید بکشی!» در اولین فرصت ممکن آیات قرآنی را در ذمّ قتل نفس برای قاتلان جوانان بحرینی و عربستانی بخواند و آنان را به محکمه افکار عمومی جهان بکشد. هم چنین نگرانی آزادی خواهان مصری را باید جدی گرفت که معتقدند پول های سعودی سخاوتمندانه در خدمت بسط سلفی گری علیه دموکراسی و تحریک نظامیان به مداخله در عرصه سیاسی توزیع می شود.
جناب آقای دکتر میردامادی
درسی که ما در مقیاس ملی و داخلی از فرایند انتخابات و نقش آن در ملت سازی می آموزیم می تواند هر دو کشور ترکیه و ایران را در پشت سرگذاشتن تنازعات مذهبی و قومیتی کمک کنند. اگر نخست وزیر ترکیه با تکیه بر مشروعیت یک انتخابات آزاد و فارغ از نظارت استصوابی-نظامی می توانست ملل مظلوم منطقه را نیز در صف برندگان انتخابات کشورش قرار دهد و بگوید «باور کنید امروز بوسنی نیز به همان اندازه استانبول برنده شده است»، «بیروت» نیز به همان اندازه «ازمیر» برنده شده، «شام» نیز به همان اندازه «آنکارا» برنده شده است، «رام الله» به همان اندازه «دیاربکر»، «نابلس»، «جنین»، «نوارغربی»، «قدس» و «غزه» برنده این انتخابات شده است. امروز خاورمیانه، قفقاز و بالکان به همان اندازه ترکیه برنده شده است.» ما باید بگوییم که امروز شیعیان بحرین به همان اندازه شیراز و اهواز و تهران از کودتای انتخاباتی 88 متضرر شده اند. زیرا در حالی که مظلومان بحرین فریاد می زنند «ما دموکراسی می خواهیم» در این سوی خلیج فارس، یعنی ایران، یک دموکراسی بزرگ مستقر نیست که به یاری معنوی و سیاسی برادران و خواهران بحرینی بشتابد. به جای آن، آل سعود و آل خلیفه با استناد به فرقه گرایی های رایج در ایران و با سوء استفاده شیطانی از نقطه ضعفی که فقدان دموکراسی و نقض حقوق بشر در اختیارشان نهاده است، فرصتی یافته اند که مطالبات برحق بحرینی ها رابا برچسب های فرقه ای نفی و سرکوب کنند.
وقتی حزب عدالت و توسعه ترکیه، نابلس و جنین و قدس و عزه را در همان محور انتخاباتی مرکز کردنشین دیاربکر قرار می داد، اگرچه برخی رسانه های صهیونیستی کوشیدند آن را به عظمت طلبی عثمانیگری تعبیر کنند اما مردم منطقه که با همان شور و هیجان ترک ها و کردهای ترکیه انتخابات ترکیه را تعقیب می کردند. مسلمانان منطقه پیام دیگری از دموکراسی ترکیه دریافتند که راه آزادسازی قدس نه از طریق سیطره نظامیان بر عرصه سیاسی (که بیش از نیم قرن به نام اولویت مبارزه با دشمن صهیونیستی توجیه می شد و یک وجب از اراضی اشغالی را آزاد نکرد) بلکه از صندوق های انتخابات آزاد و فارغ از سلطه نظامیان می گذرد.
دبیرکل محترم جبهه مشارکت ایران اسلامی
یک سال پس از انتخابات آزاد و رها از سلطه نظامیان ترکیه، هنگامی که بهار عربی نیم قرن سلطه نظامیان برسیاست را به زیر سؤال برد و هنگامی که در جریان انتخابات مصر و تونس «الگوی ترکیه» به گفتمان غالب فعالان سیاسی عرب تبدیل شد، همگان دانستند که قاهره و تونس را به درستی باید جزو برندگان انتخابات ترکیه دانست. در همان حال هنگامی که دختر مرحوم جمال عبدالناصر و کثیری از فعالان مدنی مصر با استناد به «عبرت ایران» سرمایه گذاری عظیمی در نقض حقوق بشر و فقدان دموکراسی در ایران به عمل آوردند و آن را به رانت انتخاباتی رقیب آقای مرسی تبدیل کردند، چیزی نمانده بود که یک چهره رژیم مبارک برنده کودتای انتخاباتی ایران شود! زیرا در آستانه انتخابات مصر، دیگر دوگانه «دیکتاتوری-دموکراسی» روزهای التحریر به حاشیه رفته بود و به یمن بهره برداری از «عبرت ایران» تبدیل به دوگانه «دینی-مدنی» شده بود. در جریان این تغییر، بسیاری از قشرهای مدرن شهری که چندان دل خوشی از دیکتاتوری مصر نداشتند، برای جلوگیری از«تکرار عبرت ایران» و به نام «مدنیت» با اکراه به کاندیدای رقیب اسلام گراها رأی دادند.
جناب آقای دکتر میردامادی
من و آقای صدیقی در سال 87 مقاله «آفرین به ترک ها، مرحبا به کردها» را با این پرسش خاتمه دادیم که «سؤال اساسی این نیست که چرا نظامیان کودتا نمی کنند، بلکه این پرسش برای ما اهمیت بیشتری یافته است که آیا «جمهوری ترکیه»که پایه گذار آن نظامیان سکولار بوده اند، در برپایی انتخابات آزاد بر «جمهوری اسلامی ایران» که بنیانگذارش مرجعیت مردمی شیعه بود، پیشی خواهد گرفت؟ آرزوی نهفته در پرسش مذکور این بود که رقابت ها و چشم و هم چشمی های گذشته عثمانی و ایرانی از حالت تنازع شیعی-سنی به یک رقابت و مسابقه سالم در زمینه دموکراسی تبدیل شود. من سخت شیفته مراجع بنیان گذار و مؤسس مشروطیت ایران هستم که شور و هیجانی رمانتیک در قبال آزادی خواهان ترک که آنان را «احرار عثمانی» می خواندند، داشتند و به مراتب بیش از بسیاری از روحانیون و دانشگاهیان امروز منطقه نسبت به سرشت و اهمیت فراملی دموکراسی آگاه بودند. یعنی گفتمان مشترک اصلاحات و مشروطیت به آن ها امکان می داد تا رقابت ها و تنازعات سنتی شیعی-سنی را پشت سر بگذارند. امروزه ما برای پشت سر گذاشتن خطر تنازع فرقه ای و برای تبدیل کردن بهار عربی به فرصتی جدید برای پایه گذاری یک صلح پایدار، سخت نیازمند احیای همان آگاهی های فراملی عصر مشروطیت ایرانی و اصلاحات عثمانی هستیم.
دوست و برادر عزیزم
ما به درستی راهی که رفته ایم ایمان داریم و در آینده نیز در همین مسیر گام خواهیم زد. البته این بدان معنی نیست که هرگز اشتباه نکرده ایم. به عکس گاه خطاهای بزرگی مرتکب شده ایم اما آن چه مهم است خدای ما می داند و خوشبختانه امروز اکثریت مردم نیز به خوبی درک می کنند که آن چه کرده ایم جز برای تعالی و عزت این مردم نبوده است و هرگز حاضر نشده ایم برای ماندن در قدرت مجیزگوی ظالمان باشیم و حقوق ملت را برای رضایت حاکمان پایمال کنیم.زندگی مادی و معنوی تو نیز گواه آن است که جز فداکاری و از خودگذشتگی مرام دیگری نداشته ای. نه حساب های بانکی آن چنانی داری و نه برج های کذایی را مالکی که امروز در جای جای پایتخت و شهرهای بزرگ سر به فلک کشیده است و چون خوب نظر می کنیم می بینیم که در پس آن فلان صاحب منصب و آقازاده دستی بر آتش دارد. زندگی سیاسی تو نیز جز پاکی و وطن پرستی چیزی را در خود جای نداده است و این نه فقط مورد تأیید دوستان توست بلکه پرونده سازان حرفه ای هم نتوانستند حتی یک مورد تخلف و تخطّی در پیشینه ات پیدا کنند تا با آن هواداران اندک خود را اقناع کنند!
هم حزبی اندیشمند و تلاشگرم!
اهتمام تو به کار تشکیلاتی مثال زدنی است.ارزش سازماندهی و تشکیلات را در پیشبرد دموکراسی و اصلاح طلبی را به حق دریافتی و بیشترین وقت را برای تحقق این هدف مصروف داشتی.نتیجۀ تلاش ها این بود که هنوز پس از سه سال و اندی پلمپ غیرقانونی حزب و دستگیری بسیاری از کادرهای آن، اخراج و محرومیت و اعمال فشار بر اعضاء و هواداران در سراسر کشور، جبهه مشارکت ایران اسلامی هنوز نقش خود را به عنوان حزبی تأثیرگذار به خوبی ایفا می کند .به گمان من نفوذ کلمۀ آن در میان دوست داران دموکراسی و اصلاح طلبی بسیار بیش از گذشته است. چرا که در کنار عناصری چون تجمیع دانش و تجربه، نظریه پردازی، آموزش، برنامه ریزی و کادرپروری، در این زمان صداقت و پاکی ومظلومیت هم بر آن افزوده شده است. حزبی که می گفتند دولت ساخته است، در سهمگین ترین طوفان سرکوب مخالفان اقتدارگرایی هم چنان ایستاده است و سربلند به افق های دوردست و روشن می نگرد. این نیست جز در سایۀ توان مدیریت شما و هم دلی و هماهنگی و پشتکار هزاران انسان علاقمند و پرتلاش و گمنامی که اعتلای ایران را هدف خود قرار داده اند.
برای تو و همۀ عزیزان دربند و نیز برای همه اعضای محترم و هواداران عزیز سلامتی و توفیق آرزو می کنم.
ان ارید الاالاصلاح مااستطعت
سید مصطفی تاجزاده- اوین
7/9/91
امروز: رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران، از رای دادگاه بریتانیا مبنی بر عدم استرداد نصرتالله تاجیک، دیپلمات پیشین ایرانی به آمریکا استقبال کرده است.
به گزارش بی بی سی، آقای مهمانپرست گفته است: "جمهوری اسلامی ایران ضمن استقبال از رای صادره توسط این دادگاه، آن را اگرچه با تاخیر شش ساله اما اقدامی در مسیر صحیح میداند."
سخنگوی وزارت خارجه ایران گفته است که نصرت الله تاجیک "قربانی یک سناریوی ساختگی" شده و پس از آن "در شرایط نامناسبی در حبس خانگی" نگهداری میشود.
به گفته آقای مهمانپرست این امر موجب بروز مشکلاتی برای آقای تاجیک شده است.
آقای تاجیک ۵۹ ساله، سفیر سابق ایران در اردن، در سال ۲۰۰۶ میلادی به اتهام خرید دوربینهای دید در شب به منظور صدور به ایران در لندن دستگیر شد.
ایالات متحده آمریکا این اقدام آقای تاجیک را نقض تحریمهای وضعشده علیه ایران دانسته و خواهان استرداد او شده بود. آمریکا می گوید وی سعی داشته از طريق کشورهای بريتانيا، هلند و ترکيه محمولهای از عينک های مخصوص ديد در شب را از آمريکا به ايران قاچاق کند.
در صورتی که دیپلمات پیشین ایران از سوی بریتانیا تحويل آمريکا داده می شد، او به تا به اتهام قاچاق تجهيزات نظامی تحت محاکمه قرار می گرفت.
وزارت کشور بریتانیا، که سال گذشته دستور استرداد آقای تاجیک را صادر کرده بود، از رای اخیر دادگاه ابراز تاسف کرده است.
ایران اظهار امیدواری کرده که نصرتالله تاجیک بتواند به زودی به ایران بازگردد.
امروز: عزت ابوعوف، رئیس جشنواره فیلم قاهره از عدم صدور روادید برای هیات ایرانی که درخواست شرکت در این جشنواره را داشتند، خبر داده است.
به گزارش ایرنا، ابوعوف گفته است: "من در روزهای گذشته با برخی از مسئولان گفتگو کردم تا به سازندگان فیلمهای ایرانی اجازه شرکت در جشنواره قاهره را بدهند، اما تمام تلاشهایم با شکست مواجه شد و سازمان امنیت مصر به ما گفت که تنها به پخش این فیلمها بسنده کنیم."
ابوعوف گفت: "من این موضوع را یک ضرر بزرگ برای جشنواره می دانم به ویژه آنکه قرار است فیلم 'آقا و خانم میم' به کارگردانی روح الله حجازی در بخش مسابقه این جشنواره پخش شود که یک فیلم اجتماعی در مورد یک خانواده ایرانی است."
به گزارش بی بی سی، "جشنواره بینالمللی فیلم قاهره" روز سهشنبه در قاهره آغاز به کار کرده است.
از ایران، جز فیلم "آقا و خانم میم"، فیلم سینمایی "پرواز بادبادکها" به کارگردانی علی قویتن در بخش "جایزه میدان تحریر" که به امر حقوق بشر اختصاص دارد به نمایش در خواهد آمد.
این فیلم گزارشی از تلاشهای یک معلم برای آموزش به کودکان محروم در یک روستای ایران است.
در سالهای گذشته فیلمهای برخی از سینماگران ایرانی مانند کیانوش عیاری، رسول صدرعاملی، تهمینه میلانی، فریدون جیرانی و رضا میرکریمی جوایزی از جشنواره فیلم قاهره دریافت کردهاند.
مارکو مولر، تهیهکننده ایتالیایی که در حال حاضر مدیریت جشنواره بینالمللی رم را به عهده دارد، هیئت داوران بخش بینالمللی را سرپرستی میکند.
جشنواره به مدت ده روز از ۷ تا ۱۶ آذر جریان دارد.
امروز: خبرگزاری مهر از برکناری اعضای هیات مدیره بانک گردشگری توسط بانک مرکزی خبر داده است.
بانک گردشگری از مجموعه های نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی است و پس از انتشار خبر اختلاس بزرگ حملات زیادی از سوی رسانه های اصولگرا برعلیه این بانک انجام شد.
چندی پیش نیز محمدرضا زنوزی از جمله سهامداران سابق بانک گردشگی مدتی را در بازداشت به سر برد.
خبرگزاری مهر اعلام کرده بانک مرکزی هیات مدیره بانک گردشگری را بنا به دلایلی، عزل کرده است به طوری که چندین عضو هیات مدیره این بانک نمی توانند به مدت 4 سال در هیات مدیره و مدیرعاملی بانکها عضویت داشته باشند.
این خبرگزاری اصولگرا مدعی شده که تخلفات بانک گردشگری در حوزه گشایش اعتبارات و ارائه تسهیلات مختلف بر خلاف قانون و بخشنامه های بانک مرکزی در بانک گردشگری صورت گرفته و هیات مدیره این بانک در پی این تخلفات برکنار شده اند.
براساس این گزارش محاکمه این افراد در هیات انتظامی بانکها به ریاست محسنی اژه ای صورت گرفته است. رئیس هیات مدیره این بانک یکبار نیز در مهر ماه سال گذشته و در پی اختلاس بزرگ به دستور بانک مرکزی از سمت خود برکنار شده بود. محسنی اژه ای دو هفته قبل در این باره گفته بود که به دلیل تخلفات عدیده صورت گرفته در یک بانک خصوصی، هیات مدیره آن از سوی هیات انتظامی بانکها محاکمه و عزل شدند.
بانک مرکزی در آن مقطع در پی دستور صادره به بانک گردشگری مبنی بر تغییر مدیرعامل و ریاست هیئت مدیره این بانک گردشگری، نام آنها را از لیست اسامی مدیران دارای تائید صلاحیت بانک مرکزی حذف کرده بود. اکنون بانک گردشگری باید اعضای جدید هیات مدیره را برای تایید صلاحیت به بانک مرکزی معرفی کند.
امروز: سازمان بین المللی گزارشگران بدون مرز، بار دیگر نگرانی عمیق خود را از شرایط بازداشت روزنامهنگاران و وبنگاران زندانی در ایران اعلام کرده و بار دیگر به رهبر جمهوری اسلامی هشدار داد که بیش از این سلامت و جان زندانیان سیاسی را در خطر قرار ندهد. در صورت هر پیامد ناگواری، وی مسئول جان روزنامهنگاران و وبنگاران زندانی است که علیرغم وضعیت نابسامان جسمی همچنان در بازداشت نگه داشته میشوند.
این سازمان به اشاره به وضعیت جسمی میرحسین موسوی، و مهدی کروبی و دیگر زندانیان سیاسی از جمله احمد زیدآبادی به رهبر جمهوری اسلامی ایران علی خامنهای، هشدار داده که بیش از این سلامت و جان بسیاری از زندانیان سیاسی را در خطر قرار ندهد. در صورت هر پیامد ناگواری، وی مسئول جان روزنامهنگاران و وبنگاران زندانی است که علیرغم وضعیت نابسامان جسمی همچنان در بازداشت نگه داشته میشوند.
از سوی دیگر سازمان نگرانی خود را از بازداشت در تاریخ ١٤ ابان ماه بهروز قبادی، برادر سینماگر معترض بهمن قبادی، اعلام کرده است.
براساس این گزارش وی به همراه دو تن از اشنایانش در شهر سنندج، از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به مکان نامعلومی انتقال یافتند. پس از ده روز یکی از این افراد ازاد شده است. بهمن قبادی از سال ١٣٨٨ در تبعید بسر میبرد. آخرین فیلم وی " فصل کرگدن" در ترکیه ساخته شده است و در بسیاری از فستیوال های جهانی از جمله فسیوال فیلم سن خوزه معرفی شده است.
امروز: مدیرعامل شرکت لطیف گستر دیبا گفت: تعدیل نیرو کارخانه در استان البرز برای مسئولان اهمیت ندارد. کارخانه لطیف گستر دیبا با ۳۳۰ نفر نیرو در گذشته هم اکنون تنها با ۶۶ نفر ادامه کار میدهد و در شرف تعطیلی است.
سعید احمدی در گفتگو با مهر، با بیان اینکه طی دو ماه دیگر کارخانهام تعطیل خواهد شد، اظهار داشت: در گذشته تعداد کارگران این کارخانه ۳۳۰ نفر بوده است که با تعدیل ۲۶۴ نفری هم اکنون به ۶۶ نفر رسیده است عجیب است که تعدیل نیرو داشتهام ولی هیچ کس نگفته چرا اینقدر تعدیل نیرو داشتهاید.
احمدی افزود: در گذشته به کشورهای مختلفی از جمله افغانستان، عراق و دیگر کشورها صادرات داشتهایم ولی هم اکنون صادرات ما به صفر رسیده است و برخی دیگر از همکارانم نیز همین شرایط را دارند .مسئولان میتوانند یک گروه را بسیج کنند تا علت تعدیل نیرو را جویا شوند.
وی تصریح کرد: ۵ هزار کارخانه ارز گرفتهاند و مواد اولیه وارد کردهاند، این افراد چه کسانی بودهاند؟ ما که موفق به این کار نشدهایم. باید کار کنیم تا بتوانیم حقوق کارگران را پرداخت کنیم .کارخانهام در ماه ۱۰ روز فعال است و هم اکنون کارگرانم ۶ ماه است که حقوق نگرفتهاند و مرتب از جیب خرج میکنم.
وی با بیان اینکه سرمایه در گردش ما ۳۳ برابر گذشته شده است، افزود: سه میلیارد تومان برای فعال نگه داشتن یک شیف کاری کارخانه نیاز دارم