-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ تیر ۱۸, یکشنبه

Latest News from Norooz for 07/08/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

سلام بر تو بنده صالح خدا

سلام بر تو که جز او را نمی بینی و نمی شنوی و نمی خوانی و نمی خواهی

سلام یار دربند روزه دارم

روز نیمه شعبان است و من هنوز شادی های روزهای کودکی را، که پاک و بی غشّ بود در روز میلاد منجی عالم و عالمیان از شرّ ظلم ظالمان، به یاد دارم هرچند که آن روزهای دور، «ظلم» را این گونه که اکنون با تمام وجود لمس می کنم و درک می کنم، نمی شناختم و خداوند را سپاسگزارم که «درد» را به ما چشاند تا دچار مصیبت «بی دردی» که خود بالاترین دردهاست نشویم و شیرینی هم دردی  با مظلومان را که بهترین و مقرّب ترین بندگان خدایند، در همه روزهای خوب خدا که به دست بندگان ناصالحش به تیرگی و ستم آلوده می شوند، بچشیم!

نازنینم!

این عید بزرگ را به تو و همه عزیزان دربند تبریک می گویم. به تو که تنهایی تحمیلی ات را توفیقی اجباری می دانی برای فهم همه چیزهایی که می دانستی و به آن معرفت پیدا نکرده بودی. فهم بهتر آیات قرآنی و احادیث نبوی. فهم بهتر تاریخ انبیاء و تاریخ اسلام و تاریخ نهضت های بیداری بشر و تاریخ تمدن بشری که مملو از تجارب تلخ و شیرینی است که باید عبرت آدمیان و امروزیان شود و متأسفانه نمی شود. پس باز هم خداوند را سپاسگزارم که به واسطه گسترش بینش و معرفت تو و کمال روحانی و علوّ مقامت، فخر و شرف همسری ات را برایم دو چندان کرد. از تو سپاس ویژه دارم که ما را در دریافت هایت سهیم می کنی و راه را در این ظلمت حیرت زا برای من و فرزندانمان به مثابه فانوس دریایی یا تابلو راهنمایی ایستاده در نامنتهای جاده ای خشک و سترون، روشن می کنی. از تو سپاس ویژه دارم برای این که لحظه لحظه ات را، که ما از آن بی خبریم و از برکاتش بی نصیب، تنها با یک چند واژگانی که در همان ملاقات های کابینی که تحفه دل های پرکینه و نظرهای تنگ و دست های خالی قدرت مداران است بر ما می نمایانی و خواست خداست که ما در همان چند دقیقه به اندازه سال ها متنعم می شویم از برکت وجودت و لوح دل را با سرمشق های تو می آراییم تا جملۀ آن آرایه ها ارمغانی باشد برای همه آنان که از تو سراغ می گیرند و یادمان می آورند که تنها نیستیم.

اما صد افسوس که من در این ملاقات های به غایت پربرکت تنهایم. چه کسی رأی به این داده که مصطفای فخری را تنها یک ملاقات کننده باشد و آن هم همسرش، نمی دانم. اما این را می دانم که بی خردی های صاحبان زر و زور و تزویر گاهی خود منشأ خیر است برای ما! چرا که با این ستم ها که به تو می شود، وجدان ها بیدارتر می شوند، دل ها نرم تر می شود و غیرت ها به جوش و آدمیان به خروش در می آیند. چه کسی است که نداند خداوند انسان را مدنی بالطبع آفریده و انفرادی شکنجه ای است سخت که تنها از شکنجه گران خدانشناس برمی آید؟! چه کسی است که نداند مهر پدری موهبتی خدایی است برای ادامه بقای بشریت و بی مهری هدیه ابلیس است به آنان که خدایشان را فراموش کرده اند. چه کسی است که نداند جدایی ها و بی خبری های پدر از فرزند، برادراز خواهر، همسر از همسر و عزیز از عزیز چه میزان دردناک است. و این شکنجه روحی حتی برای گناه کاران و مجرمین خطرناک نیز توصیه نمی شود چه رسد به مردی که همه عمر بیش از نیم قرنه اش را بی مزد و منت وقف خدمت رسانی به بندگان خدا و ملک و میهن و هم وطنان خویش  کرده است. و اگر تا دیروز فعالیت های شبانه روزی اش مجال دیدارو ایفای وظیفه پدری و توفیق مصاحبت و خدمت شایستۀ شأن و مقام والدین را به او نمی داد، اینک در دوران بازنشستگی اجباری دست ستم این گل معطر را از بوستان خانواده جدا کرده و در شوره زاری بر زمین نشانده که امید هیچ دوام و نشاط و فرح بخشی برایش نباشد و چه احمقند دشمنان کینه توزت که نمی فهمند تو مانند بوتۀ ریشه دار بیابانی در هر زمین نامساعدی هم که نشانده شوی ریشه می دوانی و حاصلخیز می کنی خاک را و بهره مند می کنی از وجود پر برکتت حتی خاشاک را!

عزیزدل!

نیمه شعبان است و من با مناجات شعبانیه که انگارهمین چندی پیش دوباره به من شناساندی اش مانند مرغی تسبیح گوی و خوش الحان به سوی بند تو، بند مصطفی، پر کشیده ام. انگار این آوای توست که از حلقوم ناساز من بیرون می آید. انگار این اشک های توست که از چشمان خسته من فوران می کند. انگار این چشمان توست که بر صفحه کتاب خیره شده و کلمات را مزمزه کنان به کام می کشد. انگار این تویی که صلوات بر محمد و آل او می فرستی و از خدای عالمیان می خواهی که صدایت را و ندایت را بشنود و مناجات هایت را پذیرا باشد. انگار این تویی که برای محبوب شرح حال می دهی با این که می دانی او داناترین است به اسرار دل بندگان خود.

آری این تویی که عالمانه اقرار می کنی که زیادت و نقص و نفع و ضرّت و محروم و خوار ساختنت به دست خداست نه به دست هیچ مدعیّ بی مقداری! گویی این تویی که در حضور مولایت اقرار به گناهان را وسیله عفوت از جانب او قرار داده ای!آری این تویی که ادای حاجتت را از او می طلبی و امیدوار بودن مدام به لطف و رحمتش را نیز. این تویی که نام آوری ات را تنها با تعرّف به خدا می جویی و سرافرازی ات را با پناه بردن به او و آزادگی ات را با اقبال به او و روشن ضمیری ات را با راهیابی به او. 

نیمه شعبان است و من دعای فرج می خوانم. در حالی که بیش از همیشه معنای «انتظار» را می فهمم و آرزوی نجات را بیش از همیشه در دل دارم و زیر و زبر شدن کاخ ستم و نابودی ستم گران  را بیش از همیشه امید  دارم. آری زیر و زبر کردن کاخ ستم که همین سه دهه پیش در همان دوران دانش آموزی در کنار دیگر هم وطنانم در آن نقش داشتم و آن روزها هرگز باور نمی کردم بعد از سه دهه باز شاهد نشو و نمای بذر جور در سرزمین شقایق های به خاک خفته باشم. نیمه شعبان است و زادروز نجات دهنده انسان ها از همه دردها و مصائب بشری. من دل را در این روز عزیز روانه کوی تو کرده ام مصطفای نازنینم. روانه بند تو، بند مصطفی! حالا چه نیاز به تمنای از غیر برای مرخصی ات که بیایی رنج را برای چند روز هم که شده از دل دردانه غمگینت بزدایی و از دل پدر و مادر عزیزت و از دل همه ما و صدای گرمت را به جگرگوشه ات و فرزندان دور از وطنت، که نابخردان سرزمین مادری را تبعیدگاهشان می پندارند، برسانی. چه نیازبه تقاضا برای یک ملاقات حضوری پس از ماه ها محرومیت عزیزانت از دیدارت، محرومیت از در آغوش گرفتنت، دست در دست گذاشتنت، بوسه ای بر پیشانی ات و بر دستان مهربانت زدن و رفع دلتنگی حتی برای چند دقیقه یا برای ساعتی! تقاضا برای یک مکالمه تلفنی کوتاه، به نیت شیرینی عید، حتی حد سلامی و آرزوی سلامتی در حد رفع نگرانی و باخبر شدن ما از حالت و روزگارت در قرنطینه، در انفرادی، در زندان ستم کینه توزان بی بصیرت!

این نیمه شعبان هم می گذرد و من باز هم به نیابت از تو فرزندانت را به روزهای روشن نوید می دهم به زمان فرج به زمانی که دوستان و دشمنان خدا بی نقاب خود را می نمایانند. من به نیابت از تو باز هم به صله رحم می پردازم. به خویشانت و به دوستانت سر می زنم، بر بالین بیماران حاضر می شوم، رها شدگان از بند را ملاقات می کنم، به دیدار خانواده های زندانیان سیاسی می روم، بزرگان نیکومرام را زیارت می کنم و آنان را  در حد توان خویش میزبانی می کنم. من به نیابت از تو در مراسم سوگواری عزیزان حاضر می شوم. تشییع و ترحیم و تجلیل و یادبود! به نیابت از تو دردمندان را دلداری می دهم، سوگواران را تسلی می دهم، ناامیدان را نوید بهروزی می دهم، سرگشتگان را پیام تحول و تغییر می دهم. من به نیابت از تو مصطفی می شوم، مهربان، دل رحم، شفیق، متین، عزیز، امیدوار، با دلی بی کینه اما پر دغدغه! مصطفایی شدن برای من هنوز چندان آسان نیست اما سعی خودم را می کنم.

یار دربند روزه دارم!

این روزها باز هم خانواده ات سوگوار عزیز دیگری هستند. زن دایی مهربانت، همسر آیة الله محی الدین فاضل هرندی که تا وقتی در قید حیات بود وسوسه خنّاسان بولتن ساز را علیه تو خنثی می کرد، هم در جوار رحمت حق سکنی گزید. چند ماهی پس از شوهر خاله ات. شرمنده ام که هر روز ملاقات به جای این که پیک شادی باشم و خوش خبری، باید برایت از مرگ بگویم هرچند می دانم تو این روزها بیش از گذشته مرگ را زیبا می بینی. مانند بوئیدن یک گل. مانند پروازی آرام. عروجی دوست داشتنی. ملاقاتی که انتظار را به سر می آورد. تو مرگ را زیبا می بینی درست مانند زندگی. حتی زندگی در سخت ترین شرایط. تو مصطفایی و من تا رسیدن به تو به اندازه ماه ها و سال ها حبس و قرنطینه و انفرادی فاصله دارم. تو مصطفایی و من تا رسیدن به تو فرسخ ها راه ناهموار را بی توشه و ابزار فاصله دارم. اما این جا این سوی دیوار من مصطفایی می شوم. پشت جنازه هایی که بر دوش مؤمنان تا خانه ابدی شان تشییع می شوند و در مراسم ترحیمشان که خطیبان جرأت نام بردن از آزادگان سرفراز را ندارند و نفوذ کلام از دست داده ناتوان از ارسال پیام های دلنشین هستند، حاضر می شوم. من پیام های تسلیت تو را می رسانم و پیام های محبت آمیز صاحبان عزا را برای تو دریافت می کنم. از دریای محبت دوستان و خویشان سیراب می شوم و می کوشم تا قطره قطره این مهر بی کران را در هر ملاقات بخیلانه کابینی به تو منتقل کنم.

همسرم ای جان جانان!

درست از اولین شب بازداشت غیرقانونی ات که مصادف با پر کشیدن روح پاک المیرای برادرت بود تا هم امروز که به استقبال مراسم شب هفت یار وفادار دایی عالم و عارف و خدومت می رویم من جای خالی ترا دردمندانه تحمل کرده ام و تلاشم برای پر کردن جای تو بی ثمر بوده است. همه تو را می خواهند. همه آن ها که بی ادعا و برحسب وظیفه در جمعشان حاضر می شدی در سخت ترین شرایط در بحبوحه کارهای بزرگ و روزهای سرنوشت ساز. همه تو را می خواهند. دل ها همه تنگ است و من عاجز از آنم که با حضورم و با زبان قاصرم پیام مهر تو را برسانم. آری عزیز مهربانم، دل ها تنگ توست و چشم های منتظر با دیدن هر گلی که بوی تو را دارد، آب به چشم می آورند. می دانم که تو در خلوت عرفانی خود یاد ما هستی و دعاگویمان. ما نیز به توصیه تو عمل می کنیم با پناه بردن به خدای تو و خدای همه مان و با غور در آیات قرآنی و تأمل در نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، مثلث راهگشایی را که تو بدان دست یافته ای، آرامش را جستجو می کنیم. و این مناجات شعبانیه چه هدیه ای دلچسبی است در این ماه که به نیمه رسیده و نوید برکت رمضانی را می دهد که در روز چهارمینش، تو زندانی خاص جمهوری اسلامی شدی در قرنطینه ای عجیب و نوظهور. تو را سپاسگزارم و خدایمان را یک روز و یک لحظه جدایی مان را اراده نفرموده است و بندگان کوردل و حقیرش لحظه لحظه فراق ما را به سرور می نشینند. تو را سپاسگزارم که تنها با گشودن لب از لب مرا توانی دو چندان برای عبور از این روزهای پربلا می دهی و خدایمان را شاکرم که تو را همسرجان من قرار داد تا توان طی این مرحله با همرهی خضر را داشته باشم. تو را سپاسگزارم که ما را تنها به خدایمان سپرده ای و با تو در این روز و همه روزهای باقی مانده شعبان نجوا می کنم:

«الهی و الحقنی بنور عزّک الابهج فاکون لک عارفاً و عن سواک منحرفاً و منک خائفاً مراقباً یا ذی الجلال و الاکرام وصلّ الله علی محمّد رسوله و آله الطاهرین و سلّم تسلیماً کثیراً»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته