آرش بهمنی
در حالی که اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین، امروز وارد یازدهمین روز خود می شود، ایرانیان مقیم خارج نیزدر نقاط مختلف دنیا، برای همبستگی با زندانیان سیاسی، دست به اعتصاب غذا زدند.
در شهر پاریس، عده ای از فعالان دانشجویی و سیاسی به همراه روزنامه نگاران، مراسم اعتصاب غذا برگزار کردند. این مراسم روز گذشته، در نزدیکی سفارت ایران و پس از چند روز معطلی، به علت عدم صدور مجوز از سوی پلیس، برگزار شد. حاضران در این مراسم، از ساعات ابتدایی روز، در نزدیکی سفارت جمهوری اسلامی اعتصاب غذای خود را شروع کردند. در این مراسم، که تا دیروقت به طول انجامید، پوسترهایی در حمایت از اعتصاب غذای زندانیان و همچنین عکس بسیاری از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات، به نمایش گذاشته شد.
به گزارش خبرنگار "روز"، نکته جالب توجه این مراسم، حضور عابرانی بود که بعد از آگاهی از اتفاقی که در زندان های جمهوری اسلامی می افتد، از این حرکت حمایت کردند.
اما پاریس تنها شهری نبود که شاهد اعتراض ایرانیان و اعلام همبستگی با اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بود. مراسم مشابهی در بسیاری از شهرهای اروپا، آمریکا و استرالیا هم در همبستگی با زندانیان سیاسی برگزار شد.
در آلمان، علاوه بر شهرهای کلن و فرانکفورت که شاهد برگزاری اعتصاب غذا در حمایت از زندانیان بود، عده ای از پناهندگان ایرانی، در یکی از کمپهای پناهندگی دست به اعتصاب غذا زدند. ایرانیان در شهرهای کلن و فرانکفورت نیز ضمن تجمع در نقاط مختلف این شهرها به عدم حضور شبکه های تلویزیونی آلمانی برای پوشش این مراسم اعتراض کردند.
در شهر بوداپست نیز، مراسم مشابهی برگزار شد. مراسم اعتصاب غذا در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در این شهر برگزار شد. نکته جالب در این گردهمایی، حضور سفیر جمهوری اسلامی در میان معترضان بود. سفیر جمهوری اسلامی با حضور در این مراسم اعلام کرد: "من از شما بیشتر اعتراض دارم، اما راه اعتراض را بلدم!" این مراسم با حضور پلیس مجارستان، پایان یافت.
مراسم اعتصاب غذای مشابهی نیز در شهر رم ایتالیا برگزار شد. دراین مراسم، علاوه بر ایرانیان ساکن ایتالیا، عده ای از ایتالیایی ها نیز شرکت کردند. حاضران در این مراسم، با اعلام حمایت از اعتصاب زندانیان سیاسی در ایران، اعلام کردند به اعتصاب خود در روزهای آینده نیز ادامه خواهند داد.
در استرالیا نیز، ایرانیان ضمن اعلام همبستگی با اعتصاب غذای زندانیان سیاسی، در مقابل سفارت جمهوری اسلامی دست به اعتصاب غذا زدند.
مراسم برگزار شده، اما تنها مراسم هایی نبود که در این روزها برگزار شد. ایرانیان شهرهایی چون لندن، واشنگتن، نیویورک، وین و... اعلام کرده اند در روزهای آینده، دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
منبع: روز
خانه حقوق بشر ایران، نگرانی عمیق خود از شرایط بازداشت غیرانسانی هفده زندانی سیاسی و عقیدتی، که از ده روز گذشته در اعتصاب غذا به سر میبرند را اعلام کرده و خواستار آزادی فوری آنها توسط قوه قضاییه ایران است.
از این هفده زندانی مجید توکلی، بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی از روز گذشته دست به اعتصاب غذای خشک زدهاند و از نوشیدن آب نیز خودداری کردهاند. چهارده تن دیگر نیز اعتصاب غذای تر خود را ادامه میدهند. خانه حقوق بشر ایران مسئولیت سلامت جانی این هفده زندانی را متوجه قوه قضاییه و مسئولان ایران میداند.
بنابر اطلاعات رسیده مسئولین و ماموران زندان اوین به جای رسیدگی به وضعیت جسمی این زندانیان، در بهداری زندان اوین آنان را مورد آزار و توهین قرار دادهاند.
علی ملیحی، علی پرویز، ضیاالدین نبوی و مجید دری از فعالان دانشجویی، حسین نورانینژاد، بابک بردبار، حمیدرضا محمدی، جعفراقدامی، کوهیار گودرزی، غلامحسین عرشی و محمد حسین سهرابی راد و پیمان کریمی آزاد از روزنامهنگاران، فعالان حقوق بشر و فعالان مدنی هستند که در وضعیت نگران کنندهای در زندان اوین در اعتصاب به سر میبرند.
خانواده یکی از زندانیان اعتصاب کننده به خانه حقوق بشر ایران گفته است که «مسئولین قضایی به آنها هیچ پاسخی نمیدهند و آنها را در قبال پیگری وضعیت وخیم عزیزانشان تحت فشار قرار داده و آنها را تهدید به بازداشت و برخورد کردهاند.»
در شرایطی که در یک سال گذشته بارها شاهد نقض گسترده حقوق زندانیان در ایران بودهایم و افشای فجایع کهریزک عمق جنایت در زندانهای جمهوری اسلامی را به جهانیان نشان داد، فشار بر زندانیان سیاسی، کارشکنی و رفتار نامناسب مسئولان زندان و اقدامات خودسر بازجویان بیشتر از گذشته موجب آزار زندانیانی که بدون هیچ دلیلی در زندان هستند شده است، اقداماتی که در دنیا بینظیر است.
بازداشت خودسرانه و غیر قانونی، دادگاههای فرمایشی، کار شکنی در روند قضایی، بازداشتهای طولانی مدت و وضع بلاتکلیف، شکنجه جسمی و روحی در دوران بازداشت، رفتار نامناسب مسئولین زندان و انتقال زندانیان سیاسی به سلولهای انفرادی و عدم تامین شرایط بهداشتی و پزشکی در زندان، همگی از مصادیق شکنجه هستند که مسئولان قضایی و حکومتی ایران در قبال آن سکوت اختیار کردهاند.
خانه حقوق بشر ایران این موارد را نقض آشکار حقوق بنیادی انسانی میداند و از قوه قضاییه ایران میخواهد که به سرعت تمامی زندانیان عقدیتی و سیاسی را که تنها به خاطر اعتراض و عقایدشان در زندان هستند، آزاد کند.
خانه حقوق بشر ایران
١٣ مرداد ١٣٨٩
زهرا رهنورد، استاد دانشگاه روز سه شنبه در دیدار با تعدادی از خانواده های هفده زندانی سیاسی اوین که همراه با عزیزان خود در اعتصاب غذا به سر می برند از آنها خواست که برای حفظ سلامت خود ، به اعتصاب غذای شان پایان دهند و به عنوان تقویت روحیه و همبستگی با عزیزان دربند روزه بگیرند. در این دیدار، مادر سهراب اعرابی نیز حضور داشت و از خانواده زندانیان درخواست نمود که به اعتصاب غذای خود پایان داده و با استفاده از روش های دیگر با زندانیان اعتصاب کننده همراهی کنند.
خانواده های زندانیان سیاسی از روز گذشته و به دنبال لغو ملاقات با عزیزان شان دست به اعتصاب غذا زدند.
به گزارش منابع خبری جرس، زهرا رهنورد در عین حال از مسوولان قضایی خواست که به مطالبات زندانی ها پاسخ مثبت بدهند و در نخستین گام آنها را از انفرادی خارج کنند.
به گفته وی این زندانیان در اعتراض به شرایط نامناسب زندان و اهانت های زندانبانان دست به اعتصاب غذا زده اند و باید هر چه زودتر با دلجویی از آنها و بازگردان شان به بند عمومی این اعتصاب پایان یابد .
هفده زندانی سیاسی زندان اوین از ده روز قبل به خاطر اعتراض به شرایط نامناسب بند 350 به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذا زده اند .
خانواده زندانیان نیز گزارشی از آخرین پی گیری های خود و مراجعه های متعددشان به مراجع قضایی ارایه دادند. اینکه با گذشت ده روز از اعتصاب غذای عزیزان شان هنوز هیچ خبری از سلامت آنان ندارند و بر خلاف وعده
معاون دادستان تهران آنها حتی تماس تلفنی هم با خانواده شان نداشته اند .
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی از شهدای جنبش سبز نیز که در این دیدار حضور داشت از خانواده زندانیان خواست که به اعتصاب غذای شان پایان دهند و با استفاده از روش های دیگر با زندانیان اعتصاب کننده همراهی کنند.
او همچنین اظهار امیدواری کرد که " زندانیان نیز هر چه زودتر با بازگشت به بند عمومی و دست یافتن به خواسته های شان بتوانند به اعتصاب خود پایان دهند ."
علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تجکیم، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، ابراهیم (نادر) بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار، مجید دری فعال دانشجویی، مجید توکلی فعال دانشجویی، کیوان صمیمی روزنامه نگار، غلامحسین عرشی و محمد حسین سهرابی راد از جمله زندانیان منتقل شده به سلول انفرادی هستند که از هشت روز گذشته در اعتصاب غذا به سر می برند. همچنین پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا که به بیماری دیابت مبتلا است.
تعدادی از این زندانیان بدلیل وخامت حالشان، به درمانگاه منتقل شده اند.
مهدی کروبی و میرحسین موسوی در نامه ای مشترک به آیات عظام و مراجع تقلید از آنان خواستند تا برای حفظ آبروی اسلام و روحانیت وارد صحنه شده و با افرادی که در لباس روحانیت بصورت آشکار و بی پروا قصد خدشه دار نمودن چهره اسلام و روحانیت را دارند برخورد کنند. به گزارش خبرنگار سحام نیوز در بخشی از این نامه که با هدف توضیح خواستن از آیت الله جنتی در خصوص اظهاراتش تنظیم گردیده، آمده است: مگر همین آقا نبود که به یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعیان جهان نسبت ناروا داد و او را عامل بیگانه خواند که از خوف طرد و استیضاح عام مجبور به استغفار و توبه گردید؟ همین فرد مدعی شد که در زمان دولت سازندگی هفت میلیارد دلار شکلات از جزیره کیش وارد کشور شد و چون او را به کمیّت عدد هفت میلیارد آگاه کردند، ادعای خود را به پانصد میلیون دلار تقلیل داد و کوتاه نیامد !
متن کامل این نامه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیات عظام و مراجع تقلید
باعرض سلام و احترام
سنت حسنه مردم این دیار بر آن بوده است که هرگاه عِرض، آبرو، ناموس، جان و مال خود را در خطر والیان جور پیشه و ستمگر می دیدند و از اعاظم و متولیان اصلی قدرت امید می بریدند به آستانه و درگاه مراجع تقلید و صاحبان دیانت و حکمت رو کرده و عرض تظلم و دادخواهی به پیشگاه آنها می بردند، چه نیکو سنتی و چه پر ثمر سیرتی بوده است. چه پاسخ های مناسب که شنیدند و چه دردهایی که به درمان رسیدند.
نیازی به ارائه مستند تاریخی نیست چه اینکه تاریخ ما، بخصوص در چند سده های اخیر با ظهور استعمار صنعتی، شاهد و ناظر بروز و ظهور عالمان روشن ضمیر در کنار مردم خوب و شریف بوده ایم که با قامت راست و استوار در برابر استعمار و استثمار با تحمل عذاب و شکنجه و تهمت و افترا، ایستادند و جان باختند و سر انداختند و شرف و حیثیت این ملت را مردانه پاس داشتند.
آیات عظام میرزای شیرازی در نهضت تنباکو، آخوند خراسانی و نائینی، مازندارنی، بهبهانی و طباطبائی در نهضت مشروطه، و مدرس و مبارز نستوه میرزای جنگلی در مبارزه با استبداد، کاشانی و نیروهای مذهبی و ملی در نهضت ملی شدن صنعت نفت و نهایتاً رهبری بی بدیل و تاریخی امام خمینی در انقلاب اسلامی همراه با سایر علما و اقشار مختلف ایران عزیز با گرایشات متفاوت.
اکنون با عملکرد ناشیانه ساده دلان به ظاهر با ایمان و احتمالاً هدایت شده توسط آگاهان بی ایمان، بیم آن می رود که این سابقه درخشان و امید آفرین، این ثروت عظیم معنوی ملت به محاق کشیده شود و چهره نورانی روحانیت در جامعه جهانی و در میان نسل جوان کنونی و آینده، کدر وناخوشایند جلوه نماید.
همانطور که مسبوق هستید، ما به علت همراهی و هم نوائی با مردم ایران در نهایت آرامش و سازش پس از انتخابات مهندسی شده ۱۳۸۸ که در جستجوی رأی گم شده و مخدوش گشته خود بودند، مورد چه هجمه ها، یورش ها، افتراها، تهمت ها و ناسزا ها که قرار نگرفتیم. آنچه خواستند و توانستند از منابر تریبون های عمومی بدون امکان اجازه هرگونه دفاعی به ما نسبت دادند و همزمان بر مسند مدعی العموم، قاضی و مجری احکام نشستند و آن کردند که امروز نه تنها چهره نظام بلکه اصل اسلام درکشور و بخصوص در نزد جوانان مظلوم ایران خدشه دار شده است.
از فجایع غم انگیز و آبروریز زندان کهریزک گرفته تا برخوردهای خشن و انسان ستیز در زندان های اوین و سایر زندان های پنهان و پیدا، و برخوردهای غیر انسانی با زنان زندانی، کشتار بی رحمانه مردم در خیابان ها و راندن خودروها بر بدن جوانان معترض، تخریب دانشگاه ها و ضرب و شتم دانشجویان، حمله به بیوت مراجع و هتک حرمت به بیت امام، بستن روزنامه ها، شکستن قلم ها، خفه کردن صداها، محبوس و منکوب کردن بهترین فرزندان ملت و انقلاب و مطرود و منزوی کردن لایق ترین مدیران مملکت، آزار و اذیت کردن اقلیت های قومی و مذهبی از برادران اهل تسنن گرفته تا دراویش نعمت الهی و محروم کردن از حقوق اولیه شهروندی و اهانت کردن به بزرگان آنان و تبعید و زندانی کردن عده ای از آنها. در نتیجه به خطر انداختن انسجام ملی و تیز کردن دندان طمع خارجی، حیف و میل کردن اموال عمومی و درآمدهای نفتی و زیرپا گذاشتن قوانین مصوب مجلس. این رفتارهای غیر قانونی کار را به آنجا رسانده است که ملک و ملت در بحران بزرگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است.
خدا عاقبت این همه بی بصیرتی که عام و خاص به آن مبتلا هستند و یقیناً دود آن به چشم همه ملت؛ حتی خود آنها بزودی خواهد رفت ختم به خیر بگرداند.
بارزترین نمونه این هتک حرمت های بی پروا و عاری از تقوا؛ اظهارات اخیر امام جمعه موقت تهران آیت الله جنتی در مسجد جمکران در مورد اخذ یک میلیارد دلار از منابع خارجی توسط ما معترضین؛ ایشان مدعی شدند که ” من سندی را بدست آوردم که آمریکائی ها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند به سران فتنه دادند و همین سعودی ها که به نمایندگی آمریکا صحبت می کردند، گفتند اگر توانستید نظام را منقرض کنید تا پنجاه میلیارد دلار دیگر هم می دهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد”. این مرد کهن سال که از آغاز تأسیس مجلس و شورای نگهبان لاینقطع مسئول بوده و قریب به بیست سال است که دبیر شورای نگهبان است و گویا کهولت سن نه تنها قوای روحی و جسمیش را به تحلیل برده بلکه قوه ادراک و ذهنی اش را هم مختل کرده و مصداق کامل این شعر مولانا قرار گرفته است:
چون شدی پیر و ضعیف و منحنی پرده های لاابالی می زنی
ایشان که در حاشیه امن سلاح و صلاح قرار دارد، نه از بالا دست خوفی و نه از پائین دست ابایی! ارباب غزاء حامی اویند و اصحاب قضاء تابع او. تریبون نمازجمعه را در اختیار دارد و مراکز قدرت را در تصاحب ! چه بی رحمانه ترک تازی می کند و با آبروی بندگان خدا بازی، پناه بر خدا از این همه طنازی ! در مقابل؛ دست دادخواهی ما کوتاه است و خرمای عدالت نظام فعلاً بر بلندای نخلی ناپیدا، لذا بر سبیل گذشتگان برای دفاع از حریم روحانیت و اسلام با شما سخن می گوییم.
آخر این چه ادعا است، کدام دلیل و سند، مستند این بیان است ؟! بر این گمانیم که خط دهندگان پنهان و سیاست گزاران نازک اندیش و بی رحم به سایر خطیبان هم چنین دستورهائی داده باشند اما آنها از ابراز چنین اباطیلی ابا نموده اند. جسارت و کندی ذهن، خاص ایشان است که چنین بی گدار به آب می زند.
مگر همین آقا نبود که به یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعیان جهان نسبت ناروا داد و او را عامل بیگانه خواند که از خوف طرد و استیضاح عام مجبور به استغفار و توبه گردید؟ مگر ایشان موضع امام در مورد نسبت های ناروا و نسنجیده بعضی از اعضای شورای نگهبان در قبال برخی از نیروهای متدین و انقلابی را ورقی زیر خروارها خاک ننامید ؟! و در مقابل هجمه نمایندگان ملت در مجلس سوم مجدداً استغفار نکرد؟ و هم ایشان نامه بی محتوا و حساب نشده آقای احمدی نژاد به رئیس جمهور وقت آمریکا را هم طراز نامه امام (ره) به آخرین رهبر اتحادیه جماهیر شوروی تلقی کرد و پیشنهاد تدریس آن را در مدارس داد !!! که با برخورد جدی روبرو شد. همین فرد مدعی شد که در زمان دولت سازندگی هفت میلیارد دلار شکلات از جزیره کیش وارد کشور شد و چون او را به کمیّت عدد هفت میلیارد آگاه کردند، ادعای خود را به پانصد میلیون دلار تقلیل داد و کوتاه نیامد !
در هر صورت اکنون اسوه های انقلاب و یاران صدیق مردم وخمینی و زخم خوردگان مبارزات بی امان با استعمارگران، در نهایت مظلومیت و بی پناهی، هدف تیر جان گداز و زهرآگین شیفتگان قدرت و مکنت و زراندوزان بی مروّت و عاری از همت قرار گرفته اند که پرچم دار این خیل بی مروّت، این مرد کهنسال می باشد. دیگران به تبعیت و حمایت از او گاه و بیگاه از این قماش حرف هائی ابراز می دارند و حریم ها و حرمت ها در هم می شکنند و حد و مرزی برای کسی قائل نمی شوند !
ما را پروای آن نیست که چنین آماج ضربات بی امان بی بصیرتان قرار گیریم؛ تاریخ این دیار ستم کشیده مملو است از این نامردمی ها، از قائم مقام تا امیرکبیر که طغیان گرشان گفتند ! از سید جمال الدین اسدآبادی که وابسته اش خواندند،تا ثقه الاسلام تبریزی که بر چوبه دار تزاری اش بوسه میزدند، مدرس و نیروهای مذهبی که انگلیسی اش دانستند و خمینی که ارتجاع سیاه قلمدادش کردند و صدها عزیزان دیگر از این نوع هجمه ها و افتراها در امان نبودند. آنان هدف و آماج خشم بیگانگان و دین ستیزان قرار می گرفتند، اما ما را عذاب و درد بیشتر از آن است که آماج کلوخ اندازان نظام و کسی که بیش از سه دهه بر مسند شورای نگهبان تکیه زده است، هستیم!
حکایت حلاج است در واقعه چوبه دار؛ که با اصابت هر سنگی بر بدنش تبسم کنان لاحول می گفت اما از پرتاب گِلی از جانب شیخ شبلی به آه و ناله درآمد؛ گفتند از آن همه سنگ نیازردی و از این کلوخ چنین غمگینی ؟ گفت آنها نمی دانند و جنایت می کنند و او می داند و خیانت می کند.
علی ایحال ما از شما مراجع عالیقدر و علمای بزرگ و مدرسین گرانقدر حوزه های علمیه می خواهیم برای حفظ آبروی روحانیت و اسلام از ایشان بخواهید سند و مدرک خود را ارائه کند و یا منبعش را برملا نماید تا مردم این محرمان اصلی انقلاب و کشور در جریان واقعیت و یا افترا و دروغ که برای متاع دو روز دنیا بیان شده است، قرار گیرند.
و من الله التوفیق الامر الیکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاتة
مهدی کروبی – میرحسین موسوی
۱۳/مرداد/۱۳۸۹
-
محمود احمدی نژاد طی سخنانی در همدان، طرح هدفمند کردن یارانه ها را یکی از برنامه های مهم دولت دانست و خاطر نشان کرد: "این یک طرح انقلابی و صد در صد به نفع ملت است." رئیس دولت همچنین ادعا کرد "با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها حتی یک فقیری هم در کشور پیدا نخواهد شد و با اجرای طریح دیگر، هیچ جوانی در آینده دغدغه اشتغال، مسکن، ازدواج و سفر حج نخواهند داشت."
به گزارش ایرنا، محمود احمدی نژاد در جریان سفر به همدان، پیرامون اجرای طرح مذکور اظهار عقیده کرد "برخی مردم را می ترسانند اما این طرح انقلابی با همراهی مردم و با کمک مردم انجام خواهد شد و از روزی که این طرح اجرا بشود بهبود در زندگی اقتصادی مردم آشکار خواهد شد. "
احمدی نژاد با بیان اینکه که چرا باید یارانه بیش از 70 درصد مردم در جیب 30 درصد مردم باشد، گفت: حق هر کسی باید در جیب خودش باشد.
حتی یک فقیری هم در کشور پیدا نخواهد شد
وی اظهار امیدواری کرد که با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها حتی یک فقیری هم در کشور پیدا نخواهد شد... ما در هدفمند کردن یارانه هیچ چیز پنهان نداریم و برنامه ریزی می کنیم و تاثیراتش را به مردم می گوییم و مردم حساب باز می کنند و در مهر ماه امسال قسط اول یارانه به حساب مردم واریز خواهد شد. "
احمدی نژاد از طرح دیگری برای "خدمت به آینده جوانان" خبر داد و مدعی شد: این طرح از نیمه شعبان آغاز خواهد شد و فرزندان این مرز و بوم دیگر در آینده دغدغه اشتغال، مسکن، ازدواج و سفر حج نخواهند داشت.
رئیس دولت دهم، هیچ اشاره ای به ایرادات کارشناسان کشور پیرامون تبعات و خطرات حذف یارانه ها نکرد.
می گویند ماجراجویی می کنید
احمدی نژاد بدون توجه به نتایج عملکرد دولت خود در سیاست خارجی و دیپلماسی منطقه ای و جهانی، گفت " "برخی در داخل کشور وقتی ما در مقابل قلدرها می ایستیم می گویند ماجراجویی می کنید و وقتی می گوییم گفت و گو می کنیم، می گویند سازش و عقب نشینی کرده است؛ ملت شما را شناخته است.
وی با بیان اینکه "دیگر دوران جنگ نیست"، ادامه داد "اگر 100 جام زهر پر کرده باشید، ملت ایران این جام زهر را در کام منافقین فرو خواهد کرد. "
با بلند کردن چماق نمی توانید از ملت ایران امتیاز بگیرید
رییس دولت خطاب به جامعه جهانی تصریح کرد: "اگر خیال می کنید چماق بلند کنید از ایران امتیاز می گیرید بدانید این ملت با منطق و ایمان خودش صدها چماق شما را بر سرتان خورد خواهد کرد و اگر خیال میکنید با بلند کردن چماق میتوانید امتیازی از ایران بگیرید، بدانید این ملت با منطق خود و ایمان و همبستگی خود صدها چماق خود را در سرتان خرد خواهد کرد.
وی خطاب به آمریکا، جامعه جهانی و کشورهای غربی گفت "شما در اشتباه هستید و افکار شما عقب افتاده است. خیال می کنید در دوره استعمار به سر می برید در حالی که دنیا عوض شده است و ملت ها بیدار شده اند...آنان پس از صدور قطعنامه اعلام کردند که آماده مذاکره هستند؛ نماینده اتحادیه اروپا که سه ماه از گفت و گو با ایران فرار می کرد، به محض صدور قطعنامه نامه داد و اعلام کرد که حاضر به گفت و گو است.
پاسخ ما به این آمادگی آنها این بود که به خاطر بیادبی و بی اخلاقی که کردید و استفاده از اخلاق طاغوتی علیه ملت ایران، دو ماه با شما مذاکره نمی کنیم تا ادب شوید و مانند بچه آدم بنشینید و مذاکره کنید.
وی خطاب به قدرتهای زورگو گفت: آنقدر قطعنامه دهید و پای آن بایستید که تا زیر پایتان علف سبز شود.
تحریم کنندگان در بازار اقتصادی ما جایگاهی ندارند
احمدی نژاد با بیان این که "کشورهای بی ادب را مجازات خواهیم کرد"، تصریح کرد هر کشور اروپایی که بخواهد کالایی را به ایران نفروشد یا تحریم کند بداند که در بازار اقتصادی ایران جایگاهی ندارد.
آمریکا در خیال خود می گوید از یک طرف ایران را تحریم کنیم تا تبعات سنگین آن گریبانگیر آن کشور شود و در کنار آن چندین حرکت ایذایی را در گوشه و کنار خاورمیانه انجام می دهیم و پس از این فعالیت ها از ایران بخواهیم که تسلیم شوند .
آدمهای ما را دزدیدند
وی با بیان این که آمریکا در راستای اجرای نقشه های شومش افراد ایرانی را از گوشه و کنار دزدید و به آمریکا برد، خاطرنشان کرد آمریکا این افراد را در شرایط سختی قرارداد و به آنها گفت برعلیه ایران و برنامه هسته ای اش در تلویزیون سخن بگویید تا شما را آزاد کنیم به عنوان مثال هدفشان این بود که این افراد شلوغ کنند و بگویند که ما می دانیم ایران بمب اتمی می سازد .
وی مدعی شد "عده ای در داخل تا صحبت می کنیم می گویند می خواهند سازش کنند ولی این افراد به دنبال همان جام زهری هستند که آن زمان به دنبال دادن آن به امام بودند.
مگر چه می فروشید؟
احمدی نژاد با تاکید براین که دشمن می خواهد خود را تحریم کند یا ایران را ؟ اظهارداشت 4 سال است که ایران را تحریم کردید چه شد ؟ مبادلات خارجی ایران 1/5 برابر شد و از سوی دیگر نیز پیشرفت های علمی ایران به 10 برابر افزایش یافت .
وی با بیان این که دشمنان می گویند به شما کالا نمی فروشیم تصریح کرد مگر به ما چی می فروشید ؟ یک مشت کالاهای مصرفی که هیچ فردی آن را نمی خرد. ایرانی ها از شما کالا نخرند پس چه کسی بخرد ؟
رییس جمهوری با تاکید بر اینکه آمریکا در زمان حاضر به جای ایران خود را تحریم کرده است خاطرنشان کرد ایران از تحریم استقبال نمی کند ولی هنگامی که بداخلاقی می کنید خوشحال می شویم زیرا ما می خواهیم خود ایران را بسازیم و خواهیم ساخت.
وی ادامه داد آمریکا با این سناریویی که در پیش گرفته در خیال خود به دنبال این است که ایران تصور کند که اتفاقی افتاده و به آنها امتیازدهد ولی این مسئله اشتباهی بزرگ است ،استکبار در اتاقی نشسته و نقشه دنیا را اطرافش زده و تصور می کند که صاحب دنیا است ولی باید بداند که بسیار منزوی است.
احمدی نژاد با تاکید براین که ایران عطای کالاهای لوکس شما را به لقایش بخشید اظهارداشت در کنار این کالاها گفتید که تجهیزات نفت و گاز به ایران نمی دهید مسئله ای نیست ما آرزوی این روز را داشتیم ،4 ،5 سال است که بنده به ماموران خرید تجهیزات نفت و گاز سفارش می کنم که دلیلی ندارد از بیرون بخرید بیاید با پول ایران این تجهیزات را تولید کنید زیرا دشمنان می خواهند با پول ما برایمان قلدری کنند.
می خواهیم مذاکره کنیم
احمدی نژاد در ادامه با اشاره به بحث مذاکره، گفت: آنان اظهار داشتند که می خواهند در سطح بالا با ما به مذاکره بپردازند لذا باید به آنان گفتیم که در منطق ، استقلال، قانون و عدالت چیزی کم نداریم که از شماها بترسیم.
وی تصریح کرد: در زمان ریاست جمهوری بوش، سه سال پی در پی به نیویورک سفر کردم و قبل از سفر هم اعلام کردم که آماده مذاکره با بوش در حضور ملتها و رسانه ها هستم و امروز هم این موضوع را تکرار می کنم.
رییس جمهور خاطرنشان کرد: اکنون هم اعلام می کنم که آخر شهریور برای رساندن پیام ملت ایران به سازمان ملل خواهیم رفت و آماده هستم با اوباما در حضور ملت ها گفت و گو کنم به گونه ای که راه خود برای حل مسائل جهان و ریشه های مشکلات را ارائه خواهم کرد تا جهان بداند که مشکلات از کجاست و راه حل آن چیست.
احمدی نژاد افزود: البته آقای بوش نیامد و من دریافتم که علت آن چیست زیرا همان توصیه ای که بعضی ها به بعضی ها می کنند برخی به او کرده بودند مبنی بر اینکه اگر برای گفت و گو بروی 100درصد بازنده هستی. اگر نروی 3 به هیچ و اگر بروی 6 به هیچ باخته ای و او نیامد.
وی ادامه داد: به او اعلام کردم که اگر نگرانی می توانی با مشاوران خود در این گفتگو شرکت کنی اما او باز هم نیامد اما امیدوارم این آقایی که اعلام کرده قرار است تغییراتی را ایجاد کند برای گفتگو حاضر شود.
رئیس دولت سپس با تاکید بر این که اوباما تا به امروز فرصت های زیادی را از دست داده، اظهار عقیده کرد "آمریکا به جای تکیه بر قدرت خود، متکی به قدرت صهیونیست ها شده است و این مساله باعث شده که فرصت های زیادی را از دست بدهد. "
احمدی نژاد سپس گفت "اوباما فرصت های زیای به خاطر سلطه صهیونیست ها بر مرکز قدرت آمریکا بسیاری از فرصت ها را از دست داده است و خیال می کند همه دنیا در دست صهیونیست ها است. "
وی با بیان این که "آمریکا به جای تکیه بر قدرت خود، متکی به قدرت صهیونیست ها شده "، اعلام کرد "اوباما فرصت های بزرگی را برای اصلاح نظام آمریکا و مناسبات جهانی از دست داده است. "
وی دو روز پیش در همایش ایرانیان خارج از کشور که در تهران برگزار شد، خطاب به رئیس جمهور آمریکا خاطرنشان کرد تا با وی در مورد مدیریت بهتر جهان مناظره و مذاکره نماید.
محمود احمدی نژاد شامگاه چهارشنبه در جمع گروهی از خانوادهای شهدا و ایثارگران همدان اظهار عقیده کرد "ملت ایران امروز انقلابی تر، آگاهتر، مصمم تر و ضد آمریکایی تر از سه دهه گذشته است."
تحصن خانواده های زندانیان سیاسی اعتصاب کننده غذا در مقابل در اصلی زندان اوین ادامه دارد.
به گزارش کلمه، تحصن خانواده های زندانیان سیاسی اعتصاب کننده غذا تا این لحظه همچنان ادامه دارد و آنها همچنان خواستار ملاقات با عزیزان در بندشان هستند.
دکتر فریده غیرت وکیل مدافع عماد بهاور از برگزاری دادگاه وی در روز ۲۷ مرداد در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب خبر داد.
روزنامه شرق نوشت: غیرت اتهامات بهاور را در کیفرخواست صادره، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور، عضویت در گروه نهضت آزادی و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد.
وی اظهار داشت: اتهامات وارده را با توجه به همان مستندات پرونده و دفاعیات خود متهم وارد نمی دانم و موارد رد اتهامات در لایحه دفاعیه به استحضار دادگاه محترم رسانده خواهد شد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا جهت گرفتن مرخصی برای ایشان اقدامی صورت داده اید، گفت: آقای عماد بهاور مانند هر متهم دیگر با اجازه مقامات قضایی مربوطه می تواند از مرخصی استفاده کند. اینجانب طی لایحه ای که به محضر دادستان تقدیم داشتم تقاضا آزادی ایشان را تا انجام محاکمه و صدورحکم نهایی تقاضا کردم ولی متاسفانه جوابی دریافت نکردم.
غیرت افزود: عماد بهاور ابتدا در تاریخ ۸/۳/۸۸ در محل کار بازداشت و پس از چهار روز آزاد شد. مجددا در تاریخ ۲۴/۳/۸۸ یک روز پس از انتخابات ریاست جمهوری در منزل دستگیر شدند که حدود دو ماه در بازداشت بود و با قرار کفالت آزاد شدند. شعبه سوم بازپرسی در اسفند ۸۸ از من به عنوان وکیل ایشان خواستند که به ایشان اطلاع دهم جهت امضای صورت جلسه آخرین دفاع در شعبه مذکور حاضر شود.
وی ادامه داد: پس از مراجعه به اتفاق وی به بازپرسی مورد نظر و امضا صورت جلسه توسط ماموران بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند ولی پس از ۴۸ ساعت آزاد شدند، اما در حدود ۲۴ ساعت بعد ماموران جهت بازداشت مشارالیه به منزل ایشان مراجعه کرده و به خانواده اخطار دادند که در اولین فرصت ایشان را به دادگاه انقلاب معرفی نمایند.مهندس بهاور شخصا به اتفاق مادرش که متعهد به معرفی ایشان بود به دادگاه انقلاب مراجعه و از آن تاریخ تا کنون در بازداشت به سر می برند.
دبیرکل فراکسیون خط امام(ره) مجلس با رد سکوت مطلق اطلاحطلبان گفت:« سکوت مطلق و عقب نشینی از سوی اصلاحطلبان نمیبینم؛ تاکتیکهای ما مناسب با شرایط زمانی و مکانی تغییر میکند.»
به گزارش«پارلماننیوز»، محمدرضا تابش در گفتگو با شرق، با تقسیمبندی اصلاح طلبان به دو گروه درون حاکمیت و برون حاکمیت، اظهار داشت:«اگر بحث از سکوت اصلاحطلبان درون حاکمیت شود که آنها عمدتا یا به اتهامات گوناگون زندانی و یا تحت تعقیب هستند و از برخی هم تعهد اخذ شده که خیلی در امور سیاسی مداخله نکنند.از سوی دیگر فعالیت احزاب اصلاحطلبان هم متوقف شده و از اظهارنظر رسانهای هم منع شدند و امکان و ابزاری برای اظهار نظر در مسایل مختلف را ندارند.»
وی ، همچنین با توضیح در خصوص اعمال فعالیت سیاسی اصلاحطلبان درون حاکمیت ، تنها گروه موثر اصلاح طلبان را اقلیت درون مجلس دانسته و در مورد اعمال نفوذ و فعالیت آنها این گونه توضیح میدهد:« این گروه با لحاظ کردن مصالح و منافع ملی ، براساس تعهدات شرعی و بر مبنای عقلانیت وظایف خود را انجام میدهند، اظهار نظر میکنند،تذکر میدهند، استیضاح میکنند، در فرایند تحقیق و تفحصها دخالت دارند، اعمال وظایف نظارتی دارند و علیرغم محدودیتهایی که برای آنها اعمال میشود،حضور نسبتا فعال و تعیین کنندهای را دارند. تعیین کننده از آن جهت که میتواند جلوی برخی از کج رویها و رویههای نامناسب را بگیرند.»
تابش با بیان اینکه «اصلاحات پیام دین ما و برگرفته از دین و فرهنگ ما است»، تصریح کرد:« چنین امری را نمیتوان در جامعه حذف و منکوب کرد.ممکن است فراز و فرودهایی داشته باشد؛ اما بالندهتر و پویاتر خواهد شد و رشد خود را در متن و بطن جامعه ادامه خواهد داد.»
وی با تاکید بر این که «ما سکوت نکردهایم»، یادآور شد:« در هر صورت به منافع ملی و مقتضیات زمانی و مکانی توجه داریم و به عهد و پیمانی که با مردم بستهایم،وفادار هستیم ؛ اما بیدرایتی نمیکنیم.»
دبیر کل فراکسیون خط امام(ره)مجلس تاکید کرد:« در برخی عرصهها که اصولگرایان با انشعاب و انشقاق ، مسایلی را بروز میدهند و نقدهای خود را روا میدارند، این بیتدبیری است که ما در مسایل اختلافی وارد شویم و بدون شک افکار عمومی و جامعه هم این مطلب را تایید میکند که هر گونه حرکت نسجیده ما که باعث ایجاد انسجام و وحدت اصولگرایان شود، نوعی “بیتدبیری” است.»
وی با بیان اینکه «سکوت و عقب نشینی از سوی اصلاحطلبان نمیبینم»، خاطر نشان کرد:« تاکتیکهای ما مناسب با شرایط زمانی و مکانی تغییر میکند، در شرایط موجود ضرورتی نمیبینیم که به صورت نسنجیده وارد عمل شویم و بیگدار به آب بزنیم.»
وضعیت جسمانی سه زندانی اعتصاب کننده زندان اوین که در اعتصاب خشک به سر می برند وخیم گزارش می شود .
طبق تازه ترین اخبار رسیده از زندان اوین به کلمه ،بهمن احمدی امویی ، کیوان صمیمی روزنامه نگاران دربند و مجید توکلی ، فعال دانشجویی سه زندانی هستند که از آغاز اعتصاب غذا ی خود در اعتصاب غذای خشک به سر برده اند و سایر زندانیان اعتصاب غذای تر کرده اند .
در اعتصاب غذای خشک اعتصاب کننده حتی از نوشیدن آب هم خودداری می کند در حالیکه در اعتصاب غذای تر زندانی آب و چای می نوشد .همچنین سایر اخبار رسیده حکایت دارد که از بین این سه زندانی بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی تاکنون یک بار به بهداری زندان هم منتقل شده اند.خانواده زندانیان اعتصاب کننده نسبت به شرایط این زندانیان به ویژه زندانیانی که اعتصاب غذای خشک کرده اند اظهار نگرانی شدید می کنند .
هفده زندانی سیاسی دربند از ده روز قبل اعتصاب غذای خود را آغاز کرده اند .آنها به خاطر اعتراض به شرایط نامناسب بند ۳۵۰ و رفتارهای ماموران زندان به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذا زده اند .
تاکنون خانواده این زندانیان به همه مراجع قانونی مراجعه کرده اما پاسخ مشخصی دریافت نکرده اند .آنها از دادستان تهران درخواست می کنند که هر چه زودتر به خواسته این زندانیان توجه کنند و با انتقال آنان به بندعمومی به اعتصاب غذای شان نیز پایان دهند .
پنج خواسته زندانیان رعایت کامل حقوق زندانیان در آیین نامه سازمان زندانها،برخورد با زندان بانان قانون شکن ، آزادی سریع و بدون قید شرط بابک بردبار،عکاس خبری، افزایش فضای سرانه ،زمان تلفن ، امکانات بهداشتی و درمانی برای هر زندانی و اجرای فوری و کامل قوانین و موارد مصوب مرتبط با زندانیان عنوان شده است
علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، ، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار، مجید دری فعال دانشجویی، غلامحسین عرشی و محمد حسین سهرابی رادو پیمان کریمی آزاد از دیگر زندانیان منتقل شده به سلول انفرادی هستند که ازده روز گذشته در اعتصاب غذا به سر می برند.
تقي رحماني
پس از گفتوگو با چشمانداز ايران در مورد «پروتستانيسم اسلامي» در شماره 58، نقدهاي كتبي و شفاهي به گفتوگوي يادشده وارد شد كه برخي از آنها داراي نكات جالب توجه بود، از اين رو بهتر ديدم با توجه به مجموع نظرات ابراز شده ـ بايد از همه آنها تشكر كرد ـ مقالهاي فراهم آورده تا پروتستانتيسم اسلامي شريعتي را به چالش بكشم.
مقاله تلاش ميكند از درون ديدگاههاي شريعتي به نقد پروتستانتيسم اسلامي بپردازد و اصلاح ديني را به جاي پروتستانتيسم اسلامي بگذارد. نويسنده باور دارد كه نقد و بررسي آراي شريعتي و بويژه پروتستانتيسم اسلامي بايد ميان روشنفكران مسلمان و حتي انديشمندان متأثر از وي صورت بگيرد تا نقد و بررسي آراي شريعتي، زمينه استمرار خلاقيت جريان روشنفكري بويژه گرايش مسلمان را فراهم آورد.
پروتستانتيسم لوتري و كالوني در روايت اوليه خود، راستكيشي يا سختكيشي در مقابل انحراف كليساي كاتوليك است. لوتر با اتكا به سفر تثنيه، كتابهاي مقدس را تفسير ميكرد. اين سفر با اصالت به شريعت و اجراي آن و توجه فراوان به روحانيت يهود، برجسته شده است.
كالون در جمهوري «ژنو» حكومتي سختگيرانه بر پا كرد. اينكه پروتستانتيسم مسيحي مسير تاريخي متفاوتي با خواسته لوتر و كالون طي كرد، موضوعي ديگر است. اين سير تاريخي مورد توجه متفكران غربشناس بيشتر قرار گرفته و درنهايت نتيجه را بهجاي هدف پروتستانها گرفتهاند.
شريعتي با وجود تأثير تجربه رنسانس غرب در مقابل سختگيري كليساي كاتوليك معتقد است كه مسيحيت توان رنسانس نداشت، درنتيجه جريان پروتستان در سير تاريخي خود جا ماند، چون مسيحيت نگاه دنيوي ندارد، از اينرو رنسانس غربي با اتكا به تجربه يونان و علم جديد و الهام كلي از دوران طلايي اسلام در غرب شكل گرفت.
شريعتي معتقد است اسلام دنيا و آخرت را با هم دارد. دنيا مزرعه آخرت است، درنتيجه توان ادامه رنسانس را دارد، پس پروتستانتيسم اسلامي ممكن است. اين پروتستانتيسم اسلامي مدرنيته را با اخلاق و معنويت به كمك دين ممكن ميكند. اين تجربه متفاوت از تجربه غرب خواهد بود.
نگاه ماكس وبر كه ديد غالب درباره پروتستانتيسم و حتي زهد اسلامي است، با شريعتي تفاوت دارد. وبر انديشمندي سكولار و متأثر از فيلسوفان آلماني است. وي در شناخت ماهيت حكومتهاي شرقي و جوامع شرقي اشتباههاي فراواني دارد. با اين وصف ماكسوبر آخرتگرايي اسلامي را در خدمت توسعه و تلاش دنيوي نميداند. بايد دقت كرد شريعتي يك آرمان را مطرح ميكند و يك ادعا را كه پروتستانتيسم اسلامي ممكن است، اما منتقدان وي يك واقعه تاريخي در اورپا با نتايج گوناگون را طرح ميكنند. منتقدان شريعتي در اين مورد متفاوت هستند، از نگارنده كه از دلدادگان وي است تا مخالفان تندزبان و با سخنان گزنده، اما بايد به كُنه ماجرا پرداخت. منتقدان شريعتي برخي به ديدگاه وبر باور دارند. برخي معتقدند پروتستانتيسم مسيحي، درحقيقت بنيادگرايي است. برخي به سير تاريخي پروتستانتيسم در غرب و نتيجه آن توجه دارند كه اينها نيز با شريعتي اختلاف دارند. برخي ديگر به هدف لوتر و كالون توجه ميكنند و نتيجه حاصل از اين جريان را جداگانه تحليل ميكنند، اما سخن نگارنده در نقد پروتستانتيسم با منتقدان سكولار يا غير سكولار شريعتي متفاوت است.
نقد من چند جنبه را بررسي ميكند: 1ـ الگوسازي نادرست 2ـ تجربه تاريخي و هدف پروتستانتيسم در غرب 3ـ جوامع مسلمان و پروتستانتيسم.
اما پيش از ورود به اين سه بخش بايد به چند نكته پرداخته شود: توضيح اينكه نقد همدلانه شريعتي بايد در كنار نقد منتقدان ديگر صورت گيرد. نقد روشنفكران مسلمان بويژه مذهبي به شريعتي كمكي است به رهگشايي جريان يادشده. متأسفانه نقدهاي منتقدان تند و تيز و براندازست. البته در نقدهاي شريعتي نيز گاه چنين بود، اما زبان نقد در دوران اصلاح، حقوقبشر و گفتمان فيلسوفانه، زبان نقد از دوره شريعتي تند و تيزتر است. راست و چپ در جامعه ما تند و تيز نقد ميكند، درنتيجه حاشيه بر متن غالب ميشود و گفتوگو صورت نميگيرد. روشنفكران تيز و تند ما در نقد به نفي يكديگر ميرسند و نتيجه آن ميشود كه همه بيسواد، دزد آراي يكديگر و... قلمداد ميشوند. با اين همه نقد همدلانه شريعتي به مثابه عملي اصولي است كه وظيفه همه دلدادگان وي است.
1ـ الگوسازي نادرست
الگوسازي يا تيپ يا دوره ايدهآلسازي امري موسوم است، اما بايد صغرا و كبراي الگوسازي و تيپ و دوره ايدهآل با يكديگر هماهنگ باشد، از اينرو شريعتي به ترتيب در اين بخش دچار چند خطا شده است كه عبارتند از: الف ـ مشابهسازي جوامع ب ـ تاريخي نديدن تجربه يادشده و عدم تطابق معيار با مصداق تاريخي آن
الف ـ مشابهسازي جوامع
از شريعتي به نقل گورويچ در سالهاي پيش آموختهام كه جامعهها وجود دارد نه جامعه. جوامع داراي تجربيات و سير متفاوتند. اگر جوامع وجود دارند، تجربه يك جامعه يا حوزه تمدني الزاماً مشابه با حوزه تمدني ديگر نيست. هابرماس در سخنراني دانشگاه اسلو در سال 2007 بهعنوان متفكري سكولار بر زماني و مكاني بودن نوع مدرنيته غرب صحه ميگذارد و تعميم اين تجربه را در مباني و اصول به شكل يكسان در جوامع ديگر ناممكن ميداند. همچنين دموكراسي و حقوقبشر را حاصل قرارداد و رعايت اخلاق گفتوگو ميداند كه تمدنهاي ديگر هم ميتوانند به آن دست يابند.
سون ليدمن سوئدي در كتاب «در سايه آينده» از مدرنيته سختافزار و نرمافزار سخن ميگويد. مدرنيته سختافزار از نظر ليدمن همان اصول و مباني انديشه غرب است و مدرنيته نرمافزار دموكراسي و اعلاميه جهاني حقوقبشر است.
پروتستانتيسم كلمهاي با بار مشخص معنايي و سير تاريخي خاص خود است. شريعتي در مشابهسازي تاريخ خود عصر طلايي ايرانيان را الهامبخش آينده و رنسانس فكري در جامعه ميداند. عصر طلايي ايرانيان كه از قرن سوم تا پنجم هجري را در بر ميگيرد با تجربه پروتستانتيسم در غرب متفاوت است. اصلاح ديني در عصر طلايي هدف بود، اما پروتستانتيسم با اصلاح ديني يكي نيست. پروتستانتيسم به مذهب جديد در مسيحيت انجاميد. درحالي كه ايده پروتستانتيسم اسلامي شريعتي با ديدگاه اصلاح ديني وي هماهنگي ندارد، تجربه اصلاح ديني هم با تجربه پروتستانتيسم متفاوت است.
ب ـ تاريخي نديدن تجربه يادشده و عدم تطابق معيار با مصداق تجربه تاريخي
در وادي امر در نقد ادعاي تاريخي نديدن، ميتوان گفت هر انديشمندي ايده خود را بيان ميكند و به قصد نظريه و مدلسازي ايده خود اقدام ميكند. اين سخن نادرستي نيست، بسياري از معتقدان به شريعتي با همين استدلال نظريه منتقدان را رد ميكنند. آنان ميگويند و اصرار دارند كه پروتستانتيسم اسلامي شريعتي داراي نكتههاي منحصر به فرد است. شريعتي ديد، برداشت و تجربه خود را مطرح ميكند. اما شريعتي متفكري مفيدگوست و به اين صفت اصرار داشت.
پروتستانتيسم واژهاي است با بار تاريخي در غرب و استفاده چند دهه آن در ايران از فتحعلي آخوندزاده شروع شده است. بدون در نظر گرفتن تجربه پروتستانتيسم در غرب و استفاده آن ازسوي روشنفكران ايراني، نميتوان بار معنايي قوي براي آن ايجاد كرد كه بتواند تأثير گذشته را به چالش بكشد. بايد پذيرفت برخلاف دو ايده اصلاح ديني و دوران طلايي ايرانيان و شريعتي، ايده پروتستانتيسم اسلامي وي نتوانست در ميان انديشمندان و جامعه، جاي مناسبي باز كند. بسياري حتي اصلاح ديني و پروتستانتيسم اسلامي شريعتي را در ادامه هم ميدانند. پروتستانتيسم اسلامي شريعتي معيارهاي كلي و كلان دارد كه با مصداقهاي آن همخواني ندارد. احياي فكر ديني يا بازخواني اقبال لاهوري ازسوي شريعتي، با پروتستانتيسم متفاوت است.
بايد پذيرفت كه شريعتي از پروتستانتيسم در غرب، بيشتر به جوهر اعتراضي آن به سنت كليسايي توجه داشت، نه تقليد تجربه غرب در ايران. از همين روست كه اصلاح ديني وي در برابر پروتستانتيسم او قرار ميگيرد.
2ـ تجربه، هدف و نتايج پروتستانتيسم در غرب
به نظر من لازم است تفكيك هدف و تجربه تاريخي و نتايج پروتستانتيسم در غرب صورت گيرد. هدف پروتستانتيسم در غرب، نقد سنت كليسايي كاتوليك بود. در ادامه اين هدف كالون و لوتر شاخص شدند. مبارزه با خرافات در كليساي كاتوليك و جدال با فساد در ساختار كليسا، كالون و لوتر را به جدايي از كليسا كشاند، نتيجه اين جدايي ايجاد فرقه جديد درون مذهب مسيحي بود كه پروتستانتيسم ناميده شد.
در اينجا هدف به سوي نتيجهاي سير كرد كه خواسته لوتر و كالون نبود، اما آنان به جدايي كامل از كليسا تن دادند، درنتيجه پروتستانتيسم غرب با ادعاي ارتباط بيواسطه با خدا به تشكيل سازمان كليساي جديد انجاميد و درواقع دين جديدي بهوجود آورد.
درون كليساي پروتستان، هم نگاه كالوني و هم لوتري شكل گرفت. به مرور زمان پروتستانتيسم با انواع روايتها و شاخه و برگهاي گوناگون روبهرو شد و همانند كليساي كاتوليك داراي گرايشهاي گوناگون شد.
به عبارتي سير تاريخي پروتستانتيسم، نتيجههاي جديدي بر آن حاكم كرد كه هم گرايش جمعشدن دو شمشير ـ كه حكومت كليسا را توجيه ميكرد ـ در آن ظهور كرد و هم جمهوري ژنو به رهبري كالون و هم اينكه «كار دنيا به قيصر و كار آخرت به مسيح» را توجيه ميكند و مارتين لوتر مبلغ آن بود.
اما سير تاريخي پروتستانتيسم از مقولهاي ديگر است. پروتستانتيسم به روند رنسانس در غرب ياري رساند. ابتدا خاليكردن عرصه علم، فلسفه و هنر از كليسا صورت گرفت و سپس در انديشه پروتستان، فلسفه يوناني در عمل به جاي مذهب نشست و بر هنر، فلسفه و سياست تأثير گذاشت. به عبارتي پروتستانها قصد نداشتند كه عرصه مذهب را از سياست، علم و هنر خالي كنند، بلكه در ميدان عمل به اين شرايط تن دادند.
اگرچه رنسانس و روشنگري غرب در عمل محصول داده و صورتبندي نقش مذهب در جوامع غربي دستخوش تغيير شده است كه با عصر روشنگري غرب متفاوت است، نقش مذهب در حوزه عمومي بارزتر شده است.
حال با تفكيك هدف، نتيجه و مسير تاريخي جريان پروتستانتيسم ميتوان به علتهاي توجه شريعتي به تجربه پروتستانتيسم بهتر پي برد. شريعتي از يكسو با روح اعتراضي پروتستانتيسم عليه سنت كليسايي همراه بود و ازسوي ديگر با بينش رهبران آن همراهي نميكرد. او به دستاورد تاريخي پروتستانتيسم نقد داشت، اما در مجموع از پروتستانتيسم غرب ارزيابي مثبتي داشت، چون به شكست تفكر قرون وسطايي كليسا كمك ميكرد.
شريعتي در پي تجربهاي فراتر از تجربه غرب بود. اقبال پيش از شريعتي ادعاي اصلاح ديني در اسلام را با تفسير معنوي از انسان، جامعه و هستي ممكن ميدانست؛ اما اين تقاضا و خواسته چه سرانجامي يافت؟
پروسه اصلاح ديني در اسلام ادامه دارد. با انواع گرايشها، شريعتي در پي تغيير جهان بود. اين ويژگي ستودني است. برگرفتن از ايدههاي گوناگون و دستگاهسازي ايدهآل، ويژگي ايدئولوگها و مصلحان است. اين ويژگي بخشي از زندگي جوامع است كه بدون آن، جوامع چيز مهمي را كم دارند.
اما نقد به شريعتي در اين دو مورد است. اين نقد به معناي نفي نيست، اگرچه برخي منتقدان تا مرحله نفي آن ميروند و وي را متهم به بيسوادي ميكنند. شريعتي در بررسي شتابزده پروتستانتيسم حتي تسليم نظرات ذهني ماكسوبر درباره پروتستانتيسم نميشود، درحاليكه آكادميسينهاي جامعه ما به آراي ماكس وبر همچون وحي مُنزل نگاه ميكنند.
شريعتي ايدهاي را بر پروتستانتيسم اسلامي سوار ميكند كه ارادهگرايانه بوده و تغيير طلب است، اما آيا از آكادميسينها يا تحليلگران منتقد ميتوان انتظار داشت كه ويژگي يك مصلح را در نظر بگيرند؟ بيگمان آري، اما در جامعه ما بيگمان نه، زيرا نقد در جامعه ما معادل نفي است. زبان نقد، براندازانه و نافي است. اين سنت مذموم است، اما در حال حاضر جاري است و هركس كه چنين نكند وارد بحثهاي روشنفكري نميشود، به عبارتي حاشيه بر متن غالب است. اين ويژگي ايراني به يك خصيصه تبديل شده و در سياست، ورزش، هنر و ادبيات، حاشيه بر متن غلبه دارد. شايد ايرانيان از نظر اعصاب قويترين انسانهاي جهان باشند كه با حاشيه فراوان، كار خود را ميكنند، البته در چنين جامعهاي ديگر انتظار خلاقيت نميتوان داشت. انواع بحثها، حركتهاي داغ و پرهيجان، اعتيادآور، اما بدون نتيجه در جامعه ما حاكم است.
جدا از همه اين مشكلات امروز بهعنوان منتقد معتقد به شريعتي ميخواهيم ايده «سرزمين پاكان» اقبال لاهوري و ايده پروتستانتيسم اسلامي شريعتي را مورد نقد قرار دهيم. در اين چارچوب توشهگيري شريعتي از تجربه غرب را در مورد تجربه پروتستانتيسم غربي اميدوارانه، ارادهگرايانه، اما شتابزده ميبينيم. اين درد اقبال چون من است كه در دوران جواني، سرباز روشنفكري مذهبي بوده و در ميانسالي با نگاهي انتقادي، اما وفادار، گذشته را ميكاوم.
بايد به تفاوت اسلام و مسيحيت و تجربه يونان و استقلال تجربه يونان از تجربه مسيحيت دقت كرد و به گفته پلنر فيلسوف فرانسوي، غرب براساس دوگانه مسيحيت و يونانيت، غرب شده است.
شريعتي يكسوي پروتستانتيسم غربي را ديده بود، ولي وجه بنيادگرايانه آن را در لوتر و كالون بررسي نكرده بود.
شريعتي به اصلاح ديني غرب چندان توجه نكرده و گاهي پروتستانتيسم و اصلاح ديني را يكسان گرفته است. شريعتي توصيه اراسموس به لوتر را پي نگرفته بود، درحاليكه اراسموس معتقد به اصلاح كليساي كاتوليك بود، نه جدايي از آن. او پدر اومانيسم اروپايي، بنيادگرايي و اومانيسم مذهبي است.
شريعتي در بحث پروتستانتيسم به دليل ايده كلگرا و الهامگيري خود نميتواند پاسخ نكتهگيران تجربه تاريخي پروتستانتيسم را بدهد. مرور تجربه پروتستانتيسم در غرب، چند اصل را به ما نشان ميدهد:
1ـ شكلگيري مذهب جديد در دين مسيحيت
2ـ سازمان كليسايي جديد و مرجعيت تفسير دين
3ـ انواع گرايشهاي درون مذهب يادشده و ايجاد تنوع و تكثر بيشتر در مسيحيت و انواع قرائتهاي ويژه از مسيحيت، حتي بنيادگرايانه.
اين اصول و دستاوردها، پس از جنگهاي مذهبي سخت صدساله و انواع فرازونشيبها به دست آمده است. شريعتي معتقد به راهي ميانبر بود، اين راه عبارت بود از تلفيق پروتستانتيسم اسلامي و اصلاح ديني بهمنظور خلق تجربه جديد، اما خلق تجربه جديد به راحتي امكانپذير نيست.
3ـ جوامع مسلمان و پروتستانتيسم
انواع اعتراض در دنياي اسلام صورت گرفته بود كه شريعتي آن را نديده يا جدي نگرفته بود. اين اعتراضها ريشهدار بود. آغازگر آن ابنتيميه بود كه نامش ابوالعباس تقيالدين احمد بن عبدالعليم (728ـ661) بود. وي فقيهي كلامي بود كه به شكل اصولي با عقل يوناني و فلسفي ناشي از آن در افتاد.
به دليل فقيه و شيخ و شاخصبودن آراي او در دنياي اهل سنت ريشهدار شد. ابن تيميه متفكري هوشيار مانند امام محمد غزالي بود كه با استدلال در برابر استدلال و فلسفه جاري ايستاد، اما ابنتيميه و افكارش نشان داد كه اعتراض به التقاط يا آنچه آنان التقاط و ورود انديشه بيگانه تصور ميكردند در دنياي اسلام ريشهدار است.
آراي محمد عبدالوهاب متأثر از ابنتيميه بود. عبدالوهاب گرايشي سنتي و ظاهرگرايانه داشت و سلطنت خلفا را ياري داد و از بانيان حكومت عربستانسعودي بود. «جنبش اخوان» جرياني بود كه در شكلگيري عربستان كنوني بسيار مؤثر بود. شايد مهمترين گرايش اعتراض جهان اسلام از مصر برخاست. محمد عبده و رشيد رضا دو متفكري بودند كه در راه بيداري اسلام كوشيدند. رشيد رضا از ميانه راه اصلاحطلبي بازگشت و به بنيادگرايي روي آورد. وي منتقد سنت بود، اما به خلافت اسلامي باور داشت. موج حكومت ملي در جهان عرب را نادرست و موجب تحقير اسلام ازسوي غرب ميدانست.
رشيد رضا كه در نشريه المنار با شيخ محمد عبده، اصلاحطلب همكاري ميكرد، بازگشتي تمام عيار به صدر اسلام كرد و باني نوعي مرجعيت جديد در اسلام شد كه با حوزههاي سنتي اهل سنت ميانه نداشت.
اما تنها رشيد رضا نبود كه از ميانه راه اصلاحطلبي معترض بهسوي بنيادگرايي معترض رفت. سيد قطب متفكر و مفسر بلندآوازه اخوانالمسلمين مصر نيز از ميانه راه از اعتراض به سنت مذهبي اهل سنت بهسوي بنيادگرايي روي آورد. وي نشان داد كه ميان اصلاح ديني و بنيادگرايي چند تار مو بيشتر فاصله نيست. حكومتهاي ناكارآمد مليگرا، يا ليبرال يا سوسيالمآب در جهان غرب و اسلام و آنچه تحقير غرب ناميده ميشد و اشغال افغانستان توسط شوروي كمونيست، باعث شد كه بنيادگرايي معترض به سنت، شكل جديتري به خود بگيرد كه با جريان القاعده در جهان و طالبان در افغانستان و پاكستان به جريان عمدهاي تبديل ميشود.جريان يادشده چند ويژگي دارد: نخست اينكه سياسي است، به اين معنا كه اسلام دين سياسي است و به عبارت ديگر هر حركتي از اسلام از سياست آغاز شده است. اعتراض اسلامي هم شكل سياسي دارد. اين يكي از تفاوتهاي پروتستانتيسم مسيحي با نوع اسلامي آن است. دوم اينكه جريان يادشده مرجعيت حاكمان خود را باور دارد، به عبارتي ريشه مدرن دارد، يعني رهبري سياسي جريان و رهبر حزب سياسي، مرجع ديني هم است.
سوم اينكه جريان يادشده معتقد به بازگشت به صدر اسلام و سنت رسولالله و شيوه شيخين است، اما از تكنولوژي مدرن سود ميبرد. چهارم اينكه به امارت اسلامي باور دارد و مليگرايي را خلاف اسلام ميداند. پنجم اينكه كفرستيز است و باور به مقابله با آن دارد. ششم اينكه جريان يادشده در پروسه عمل، جريان يادشده خود را از اسلام سنتي اهل سنت جدا ميكند.
اين ويژگيها را ميتوان در جريان اعتراضي شيعه در ايران ديد.
مرحوم نواب صفوي از اخوانالمسلمين و سيدقطب متأثر بود. نواب به ايران آمد و جريان فداييان اسلام را راه انداخت و بر سر آن جان باخت. وي با مرجعيت شيعه رابطه خوبي نداشت. روحانيت سياسي پارلماني (كاشاني) را باور نداشت. بهدنبال اجراي سريع احكام اسلام بود، اما اين ويژگي اعتراضي جريان شيعه با جريان فقهي و كتاب ولايتفقيه عمده ميشود. نظريه ولايتفقيه براساس احاديث نقلي و اعتقاد به سنت رسول و امامان شيعه و جانشيني فقها براي جايگاه و اجراي احكام شريعت و طرح حكومت اسلامي ادامه همان سنت اعتراضي عليه استعمار با شعار بازگشت به اسلام است، اما اسلامي كه احكام آن را فقيه اجرا ميكند. در اين ديدگاه حفظ حكومت از امور مهم و مسلم است. جريان يادشده در ايران چند ويژگي دارد:
الف ـ قرآن را جاري ميداند و ولايت متكي به قرآن را به ولايت متكي بر فقه جاري برتر ميداند.
ب ـ مرجعيت حوزههاي علميه را مشروط باور دارد.
ج ـ اسلام را دين حكومت ميداند و اعتقاد به رهبري جنبش جهاني عليه ظلم دارد.
در مجموع ميتوان گفت اعتراض بنيادگرايي در جهان اسلام در كنار جريان اصلاح ديني راه خود را ادامه داده و قدرتمندتر شده است. همچنين اعتراض بنيادگرايانه در جوامع غربزده، فقير و پر جمعيت با اكثريت جوانان، بيشتر طرفدار دارد. در اين جوامع حكومتها خود را مدرن قلمداد ميكنند. به عبارتي بنيادگرايي اعتراضي يا بنيادگرايي معترض محصول تحقير توسط تمدن و انديشه غربي و حكومتهاي مدرن ناكارآمد است. اين ويژگي است كه اسلام را كه داعيه سياست دارد تحريك ميكند تا در مقابل آن بايستد.
حال مسئله اين بود كه اصلاح ديني كه شريعتي، اقبال، سيدجمال، بازرگان، محمد عبده و ديگران آن را ميخواستند چه بود؟ و آيا اين اصلاح ديني سياسي بود يا داراي ويژگيهاي خاص خود بود؟
اشتراك آن با بنيادگرايي معترض بر مخالفت با حكومتهاي مدرن ناكارآمد، تأكيد بر هويت اسلامي و بازگشت به خويشتن و نقد مرجعيت سنتي دين بود، اما اختلاف آن بسيار مهمتر بود: نخست باور به جمهوري به جاي حكومت اسلامي، دوم برخورد انتقادي با مدرنيته غربي، برخورد نفيآميز و خلق تجربه اخلاقي و معنويتر از جامعه غرب. سوم، باور به حكومتهاي ملي و دموكرات و چهارم، تعامل اسلام با دموكراسي و حقوقبشر بود.
شريعتي از بيداري اسلامي ميگويد و خوشبين است كه اسلام فردا، اسلام سنتي نيست. وي از صحراي عربي تا اندونزي را مثال ميآورد. شريعتي در صحراي غربي جبهه پوليساريو را ميديد. در اندونزي حزب گلكار سوكارنو را در نظر داشت. در ايران حسينيه ارشاد و جريانهاي نهضتآزادي و سازمانهاي سياسي مسلمان را ملاك قضاوت قرار ميداد. شريعتي بهدرستي گفت كه اسلام فردا، اسلام آموزشهاي جاري سنتي نيست، اما برآمدن بنلادن و ملاعمر و طيفهاي مشابه در ايران، نشان داد كه اصلاح ديني معترض در رويارويي با بنيادگرايي معترض كم آورده است.
آنچه در الجزاير، عربستان و اندونزي قدرت دارد بنيادگرايي معترض است كه درواقع در بستر پروتستانتيسم اسلامي رشد كرده و ميتوان گفت اصلاح ديني مورد نظر شريعتي ابتدا در تركيه و سپس در مصر و ايران قدرتمند است، كه البته داراي قدرت مطلق نيست.
پروتستانتيسم به معناي اعتراض، بستري در رويه را با خود پرورانده است.
چرا پروتست اسلامي سياسي است؟
پروتست اسلامي سياسي است، چون اسلام در طول تاريخ خود سياسي بوده است. اگر پروتست مسيحي در وجهي با گرايش غالب لوتري است نه كالوني، اما پروتست اسلامي در دو گرايش اسلام سياسي خود را نشان ميدهد، نخست اسلام دموكراتيك و ديگري بنيادگرا.
شريعتي بهدنبال اسلام انقلابي بود كه دموكراتيك باشد، كه از آن دموكراسي هم بيرون ميآيد. از اينروست كه پروتستانتيسم اسلامي ريشه و زمينهساز بنيادگرايي است، اما اصلاحطلبي اسلامي چنين نيست. شريعتي به اسلام منهاي روحاني رسيد، وي بهدنبال جايگزينكردن روشنفكران مذهبي به جاي نهاد سنتي دين بود. او در اين زمينه همانند انبياي بنياسراييل در مقابل دينهاي رسمي ايستاد. پروژه شريعتي دو ويژگي داشت وي سازمان رسمي دين را باور نداشت، اما شريعتي در دوره دوم انديشه خود، بهدنبال تعامل با علماي اسلام بود. وي بهدنبال ايجاد مذهب جديدي در شيعه اماميه نبود، درنتيجه خطاهاي پروتستانتيسم او را بايد با اصلاح ديني وي اصلاح كرد. مهمترين موضوع اين بود كه پروتست (اعتراض) اسلامي امري ناگزير بود، اما اين پروتست ويژگي خاص خود را داشت. جوامع در حاشيه، براي ورود به متن جهان مطابق هنجارها حركت نميكنند. جريان اعتراض اصلاحطلب اسلامي قصد ورود مطابق هنجار به جهان مدرن را داشت و باوجود تأثيرگذاري موفق نبوده است، اما پروتست اسلامي بدون سيدجمال، اقبال، شريعتي هم رخ ميداد كه رويكرد آن، پروتست بنيادگرايانه بود. علت اصلي آن هم در يك كلام استعمار مستقيم و غيرمستقيم است. تحقير و فقر جوامع، پاسخش پرخاش و خشونت است.
اما سخن ما اين است كه شريعتي موج پروتست بنيادگرا را نديد. پرسش اين است كه چه كسي يا جرياني متوجه آن شد؟ هيچكس، يكي از مخالفان سرسخت شريعتي، آقاي عباس ميلاني در گفتوگويي مفصل راديويي ـ كه درباره افكار و زندگيش بود ـ از بازگشت به سنت سخن گفت، اما تنها از سنت سياسي انتقاد كرد. وي ارادهگرايانه دست به گزينش آكادميك سنت هنري و فكري زد، يعني مشابه همان ارادهگرايي شريعتي درباره بازگشت به خويشتن. شريعتي يك ايدئولوگ و مصلح بود، ولي يك آكادميسين و تحليلگر بايد توجه داشته باشد كه جامعه با گلخانه تفاوت دارد و نميتوان با آن گزينشي برخورد كنيم.
به عبارتي غفلت شريعتي از پروتست بنيادگرا دردي همهگير بود. حسنين هيكل در كتاب :پاييز خشم» نكتهاي به اين مضمون نوشت كه انورسادات براي مهار كمونيست به مذهبيها ميدان داد و در اين راستا به جرياني سلفي قدرت بيشتري داد. همين اشتباه را شاذلي بنجديد كرد و الجزاير را دچار بحران نمود. جالب اين بود كه امريكا در افغانستان به دليل خطر كمونيسم، به جريان بنيادگرا ميدان داد. اما مهمتر اين بود كه پروتست اسلامي بنيادگرا، اگر ميدان يافت و رشد كرد، به دليل نفوذ فوقالعاده آن در جامعه بود وگرنه بسياري از جريانها در جوامع مسلمان مورد حمايت قرار گرفتند، اما رشد نكردند.
پروتست بنيادگراي اسلامي نياز به حضور در متن دارد، نتيجه اين حضور پوستاندازي يا ريزش آن است. اين اتفاق در ايران افتاد، اما اصلاحطلبي حكومتي از آن بيرون زد. در مصر اخوانالمسلمين به جرياني معتدلتر تبديل شد، در فلسطين حماس مشغول طي اين پروسه است، كه در اين مورد ميتوان به تفصيل نوشت. رويارويي خشونت خارجي با پروتست بنيادگراي اسلامي آن را قويتر و حق بهجانبتر خواهد كرد.
نتايج حاصله از مقاله را ميتوان اينگونه برشمرد:
1ـ هر پديدهاي در زمان و مكان خاص خود، محصولي منحصر به فرد ميدهد.
2ـ تجربه غرب در سكولاريزم نميتواند تجربه ما هم باشد، همينگونه پروتستانتيسم اسلامي با پروتستانتيسم مسيحي يكسان نخواهد بود.
3ـ پروتستانتيسم مسيحي را بايد در هدف، نتيجه و تأثير تاريخي مجزا مورد بررسي قرار داد تا نگاه دقيقتري از آن حاصل شود.
4ـ توضيح داديم كه شريعتي در الگوسازي، مقايسه و شبيهسازي پروتستانتيسم تفاوت زمان و مكان را در نظر نگرفت.
به عبارتي تفاوت پروتستانتيسم اسلامي با مسيحي بارز است، اما اين تفاوت ميتواند متفاوت از تفاوتي باشد كه شريعتي آن را باور داشت، و ما مسير تاريخي اين پروتستانتيسم بنيادگراي اسلامي را توضيح داديم.
5ـ در بهترين حالت، پروتستانتيسم اسلامي مطلوب شريعتي، مغلوب پروتستانتيسم اسلامي بنيادگرا شده است.
6ـ شريعتي يك معترض يا پروتست اصلاحگراست. وي به اصلاح مذهبي متمايل بود، همين خاطر به دنبال تشكيل مذهب جديد در دين اسلام نبود و به تعامل با سازمان رسمي دين باور داشت، گرچه به استقلال روشنفكران مذهبي بهعنوان آگاهيبخش باور داشت. در فرصت بعد تلاش خواهم كرد ويژگي پروتست بنيادگراي اسلامي را بيشتر باز كنم و تفاوتهاي عمده شريعتي را با اين ديدگاه توضيح دهم، زيرا مقايسه اصلاح ديني با بنيادگرايي اسلامي امري ضروري است.
فرح واضحام که هم اکنون در بند عمومی زندان اوین به سر میبرد حدود هفت ماه در «بازداشت موقت» بوده است. واضحام دو روز بعد از حوادث روز عاشورا در تاریخ ١٠ دی ماه ١٣٨٨ در منزل خود بازداشت شده بود.
به گزارش خبرنگار رهانا، این حکم که از سوی قاضی صلواتی در شعبه ١۵ دادگاه انقلاب صادر شده است، امروز به وی ابلاغ شده است.
اتهام فرح واضحام شرکت در اعتراضهای خیابانی و «محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین» اعلام شده است. وی سالها خارج از کشور زندگی میکرده است و به خاطر دختر ١٩ سالهاش که به سرطان مبتلا است و شیمی درمانی میشود به ایران بازگشته است.
در طی حوادث روز عاشورا که در اعتراض به نتایج انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری در ایران شکل گرفته بود، صدها نفر بازداشت شدند که بسیاری از آنان به دلیل شرکت در اعتراض های خیابانی حکمهای سنگینی گرفتند. این در حالی است که بر اساس اصل ٢٧ قانون اساسی تجمع و گردهمایی به شرطی که مخل مبانی اسلام و بدون حمل اسلحه باشد در ایران آزاد است.
تو را چه خوب می شناسم زهرا جان، اگرچه از تو گفتن آسان نیست. از سالها پیش می شناختمت اما در این یک سال پر ماجرای گذشته، تو را یافتم و در لحظه لحظه های تنگدلی و مظلومیت در کنار خود و تمام سیلی خوردگان بیعدالتی، حس کردم.
خواهر خوبم!
تو را زهرا باشی یا الهه ویا حتی "مادر ترزا" که جوانترها به خاطر وجود پر مهر و دلسوزی های مادرانه ات لقب داده اند، همه می شناسند و در فراق " دکتر میردامادی" قهرمان، غمت را می فهمند و روح بلند و مقاوم تو را می ستایند.
زهرای عزیز!
همه می دانند تحمل درد زانوها برای تو سنگین است، اما بار اندوه دردهای همسرت را نیز باید بر دوش کشی که اندک اندک گسترش یافته و اینک علاوه بر مهره ها، دست ها را نیز گرفتار ساخته است ، لکن تو صبورانه می نگری، بغضت را فرو می خوری و اشک های خالصانه و گرانبهایت را بر دردهای دیگران روان می سازی.
خواهر مهربانم !
چه زیبا چون دریایی آرام با دلی آسمانی، دیگران را به آرامش می خوانی و در خلوت خود به همراه همیشگی زندگیت نیز می اندیشی که پس از انتقال به بند جدید عمومی، دیگر حتی نمی توانی انتظار تماس تلفنی از سوی او داشته باشی مانند سایر قهرمانان بند 350 ، و تو باز هم با همان ارادۀ محکم و پولادین که برخاسته از اندیشۀ سبز و ایمان راسخت به "الله" است، مانند کوهی استوار ایستاده ای.
خواهر جان!
اگر خدا حاکم مطلق است، که یقین دارم هست، اینگونه نمی ماند همانطور که پیش از این نیز آنگونه نماند.
به حرمت ایام عزیز رمضان که پیش رو داریم سوگند که بد اندیشان، حلقۀ فشار را هر قدر تنگ تر کنند، آتش دوزخ را بر خود شعله ور تر خواهند ساخت و هرچه بیشتر نیکان و اندیشمندان پاک ما را به بند کشند، پای خود از ریسمان محکم الهی گسسته اند.
ای کاش آنان که هنوز اندک اعتقاد و ایمانی به خدا و روز حساب دارند، دریابند که این راه نه تنها آنان را به رستگاری نمی رساند بلکه سرانجامی جز تباهی نخواهد داشت.
و تو زهرای عزیز !
باز هم به همراه مادران شهید و همسران مصیبت دیده و فرزندان چشم انتظار که در این یک سال و اندی به اندازۀ سالیان سال، سختی کشیده اند ، استقامت و صبوری کن که پشتوانۀ ما خداست و خود ، ضامن این راه است که دومین امام معصوم (ع) نیز فرموده است:
"پناهنده به خدا آسوده و محفوظ است و دشمنش ترسان و بی یاور"
عاطفه نبوی فعال دانشجویی از ۲۵ خرداد ماه سال گذشته بازداشت و در زندان اوین به سر میبرد. وی که به چهار سال زندان محکوم شده هم اکنون در بند عمومی زنان زندان اوین است.
به گزارش رهانا، وی روز جاری نامهای خطاب به ۱۷ زندانی اعتصاب کنند در اوین که دهمین روز اعتصاب غذایشان را پشت سر میگذارند و وضعیت وخیم جسمی سلامتیشان را تهدید میکند نامهای نوشتهاست.
روز گذشته مهدیه گلرو دیگر زندانی بند عمومی زندان زندان اوین نیز با نوشتن نامهای از زندانیانی که در اعتصاب غذا هستند خواست تا اعتصاب خود را بشکنند، خواستهای که زندانیان زندان رجاییشهر نیز پیشتر در نامه به آن اشاره کرده بودند.
متن این نامه که در اختیار خبرگزاری رهانا است به این شرح است:
زندگی کردن در اینجا مانند صخرهنوردی بدون ابزار است، تمام آنچه که داری و می توانی از ادامه مسیر و گذر از آن کمک بگیری، بدن و اندیشه خودت است. زندانبان اهرم و ابزار دیگری برایات باقی نمیگذارد.
وقتی در سلولات به هم کوبیده میشود، یعنی دیگر باب گفتوگو و چانهزنی بسته میشود و اساسا بین حقوق و تکالیفی که برایات تعریف شده، تنها تکالیف باید انجام شود و حقوق بسته به کرم افسر نگهبان ممکن است رعایت شود یا نه.
پس زمانی که دیگر چارهای نیست، تنها اهرمات را به کار میاندازی و با آسیب زدن به خودت و با اجرا گذاشتن هزینهای نامتناسب زندانبانات را به واکنش میاندازی که نه فقط دیگر وظیفهای را به او یادآور شوی، که اینگونه بیواسطه، عدل، انصاف و اخلاقاش را به چالش بکشی.
اما گویی او عجلهای ندارد، تو با ساعات زندگیات بازی میکنی و او با ساعت کار اداریاش. او با صبحانه و ناهار و شام و ساعت سه هر روز او کارش با تو تمام میشود و تو تمام لحظات وهمانگیز انفرادی، گرسنگی و ضعف را در پیش داری.
هر چه پیشتر میروی بازی برای تو فرسایندهتر میشود؛ چشمانات، معدهات، کلیهات… یکی یک دست از همراهی بر میدارند. بدن نافرمانی میکند، اما چیزی هنوز تو را در پی خود میکشاند. میشود آخر، به ازای هر قدمی که به عقب برداری آنها یک قدم به جلو میآیند. پاهایات را باید یکجا محکم کنی و تمام تلاش زندانبان هم لعزیدن پای تو در آنجا است، با تهدید، تطمیع و…
اما دوستان خوبام چه کسی میتواند بگوید، چه بکنید، اعتصابتان را بشکنید و یا ادامه بدهید. با فرسودن جانهای عزیزتان زندانبان را شاد کنید و یا با شکستن اعتصابتان رسیدن به خواستههایتان …؟
می دانم از زمانی که حرکتتان را آغاز کردید، میدانستید که نه فقط این کار که هر اعتراضی در این سرزمین، چنین هزینه نامتناسبی در پی خواهد داشت. اما آرزو می کنم که در این جدال نابرابر به پاس پایداریتان و به پاس جانهای کاهیده شدهیتان آنچه را که شایستهی آن هستید به دست آورید.
عاطفه نبوی، بند عمومی زنان زندان اوین
دبیرخانه فدراسیون اسلامی ورزشی زنان به دلیل عدم پرداخت بودجه از سوی كمیته ملی المپیك تعطیل گردید.
راوابط عمومی دبیرخانه فدراسیون اسلامی ورزشی زنان با ارسال اطلاعیه ای به سایت دی پرس، اعلام كرد: از ابتدای سال جاری برخلاف بند 61 ماده 3 اساسنامه المپیك هیچ بودجه ای به فدراسیون پرداخت نشده و همچنین قرارداد چهار پرسنل درخدمت این دفتر از سوی كمیته مل المپیك مشابه هر سال تمدید نگردید و علاوه بر این مابقی پرسنل به كمیته ملی المپیك فراخوانده شده اند تا این دفتر عملا قادر به ادامه فعالیت نباشد.
در این اطلاعیه آمده است: همگان مطلعاند كه این فدراسیون متعلق به فائزه هاشمی نیست بلكه تعلق به دختران و زنان مسلمان در ایران و جهان دارد...، اما برخی كه آرزوی تعطیلی آن را داشتند كوشیدند تا به هر طریقی سبب تضعیف و نابودی آن شوند.
گفتنی است این فدراسیون در جلسه هیات اجرایی كمیته ملی المپیك در سال 96 تاسیس و از سوی آن كمیته طبق اساسنامه تامین مالی میشد.
مهدی جلیل خانی نویسنده و روزنامه نگار مستقل زنجانی به دادگاه انقلاب زنجان احضار شد.
به گزارش هرانا، مهدی جلیل خانی، نویسنده و منتقد ادبی و از روزنامه نگاران مستقل شهر زنجان با بازگشایی مجدد پرونده به دادگاه انقلاب احضار شده است.
این روزنامه نگار که فرزند نماینده مردم زنجان در مجلس پنجم است بارها توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی مورد بازجویی قرار گرفته است و در 28 دی ماه سال گذشته نیز در مراجعه نیروهای امنیتی به منزل وی کامپیوتر و برخی لوازم شخصی او توقیف و نامبرده به محل نامعلومی منتقل شد، دادگاه انقلاب در احضاریه اخیر علت احضار را جهت رسیدگی به پرونده مطروحه اعلام کرده است.
دادگاه وحید لعلی پور، همسر مهدیه گلرو فعال دانشجویی، 30 مرداد ماه در شعبه 28 دادگاه برگزار می شود.
به گزارش جرس، لعلی پور که روز 12 آبان ماه به همراه همسرش در منزل بازداشت شد، سه ماه بعد با قید وثیقه آزاد شد.
لعلی پور دفاعیات آخر خود را در دادسرای اوین، یک روز پیش از آزادی ارائه کرد و اتهامات وی تبلیغ علیه نظام و تجمع و تبانی به قصد بر هم زدن نظم عمومی، عنوان شد که هیچ کدام از این اتهامات دارای مصداق نبوده است.
گفتنی است وی که پیش از این هیچ گونه فعالیت سیاسی و مدنی نداشت، تنها به دلیل افزایش فشار به همسرش بازداشت شد.
بدنبال آتش سوزی و انفجار در مجتمع پتروشیمی پردیس تاکنون این حادثه منجر به خسارتهای جانی و مالی شده است.
به گزارش مهر، در ساعت ۱۴ بعدازظهر امروز ۱۳ مرداد بدنبال ترکیدگی در خط لوله گاز ورود به مجتمع پتروشیمی پردیس آتش سوزی و انفجار مهیبی در این واحد پتروشیمی ایجاد شده است.
براساس این گزارش، تاکنون این انفجار منجر به کشته شدن تعدادی از کارکنان مستقر و همچنین خسارتهایی در این واحد مستقر در منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس (عسلویه) شده است.
گفتنی است؛ فاز دوم مجمع پتروشیمی پردیس برای تولید اوره و آمونیاک هفته گذشته با حضور رئیس جمهور و وزیر نفت رسما به بهره برداری رسیده بود.
اخبار تکمیلی متعاقبا ارسال می شود.
وکیل محمدعلی حاجآقایی، فردی که در اردیبهشتماه سال جاری به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد، میگوید که از نظر حقوقی حکم موکلش نباید بیش از یکسال حبس باشد.
به گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر، محمدعلی حاجآقایی در شهریورماه سال گذشته در ورامین دستگیر شد و در دادگاه انقلاب به اتهام "محاربه از طریق همکاری و ارتباط با منافقین" و "تبلیغ علیه نظام" به اعدام محکوم شد. این حکم پس از بررسی در دادگاه تجدید نظر بار دیگر تأیید شد. این در حالی است که آقای حاجآقایی همواره اتهام محاربه را رد کرده است.
مهدی حجتی وکیل محمدعلی حاج آقایی که حکم اعدام وی به اتهام محاربه در دادگاه تجدیدنظر تایید شده است، گفت: در دادگاه انقلاب به اتهام همکاری با مجاهدین خلق به استناد قانون مجازات اسلامی ایشان به حکم اعدام محکوم شدند. ما درخواست تجدید نظر دادیم و در درخواست خودمان معترض بودیم که دیوان عالی کشور صلاحیت رسیدگی به احکامی چون اعدام را دارد. پرونده جهت رسیدگی به دادگاه تجدید نظر ارسال شد و عینا رای صادره در شعبه ۵۴ تأیید شد و دادگاه تجدید نظر تشکیل جلسه را ضروری ندید که ما را مجددا به جلسه رسیدگی دعوت کنند. متعاقب این که ما از رای تجدید نظر مطلع شدیم مفادش دال بر تأیید حکم بدوی صادره از دادگاه بدوی می کرد.
حجتی افزود: بلافاصله اقدامات خودمان را جهت درخواست اعاده دادرسی به دیوان عالی کشور اعلام کردیم. همزمان رایی از دیوان عالی صادر شد که مرجع تجدید نظر احکامی چون اعدام را دیوان عالی کشور قرار داده بود. اما به دلیل اینکه قانون عطف به سابق نمیشد شامل حال آقای حاج آقائی نشد. اما در حال حاضر پرونده در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور به ریاست آقای صمیمی که مرجع رسیدگی است در دست بررسی است. طی آخرین پیگیری کهدر ۲-۳ روز گذشته داشتم هنوز منتهی به اخذ تصمیم در خصوص درخواست اعاده دادرسی ما نشده است.
مهدی حجتی با توضیح این که به لحاظ حقوقی این اتهام محاربه نیست، افزود: محاربه در ماده ۱۸۳ قانون مجازات این چنین تعریف شده است؛ محارب کسی است که از سلاح استفاده می کند جهت ترساندن مردم. ایشان هیچ عضویتی در شاخه نظامی سازمان نداشته، به خصوص از زمان حمله آمریکا به عراق سازمان مجاهدین خلع سلاح شده است و اصولاً نمیتواند در حالت قیام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. چون برمبنای قانون۱۸۶ محاربه و عضویت در گروهکهای معاند زمانی تحقق پیدا میکند که شخص فعالیت موثر داشته و از طرف آن گروه یا جمعیت یا آن سازمان قیام مسلحانه علیه نظام کرده باشد در حال حاضر با توجه به این که سازمان خلع سلاح شده اند ما در دادگاه بدوی و تجدید نظر استدلال کردیم که این اعمال محاربه نیست و میتواند مصداق فعالیت علیه نظام باشد که مجازات آن یک سال حبس بیشتر نیست.
محمد علی حاج آقائی طی سالهای ۶۲ تا ۶۷ به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق پنج سال در زندان به سر برده است. گفته می شود یکی از اتهامات وی دوبار سفر به قرارگاه سازمان مجاهدین خلق در شهرنجف است.
مهدی حجتی افزود که موکلش سابقه یک فقره کیفری از سال ۶۲ تا ۶۷ به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین داشته که پنج سال زندان برای آن تحمل کرده است.
حجتی در زمینه اتهامات وارده به حاج آقایی و تناسب حکم صادره برای وی با جرم عنوان شده گفت: اقداماتی که توسط وزارت اطلاعات و دادسرا به آقای حاج آقایی نسبت داده شده صرفاً در حد تبلیغ علیه نظام و فعالان علیه نظام است که حداکثر مجازات از نظر حقوقی یک سال حبس بیشتر نیست و اعدام نمیتواند مجازات مناسبی باشد. به استناد بند ۶ ماده ۲۷۲ قانون آیین دادرسی کیفری درخواست اعاده دادرسی انجام شد که تا کنون نتیجهای از این در خواست به واسطه عدم تصمیم لازم از مرجع دیوان عالی کشوری به ما ابلاغ نشده است. ما منتظر هستیم که دیوان در این خصوص تصمیم لازم را اخذ کند که اگر اعاده دادرسی تجویز شود طبعاً اجرای حکم هم متوقف خواهد شد تا زمانی که مجددا اتهام ایشان مورد رسیدگی قرار گیرد.
از میان متهمان حوادث پس از انتخابت همچنین سه متهم دیگر با نامهای مطهره بهرامی حقیقی، ریحانه حاج ابراهیم دباغ و هادی قائمی نیز در دادگاه بدوی به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بودند که حکم آنها در دادگاه تجدید نظر به حبس تبدیل شده است.
محمد امین ولیان، از فعالان دانشجویی ستاد میرحسین موسوی، و ارسلان ابدی، از فعالان دانشجویی قزوین، نیز پیش از این به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بودند که پس از آن دادستان تهران اعلام کرد که این دو از اتهام "محاربه" تبرئه شدهاند.
در اسفندماه سال ۱۳۸۸، آرش رحمانیپور و محمدرضا علیزمانی به اتهام محاربه به دلیل عضویت در انجمن پادشاهی به دار آویخته شدند و در اردیبهشتماه امسال نیز قوه قضائیه پنج نفر از جمله فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی را به اتهام "فعالیت در گروهکهای ضدانقلاب" و محاربه اعدام کرد.
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد میگوید محمد مصطفایی، وکیل دادگستری که پس از بازداشت نزدیکانش اعلام کرده بود خود را به دستگاه قضائی معرفی نخواهد کرد، از این سازمان در ترکیه تقاضای پناهندگی کرده است.
به گزارش رادیو فردا، متین چورابآتر، سخنگوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در ترکیه، روز چهارشنبه، ۱۳ مرداد ماه، در گفتوگو با رادیوفردا اعلام کرد که به نام فردی به نام محمد مصطفایی در دفتر امور پناهندگان این سازمان در ترکیه پرونده درخواست پناهندگی باز شده است.
همچنین به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل اعلام کرده است که در حال بررسی پرونده محمد مصطفایی است و راههای درخواست پناهندگی برای آقای مصطفایی باز است.
این خبرگزاری به نقل از یک روزنامه چاپ ترکیه مینویسد که آقای مصطفایی پس از ورود به ترکیه به دلیل برخی مشکلاتی "که به پاسپورت وی مربوط میشد" بازداشت شده است.
محمد مصطفایی، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر، روز شنبه، دوم مردادماه، برای ارائه پارهای از توضیحات به زندان اوین مراجعه و پس از بازجویی زندان را ترک کرد، اما پس از خروج وی، مقامات زندان بار دیگر با وی تماس گرفته و وی را برای بار دوم به زندان احضار کردند.
پس از آن که محمد مصطفایی برای بار دوم به زندان مراجعه نکرد، مأموران امنیتی همسر و برادر همسر محمد مصطفایی را به اتهام مخفی کردن آقای مصطفایی بازداشت کرده و آزادی آنها را منوط به مراجعه آقای مصطفایی به شعبه دوم دادسرای شهید مقدس در زندان اوین کردند.
پس از این بازداشت، آقای مصطفایی در نامه سرگشادهای به عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران،از وی و قوه قضائیه خواست تا به "گروگانگیری" نزدیکانش پایان دهند.
وی در این نامه مینویسد که پس از شنیدن خبر بازداشت نزدیکانش قصد مراجعه به زندان اوین را داشته است، اما "طاقت این قدر بیقانونی و نقض حقوق اولیهای را که یک انسان میتواند داشته باشد" را نداشته و برای همین ترجیح داده خود را معرفی نکند.
محمد مصطفایی وکالت شماری از پروندههایی را برعهده داشته است که متهمان آنها به اعدام یا سنگسار محکوم شده بودند. پرونده بهنود شجاعی و سکینه محمدی آشتیانی که کمپینی بینالمللی را به دنبال داشت از جمله این پروندهها است.
نیروی انتظامی خانواده های زندانیان سیاسی اعتصاب کننده را تهدید به بازداشت و دستگیری کرد و مانع تجمع آنها مقابل دادستانی تهران شد.
به گزارش کلمه به نقل از خانواده های زندانیان سیاسی ،نیروهای پلیس ضد شورش که باتوم در دست داشتند با حمله به خانواده های زندانیان سیاسی در سبزه میدان تهران مقابل دراصلی اداره کل دادستانی تهران ،عکس های زندانیان سیاسی را به زور از دست خانواده ها بیرون کشیدند و ضمن پاره کردن عکس ها ،به مادران زندانیان فحاشی و توهین کردند.
ده روز از اعتصاب غذای هفده زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین می گذرد . هفده زندانی در پی اعتراض به رفتارهای توهین آمیز ماموران زندان و تحقیرهای آنان دوشنبه گذشته به سلول انفرادی منتقل شده و تاکنون نیز در اعتصاب غذا در همین سلول ها باقی مانده اند .این زندانیان برای دسترسی به حداقل حقوق انسانی خود مجبور به اعتصاب غذا شده اند.
خانواده های این زندانیان در اعتراض به شرایط نامناسب عزیزان دربندشان امروز چهارشنبه ، بار دیگر مقابل دادستانی تهران جمع شدند تا صدای اعتراض خود را به دادستان تهران و مسئولان برسانند اما با برخورد نیروی انتظامی مواجه شدند.
مقابل دادستانی تهران تا لحظه تنظیم خبر (ساعت سیزده )مملو از نیروهای پلیس و لباس شخصی است و نه تنها اجازه ایستادن به خانواده ها را مقابل ساختمان دادستانینمی دهند که آنها را تهدید به بازداشت و دستگیری کرده اند. خانواده ها تهدید شدند که در صورت ایستادن مقابل ساختمان دادستانی به زندان منتقل می شوند.
همچنین به گفته خانواده های متحصن، چند نیروی لباس شخصی نیز بطور مداوم از این خانواده ها و دیگر حاضران در محل فیلمبرداری و عکسبرداری کرده اند.
حانواده های زندانیان اعتصاب کننده پس از برخورد خشونت آمیز پلیس به دفتر رییس کل دادگستری در خیایان خیام تهران رفندو برای بیان اعتراض و ابراز نگرانی شان در مقابل ساختمان دادگستری تحصن کردند .خانواده ها خبر داده اند که نیروهای ضد شورش به این محل نیز هجوم آورده و خانواده ها را محاصره کرده اند.
در یک هفته اخیر ،این دومین حضور خانواده های این زندانیان مقابل دادستانی تهران بوده است و روزهای گذشته نیز مقابل ساختمان امور زندان ها و نیز زندان اوین ساعت ها تجمع کرده و خواستار رسیدگی به اوضاع نگران کننده عزیزان شان شده بودند.
شرح عکس :
وقتی خانواده های زندانیان با اجبار پلیس مجبور به ترک محل تحصن خود در مقابل دادستانی تهران شدند ، در حرکت به سوی ساختمان مرکزی دادگستری ،در پیاده روهای خیابان خیام برای مردم شرح درد گفتند .در تعدادی از عکس ها مادران برخی از زندانیان ،عکس های پاره شده فرزندانشان را به مردم نشان می دهند.
رئیس دولت دهم در جمع مردم همدان تاکید کرد که انگلستان جزیرهای است کوچک در غرب آفریقا.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، محمود احمدینژاد امروز در جمع افرادی که به استقبال او در همدان آمده بودند گفت:« شما ببینید این کشور انگلیس یک جزیره کوچولو در غرب آفریقا اینها کشتی درست کردند، سلاح درست کردند حمله کردند به کشور هندوستان که وسعت او دهها برابر انگلستان است جمعیت او دهها برابر انگلیس است، او را تحت سلطه خودشان درآوردند.»
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی با بیان اینکه خرید سوخت هستهای با صرفهتر از تولید آن است در عین حال تاکید کرد، کلیه امکانات در کشور برای تولید سوخت ۲۰ درصد فراهم است.
به گزارش خانه ملت، پرویز سروری با اشاره به برخی اظهارات مبنی بر اینکه اگر سوخت مورد نیاز راکتور تهران تامین شود غنی سازی ۲۰ درصد صورت نمی گیرد گفت: از ابتدا نیز این گونه بود چرا که خرید سوخت به صرفه تر است.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی افزود: ما از اول هم نمی خواستیم تولید سوخت ۲۰ درصد داشته باشیم و برای همین از آژانس خواستیم تا این سوخت را در اختیار ما قرار دهد.
وی افزود: تولید این سوخت دارای هزینه بالایی است و اگر تامین شود ضرورتی برای تولید وجود ندارد اما امکان آن در کشور فراهم است.
سروری با تاکید بر اینکه اگر محدودیتی در تامین سوخت ۲۰ درصد ایجاد شود کشور توانایی تولید این سوخت را دارد خاطرنشان کرد: در بیانیه تهران نیز تاکید نشده است که اگر سوخت تامین شود حتماً تولید ادامه می یابد اما اگر تامین سوخت متوقف شود امکان آن برای تولید در کشور وجود دارد.
فهیمه روشن
دكتر قاسم شعله سعدي نماينده دو دوره مجلس شوراي اسلامي، از چهره هايي است كه همواره سعي كرده است مستقل بماند. اين حقوقدان منتقد رهبري، از كساني است كه نامه اي اعتراضي به رهبري نوشته و تبعات آن را هم ديده است، اين نماينده سابق مجلس در سال 81 نامه اي به آقاي خامنه اي نوشت و در آن نامه با استناد به اينكه رهبري آقاي خامنه اي در زماني بوده كه هنوز اصلاحيه قانون اساسي به امضاي ملت نرسيده بود و با اين حساب شرط مرجعيت همچنان استوار بوده است و آقاي خامنه اي فاقد اين شرط ، در قانوني بودن رهبري آقاي خامنه اي تشكيك كرد. پس از اين نامه شعله سعدي بازداشت شد و 36روز زنداني ، ضايعه نخاعي باعث شد تا مسوولان امنيتي به آزاديش با قرار وثيقه رضايت دهند. شعله سعدي اگرچه به اصلاح طلبان خرده هاي بسيار مي گيرد، اما جناح تماميت خواه را نيز بي نصيب نمي گذارد، و همين باعث شد تا در تمام انتخاباتي كه او نامزد شد ،شوراي نگهبان صلاحيتش را رد كند. شعله سعدي پس از دو دوره نمايندگي مردم شيراز، ديگر هرگز نتوانست در مجلس شوراي اسلامي حضور پيدا كند و به همان كار وكالتش ادامه داد.
متن گفتگوی جرس را با دکتر شعله سعدی در زیر می خوانید:
جناب شعله سعدی برخی معتقدند ولایت فقیه شعبه ای از ولایت ائمه و رسول الله است. رای مردم اهمتی ندارد و این رهبر انتخاب خداست . آیا این در تناقض با قانون اساسی قرار نمی گیرد؟
بله همینطور است. تناقض در قانون اساسی همین جا وجود دارد. حتی آقای خمینی هم گفته بود منشا مشروعیت حکومت، مردم هستند. و آن روز در بهشت زهرا اعلام کرد که دولت را به پشتیبانی مردم تغییر میدهد و برای مشروعیت مردمی حکومت نقش ویژه ای قائل بود. در قانون اساسی هم گفته شده خبرگان منتخب مردم هستند. الان یک پارادوکسی که هست اینکه رهبر نماینده خداست یا مردم. آیا خبرگان به چه وظیفه ای باید عمل کند و هیچ مکانیزمی هم پیش بینی نشده است . ضمن اینکه آقای خمینی نکته ای بالاتر از این میگوید درباره حاکمیت قانون مثلا اگر در بیت المال حقی تضعیف شود و مالی حیف و میل شد و رهبر مرتکب فسق و فجور شد خود به خود از حکومت منفصل است.
همانطور که خود شما اشاره کردید بنابر آنچه مرحوم آیت الله خميني از ولايت فقيه مي گفتند ، اگر شرط عدل و تقوي از رهبري دور شود ولايت در همان لحظه باطل است، اگر بپذيريم كه فهم عدالت فطري است آيا ممكن است كه در صورت خنثي بودن مجلس خبرگان ،همه پرسي درباره عملكرد رهبري صورت گيرد و در واقع اين استيضاح در منظر عموم ملت ايران باشد ؟
خبرگان به نیابت مردم میخواهند شرایط رهبر را کنترل کنند. خبرگان فی نفسه که اختیاری ندارند چون آنها آمده اند که وکیل مردم باشند از آن جایگاه است که اختیار دارند. اگر مردم به خبرگان وکالت و ولایت و اختیار نمایندگی دادند خودشان هم به طریق اولی میتوانند همین کار را انجام دهند. این ناقض اختیار موکل که نیست . در یک شرایط عادی مردم باید بتوانند رهبرشان را برکنار کنند. از ابتدا هم انتخاب رهبر برعهده خود مردم بود و نه خبرگان لذا این حق مردم است و مردم میتوانند اقدام کنند و اگر هم مستقیم هم انجام ندهند میتوانند نمایندگان خود را در خبرگان مورد استیضاح قرار دهند تا وظایف قانونی شان را انجام دهند.
آيت الله خامنه اي به تازگی در فتوايي اطاعت از رهبري را كه خود ايشان باشند، بر تمامي ملت فرض و واجب دانسته اند، آيا چنين فتوايي واجد شرايط حقوقي است و اصولا مي توان اطاعت از ولايت فقيه را به فراتر از قانون توسعه داد؟ به طور مشخص بفرماييد حكم حكومتي رهبري اصولا در حوزه اختيارات اصل 110 قانون اساسي قرار مي گيرد ؟
ذیل اصل 107 قانون اساسی آمده است که رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است. رهبر نه تنها بالاتر از قانون اساسی نیست و نه تنها بالاتر از قانون عادی هم نیست بلکه مثل من و شما مطیع قانون است. حالا یا قانون اساسی غلط میگوید یا این فتاوی غلط است . هردو با هم جمع نمیشود. اصل 110 قانون اساسی به 11 مورد تصریح دارد که اختیارات رهبر را احصا کرده و در هیج کدام حکم حکومتی را نیاورده است . وظایف و اختیارات رهبری: تعیین سیاست های کلی پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، فرماندهی کل قوا، اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها، نصب و قبول برخی از مقامات مثل رئیس قوه قضائیه و رئیس صدا و سیما و فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی و فقهای شورای نگهبان و حل معضلات نظام که قابل حل نیست. یعنی در موضوعات مهم و حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست هم از طریق مجمع تشخیص مصلحت باید صورت بگیرد و حتی در این موارد هم رهبر راسا نمیتواند تصمیم گیرنده باشد . عزل رئس جمهور در پی تصویب دیوان عالی کشور یا رای مجلس شورای اسلامی مبنی بر عدم کفایت او در انجام وظایفش باید توسط رهبر تایید گردد. و رهبر میتواند برخی از اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند . در هیچ جا واژه حکم حکومتی نیامده است . طبق قانون اساسی حکم حکومتی جایگاهی ندارد.
آیا چنین فتاوی مسئولیت حقوقی متوجه آن فرد میکند؟
این حرفها را باید با چه مکانیزمی تعقیب کرد. قوه قضائیه که منتخب ایشان است و خبرگان هم که غیرمستقیم منتخب ایشان هستند و کارمندهای ایشان در ارگان های مختلف هستند. طبیعی است که هیچ مرجعی برای رسیدگی به چنین تخلفاتی وجود ندارد.
بحث زایل شدن شرط عدالت و تقوا از رهبری در شرایطی که خبرگان در دور تسلسل انتخاب قرار گرفتند، چگونه قابل بررسی است؟
به هرحال قانون گفته که تشخیص این امر برعهده خبرگان است . مثلا آقای دستغیب نماینده مجلس خبرگان که اظهارنظری علیه رهبری کرد، میخواستند اخراجش کنند یا حتی ایشان را حذف فیزیکی کنند. اصول حقوقی و فقهی برای ما مهم است. این اختیار را مردم دارند و عدالت و مدیریت در حد هم هست. اینطور نیست که کسی عادل باشد اما مدیر نباشد. رهبر همانقدر که باید عادل باشد همان قدر باید مدیر و مدبر و آگاه به مسائل سیاسی باشد. تشخیص این فعلا برعهده خبرگان است و هرکس که از این وظیفه تبری جسته باید مورد استیضاح قرار بگیرد. بهرحال در حوادث اخیر که تعدادی از مردم کشور کشته شدند . اینها که اپوزیسیون دانه درشت نبوده اند، آقای فروهر و بختیار نبوده اند بلکه مردم عادی بوده که سوال کردند رای ما چه شده و تعداد زیادی کشته و دستگیر شدند. مسئولیت این کشته ها بر عهده کیست. آن کسی که تیراندازی کرده، پاسدار یا بسیجی و نیروی انتظامی هست . اما باید دید سهم مسئولیت فرمانده کل قوا چقدر هست. به لحاظ حقوقی آمر از مباشر مسئولیتش بیشتر است . در انقلاب 57 هم که بسیاری از ژنرال های عالیرتبه اعدام شدند که خودشان آدم نکشته بودند چون نیروهای تحت امر آنها تیراندازی کرده بودند. اما احکام علیه آنها صادر شد چون تشخیص این بود که مسئولیت آمر از مامور بیشتر و سنگین تر است. در حوادث اخیر هم باید بررسی شود . مسئولیت آمر از کسی که به دستور او تیراندازی کرده بیشتر است. خبرگان باید بررسی کند . این آدم های که در خیابان های تهران کشته شدند مسئولیتش برعهده کیست؟ بسیج، سپاه، نیروی انتظامی، فرمانده کل قوا؟ این مدیریت و تدبیر را زیر سوال میبرد. سیاست های کلان کشور که ما را به اینجا کشانده است اگر غلط است که آقای خامنه ای باید برکنار شود . اگر درست است که هیچ. لااقل بررسی بکنند. اجلاس های متعدد خبرگان با هزینه های هنگفت برگزار میشود و در نهایت با بیانیه های تمجید و تکریم رهبری پایان می یابد.
جناب شعله سعدي به تازگي آقاي دکتر محسن كديور دادخواستي مفصل را علیه آقاي خامنه اي و خطاب به مجلس خبرگان منتشر كرد كه در آن سعي شده بود به گونه اي مستدل موارد تخلف از قانون اساسي و شرع مقام رهبري ايضاح شود، آيا شما اين دادخواست مفصل را واجد شرايط حقوقي مي دانيد و اصولا يكي از افراد ملت ايران مي تواند عليه رهبر جمهوري اسلامي طرح شكايتي اينچنيني كند و به مجلس خبرگان ارائه كند؟
ابتدا من می خواهم به اصل و نحوه انتخاب رهبری بپردازم چون موضوع از پایه دچار اشکال بوده است. در شب فوت آقای خمینی و روزی که آقای خامنه ای رهبر شد باید بررسی شود که آیا ایشان حائز شرایط رهبری بوده است یا خیر؟ همانطور که می دانید کمیته و هیات بازنگری که مامور تهیه پیشنویس بازنگری قانون اساسی بود قبل از اینکه کارش تمام شود آقای خمینی فوت شد . و بنابراین قانون اساسی قبل که مصوب 1358 است لازم الانطباق بوده است و طبق مقررات آن قانون قبل از بازنگری شرط رهبری مرجعیت بود . یعنی کسی که به عنوان مرجع یا رهبر توسط اکثریت مردم ایران شناخته شده باشد آن شخص رهبر می شد. بنابراین شرطش این بود که آن شخص باید اول مرجع باشد و ابتدا به ساکن توسط اکثریت مردم به رهبری و مرجعیت ایران شناخته شده باشد. بنابراین طبق قانون قبل از بازنگری یا اکثریت مردم کسی را به عنوان رهبر می شناسند یا خیر و در این صورت خبرگان اختیاری برای انتخاب رهبر نداشته اند. چراکه طبق قانون آن زمان باید از مردم برای انتخاب رهبر کسب نظر میشد. اما چه اتفاقی افتاد . نه تنها مردم به آقای خامنه ای رای ندادند. بلکه ایشان قطعا مرجعیت هم نداشت و خبرگان هم صلاحیتی در اتخاذ تصمیم را آن موقع نداشتند . چون طبق قانون خبرگان باید می دید که اکثریت مردم کسی را به عنوان رهبر و مرجع می پذیرند بعد چنانچه کسی در این مورد نتیجه نمی گرفت خبرگان می توانست برای انتخاب رهبری وارد عمل می شدند.
اما قانون این حق را برای خبرگان به رسمیت شناخته است؟
بله اما در عین حال خبرگان هم می بایست شرط مرجعیت را رعایت می کرد و طبق اصل 11 قانون اساسی خبرگان یک وظیفه مشخص دارند. هرگاه رهبر از وظایف خود تخطی کند یا فاقد یکی از شرایط مذکور شود یا معلوم شود که از آغاز فاقد شرایط مزبور بوده است، خبرگان حق عزل و برکناری رهبر را دارند. بنابر همان دلایلی که شرح دادم در همان روز نخست یعنی 15 خرداد 1368 خبرگان وظیفه داشتند که شرایط رهبر را بررسی کنند . آن روز که آقای خامنه ای را به عنوان رهبر انتخاب شد، فاقد شرط مرجعیت بوده است . طبق همین بند به دلیل اینکه معلوم شده فاقد برخی شرایط بوده می توانند برکنارش کنند. من یادم هست که محمد هاشمی در یک مصاحبه که 15 بهمن 1381با ایسنا داشت ، افشا کرد که شبی که آقای خمینی فوت شده بود عده ای از مقامات کشور همان جا در کنار جسد آقای خمینی تصمیم گرفتند که آقای خامنه ای رهبر شود! حال سوال این است که اینها چه اختیاری از سوی ملت ایران داشتند و اصولا قبل از خبرگان اختیار نداشته این کار را بکند چند نفر دیگر به چه حقی این کار را انجام دادند.
به هرحال آقای خامنه ای در بازنگری قانون اساسی و با برداشته شدن شرط مرجعیت به رهبری انتخاب شدند. نظر شما درباره شروط رهبری در قانون پس از بازنگری با توجه به مصداقش چیست؟
اما حالا فرض کنید که آقای خامنه ای حائز شرایط باشد. قانون شرایط را مشخص کرده است . اصل 5 و 7 و 109 قانون اساسی در این خصوص آمده است. اصل 5 میگوید در زمان غیبت ولی عصر امامت امت برعهده فقیه عادل، باتقوا ، اگاه به زمان ، شجاع، مدیر و مدبر است که بنابر این اصل، شروطی را تعیین کرده است که عبارت است از عدالت ، تقوا و تدبیر . اصل 107 به نوعی دوباره مواردی را متذکر میشود و میگوید که خبرگان رهبری در زمینه فقهی میتواند نظر دهد. اصل 109 میگوید شرایط و صفات رهبری صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابعاد مختلف فقه ، که در همین جا یعنی شرط مرجعیت و مجتهد جامع الشرایط و عدالت و تقوای رهبری و بینش سیاسی و اجتماعی و تدبیر و قدرت کافی برای رهبری، این شرایطی است که قانون تعیین کرده است . چه کسی باید این شرایط را تشخیص دهد؟ همین جا ایراد ماست . برای رهبری شروطی مثل درایت، شجاعت و بینش سیاسی و آگاهی به زمان است .ایرادی که ما به خبرگان داریم یکی این است که مدیریت، شجاعت و آگاهی به احوال زمان را چطور میتوانند تشخیص دهند. تعدادی آخوند در مجلس خبرگان که بخواهند درباره همه شرایط رهبری نظر بدهند که امکانپذیر نیست . مثلا این آخوندها نهایت بتوانند درباره فقاهت رهبری نظر دهند و اینها تخصصی در موضوعات دیگر ندارند که بخواهند اظهارنظر کنند.
جناب دكتر، آقاي كديور عنوان شكواييه خود را استيضاح رهبر نهاده بودند، بنابر قانون اساسي، مجلس خبرگان ناظر بر اعمال رهبري است و مي تواند رهبر را مورد سوال قرار داده و در نهايت حق عزل او را دارد ، اما در قانون اساسي درباره مكانيزم استيضاح رهبري آنچنان كه براي ريیس جمهور آمده است سكوت شده است، آيا در آيين نامه اجرايي مجلس خبرگان به شيوه كاري استيضاح رهبر اشاره اي شده است ؟
ما میگوییم ترکیب خبرگان ایراد دارد. و اینها نمیتوانند بر عملکرد و شرایط رهبری اشراف داشته باشند و مدار بسته ای بین رهبر، فقهای شورای نگهبان که منصوب رهبر هستند و خبرگانی که باید رهبر را انتخاب، برکنار و بر شرایطش نظارت داشته باشند وجود دارد. صلاحیت این خبرگان باید توسط فقهای شورای نگهبان منصوب رهبری تایید شود. درحالیکه این افراد باید رهبر را انتخاب کنتد و بر او نظارت داشته باشند . یک مدار بسته بین رهبر، فقها و خبرگان وجود دارد و اکثریت قریب به اتفاق آنها انتخاب رهبر هستند و قریب به اتفاق اعضای خبرگان ، نمایندگان رهبر در جایگاه های مختلف هستند. اصل 111 قانون اساسی مکانیزم استیضاح رهبری را مشخص نکرده. هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی اش ناتوان شود، خبرگان حق برکناری رهبر را دارد. اما قانون مکانیزمی را تعیین نکرده است و تنها اشاره داشته که امکان عزل رهبر در صورتی که فاقد یکی از اصول مندرج در قانون شود، وجود دارد. و در عین حال اضافه میکند که تشخیص این امر به عهده خبرگان است. اتفاقا مکانیزم را باید خود خبرگان تعیین کنند طبق قانون اساسی آیین نامه داخلی خبرگان باید این مکانیزم را تعیین کند و وارد جزئیات اجرایی قانون مزبور شود. مثلا اینکه عزل رهبری نیاز به چه میزان رای دارد و آیا باید به رهبر اجازه دفاع داده شود یا خیر. اما از منظر حقوقی چون روزی که آقای خامنه ای را به این سمت تعیین کردند فاقد شرایط حقوقی بوده وظیفه خبرگان بوده ایشان را برکنار کنند. جالب اینجاست که آقای مشکینی رئیس سابق مجلس خبرگان میگفت که مجلس خبرگان در مقابل رهبری مسئول است! درحالیکه طبق قانون باید رهبر در برابر مجلس خبرگان به عنوان اهرم نظارتی پاسخگو و مسئول باشد. و چنین اظهارنظرهای نشان از ضعف این ارگان نظارتی بر رهبر دارد.
نکته آخر ؟
در اسلام هم به رای مردم اهمیت داده شده آنجا که خداوند در سوره بقره میگوید که خدا تصمیم گرفت که جانشینی در زمین برای خودش قرار دهد و ملائک اعتراض کردند که کسی را در زمین جانشین خود میکنی که فساد و خونریزی میکند . و خداوند میفرماید که من چیزی میدانم که شما نمیداند و میگوید ملائک رموز و اسما را بگویند و آنها اظهار عجز میکنند ولی خداوند به انسان میفرماید که بخوان و انسان آن را میگوید . نزاعی که خدا براساس آن انسان را حاکم ساخت، علم انسان است و نه ایمان انسان. اگر به ایمان بود که ملائک خدا را تسبیح میکردند و فساد و خونریزی نمیکردند ولی خداوند به دلیل خرد و دانش انسان علیرغم فسادی که در زمین میکند این موجود را خلف خودش در زمین قرار داده است. من از دل این بحث حاکمیت مردم را استنباط میکنم. اگر حق حاکمیت از آن خداوند بوده کلا به مردم تفویض کرده است. این حالت شترمرغی را نداشته باشیم . طبق یک اصل و قرارداد اجتماعی و میثاق تعهد دو طرفه ای را بپذیرند که هروقت مردم نخواستند او را برکنار کنند و مردم ولی نعمت های آنها هستند . یا اینکه بگویم این نماینده خداست و دیگر ما نه رای میدهیم و نه کنترل میکنیم. این قانون اساسی ما معجونی از حاکمیت خدا و مردم است. این قضیه باید روشن شود و رهبر که صلاحیتش از دست رفت خبرگان باید او را برکنار کنند یا اینکه بگوییم آقای خامنه ای در روز انتصابش فاقد شرط مرجعیت بوده و لذا رهبریت ایشان باطل است . آقای خمینی هم میگوید اگر رهبر تخلف کرد و یک شاهی از بیت المال ضایع شد این رهبر خواه نا خواه ولایتش باطل است.
۲۰ بار فروکردن سر یک زندانی سیاسی در توالت فرنگی
به دنبال انتشار گزارش تکان دهنده جرس درباره حمزه کرمی در همین ستون با عنوان “اعتراف گیری بعد از ۲۰ بار فروکردن سر یک زندانی سیاسی در توالت فرنگی”اطلاعات جدیدی درباره این زندانی سیاسی به خبرنگار جرس در تهران رسید. حمزه کرمی بعد از چهارده ماه زندان به دلیل شدت شکنجه، هم اکنون در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان طالقانی تهران در حال اغماست.
حمزه کرمی طی نامه ای خصوصی پنج صفحه ای به مقام رهبری شرح شکنجه هائی را که در طول هفتاد روز زندان انفرادی و ده ماه بعد از آن بر وی وارد آمده است نوشته است. وی موفق می شود این نامه – که یکی از اسناد تاریخی حقوق بشر در دوران زمامداری آقای خامنه ای است – را به دست هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری برساند. از آنجا که او سالها مدیرکل سیاسی دفتر هاشمی در زمان ریاست جمهوری وی بوده است، هاشمی با خواندن نامه وی به گریه می افتد.
یکی از اموری که بازجویان از کرمی می خواستند اعتراف بگیرند، اقرار به روابط نامشروع با یکی از بستگان طراز اول رهبران جنبش سبز و دو نفر از بستگان طراز اول یکی از مقامات عالیه بی بصیرت بوده است. کرمی بارها امتناع می کند، تا اینکه در بار بیستمی که سر او را در توالت فرنگی پر از نجاست فرو می کنند و با احساس خفگی به اعتراف به خواست بازجویان تن می دهد و آنچه را می خواستند می نویسد و امضا می کند. از دیگر موارد اعتراف تحت شکنجه کرمی اختلاس و فساد مالی مهدی هاشمی فرزند هاشمی رفسنجانی بوده است.
هاشمی رفسنجانی نامه را شخصا نزد آقای خامنه ای می برد و به او می گوید این نامه را به دفتر شما ندادم، مبادا در پیچ و خم نامه های اداری فراموش شود، می خواهم شخصا برایتان بخوانم تا مبادا اگر به دستتان بدهم فراموشش کنید یا بدست یکی از کارگزاران بیت بدهید و به سرنوشت دیگر نامه ها دچار شود. وی تمام مفاد نامه پنج صفحه ای حمزه کرمی را برای رهبر جمهوری اسلامی می خواند و بعد از آقای خامنه ای می پرسد باز هم می گوئید اعترافهای یک سال اخیر زیر شکنجه اخذ نشده است!؟
آقای خامنه ای می گوید نامه را به من بدهید یکی را می گذارم رسیدگی کند. هاشمی رفسنجانی می گوید با عرض معذرت من به نمایندگان شما اعتماد ندارم، اجازه دهید من هم یک نفر نماینده تعیین کنم تا پابپای نماینده شما مسئله را دنبال کند و تحقیقات خود را سریعا در اختیار من بگذارد. اگر مباحث مطروحه در این نامه بررسی شود پرده از بسیاری از امور دیگر بعد از انتخابات برخواهد داشت. آقای خامنه ای قول می دهد که نماینده وی با کمال بی طرفی به ادعاهای کرمی رسیدگی کند و عملا پیشنهاد هاشمی رفسنجانی را نمی پذیرد.
آقای خامنه ای رسیدگی به شکایت حمزه کرمی را به غلامحسین محسنی اژه ای دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات می سپارد. محسنی اژه ای در جریان رسیدگی شکایات کرمی چند بار وی را احضار کرده جزئیات شکنجه ها را از وی جویا می شود، نام بازجویان را می پرسد و قول می دهد که با خاطیان برخورد کند. گزارش نهائی محسنی اژه ای هنوز تنظیم نشده بود که حمزه کرمی به دلیل شدت شکنجه و تألمات بعدی ناشی از آنها به حالت اغما فرو رفته به سی سی یو منتقل می شود.
منبعی که خبر فوق را در اختیار خبرنگار جرس در تهران قرار داد تصریح کرد اگر چه با افشای این مسئله چه بسا فشار بر حمزه کرمی و آقای هاشمی رفسنجانی افزایش یابد و با اینکه اطمینان دارم هیچیک از این دو نفر راضی به علنی شدن مسئله نیستند، اما اهمیت فراوان مفاد این گزارش و تاثیری که در سرنوشت بسیاری زندانیان گمنام سیاسی دارد مرا به افشای این مسئله وادار می کند. جرس بعد از تحقیق صحت کامل این گزارش از چند منبع متفاوت اقدام به انتشار آن می کند.
وبسایت خبری «خبر آنلاین» روز چهارشنبه همزمان با سفر محمود احمدینژاد به شهر همدان از انفجار نارنجک دستی در کنار یکی از خودروهای همراه رئیس دولت خبر داد. خبر آنلاین همچنین میگوید که عامل این انفجار دستگیر شده است.
در حالی که خبرگزاری رویترز به نقل از «منبعی در دفتر رئیس دولت» حمله به هیئت همراه رئیس دولت دهم در شهر همدان را تایید کرده، خبرگزاری فرانسه به نقل از منبعی دیگر این خبر را رد کرده و انفجار مذکور را ناشی از «ترکیدن ترقه» توصیف کرده است.
خبرگزاری فرانسه میگوید دفتر رئیس دولت ایران قرار است بهزودی در این باره بیانیهای صادر کند.
این در حالی است که هنوز از هویت و انگیزه فردی که گفته میشود عامل انفجار نارنجک دستی در کنار هیئت همراه رئیس دولت بوده نیز اطلاعی در دست نیست.
محمود احمدینژاد، رئیس دولت دهم، در سومین دور از سفرهای استانی خود صبح روز چهارشنبه وارد شهر همدان شد و از فرودگاه به سوی ورزشگاه بزرگ این شهر در حال حرکت بود که به گفته خبر آنلاین «انفجار نارنجک دستی» رخ داد.
آقای احمدینژاد در سخنرانی خود در ورزشگاه شهر همدان به این «انفجار» هیچ اشارهای نکرد.
به گزارش خبر آنلاین، انفجار این نارنجک دستی در کنار مینیبوس خبرنگاران همراه هیئت احمدینژاد اتفاق افتاده است.
خبر آنلاین همچنین میگوید هنوز از تعداد مجروحان احتمالی در اثر انفجار این نارنجک دستی که با «صدا و دود بسیار همراه بود» خبری منتشر نشده است.
به گزارش خبر آنلاین، مینیبوس خبرنگاران در این سفر استانی صد متر عقبتر از خودروی محمود احمدینژاد بوده است.
خبر حمله به هیئت همراه محمود احمدینژاد دو روز پس از آن منتشر شده است که احمدینژاد از توطئه اسرائیل برای ترور خود خبر داد.
محمود احمدینژاد روز دوشنبه در همایش ایرانیان مقیم خارج که در تهران برگزار شد خبر داد که دولت اسرائیل قصد ترور و کشتن او را دارد.
آقای احمدینژاد گفت: «این صهیونیستهای احمق آدم فرستادند، مجهز کردند که بیایند مرا ترور کنند.»
رئیس دولت دهم در حالی این خبر را بدون هیچ جزئیاتی داد که پیش از او هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی به وجود این توطئه از سوی اسرائیل یا دولت و گروه دیگری اشاره نکرده بودند.
منبع: رادیو فردا
ندای سبز آزادی: اسماعيل صحابه ، در دادگاهي كه به رياست قاضي صلواتي برگزار شد ، به جرم نقش داشتن در برگزاري كميل سبز، به چهار سال و نيم حبس تعزيري محكوم شد.
به گزارش ندای سبز آزادی در جلسه دادگاه صحابه ، در اقدامی نادر قاضی صلواتي در دادگاه حضور نداشته و بدون شنیدن دفاعیات اسماعیل صحابه اقدام به صدور حکم کرده است.
گفتنیست اسماعيل صحابه عضو جبهه مشاركت قبلا در مراسم دعاي كميل دستگير و دو ماه زنداني شد كه با قيد وثيقه تا برگزاري دادگاه به طور موقت آزاد بود .
اخیرا رییس جمهور برزیل به جمهوری اسلامی اعلام کرده است که دولت برزیل حاضر است به "سکینه آشتیانی" اجازه اقامت در این کشور را بدهد. خانم آشتیانی ۴۳ ساله چهار سال پیش به اتهام ارتباط نامشروع با دو مرد پس از فوت همسرش به شلاق محکوم شد و این حکم در باره او به اجرا در آمد. بعدا، پرونده دیگری علیه خانم آشتیانی به اتهام ارتباط نامشروع در زمان حیات همسرش به جریان افتاد و قاضی پرونده این بار او را در ارتباط با اتهام زنای محصنه مقصر تشخیص داد و حکم سنگسار او را صادر کرد. حدود یک ماه پیش اجرای حکم سنگسار به تاخیر افتاد و پرونده با این بهانه که او باید بجای سنگسار اعدام شود برای بررسی مجدد در اختیار رییس قوه قضاییه قرار گرفت.
پس از درخواست لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس جمهوری برزیل، سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرد که پرونده مراحل رسیدگی خود را به طور طبیعی طی می کند و "کاری که در این خصوص می شود انجام داد این است که آقای داسیلوا را در جریان جزئیات جرائم فردی که متخلف بوده و محکوم شده است قرار داد که فکر می کنم مساله برایش روشن شود."
اخیرا نیز جهان نیوز اعلام کرده که جرم خانم آشتیانی قتل است و به همین دلیل باید به دار آویخته شود.
موضوع پرونده خانم آشتیانی نمونه ای کوچک از قربانی شدن انسان های بی پناه در قضاوتگاهی است که سالهاست ترازوی آنرا نه عدالت که اهداف سیاسی میزان می کنند. در این زمینه یادآوری چند نکته ضروری است:
۱- پیشتر رییس جمهور برزیل درخواست سازمانهای حقوق بشر را که از وی خواسته بوند از روابط "حسنه اش" با تهران برای کمک به سکینه آشتیانی استفاده کند، رد کرده بود. او این درخواست را زمانی مطرح کرده است که برای سخنرانی در ستاد انتخاباتی خانم روسف، کسی که داسیلوا مایل است به عنوان جانشین او انتخاب شود، حضور یافته بود. شوربختانه باید گفت که جان شهروندان ایرانی نیز با سخافت حاکمان، همچون انرژی هسته ای و منافع ملی مان، وسیله معامله های سیاسی و تبلیغات انتخاباتی هم پیالگان کودتاچیان شده است.
۲- دستگاه قضایی که باید ملجاء ملت برای دادستانی باشد، در عرصه های مختلف به اهرمی برای تثبیت حاکمیت و انتقام جویی از مخالفین داخلی و خارجی آن بدل شده است. فقط یک مقایسه ساده و منصفانه بین پرونده متهمان حوادث بعد از انتخابات که در دادگاههای نمایشی در برابر دوربین های صدا و سیما محاکمه شدند و متهمان پرونده کهریزک که در دادگاهی غیر علنی و با حفظ هویت متهمین (البته نه متهمین اصلی) محاکمه شدند، کافی است که هویت قوه قضا را در جمهوری اسلامی نشان دهد. این دادگاهها تنها پرده ای از نمایش ایست که سناریوی آن قبلا نوشته شده است و احکام آن نیز از پیش صادر شده است. حاکمیت تنها مایل است که با این نمایش ها تصورات خود را به عینیت برساند. باید از حاکمیت پرسید که اگر همه این متهمین در رابطه با مسائل بعد از انتخابات بازداشت شده اند چرا روند رسیدگی قضایی به این دو پرونده کاملا متفاوت است و در اولی متهم پیش از محرز شدن جرمش با دمپایی و لباس زندان به جامعه از رسانه ملی معرفی می شود ولی متهمان پرونده کهریزک در هیچ رسانه ای معرفی نمی شوند (که البته روند صحیح همین رمند رسیدگی به پرونده کهریزک است و متهم تا وقتی که جرمش محرز نیست نباید معرفی شود). آیا این تبعیض تنها به معنی همت قوه قضاییه در حفظ قدرت به هر قیمتی نمی باشد؟
۳- دستگاه قضایی برای حفظ اهداف سیاسی جریان حاکم، استقلال ماهوی خود را قربانی می کند لذا با قربانی کردن شهروندان (پرونده های غیر سیاسی نظیر خانم آشتیانی) می خواهد آب رفته را به جوی هویتش باز گرداند. وقتی که پای اعدام و سنگسار یک انسان که فی ذاته دارای حقوق انسانی است به میان می آید، می خواهند با تکیه بر اصول قانون اساسی، استقلال قضات و با این استدلال که مجازاتهای اعدام و سنگسار در قانون موجود است، تمام خطاها و بی عدالتی هایی که در دیگر پرونده ها مرتکب شده اند را تطهیر نمایند و به همین منظور سرسختانه، با بی رحمی و تبلیغات رسانه ای گسترده، می کوشند تا اعدام هایی که به دلیل استبدادهای فرهنگی و اجتماعی، جامعه حساسیت کمتری نسبت بدانها دارد را به اجرا درآورند.
۴- اما اعدام و قربانی کردن انسانهای بی پناه تنها برای جبران مافات قوه قضا نیست. این اعدام ها با نمایش خشونت پیامی سیاسی نیز برای مخالفین به همراه دارند. وقتی حکومت بتواند افکار عمومی را برای اعدام های ناموسی و بزههای اجتماعی (نظیر مواد مخدر و قاچاق) آماده کند، آنگاه براحتی قادر است در نمایشی دیگر یک مخالف سیاسی (به ویژه مخالفان ناشناس) را به همین عناوین (با پرونده سازی) حذف نماید. مروری بر خاطرات کسانی که در زندانهای حاکمیت جور گرفتار بوده اند نشان می دهد که در بسیاری از موارد بازجوها وارد مسائل خصوصی اشخاص می شوند تا در نهایت این موارد را در کنار موارد اتهامی مالیخولیایی خود قرار دهند تا باز هم با استفاده از نقاط ضعف فرهنگ استبدادی جامعه (که منجر به بی توجهی افکار عمومی به این موارد می شود) از مخالفین سیاسی انتقام بگیرند و آنها را محکوم کنند.
در نهایت به مسئولین قضایی که ادعای "درد عدالت" دارند (مثل شخص دادستان تهران که در دیدار با محمد نوری زاد ادعا کرده بود ایستاده تا کاری عادلانه انجام دهد) می گوییم که این اعدام ها نه تنها استقلال دستگاه قضایی را تامین نمی کند، بلکه به بی اعتمادی جامعه به حاکمیت می افزاید زیرا جامعه آگاه است و جامعه آگاه را با این روش ها نمی توان اداره کرد.
اضطرابی که وجود دارد ناشی از آن است که بگویند با وبر انقلاب کردند که این امر ما جامعهشناسان را بسیار مضطرب میکند.
به گزارش آفتاب، دکتر قانعی راد که ریاست انجمن جامعه شناسی و عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور است در نشست تخصصی “علوم انسانی، وضعیت امروز، چشم انداز فردا” با اعلام مطلب بالا گفت: وبر محافظه کاریک اندیشمند محافظه کار بوده و نه جامعه شناس انقلاب است و نه راجع به انقلاب صحبت میکند. ولی راجع به عقلانیت صحبت میکند و می گوید با عقلانیت جامعه رشد پیدا میکند.
وی افزود: اشخاصی نیز آمدند فرآیندهای عقلانیت را در ایران بررسی کردند و بعد شدند وبری و بعد مطرح شد که وبر میخواهد انقلاب بکند. و بعد هم وبر را در دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات پایش را به میان کشیدند، بعد هم میگویند وبر را سیاسی کردهاید.
وی با اشاره به این گفته دکتر فراستخواه که هژمونی دارد پاد هژمونی ایجاد میکند، گفت: آنقدر فشار برروی جامعه شناسی و علوم انسانی در این کشور دارد وارد میشود این موضوع در روستاها هم رفته است.
قانعیراد با اشاره به این که علم سوپرمارکت نیست که هرچیز را بتوانیم در داخل آن قرار بدهیم، گفت: نگرانی و اضطراب از این است که برخی میگویند در کنار ۱۵ فاکتور علمی، فاکتورشانزدهمی را نیزواردش کنیم و بدون آن که بخواهم به کسی جسارت بکنم میگویم کسی که اینگونه در باره علم سخن میگوید مفهوم علم را نمیفهمد.
وی افزود: علم یک پارادایم فکری و یک تئوری است وچیزی نیست که همه چیزرا با آن قاطیاش بکنیم. هرکسی میتواند نگاه خودش را یک پروژه درحال پیشرفت بداند، ولی اضطراب از تعطیلی علوم انسانی است و نه از نقدهایی که به عمل میآید. چرا که که خودمان نقدهای رادیکالتری انجام میدهیم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود،با اشاره به کتابی که در این باره تدوین شده است، گفت: در این کتاب که بحث آزاداندیشی را مطرح میکند میگوید وظیفه دانشگاه این است که علما حکم صادر بکنند و دانشگاهیان عملیاش کنند. چرا؟ چون احکام با مفاهیم سروکار دارند و مفاهیم نیز باید از دین گرفته شود. در این بینش علوم انسانی تبدیل به شعبهای از فقه میشود که نه تنها آزاداندیشی نیست بلکه تعطیل اندیشه است.
وی در ادامه افزود: من این را قبول ندارم که تقسیم کار میان حوزه و دانشگاه اینگونه باشد که حوزه بیندیشد و دانشگاه آن را عملی کند. دانشگاه حق اندیشه دارد و جامعه شناسی تنها این نیست که بنشیند بر مبنای حقوق بخواهد عمل کند.
وی در ادامه، اندیشه دانشگاه باید مجری باشد و اندیشه باید در جایی دیگر صورت بگیرد را برای اهل علم اضطراب آور ذکر کرد و گفت: من معتقدم که علم می تواند پایگاهی برای نجات، پیشرفت و بهبود کشور باشد. ولی در حال حاضر با اتهاماتی که به آن بسته میشود در حال تعطیلی است. من تاکیدم براین است که اگر در حوزه علوم انسانی قرار است پژوهشی مورد تردید و یا رد قرار بگیرد همه فرآیندهای این تردید و رد باید علمی باشد نه آن که با استناد به قانون اساسی و … بخواهیم برای آن خط قرمز مشخص کنیم. این غلط است.
ندای سبز آزادی: عبدالله نوری با حضور در منزل علی ملیحی عضوشورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) با خانواده او دیدار و گفتگو کرد.
به گزارش رسیده به ندای سبز آزادی ، در این دیدار پدر و مادر علی ملیحی با ارائه گزارشی از شکل دستگیری وروند بازجوئی و تشکیل پرونده فرزند پرداختند درادامه والدین علی ملیحی باتوجه به اعتصاب غذای تعدادی از زندانیان سیاسی از جمله علی ملیحی نسبت به سلامتی آنها اظهار نگرانی کردند و جلوگیری از تماس تلفنی و ملاقات با فرزندشان را عامل این نگرانیها با توجه به اعتصاب غذای علی دانستند.
دراین دیدار عبدالله نوری با اظهار تاسف از نوع برخورد با زندانیان سیاسی عقیدتی این نوع برخوردها را به زیان کشور و منافع ملی دانست وآزادی زندانیان بیگناه را که به علت داشتن اعتقاد واندیشه ای متفاوت درزندان هستند را خواستار شد.
مهندس میرحسین موسوی در آستانه روز خبرنگار، با جمعی از مدیران مسئول، خبرنگاران و خانواده های روزنامه نگاران دربند، دیدار و گفت و گو کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، میر حسن موسوی در ابتدا با اشاره به اهمیت فعالیت های خبرنگاران در آگاه سازی جامعه گفت: مساله اطلاع رسانی و مطبوعات آزاد از مهمترین مسائل ما در صدسال اخیر بوده است و این خواسته در انقلاب اسلامی هم به جد دنبال شد. از این جهت چنین جلسه ای و حضور در جمع کسانی که اقدام به روشنگری می کنند، برای من بسیار مغتنم است.
مهندس موسوی ادامه داد: باید صدای ما به دوستان دربندی که برای رسیدن به حقوق ابتدایی خود اعتصاب غذا کرده اند، برسد و آنان بدانند که جنبش سبز، آزادی خواهان و کل آحاد ملت ما پشتیبان آنان برای رسیدن به خواسته های به حق شان است.
وی گفت: وجود این تعداد زیاد روزنامه نگار در زندان هم تاسف انگیز است، هم خیلی با معناست ونشان می دهد گسترش آگاهی به ضرر عده خاصی است. تعدد روزنامه نگاران دربند، حقانیت راهی که جنبش سبز برگزیده است را نشان می دهد چرا که بخشی از قشر آگاه، روشن و حق طلب جامعه به دلیل مخالفت با رویش مجدد استبداد در زندان به سر می برند.
اطلاع رسانی؛ مهمترین ابزار مشروط کردن قدرت
سردبیر اسبق روزنامه جمهوری اسلامی ادامه داد: کلیدواژه هایی از انقلاب مشروطه در ادبیات ملت ایران وجود دارد و دائم به آن رجوع کردیم که مهمترین آن عدالت طلبی و آزادی خواهی و حکومت قانون است. در میان این کلیدواژه ها، ظاهرا کمترین توجه را به خود واژه مشروطیت داشته ایم. تجربیات یک سال گذشته نشان داد که مهمترین خواسته های فعلی ما، مشروط کردن قدرت است و اگر موفق شویم که قدرت را مشروط کنیم، بسیاری از مشکلات بنیادین کشور حل می شود. به نظر من مقاومتی که امروز در برابر پیشرفت کشور وجود دارد از همین ناحیه است و بهایی که امروز خبرنگاران می پردازند به این دلیل است که رکن اطلاع رسانی و گسترش آگاهی، مهمترین ابزار مشروط کردن قدرت است.
وی گفت: حساسیت بسیاری که به کار خبرنگاران و فعالیت رسانه ها وجود دارد و دلیل اصلی حمله به روزنامه ها و روزنامه نگاران همین است که مهمترین مسئله کشور را هدف گرفته اند.
مهندس موسوی با اشاره به وجود بیشترین تعداد روزنامه نگاران زندانی در ایران، گفت: به نظر می رسد همان طور که جنبش سبز کم کم بر مسائل اساسی تمرکز پیدا می کند، بیش از همیشه برمسئله آزادی بیان تاکید کند. وقتی بحث انتخابات آزاد یا اجرای بدون تنازل قانون اساسی هم مطرح می شود، ناظر به مشروط کردن قدرت است و به همین دلیل مورد پذیرش قرار نمی گیرد.
میرحسین موسوی ادامه داد: به نظر می رسد برای بعضی از دست اندرکاران فعلی امور، صحبت کردن با خارجی ها و کوتاه آمدن و کمی پیشرفتن و عقب نشستن، از براورده کردن حقوق ملت، برگشتن به قانون و بازکردن راه ساده تر باشد. در حالی که این روش می تواند بسیاری از مشکلات ملی ما را حل و ریشه های بحران را به تدریج خشک کند و ما را به وضعیت عادی برگرداند.
مهندس موسوی گفت: قدرت همیشه میل به اطلاق دارد و کشورهایی موفق بوده اند که توانسته اند قدرت یا به قول هابز، لویاتان را در چارچوبی قرار دهند و آن را مهار کنند اما ما نتوانسته ایم قدرت را محدود و مهار کنیم. دائم از ما خواسته می شود که به طور کامل از کسی یا حرفی تبعیت کنیم در حالی که در اسلام هم چنین چیزی نداریم و انقلاب اسلامی هم این هدف را دنبال نمی کرد. خود امام بارها گفتند که حکومت فرد نداریم، حکومت فقیه نداریم، حکومت رییس جمهور نداریم و فقط حکومت قانون داریم. قانون را هم در مفهوم محدود و مشروط کننده قدرت به کار می برد.
راه جنبش سبز مسالمت آمیز است
میرحسین موسوی در بخش دیگری از سخنانش به ظهور و سقوط تمدن ها اشاره کرد و گفت: جنبش سبز باید بتواند زندگی کند تا بتواند پیروز شود، یعنی هر نوع اقدامی که تمام نیروهای نظامی و امنیتی را یکپارچه در مقابل مردم قرار دهد و فشارها را افزایش دهد، به ضرر جنبش سبز است و باید از آن پرهیز کنیم.
وی به وضعیت تایلند اشاره کرد و گفت: یک سرکوب گسترده، وسیع و همهجانبه میتواند مدتهای مدید پیروزی این حرکت حقطلبانه مردم را به عقب براند. برای همین ایستادگی روی جنبه های مسالمتآمیز به نظر من حیاتی بوده و بهترین راه برای رسیدن به مطالبات به حق مردم است.
وی افزود: هدف اصلی ما مشروط کردن قدرت، رسیدن به عدالت و آزادی، زنده شدن ارزشهای بنیادین و رفتن به سمت جامعهایست که در آن فشار و تهدید نباشد. این احتیاج به زمان دارد و یک سال مدت زیادی برای رسیدن به این اهداف نیست. گرچه در این یک سال آگاهیهای جامعه ما بسیار گستردهتر شده است. به نظرم ایدهای اگر خوب متولد شود، پیروزی آن قطعی است و من بر این باورم که ایده تغییر در کشور متولد شده است.
موسوی اظهار داشت: در دانشگاه تهران جشن بزرگ ولایت برگزار شد که یک روحانی در آن سخنرانی می کرد و می گفت: اگر در جامعه ای دو دستگی به وجود بیاید و یک گروه بر گروه دیگر حاکم شد، می تواند همه آن دیگران را اعدام کند. سوال اینجاست که چرا این تفکر در یک جشن که برای شادی و سرور و وحدت باید برگزار شود، مطرح می شود. دلیل آن ترس از ریزش نیروها و تولد ایده ایست که به آن اشاره کردم.
از فشار بر کشور خشنود نیستیم
مهندس موسوی در بخش دیگری از سخنانش گفت: مسئله کشور ما تنها پیروزی جنبش سبز و اهداف آن نیست. حفظ وحدت ملی، منافع بلندمدت، یکپارچگی و وحدت ملت از مسایل اساسی کشور است که هم جنبش را متعهد می کند و هم همه کسانی را که در این عرصه فعالیت دارند تا دست به اقدامات بی مهابا نزنند. وی افزود: ما بر پیروزی جنبش سبزبه هر قیمتی باور نداریم و می خواهیم کشور و منافع ملی حفظ شود. ما به هیچ وجه از این تحریم ها و فشارهای بین المللی خشنود و راضی نیستیم.
نخست وزیر دوران دفاع مقدس با اشاره به متن استعفای منتصب به خود در سال ۶۸، اظهار داشت: من در همان زمان نسبت به ضایعاتی که در اثر افراط و ماجراجویی در عرصه بین الملل دچار آن می شدیم هشدار داده بودم و اعتقاد دارم ما از رجوع به اصول و پایبندی به ارزش های بنیادین در سیاست داخلی و خارجی ضرری نکرده ایم و لطماتی که خوردیم، اغلب از نادانی و ماجراجویی بوده است.
نخست وزیر امام خاطره ای از دوران جنگ بیان کرد: روز بعد از حمله صدام به حلبچه، به آنجا رفتیم و آن صحنه های فجیع را از نزدیک دیدیم. با دعوت از خبرنگاران و انتشار فیلم ها و عکس ها، جو جهانی از نظر تبلیغات کمی به نفع ما تغییر کرد. درست در همان زمان – حالا نمی گویم توسط که و چگونه- هواپیمایی ربوده شد و می خواست در مهرآباد فرود بیاید. ما به دوستان گفتیم فرودگاه را ببندند و این هواپیما به مشهد رفت. این وضعیت برای ما قابل دفاع نبود و ضرباتی را بر ما تحمیل کرد.
موسوی ادامه داد: اما گفتن این مسایل با جزئیات به نظر من جز در مواقعی که ضرورتی وجود دارد، به نفع جنش سبز نیست. ما باید نیرو جذب کنیم و همه نیروهای دلسوز انقلاب را با هر اختلاف سلیقه و دیدگاهی کنار هم جمع کنیم. برای ما مهم است که اصول گرایان منصف و علاقمند به حرکت کشور در مسیر درست را در کنار خود داشته باشیم و به آنها بگوییم ما هدف و حرف مشترکی داریم و آن اصلاح امور است.
ناگفته های زیادی از دوران دفاع مقدس وجود دارد
نخست وزیر دوران دفاع مقدس در ادامه به مباحث جدیدی که درباره ادامه جنگ مطرح شده اشاره کرد و گفت: من احساس کردم که این حرف ها در چارچوب یک پروژه است. در سالگرد انتخابات چند مجموعه مطبوعاتی اقدام به چاپ مطالب و ویژه نامه هایی کردند که درجهت قلب تاریخ بود. در سالگرد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هم همان مجموعه ها، شروع به درج مطلب درباره دفاع مقدس کردند. حتی شنیدم که کسی گفته اگر دولت در آن زمان امکانات خود را در اختیار ما می گذاشت، در سال پنجم جنگ بغداد را فتح می کردیم که به هیچ وجه چنین نبود. من اشاراتی داشتم که این مباحث کنترل شود و البته اگر ادامه پیدا کند، ما حرف های زیادی از آن دوران داریم.
موسوی افزود: غیر از مسئله جنگ، احساس من این است که همه ارزش های آن دوره مورد هجمه قرار گرفته است و در این خلال هم تلاش می شود اختلافی بین ما و دوستان ایجاد شود. ما باید متوجه این برنامه ها باشیم و اسیر جوی که طرف مقابل ایجاد می کند، نشویم.
دهه اول انقلاب را نمی توان یکپارچه نقد کرد
مهندس موسوی درباره ابهامات موجود درباره دهه اول انقلاب نیز گفت: من بارها گفته ام که آن دوره بی عیب و نقص نیست. اما در فضایی که امروز ایجاد کرده اند، همه ارزش های سی سال انقلاب مدفون می شود و این بسیار خطرناک است.
وی ادامه داد: در مورد همه موارد مبهم می توان بحث و گفت و گو کرد، حتی درباره تصفیه های اوایل انقلاب. بنده شاهد بودم که دولت جناب آقای بازرگان، به دست خود ش، خودش را از جریان مدیریت منفک کرد. من در شورای انقلاب از نزدیک شاهد حوادث بودم. با ایشان و اعضای نهضت هم دوست بودم و رفاقت داشتم. بسیاری از کسانی که دولت موقت دشمن خود می پنداشت، سعی کردند که مانع سقوط دولت موقت شوند.
وی در ادامه گفت: بعد از استعفای مهندس بازرگان، آقای بهشتی عنوان کردند که اعضای جدید شورای انقلاب به زودی معرفی می شوند و من می خواهم به امام اصرار کنم که اسم ایشان باقی بماند. این در حالی بود که در روزنامه های این دوستان به ایشان، بهشتی جهنمی می گفتند و من هنوز آن تیترها را به یاد دارم. ایشان فردی بود که رفت و با اصرار، امام را راضی کرد که به مهندس بازرگان حکم دهد.
موسوی اظهار داشت: بنابراین سخن گفتن درباره دهه اول انقلاب، ممکن است و حتما نقدهایی هم وجود دارد اما آن را نباید یکپارچه دید و باید هر حادثه ای را تحلیل کرد. انقلاب در وضعیتی بود که از روز دوم استقرار، بندر لنگه شلوغ شد. چند روز بعد بندر ترکمن مشکل پیدا کرد. بلوچستان شلوغ شد. خوزستان و کردستان مسئله پیدا کرد. این فضاها را باید دید و درک کرد و نقد کرد. من از مجموعه اصول و ارزش هایی که در ابتدای انقلاب مطرح شد و کلیت حرکت مردم دفاع می کنم.
قدرت جنبش سبز در اخلاقی بودن آن است
میرحسین موسوی به سئوالات بسیاری که درباره سال ۶۷ وجود دارد اشاره کرد و گفت: مسئله سال ۶۷ را باید در منظر تاریخی خود باید بررسی کرد و بعد هم دید آیا دولت در این زمینه اطلاعی داشته است؟ نقشی داشته است؟ آیا اصلا امکانی برای دخالت داشته است؟ آیا در احکام و اسناد، نامی از دولت وجود داشته است؟ دولت که نقشی در این مسئله نداشته است. خیلی از کسان دیگر هم اطلاع نداشته اند. اما برای مطرح کردن این مسائل با ذکر جزئیات، من هم محذوراتی دارم.
مهندس موسوی اظهار داشت: قدرت جنبش سبز در اخلاقی بودن آن است؛ در این که سفید را سفید گفته و سیاه را سیاه گفته است. ما چیزی که بد بوده را قبول نمی کنیم اما اگر کسی در جایی سکوت می کند، معنای آن موافقت و همراهی با آن نیست و باید این حق را برای افراد قائل باشیم.
نخست وزیر دوران دفاع مقدس، به نحوه انتشار گفتمان ها در جامعه اشاره کرد و گفت: در همان روزهایی که من استعفا دادم، متن آن منتشر شد اما جامعه نسبت به هواپیماربایی واکنشی نشان نداد. این شاید برای این باشد که آن زمان، چنین کاری یک مطلوب اجتماعی محسوب می شده است. این به این معناست که ما باید به تاریخ انقلاب اسلامی خودمان دقت بیشتری داشته باشیم. برخی از ایستادگی ها و خون دل خوردن ها، در چارچوب یک تحلیل درست از موقعیت کشور معنا پیدا می کند.
قائم مقام شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی به سیره شهید بهشتی اشاره کرد و گفت: ایشان انسان بسیار با اخلاق و آزادی خواهی بود و یکی از دلایل عظمت شخصیت ایشان، این است که بسیاری از ارزش هایی که ما امروز به دنبال آن هستیم، در آن زمان هم در زندگی شخصی و هم در کار، بر آن استوار بود. اعتقاد بر آزادی طرح افکار بود که باعث شد آن مناظره های تلویزیونی با کیانوری یا نماینده فدائیان خلق به اصرار ایشان برگزار شود.
موسوی ادامه داد: من که چنین شخصیت والایی را درک کرده ام و به آن اعتقاد دارم، نمی توانم از این شخصیت به دلیل عدم همراهی یا شناخت جامعه و به اصطلاح فضا، دل بکنم. به دلیل آنکه بد عمل کرده ایم، به دلیل آنکه یک روحانی در یک جشن می گوید نیمی از جامعه را می توان اعدام کرد، این را به پای بهشتی و امام و انقلاب هم می نویسند.
مهندس موسوی گفت: این حرف ها زده می شود که اگر روزی قتل عامی در زندان ها یا جاهای دیگر رخ داد، بگویند یک سابقه تاریخی در زندگی حضرت امیر (ع) دارد. کما اینکه می گویند چنین کاری در جنگ نهروان سابقه داشته است، اما باید ببینیم جنگ نهروان چگونه شروع شد و چه شرایطی به وجود آمد و چگونه می توان حضرت امیررا به چنین کاری متهم کرد.
ایستادگی بر مطالبات
مهندس میرحسین موسوی با اشاره به مطالبات جنبش سبز گفت: تاکید بر استقلال مجلس، یک خواسته کلیدی است. الان افکار پیش از رسیدن به مجلس تصفیه می شود. یکی از امامان جمعه گفته شورای نگهبان، یک صافی است و این صافی مورد رضایت امام زمان هم هست. من می گویم کجا مورد رضایت ایشان است و مدارک آن را نشان دهند که ما هم تسلیم شویم. در انتخابات مجلس ششم، آن قدر رای ها را جا به جا کردند که آقای رجایی حذف شد و آقایی که رییس فرهنگستان ادب! شد وارد مجلس کردند.
وی گفت: استقلال مجلس و انتخابات آزاد، یک خواسته کلیدی است که برای مردم هم ملموس است. به نظر من به عنوان یک همراه جنبش سبز، ایستادگی بر خواسته های انضمامی و روشن، باعث می شود بسیاری از مسائل دیگرمان حل شود.
در پایان این مراسم، لوح هایی از طرف حضار به مهندس موسوی و دکتر رهنورد اهدا شد.
پرسنل بهداری زندان اوین، صبح روز جاری، به جای درمان زندانیان سیاسی اعتصاب کننده در سلولهای انفرادی که به بهداری زندان منتقل شدهاند، به پرخاشگری و توهین به آنها پرداختند.
به گزارش خبرنگار رهانا، در حالی که تعدادی از اعتصاب کنندگان که نام آنها مشخص نیست، روز جاری به بهداری زندان اوین منتقل شده بودند، پرسنل و پرستاران بهداری، فریاد میزدند که: «شما یک مشت منافقید»، «کشور را به هم ریختهاید و حالا زندان را به ریختهاید» و برخوردهای نامناسب و توهین آمیزی با زندانیان داشتند.
این در حالی است که طی سالیان گذشته، عدم رسیدگی مناسب پزشکی به زندانیان در زندانهای ایران فجایع بسیاری را به بار آورده است، که از نمونههای آن مرگ اکبر محمدی و امیدرضا میرصیافی را
میتوان نام برد.
امروز دهمین روز از اعتصاب غذای ۱۷ زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین است که به سلولهای انفرادی منتفل شده و در اعتراض به برخورهای بد مسئولان دست به اعتصاب غذا زدهاند.
عبدالله مومنی، فعال دانشجویی، بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار، جعفراقدامی فعال مدنی، ابراهیم (نادر) بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق و کیوان صمیمی ، روزنامه نگار از جمله زندانیانی بودند که روز گذشته در نهمین روز از اعتصاب غذا به بهداری زندان اوین منتقل شدند و پس از دریافت خدمات اولیه پزشکی دوباره به سلول های انفرادی منتقل شدند و به اعتصاب غذای خود ادامه دادند.
پیمان کریمی آزاد نیز دیگر زندانی اعتصاب کننده است که جهت مداوای پزشکی به بیمارستانی خارج از زندان اوین منتقل شده و خبری از وی در دست نیست.
بیمارستان امام خمینی، ساعت 11 یکی از گرمترین روزهای تهران؛ آنقدر گرم که در انتهای راهی که به ساختمان اصلی میرسد، سراب میبینم و سرم گیج میرود. وارد ساختمان که میشوم، دلم میگیرد. اصلا فضای بیمارستان غمگینم میکند. بیشتر از مریضها، دلم برای پزشکها میسوزد که هر روز باید این فضای سرد را که شبیه بازداشتگاه است، تحمل کنند. نمیدانم چرا بیمارستانهای ما اینقدر دلگیرند.
طبقه پنجم، بخش پیوند کلیه، انتهای راهرو، دکتر محمدرضا خاتمی در اتاقش میزبان من است با چای و شیرینیهای کوچک طلایی رنگی که اسمش را نمیدانم. او در کنار تمام مشغلههایش از خودش میگوید و دغدغههای نوجوانیاش. توصیه میکنم موشک کاغذی این شماره را از دست ندهید.
- تولدتان مبارک.
هنوز خیلی مانده تا تولدم.
- بالاخره مردادی که هستید. مرداد امسال چندساله میشوید؟
51 ساله.
- 35 سال پیش دنیا برای شما چه شکلی بود؟
35 سال پیش؟... من 16 ساله بودم و در حال ترک اردکان.
- مقصد کجا بود؟
یزد. دو سال آخر دبیرستان را به یزد رفتم، در واقع زندگیکردن به شکل مستقل را شروع کردم.
- تنها؟
نه، همراه با خواهرزادههایم. هر هفته کارها را تقسیم میکردیم، مثلا یک نفر مسئول آشپزی بود، نظافت خانه به عهده یک نفر دیگر بود و هر هفته این مسئولیت عوض میشد.
- با هم درگیر هم میشدید؟ بالاخره جوان بودید و مستعد درگیری و جر و بحث.
زیاد نه. ولی گاهی بدجنسی میکردیم و مثلا ساعت 12 شب از کسی که مسئول پخت و پز بود، غذا میخواستیم و او مجبور بود برای ما غذا تهیه کند.
- قبل از رفتن به یزد، در اردکان خوش میگذشت؟
خیلی... پدر من در اردکان چهره شناختهشدهای بود و ما خانوادهای سیاسی بودیم، به همین دلیل خانه ما محل رفت و آمد اکثر اهالی شهر بود. چهرههای مختلف سیاسی، دانشگاهی و افراد مختلف به خانه ما میآمدند. رادیو بود. روزنامه بود. کتابخانهای بود که تقریبا مخفی بود و اکثر جزوات گروههای سیاسی هم در دسترسم بود. خب طبیعی بود که نشست و برخاست با این جماعت خوشفکر برای من که در آن روزها 14-13 ساله بودم، فرصت خاصی بود که من نهایت استفاده را از آن کردم.
- پس چرا رفتید یزد؟
خب اردکان شهر کوچکی بود و امکاناتی که من میخواستم، نداشت.
- اردکان سینما داشت؟
نه. یزد سینما داشت، ولی من اجازه نداشتم به سینما بروم، پدر من روحانی بود و اصلا سینمای آن دوره را مناسب نمیدانست.
- یعنی وسوسه هم نشدید که یک بار به سینما بروید؟
(میخندد) آن روزها برادر بزرگم، محمد آقا در اصفهان زندگی میکرد. تابستانها برای گردش و دیدار به اصفهان میرفتیم. یک روز من و برادر دیگرم علی، پنهانی رفتیم سینما و فیلم دیدیم...
- چه فیلمی را دیدید؟
«گدایان تهران».
- آقای خاتمی متوجه شدند؟
متاسفانه بله. و اصلا هم خوشش نیامد و کمی هم با ما برخورد کرد. بالاخره محمد آقا، 10 سال از علی و 16 سال از من بزرگتر بود.
- شما برادرتان را چطور صدا میکردید؟ آن هم برادری که 16 سال از شما بزرگتر است. داداش؟ محمد آقا؟
دایی.
- دایی؟!؟... انتظار هر کلمهای را داشتم جز دایی.
(میخندد) آخر من با خواهرزادههایم بزرگ شدم و از وقتی زبان باز کردم، دیدم تمام همسنوسالهایم به او میگویند دایی. من هم مثل بقیه میگفتم دایی.
- الان چطور؟ هنوز میگویید دایی؟
در مکانهای رسمی نه، ولی مثلا وقتی به منزلشان زنگ میزنم، به خانم برادرم میگویم گوشی را بدید به دایی...
- بیشتر تعریف کنید. دیگر چهکار میکردید؟
با تشویق و پیگیری یکی از دوستان که از من بزرگتر بود، شروع به فعالیتهای فرهنگی کردم. دوستی به نام آقای میرمحمدی که تا چند سال پیش هم معاون وزارت جهاد کشاورزی بود.
- مثلا چه کارهایی میکردید؟
تئاتر بازی میکردیم. کتاب میخواندیم. من یک کتابخانه سیار داشتم. یک کیف بزرگ داشتم با حدود 50-40 کتاب و یک دفتر که نام کسانی را که از من کتاب به امانت میگرفتند، در آن یادداشت میکردم. یادم هست که در آن زمان نمایشهای غلامحسین ساعدی را در دبیرستان اجرا میکردیم. در دبیرستانمان معلم انشایی داشتم به نام آقای صالحی که به نوشتن من خیلی جهت داد. از ما میخواست مقالههای جالبی پیدا کنیم و سر کلاس بخوانیم. یک بار من مقالهای درباره گاندی سر کلاس خواندم که نوشته جلال آلاحمد بود. در انشا امتحان نهایی دیپلمم هم نوشتم که «ما ایرانیان را چه میشود که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای ما مهمتر از مسائل ایران است» به خاطر این انشا، کلی تشویق شدم.
- چه سالهایی؟
اوایل دهه 50. البته در کنار همه اینها، مهمترین تفریح من فوتبال بود. من فوتبالیست خوبی بودم. یادم هست هر هفته دنیای ورزش ساعت 7:30 به شهر ما میرسید و من از ساعت شش کنار کوچه منتظر رسیدنش بودم. البته پدرم در پرداخت این پولها ابا داشت، اما پول اینجور خرجها توسط برادرم از قم میرسید.
- قم یا اصفهان؟
برادرم مدتی در قم و مدتی هم در اصفهان تحصیل میکرد.
- خانواده متمولی داشتید؟
از لحاظ وجوهات پول زیادی در دست پدرم بود که به زندگی ما ربطی نداشت. خانواده مادرم وضع مالی خوبی داشت. پدرم زمینی داشت که هر روز بعد از نماز صبح به آنجا میرفت. این زمین چند کیلومتر با شهر فاصله داشت. ما هم اکثر مواقع برای میوه چینی به کمک پدرم میرفتیم و بعد میوهها را میفروختیم.
- از فوتبال میگفتید.
من دروازهبان بودم. یک بار هم در راه حفاظت از دروازه دستم شکست.
- طرفدار چه تیمی هستید؟
(میخندد)
- با برادرتان همسلیقهاید؟
بله.
- من که فکر میکنم بزرگترین نقطه ضعف خاندان خاتمی همین باشد.
که تیم محبوبمان با شما یکی نیست؟
- بگذریم، از دانشگاه بگویید. به پزشکی علاقه داشتید؟
نه. من عاشق ریاضی بودم، ولی دبیرستان اردکان رشته ریاضی نداشت و من مجبور شدم طبیعی بخوانم. بعد هم باید در بهترین رشته و بهترین دانشگاه قبول میشدم.
- پزشکی دانشگاه تهران؟
بله. ولی الان از شغلم لذت میبرم.
- دوست دارید دوباره به سیاست برگردید؟
دوست دارم اگر قرار باشد به سیاست برگردم، حتما با انتخاب مردم باشد. دلم میخواهد مردم انتخابم کنند.
- درباره انتخاب خودتان بگویید. خانم زهرا اشراقی را خودتان برای همسری انتخاب کردید؟
خواستگاری کاملا سنتی بود. خواهرم و خانم برادرم پیشنهاد دادند و من بعد از جلسات طولانی که با هم صحبت کردیم، از صمیم وجود پذیرفتم.
- یعنی عاشق شدید؟
بله عاشق شدم.
- اینکه همسرتان نوه امام بود، در انتخابتان نقشی نداشت؟
من در آن دوران مجروح بودم...
- در فوتبال؟
نه در جبهه. من در عملیات بستان، فتحالمبین و بیتالمقدس شرکت داشتم و 20 اردیبهشت سال 61 مجروح شدم، پیش از آزادی خرمشهر در سوم خرداد سال 61. در بیمارستان بودم که خبر آزادی خرمشهر را شنیدم. در دوران نقاهتم خانوادهام اشخاصی را برای ازدواج به من پیشنهاد دادند که یکی از آنها نوه امام بود و طبیعی بود که این نسبت هم روی تصمیمگیری من تاثیر داشت، ولی در همان تصمیمگیری اولیه.
- هنوز هم عاشقید؟
هنوز هم عاشقیم. این را در طول زندگیمان ثابت کردهایم.
- و آخرین سؤال؛ شما که اهل فوتبالید، از قهرمانی اسپانیا خوشحال شدید؟
من طرفدار برزیل بودم، ولی بعد از حذف برزیل، اسپانیا تیم محبوبم بود که قهرمان هم شد.
رئیسمجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن هشدار نسبت به تلاش عدهای برای جداكردن مردم از روحانیت و اختلاف بین روحانیون تاكید كرد : در این سالها عدهای دست به كار شدهاند تا با سوءاستفاده از اختلافات سلیقهای داخلی و ادبیات به ظاهر ارزشی برنامه روحانیتستیزی خویش را كامل كنند.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، آیتالله اكبر هاشمی رفسنجانی به مناسبت 14 مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت در نوشتاری به بیان دیدگاه خود پرداخت.
متن این دیدگاه در ادامه میآید :
«مشروطه» اگرچه در لفظ فقط یك كلمه است، اما در پس و پیش خویش جریانی دارد كه یك سوی آن نقطه پایان یك قطعه طولانی مأیوسكننده و در سوی دیگر آن نقطه آغاز یك قطعه امیدواركننده است.
مشروطه با همه فراز و فرودها و همه دستاوردهای مثبت و منفی، در یك كلام پایان تصمیم سازی یك فرد در مورد سرنوشت جامعه و آغاز تصمیم گیری نمایندگان مردم در جایی به عنوان مجلس شواری ملی در مورد سرنوشت همان جامعه است.
مشروطه اگرچه در پایان خویش دیكتاتوری از نوع رضاخانی را بر مصادر امور نشاند، اما با آغاز خویش، بذر مردمسالاری را در ذهن و زبان اقشار مختلف ایران افشاند.
مشروطه اگرچه در دوره كودكی خویش شیخ فضلالله نوری را بالای دار دید، اما در طرف دیگری ستارخان و باقرخان را با شیخ محمد خیابانی و آیتالله مدرس پیوند داد، پیوندی كه ماحصل آن در سالهای بعد، درخت تناور انقلاب اسلامی را با شاخههای ملی و مذهبی در باغ تاریخ ایران كاشت تا سایه بان مردمی باشد كه در گراماگرم منافع مشترك استبداد و استعمار بی پناه شده بودند.
مشروطه اگرچه مجلس را به توپ بست، اما با تأسیس مجلس، توصیه مغفول مانده «وامرهم شورا بینهم» قرآن را پس از هزار و سیصد سال به میدان آورد.
مشروطه اگرچه در انحراف خویش سعی در جاودانگی حكومت مورثی سلطنتی حتی برای كودكی چون احمدشاه قاجار داشت، اما وقتی «مشروعه» را پسوند خویش دید، این امید را- هرچند برای مدتی كوتاه- در دل جامعه استبداد زده زنده كرد كه علمای طراز بر متمم قانون اساسی نظارت دارند و نمیگذارند قانونی برخلاف مصرحات اسلام برای اجرا در سرزمین اسلامی به تصویب برسد.
مشروطه خط سیر یك نور در دل آسمان شب زده ایران بود، اگرچه خیلی زود معلوم شد كه نورانیت آن از شهاب سنگی بود كه پس از افول، تاریكی مضاعف دارد. چرا كه كشور را در مخالفت با دخالت بیگانگان و فرمانبری شاه از دستورات دیكته شده و هرج و مرج منافع خودداری مردم، از چاله درآورد و به چاه انداخت.
مشروطه تمرین مردمسالاری در ایران از روی كتاب های غربیها بود كه چون سرمشقهایش بدون توجه به تفاوت فرهنگها بود، روحانیت دینمدار را به انزوا كشاند و هزار فامیلی و فرنگرفتگان دنیامدار را به قدرت رساند.
دستهای پیدا و پنهان استعمار، شرّ اشرار قاجار را از سر این سرزمین كند و شرور پهلوی را كه یك قزلباش بی سواد بود، بر اریكه قدرت نشاند و یك تفكر فقهی شیعی را معكوس جلوه داد كه دفع فاسد به افسد باشد!!
صدور فرمان مشروطه در 14 مرداد اگرچه پس از شكست، باعث ناامیدی مردم در حركتهای اجتماعی بود تبدیل به انقلابی شد كه در 22 بهمن 1357 رقم خورد.
اگرچه دستاورد اولیه مشروطه برای مردم ایران یوغ مشترك استبداد و استعمار بود، اما دندانههای نابه هنجار همان یوغ، سرزمین بایر اندیشههای ایران و ایرانی را به شخم واداشت تا زمینه برای كاشت نهال واقعی دمكراسی، مخصوصاً از نوع اسلامی آن، یعنی مردم سالاری دینی فراهم شود كه نمونه بارز آن را در رأی 98 درصدی مردم به جمهوری اسلامی دیدهایم.
حوادث تلخ و شیرین مشروطه آموزههای فراوانی برای احتمال تكرار دارد كه رگههای آن را امروزه در برنامه پیچیده روحانیتستیزی و كانونگریزی و مردمفریبی میبینیم. برنامهای كه حتی متصلبین اصولگرا و اصلاحطلب را به اعتراف و هشدار واداشته كه مبادا مشروطه تكرار شود.
مگر غیر از این است كه دشمنان ایران از نردبان محبوبیت روحانیت و دانشگاهیان در نزد مردم بالا رفتهاند و در مشروطه مصادر قدرت را فتح كردهاند و آنگاه پرچم حاكمیت را به دست شاگردان غربزده مكتب خویش دادهاند؟ و مگر نه این است كه امروزه نیز در انقلاب اسلامی كه با پیشتازی روحانیت و رهبری بینظیر یك مرجع عام به پیروزی رسیدهایم، بیمهابا و بدون انصاف ناكارآمدی روحانیت را فریاد میزنند؟
باید همگان هوشیار باشیم و نگذاریم خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف كسانی قدم برداریم كه اولاً مكتب اهل بیت(ع) را مانع اصلی خوی استكباری خویش میدانند و ثانیاً نمیتوانند از منابع خدادادی و موقعیت جغرافیایی ایران در جهت مطامع خویش صرفنظر كنند.
آنان كه همه توطئهها، حتی جنگ 8 ساله و اخیراً تحریك افكار عمومی جهان را علیه ایران به كار بردهاند، با سیاست مكارانه «فرّق تسد» به جنگ انقلاب آمدهاند و با فریب گروهی كه شاید در ابتدا حسننیت هم داشتهاند، تلاش میكنند مردم را از روحانیت جدا كنند و خیرخواهان و حتی در میان روحانیون نیز چنان اختلافی بیندازند كه متأسفانه این روزها شاهد آنیم.
مگر فراموش كردهایم كه برای به دست آوردن اوضاع از دست رفته در زمان ملی كردن صنعت نفت، چگونه بین آیتالله كاشانی و دكتر مصدق اختلاف انداخته بودند؟
طراحان آن نقشههای شوم كه شواهد بسیاری از خون دلخوردنهای آیتالله بهبهانی، آیتالله مدرس، آیتالله طباطبایی، شیخ محمد خیابانی و دیگر علما و روحانیون بزرگ را در تاریخ مشروطه داریم، در این سالها دست به كار شدهاند تا با سوءاستفاده از اختلافات سلیقهای داخلی و ادبیات به ظاهر ارزشی بعضیها، برنامه روحانیتستیزی خویش را كامل كنند. چرا كه آنان بهتر از همه میدانند، در طول تاریخ هر جا كه یك ظالم داخلی یا خارجی تسمه از گرده جامعه كشید، روحانیت ملجأ و مأمن مردم بوده است.
والسلام
خبرآنلاین نوشت: یک نارنجک دستی کنار یکی از خودروهای همراه رئیسجمهور در سفر امروز وی به همدان منفجر شد.
کنار یکی از خودروهای تیم همراه رئیسجمهور در سفر امروز هیات دولت به همدان یک نارنجک دستی منفجر شده است.
محمود احمدینژاد صبح امروز به همدان سفر کرده بود که در مسیر فرودگاه این شهر تا ورزشگاه قدس، این اتفاق رخ داد. این حادثه با شعار و فریاد مرگ بر منافق مردم همراه شد که به استقبال رئیسجمهور آمده بودند.
خودروی مورد حمله، مینیبوسی بوده است که خبرنگاران همراه رئیسجمهور را منتقل میکرد.
گفتنی است تا کنون از تعداد مجروحین این حادثه خبری منعکس نشده است.
احمدی نژاد دو روز پیش اعلام کرده بود که صهیونیستهای احمق قصد ترور او را داشتهاند.
فرد مهاجم به خودرو همراهان رئیسجمهور دستگیر شد.
پس از انفجار یک نارنجک در نزدیکی یکی از خودروهای همراه رئیسجمهور در سفر به همدان، اعلام شد که فرد مهاجم دستگیر شده است.
صبح امروز محمود احمدینژاد به همراه جمعی از وزرایش عازم همدان شده بود که یک نارنجک دستی در کنار خودرو خبرنگاران همراه تیم رئیسجمهور منفجر شد. این انفجار با صدا و دود بسیار همراه بود اما تا کنون از تلفات و یا مجروحین این حادثه خبری منتشر نشده است.
زهرا رهنورد، استاد دانشگاه در آستانه سالروز بزرگداشت سالروزمشروطه و روز خبرنگار از حاکمیت خواست تا به رفتارهای پلیسی خود پایان دهد و با آزادی زندانیان سیاسی ، آزادی مطبوعات و رسانه ها ، اجرای بی تنازل قانون اساسی و برگزاری انتخاباتی آزاد آرامش را به کشور بازگرداند .
به گزارش خبرنگار کلمه، وی روز گذشته (سه شنبه ) در دیدار با روزنامه نگاران ضمن تبریک روز خبرنگار گفت :«جای تاسف است که در این ایام و در حالی که به سالروز بزرگداشت مشروطه نزدیک می شویم مشروطه ای که با شعار آزادی ، عدالت و قانون ،تقسیم قوا و مطبوعات به عنوان رکن چهارم مشروطه تحقق یافت زندانها پر از روزنامه نگاران و سایر افراد نخبه این کشور است . زندانیانی که همه افرادی فرهیخته ، آزادی خواه و عدالت طلبند. »
او با اشاره به اعتصاب غذای هفده زندانی سیاسی در زندان اوین اضافه کرد :«در میان این هفده زندانی که به دلیل اهانتها و نابسامانیهای بند ۳۵۰ اعتصاب غذا کرده اند هشت خبرنگار هم هست و حاکمیت به جای دلجویی از آنها در چنین ایامی آنها را در سلول انفرادی و در اعتصاب غذا رها کرده است .»
این نویسنده همچنین با تقسیم زندانیان بر اساس تفکیک جنسیت گفت :« اکنون حداقل ۲۳ زن هم به عنوان زندانی سیاسی در زندان در شرایط بسیار سخت و غیر انسانی محبوس هستند که قطعا این رفتارها چه با این زندانیان و چه زندانیان مرد شایسته جمهوری اسلامی نیست و آزادی آنها مبین اعتماد و اعتقاد به ارزش های اخلاقی و انسانی است .»
وی همچنین زندانیان را براساس موقعیت های اجتماعی به زندانیان گمنام ، زندانیان وابسته به گروه ها و زندانیان سرشناس و … تقسیم کرد و ادامه داد :«در میان این جمع زندانیان گمنام انسانهای شریف و آزادیخواهی هستند که بدون هیچ گونه گرایش گروهی، حزبی به بهانه حضور در مراسمی یا نوشتن در وبلاگی یا فرستادن پیام کوتاهی دستگیر و به عنوان طعمه یا گروگان نگه داری و مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند . آزادی زنان و زندانیان گمنام می تواند مقدمه آزادی ها و اقدامات دیگر باشد و مطمئنا قلب خانواده های شهدا نیز تا حدودی با این اقدام ها تسکین می پذیرد .»
رهنورد با بیان اینکه در شرایط بحرانی کشور که سیاست های غلط داخلی و جنگ طلبی ها و فرصت سوزی های بخشی از حاکمیت سایه شوم تهاجم و جنگ را بر منطقه افکنده است تاکید کرد:« با چنین شرایطی و تحریم های جهانی که حکایت از آغاز دوران سختی برای توده های فقیر و ملت زجر کشیده ایران است کسب مشروعیت داخلی ، اکسیر حیات بخشی است که برخی از مشکلات را از سر راه ایران عزیزمان دور می کند. رفع محیط خفقان ، پلیسی و آزادی مطبوعات قدم مهمی در این زمینه است .»
به گفته این استاد دانشگاه در زمان مظفر الدین شاه و محمد علیشاه با وجود بگیر و ببندها و تعطیل کردن ها و بازگشایی ها در روند مشروطیت تعداد روزنامه ها از شش عدد به نزدیک صد عدد رسید و ملت حرف خود را می گفت و آنها هم آن را می شنیدند آیا حاکمیت فعلی از دولت قاجار هم کمتر و تنگ نظر تر است که این چنین به بستن دهانها ادامه می دهد؟
او با اشاره به رفتارهای عجیب حاکمیت در این روزها گفت :« گروکان گیری خانواده آقای مصطفایی وکیل شجاع که آنها نتوانسته اند در این روزها به او دسترسی پیدا کنند، یکی از روشهایی است که به هیچ وجه در یک حاکمیت عاقل و عادل مشاهده نشده است . کدام حکومتی با گروگانگیری و انتقام جویی و انداختن زندانیان در خفای سلولهای انفرادی و تهدید فرزندان ، دختران و زنانشان می تواند به خواسته اش برسد. البته می دانم که این رفتار مورد توافق همه ارکان حاکمیت فعلی نیست و انتظار می رود به میمنت این ایام مبارک حاکمیت با تغییر این روش ها به فضای تمامیت خواه خود خاتمه و به اخلاق و انسانیت نزدیک شود .»
این استاد دانشگاه بار دیگر در پایان سخنانش تاکید کرد:« مناسبتهای زیادی در پیش است و فرصتی دست داده تا حاکمیت مردم را از خود راضی کند آخرهای ماه شعبان است و ماه مبارک رمضان را نیز در پیش داریم . روز خبرنگار و سالگرد انقلاب مشروطه و روز قدس هم می تواند فرصتی باشد تا حاکمیت اصلاحات و مطالبات مردم را پاسخ گوید . هر یک از این ایام در سرنوشت تاریخی و عدالت خواهی و مذهبی کشور ما برکت خاصی داشته است. چرا آن را قدر نمی دانیم و با تکیه بر این گنجینه اسطوره ای که در قلب ملت فرهنگی و دینی ما جای دارد همه زندانیان را آزاد نمی کنیم ؟حاکمیت مطمئن باشد که با این حرکت کوچک نشده و از دید هیچ کس هم به جا زدن محکوم نخواهد شد .بلکه شجاع ، قابل انعطاف ، موقعیت شناس و مردم دوست محسوب می شود .»
داریوش محمدی :اگر چه به لحاظ نظری خشونت غیر قابل دفاع است و خشونت مطلق ، مطلقاً قابل دفاع نیست . اما در یک قضاوت اخلاقی ، خشونت اگر «ابزاری» برای تامین امنیت و آزادی جامعه باشد ، در شرایطی قابل دفاع می نماید . به عبارتی دیگر خشونت موجه است اگر ابزاری ، برای تضمین هنجارهای اجتماعی باشد و توسط مراجع ذیصلاح اعمال شود . این گونه خشونت که کارکردی ابزاری دارد و به قصد تامین حقوق انسانی و مدنی اعمال می شود لاجرم خشونتی است محدود . خشونت محدود ، محدود است به آن چه درصدد تامین آن است ، محدود است به آن که قانوناً اختیارش را دارد و البته محدود است به زمانی معین و مکانی مشخص . به عبارتی دیگر ، « خشونتِ محدود » ، اعمال خشونت برای پرهیز از خشونت بیشتر است و به نوعی دفع افسد ا ست به فاسد .
از طرفی دیگر ، درهیچ قضاوت اخلاقی ، از « خشونت به مثابه ی یک هدف » دفاع نمی شود . خشونت به مثابه ی یک هدف ، ابزاری برای تامین یک آرمان نیست ، بلکه خود همان آرمانی است که عامل خشونت ، آرزوی رسیدن به آن را دارد . واضح است که این گونه خشونت هیچ قیدی را بر نمی تابد . یعنی خشونتی است نامحدود . خشونت نامحدود ، همان «خشونت مطلق » است که به لحاظ نظری مطلقاً قابل دفاع نیست ، حتی برای کسانی که به آن روی می آورند . بی دلیل نیست که ، بانیان این گونه خشونت ، به جای دفاع ، اغلب به ستایش آن مشغول اند و در نظر آنان « خشونت نامحدود» در حقیقت « خشونتی است محمود» .
با این اوصاف و با اندکی مسامحه می توان به مجازات زندان ، بسان نوعی از اعمال خشونت نگریست .
اگرچه به لحاظ نظری ، زندان به مانند یک محرومیت و محدودیت پسندیده و قابل دفاع نیست ؛ اما در یک وضعیت واقعی ، زندان اگر وسیله ای برای تنبیه مجرمین باشد و «ابزاری» برای تضمین هنجارها شود و الگویی برای تامین امنیت عمومی گردد ، می تواند موجه ، اخلاقی و قابل دفاع باشد . همچنین ، « زندان بسان یک هدف » اگر مطلوبی برای محصور ساختن مخالفان سیاسی و انتقام از رقیبان شود ، در یک داوری اخلاقی همواره مردود است . به عبارتی دیگر ، آن گاه که زندان ، ابزاری برای مجازات مجرم است ؛ قاضی به فراخور جرم و به آئین قانون ، مجرم را به زندان می فرستد تا با استفاده از آن، زندانی را تنبیه و با سلب آزادی او ، آزادی و امنیت جامعه را تامین کند . اما وقتی زندان خود هدفی برای انتقام از زندانی شود ، آن گاه قاضی و قانون و زندانبان ، به ابزاری برای به زندان آمدن رقیب و انتقام از زندانی تبدیل می شوند . از آنجا که این انحراف در وسیله و هدف ممکن می نماید ، اغلب ساز و کار های قانونی و مدنی برای تشخیص و پرهیز از آن وجود دارند .
در شرایطی که این سازو کارها کارکرد خود را از دست می دهند و یا کارائی لازم را برای تشخیص ندارند ، می توان به نشانه های اجتماعی آنها رجوع کرد . « زندان بسان یک ابزار » ، زندانی را فردی مجرم می داند و جایگاه اجتماعی او را به تناسب جرم تنزل می دهد و بستگان او را در انزواء قرار داده و میزان همبستگی اجتماعی را با مشکلات و خواسته های آنان کم می کند . اما «زندان بسان یک هدف» ، از زندانی مظلوم و یا قهرمانی می سازد که رقیب نتوانسته است با ساز و کار سیاسی بر او غالب آید و با سوء استفاده از قانون او را محدود ساخته است . طبیعی است که در این حال بستگان زندانی نه تنها در انزواء قرار نمی گیرند که میزان همبستگی اجتماعی با مظلوم و قهرمان بیشتر می شود و البته تعمیم این قضیه عمق فاجعه را نشان می دهد . یعنی : آن گاه « زندان » یک « ارزش » است ، لاجرم «زندانی شدن» یک « فضیلت » است .
آنچه در یک سال اخیر از زندان های ایران به گوش می رسد و آن گونه که افکار عمومی با زندانیان و خانواده های آنان مواجهه می شوند ، نشانه هایی است که نشان می دهند فاجعه ای از این دست در حال وقوع است . فاجعه ای که حاکی از ناتوانی و محدودیت سازوکار های قانونی و یا وجود اراده ای غیر قانونی برای انحراف در کارکرد اجتماعی و قضایی زندانها است . نمونه ها بسیارند : ناتوانی دادستان در تاثیر بر روند ملاقات ها و برخورد با زندانیان ، ناتوانی مجلس در نظارت بر زندان ها ، صدها گزارش با نام و بی نام از سوء رفتار و شکنجه ی زندانیان ، عدم بر خورد با اوامر کهریزک ، تحقیر و تهدید و تبعید زندانیان ، توزیع و اشاعه ی مواد مخدر در زندان ها و بندهای سیاسی ، اعتصاب های مکرر زندانیان ، اعتصاب های خانواده های زندانیان ، حجم نامه های سرگشاده به روسای قوه های مقننه و قضائیه و موارد بی شمار دیگر نشانه های کافی بر ناتوانی سازوکارهای قانونی است . و در غیاب این سازوکارهای قانونی ، حمایت وسیع افکار عمومی از زندانیانی که علی القاعده باید فاقد جایگاه اجتماعی باشند و همراهی و همبستگی اجتماعی با خانواده های آنان همان نشانه هایی است که از آن ها سخن رفت .
فاجعه ای در راه است . آیا روسای قوای نظارتی کشور ، از این فاجعه و مسئولیت خود در قبال آن بی خبراند ؟ آیا مراجع عظام و روحانیت شیعه راهکاری برای گریز از این فاجعه ندارند ؟ راستی مسئولیت نا امیدی زندانیان و خانواده های آنان از سیستم قضایی با کیست ؟ آیا در نامه ها و اعتصاب های آنان هشدارهای برای این نا امیدی دیده نمی شود ؟ به راستی زندانیان باید شکایت خود را به کجا ببرند ؟
منبع: کلمه
رئیسجمهوری برزیل بار دیگر اعلام کرد که اعمال تحریم علیه برنامه هستهای ایران بینتیجه است.
به گزارش ایلنا، «لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا» با اعلام اینکه اعمال تحریم علیه ایران بهرغم اثبات حسن نیت هستهای این کشور بسیار غیرمنتظره بود، گفت که این تحریمها راه به جایی نمیبرد.
وی افزود: «سندی که ما (برزیل و ترکیه) با رئیسجمهوری ایران امضا کردیم تقریبا کلمه به کلمه همان اصولی را تکرار میکند که رئیسجمهوری آمریکا در جریان گفتوگو با من بر آنها پافشاری میکرد.»
لولا پیش از این نیز گفته بود که قدرتهای عضو شورای امنیت سازمان ملل با اعمال دور جدید تحریمها علیه ایران فرصتی تاریخی را از دست دادند.
وی افزود: «این فرصت زمانی مناسب برای مذاکره بود و کسانی که تمایلی به گفتوگو نداشتند آنهایی بودند که فکر میکنند اعمال زور همه چیز را حل خواهد کرد.»
بنا بر این گزارش، ۱۷ ماه می وزرای خارجه ایران، برزیل و ترکیه بیانیه تبادل اورانیوم کم غنای موجود در ایران با سوخت ۲۰درصد برای رآکتور تحقیقاتی تهران را امضا کردند. طبق این سند، مبادله در ترکیه انجام خواهد شد. در چارچوب این توافقنامه ایران آماده ارسال ۱,۲ تن اورانیوم کم غنا و تحویل ۱۲۰ کیلوگرم سوخت هستهای در ازای آن است.
وزیر کار در جلسه شورای اداری همدان اظهار داشته است بسیاری از مردم وزارت کار را با وزارت اشتغال اشتباه میگیرند. به عقیده وی توانمندسازی از وظایف اصلی وزارتخانه اوست که در جامعه به خوبی جا نیافتاده است.
به گزارش ایسنا، شیخ الاسلامی اصلاح و تغییر نگرش عمومی به وظایف وزارت کار را مورد توجه قرار داد و اظهار کرد: «بسیاری از مردم این وزارت خانه را با وزارت اشتغال اشتباه می گیرند.» به عقیده او بازشناسی وظایف و مسوولیت های وزارت کار و امور اجتماعی از وظایف امروز ما به شمار می آید.
البته شیخالاسلامی در ادامه تامین شغلی، کوشش حمایتی مطلوب در تنظیم روابط کارگر و کارفرما، آموزش های مهارتی و تثبیت مشاغل موجود را از جمله وظایف وزارتخانه خود برشمرد و در ادامه راجع به نحوه توسعه اشتغال راهکارهایی را ارئه کرد.
رابرت گیبس، سخنگوی کاخ سفید در واکنش به اظهارات محمود احمدینژاد درباره آمادگی برای گفتو گو با باراک اوباما، گفته است: واشینگتن همواره خواهان گفتو گو بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی بوده اما این تهران است که هیچگاه جدی عمل نکرده است.
به گزارش بی بی سی، محمود احمدینژاد، طی اظهاراتی گفته بود حاضر است بهطور رودر ور و مستقیم درباره اداره جهان با باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا گفتو گو کند.
سخنگوی کاخ سفید واشینگتن، رابرت گیبس روز سهشنبه گفت: «ما همواره گفته بودیم که خواهان گفتوگو درباره برنامه اتمی ایران هستیم، اگر ایران به شکل جدی بخواهد آن را انجام دهد.»
گیبس افزود: «تا امروز که چنین جدیتی از سوی ایران ندیدهایم.»
محمود احمدی نژاد روز دوشنبه گفت که حاضر است در جریان سفر ماه آینده خود به آمریکا برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، با باراک اوباما گفتو گو کند.
وی گفت: بوش از گفتو گو واهمه داشت، با اوباما مذاکره میکنم
وی افزود: «سال گذشته هم که میخواستیم بیاییم نیویورک، اعلام کردیم که آماده گفتو گو با آقای اوباما هستیم. ما قرار است آخر شهریور برای نشست مجمع عمومی به نیویورک بیاییم. آماده هستیم بنشینیم با آقای اوباما رودر رو و مرد و مردانه البته آزاد و در برابر رسانهها، مسائل جهان را روی میز بگذاریم و ببینیم که راه حل چه کسی بهتر است».
محمود احمدینژاد گفت که رئیسجمهور آمریکا از فرصتهای تاریخی خود «استفاده درست» نکرد و افزود: آقای اوباما در محاسبات خود بیش از اندازه به صهیونیستها بها میدهد. ایران و ایالات متحده آمریکا از ۳۰ سال پیش تا کنون روابط دیپلماتیک با یکدیگر ندارند و تنش میان این دو کشور همواره یکی از بزرگترین چالشهای جهانی بوده است.
بر خلاف آنچه گفته شده است، مردم حال کارکردن دارند ولی باید از آنها حمایت کرد.
به گزارش مهر، دکتر محمد عباسی در حاشیه بازدید از پروژه مسکن مهر استان قم در پاسخ به سئوالی در قم در خصوص اظهارات اخیر وزیر کار و امور اجتماعی در مورد کار کردن مردم، اظهار داشت: بر خلاف آنچه که گفته شده است معتقدم همه مردم حال و میل کار کردن را دارند ولی عموم افراد بیکار یا توان حرفهای و مدیریتی لازم را ندارند و یا از لحاظ مالی در تنگنا هستند که وظیفه ما است که آنها را توانمند کنیم.
وی ادامه داد: پیگیر این مسأله در شورایعالی اشتغال هستیم و تمامی افراد بیکار میتوانند مشخصات خود را وارد سایت وزارت تعاون کنند تا ما با وضعیت آنها آشنا شویم و بر این اساس آنها را به سازمان فنیو حرفهای برای مهارتآموزی یا وزارتخانههای مختلف جهت اشتغال معرفی کنیم.
عباسی در پایان افزود: از استانها نیز خواستهایم مزیتهای نسبی خود را بیان کنند تا زمینههای ایجاد اشتغال در کشور معین شود و به این ترتیب امیدواریم تا حدودی مشکلات مردم حل شود.
صحبتهای امرو وزیر تعاون در حالی است که عبدالرضا شیخالاسلامی وزیر کار و امور اجتماعی روز دهم مردادماه در مراسم تودیع و معارفه سرپرست سابق و رئیس جدید سازمان فنی و حرفه ای کشور گفته بود: در حال حاضر اغلب افراد بیکار یا حال کار کردن ندارند و یا مهارت انجام مشاغل مختلف را کسب نکردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر