فخرالسادات محتشمی پور ،فعال حوزه زنان و دببر انجمن زنان پژوهشگر تاریخ نامه ای به ژیلا بنی یعقوب و پرستو سرمدی که هر دو روزنامه نگارند و همسرانشان این روزها در زندان اوین اعتصاب غذا به سر می برند ،نوشته است.
متن این نامه ،به شرح زیر است :
ژیلا تو که می دانستی اینگونه قرار از کف داده و بی تابی چرا امروز مادر را همراه خود آوردی به جلسه قرآن؟ تو که می دانستی دل شوره هایت برای امساک بهمن از خوردن و آشامیدن به دلیل بی حرمتی های انباشته طی این مدت دیگر امانت را بریده و شاید نتوانی جلوی سرازیر شدن اشک هایت را بگیری. گیریم از مادر روی بپوشانی، لرزش صدا را چه می کنی دختر و اشک های جاری ما را که شنونده واژه واژه سرریزهای احساسات توأیم پس از ختم قرآن.
ژیلا دیگر بس است از روزهای ملاقات نگو. از بهترین روزهای یک زندانی که از صبح همه برنامه های روزانه اش را تعطیل می کند و خودش را برای آن چند دقیقه که جزء عمرش حساب نمی شود از بس شیرین است و زودگذر، آماده می کند. از روزهای ملاقات نگو که زندانی می گردد در همان محدوده کوچک زندگی ساده جمعی تا رختی نو بیابد و پوششی که با آن چشم و دل همسرش، مادرش، فرزندش را نخراشد. از روزهای ملاقات نگو که اینگونه ناجوانمردانه خط خورده از تقویم شعبانیه بهمن و هم بندی هایش که حالا باز میهمان سلول های تنگ انفرادی شده اند تا باز هم آن روزهای منحوس و هول انگیز تنهایی و بی خبری را به یادشان بیاورد.
ژیلا جان تو که خویشتن داریت شهره بود خانوم بگو چه کرده اند با دلت بانوی سبز روزگار ما؟ چه کرده اند که این گونه دل و دین از دست داده ضجه های دلت را تازه به شکل سانسور شده بیرون ریختی امروز. خدایشان نبخشاید خدایشان نبخشاید که راحت و فراغت از شما و ما گرفته اند. از شما که یار دربند دارید و ما که غصه روز و شب شما مجالمان را گرفته برای تدبیر امروز و فردایمان.
و تو پرستوجان که این گونه مغموم کز کرده ای یک گوشه و در دل ذکر حسین حسین داری برای شویت، عزیزت، مونس گرفتاربندت. کاش دیرتر آمده بودی تا وقتی مادرحسین شرح مصائب روزهای فراق را می گفت نباشی و نشنویشان. مادر حسین و مادر مجید و مادر علی و همسر عبدالله و ژیلا و تو و دیگر دل جاگذاشتگان در جنب سالن ملاقاتی که دیروز خالی بود از عطر حضور عزیزان شما و ما. و دیگرانی که دردهای بزرگتر شرمنده شان کرده از شرح دردهای خودشان.
من می دانم که با این حجب و مهربانی که ذاتی توست روی مرا زمین نمی گذاری عزیزم. بیا و بشکن این اعتصاب لعنتی را. بیا و در این خانه ای که بوی عشق و امید از در و دیوارش برخاسته افطار کن با لقمه ای شیرین به نیت شیرین شدن روزگارتان. روزگار تو و حسین و حسین ها. و تو ژیلا تو که اینقدر خیره سر نبودی دختر با این جثه کوچک و ضعیف می خواهی با خود چه کنی؟ و تو فاطمه جان و همه شما مادران و همسران و خواهران و فرزندان و ...
عادله هم از راه دور زنگ زده بود و بی تاب پدر بود. گفتمش صبور باش دخترم همه این غصه ها به آخر می رسد. می خواست همراهی کند با بقیه خانواده ها و من شرمگین از این همه ناخوشی که بر این نوعروسان سرزمینم می رود گفتم آرام باش شاید تمام شود این لحظات منحوس بی مروتی. شاید آخرین روزهای شعبان کاری کند و طلیعه رمضان. شاید...
حالا باید دست به دامان زهرای رهنورد شویم. شاید حرمت او را نگاه دارید و به احترام همه مصائبی که بر او و شویش رفته و به احترام همه همراهی هایش با خانواده های زندانیان سیاسی بشکنید این اعتصاب لعنتی را و عزیزانتان را نیز دعوت به جایگزینی روزه کنید برای رساندن اعتراضشان به گوش آنان که می خواهند بشنوند و برای بازگشتشان به بند عمومی تا اجرای عدالت تا حاکمیت عدل تا خروجشان از آن چاردیواری نکبتی که قرار بود گناه کاران را متنبه کند و حالا شده قرارگاه دل های بی قراری که وقتی در اتصال با معبود بال و پر می گشایند، زندانبانان از شدت شرم و حیا صحنه را ترک می کنند و گاهی یواشکی التماس دعا می گویند طفلکی هایی که از سر اضطرار این شغل را پیشه کرده اند.
حالا ما همه همزبان شده ایم تا به شما بگوییم: « عزیزان برای ادامه این راه که کوتاه نمی نماید، نیاز به صحت و سلامت دارید. شما را به خدا باز هم صبوری کنید و با توکل به خدا و با ذکر نامش که موجب آرامش دل هاست، عزیزانتان را نیز به او بسپارید. بیایید دست از اعتصاب غذا بکشید تا با تنی سالم پیگیر رهایی عزیزانتان که عزیزان مایند باشید. بیایید باز هم به خدا پناه ببریم و به آنان که با تفقه در کتاب خدا یاوری ما می کنند. بیایید باز هم راه هایی را با کمک یکدیگر جستجو کنیم که کمترین هزینه را داشته باشد و بیشترین بهره را.
می دانستم. می دانستم که اگر روی مرا هم زمین بگذارید، حرمت مادر سبزها، مادر خودتان، مادر همه جوانان سبز سروقامت زهرا رهنورد را زمین نخواهید گذاشت. سپاس سپاس
وضعیت جسمانی سه زندانی اعتصاب کننده زندان اوین که در اعتصاب خشک به سر می برند وخیم گزارش می شود .
طبق تازه ترین اخبار رسیده از زندان اوین به کلمه ،بهمن احمدی امویی ، کیوان صمیمی روزنامه نگاران دربند و مجید توکلی ، فعال دانشجویی سه زندانی هستند که از آغاز اعتصاب غذا ی خود در اعتصاب غذای خشک به سر برده اند و سایر زندانیان اعتصاب غذای تر کرده اند .
در اعتصاب غذای خشک اعتصاب کننده حتی از نوشیدن آب هم خودداری می کند در حالیکه در اعتصاب غذای تر زندانی آب و چای می نوشد .همچنین سایر اخبار رسیده حکایت دارد که از بین این سه زندانی بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی تاکنون یک بار به بهداری زندان هم منتقل شده اند.خانواده زندانیان اعتصاب کننده نسبت به شرایط این زندانیان به ویژه زندانیانی که اعتصاب غذای خشک کرده اند اظهار نگرانی شدید می کنند .
هفده زندانی سیاسی دربند از ده روز قبل اعتصاب غذای خود را آغاز کرده اند .آنها به خاطر اعتراض به شرایط نامناسب بند ۳۵۰ و رفتارهای ماموران زندان به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذا زده اند .
تاکنون خانواده این زندانیان به همه مراجع قانونی مراجعه کرده اما پاسخ مشخصی دریافت نکرده اند .آنها از دادستان تهران درخواست می کنند که هر چه زودتر به خواسته این زندانیان توجه کنند و با انتقال آنان به بندعمومی به اعتصاب غذای شان نیز پایان دهند .
پنج خواسته زندانیان رعایت کامل حقوق زندانیان در آیین نامه سازمان زندانها،برخورد با زندان بانان قانون شکن ، آزادی سریع و بدون قید شرط بابک بردبار،عکاس خبری، افزایش فضای سرانه ،زمان تلفن ، امکانات بهداشتی و درمانی برای هر زندانی و اجرای فوری و کامل قوانین و موارد مصوب مرتبط با زندانیان عنوان شده است
علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، ، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار، مجید دری فعال دانشجویی، غلامحسین عرشی و محمد حسین سهرابی رادو پیمان کریمی آزاد از دیگر زندانیان منتقل شده به سلول انفرادی هستند که ازده روز گذشته در اعتصاب غذا به سر می برند.
منبع: کلمه
امروز: با گذشت دو روز بعد از اینکه محمود احمدی نژاد ادعا کرد "صهیونیستهای احمق قصد ترور" وی را داشته اند، امروز چهارشنبه ١٣ امرداد ماه، یک نارنجک دستی کنار یکی از خودروهای همراه وی در سفر به همدان منفجر شد.
به گزارش خبرآنلاین، این نارنجک کنار یکی از خودروهای تیم همراه محمود احمدی نژاد در سفر هیات دولت منفجر شده، و آسیبی به وی وارد نیامده است.
احمدینژاد صبح امروز به همدان سفر کرده بود که در مسیر فرودگاه این شهر تا ورزشگاه قدس، این اتفاق رخ داد.
این گزارش می افزاید "حادثه مذکور با شعار و فریاد مرگ بر منافق کسانی همراه شد که به استقبال رئیس رئیس دولت آمده بودند."
خودروی مورد حمله، مینیبوسی بوده است که خبرنگاران همراه رئیس دولت را منتقل میکرد و تا کنون از تعداد مجروحین این حادثه خبری منعکس نشده است.
احمدی نژاد دو روز پیش در جریان برگزاری همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور که در تهران برگزار می شد، اعلام کرده بود که "صهیونیستهای احمق قصد ترور او را داشتهاند."
بنا بر آخرین گزارش، فرد مهاجم و نارنجک انداز دستگیر شده است، اما از هویت و نیت وی خبری منتشر نشده است.
امروز: هاشمی رفسنجانی در آستانه فرا رسیدن سالروز انقلاب مشروطه، خاطرنشان کرد "حوادث تلخ و شیرین مشروطه آموزههای فراوانی برای احتمال تكرار دارد كه رگههای آن را امروزه در برنامه پیچیده روحانیتستیزی و كانونگریزی و مردمفریبی میبینیم. برنامهای كه حتی متصلبین اصولگرا و اصلاحطلب را به اعتراف و هشدار واداشته كه مبادا مشروطه تكرار شود."
به گزارش ایلنا، رئیسمجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن هشدار نسبت به تلاش عدهای برای جداكردن مردم از روحانیت و اختلاف بین روحانیون تاكید كرد : در این سالها عدهای دست به كار شدهاند تا با سوءاستفاده از اختلافات سلیقهای داخلی و ادبیات به ظاهر ارزشی برنامه روحانیتستیزی خویش را كامل كنند.
هاشمی رفسنجانی به مناسبت ١۴ امرداد و سالروز صدور فرمان مشروطیت، در نوشتاری به بیان دیدگاه خود پرداخته و خاطرنشان نمود: "مشروطه اگرچه در لفظ فقط یك كلمه است، اما در پس و پیش خویش جریانی دارد كه یك سوی آن نقطه پایان یك قطعه طولانی مأیوسكننده و در سوی دیگر آن نقطه آغاز یك قطعه امیدواركننده است.
مشروطه با همه فراز و فرودها و همه دستاوردهای مثبت و منفی، در یك كلام پایان تصمیم سازی یك فرد در مورد سرنوشت جامعه و آغاز تصمیم گیری نمایندگان مردم در جایی به عنوان مجلس شواری ملی در مورد سرنوشت همان جامعه است.
مشروطه اگرچه در پایان خویش دیكتاتوری از نوع رضاخانی را بر مصادر امور نشاند، اما با آغاز خویش، بذر مردمسالاری را در ذهن و زبان اقشار مختلف ایران افشاند.
مشروطه اگرچه در دوره كودكی خویش شیخ فضلالله نوری را بالای دار دید، اما در طرف دیگری ستارخان و باقرخان را با شیخ محمد خیابانی و آیتالله مدرس پیوند داد، پیوندی كه ماحصل آن در سالهای بعد، درخت تناور انقلاب اسلامی را با شاخههای ملی و مذهبی در باغ تاریخ ایران كاشت تا سایه بان مردمی باشد كه در گراماگرم منافع مشترك استبداد و استعمار بی پناه شده بودند.
مشروطه اگرچه مجلس را به توپ بست، اما با تأسیس مجلس، توصیه مغفول مانده «وامرهم شورا بینهم» قرآن را پس از هزار و سیصد سال به میدان آورد.
مشروطه اگرچه در انحراف خویش سعی در جاودانگی حكومت مورثی سلطنتی حتی برای كودكی چون احمدشاه قاجار داشت، اما وقتی «مشروعه» را پسوند خویش دید، این امید را- هرچند برای مدتی كوتاه- در دل جامعه استبداد زده زنده كرد كه علمای طراز بر متمم قانون اساسی نظارت دارند و نمیگذارند قانونی برخلاف مصرحات اسلام برای اجرا در سرزمین اسلامی به تصویب برسد.
مشروطه خط سیر یك نور در دل آسمان شب زده ایران بود، اگرچه خیلی زود معلوم شد كه نورانیت آن از شهاب سنگی بود كه پس از افول، تاریكی مضاعف دارد. چرا كه كشور را در مخالفت با دخالت بیگانگان و فرمانبری شاه از دستورات دیكته شده و هرج و مرج منافع خودداری مردم، از چاله درآورد و به چاه انداخت.
مشروطه تمرین مردمسالاری در ایران از روی كتاب های غربیها بود كه چون سرمشقهایش بدون توجه به تفاوت فرهنگها بود، روحانیت دینمدار را به انزوا كشاند و هزار فامیلی و فرنگرفتگان دنیامدار را به قدرت رساند.
دستهای پیدا و پنهان استعمار، شرّ اشرار قاجار را از سر این سرزمین كند و شرور پهلوی را كه یك قزلباش بی سواد بود، بر اریكه قدرت نشاند و یك تفكر فقهی شیعی را معكوس جلوه داد كه دفع فاسد به افسد باشد!!
صدور فرمان مشروطه در 14 مرداد اگرچه پس از شكست، باعث ناامیدی مردم در حركتهای اجتماعی بود تبدیل به انقلابی شد كه در 22 بهمن 1357 رقم خورد.
اگرچه دستاورد اولیه مشروطه برای مردم ایران یوغ مشترك استبداد و استعمار بود، اما دندانههای نابه هنجار همان یوغ، سرزمین بایر اندیشههای ایران و ایرانی را به شخم واداشت تا زمینه برای كاشت نهال واقعی دمكراسی، مخصوصاً از نوع اسلامی آن، یعنی مردم سالاری دینی فراهم شود كه نمونه بارز آن را در رأی 98 درصدی مردم به جمهوری اسلامی دیدهایم.
حوادث تلخ و شیرین مشروطه آموزههای فراوانی برای احتمال تكرار دارد كه رگههای آن را امروزه در برنامه پیچیده روحانیتستیزی و كانونگریزی و مردمفریبی میبینیم. برنامهای كه حتی متصلبین اصولگرا و اصلاحطلب را به اعتراف و هشدار واداشته كه مبادا مشروطه تكرار شود.
مگر غیر از این است كه دشمنان ایران از نردبان محبوبیت روحانیت و دانشگاهیان در نزد مردم بالا رفتهاند و در مشروطه مصادر قدرت را فتح كردهاند و آنگاه پرچم حاكمیت را به دست شاگردان غربزده مكتب خویش دادهاند؟ و مگر نه این است كه امروزه نیز در انقلاب اسلامی كه با پیشتازی روحانیت و رهبری بینظیر یك مرجع عام به پیروزی رسیدهایم، بیمهابا و بدون انصاف ناكارآمدی روحانیت را فریاد میزنند؟
باید همگان هوشیار باشیم و نگذاریم خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف كسانی قدم برداریم كه اولاً مكتب اهل بیت را مانع اصلی خوی استكباری خویش میدانند و ثانیاً نمیتوانند از منابع خدادادی و موقعیت جغرافیایی ایران در جهت مطامع خویش صرفنظر كنند.
آنان كه همه توطئهها، حتی جنگ 8 ساله و اخیراً تحریك افكار عمومی جهان را علیه ایران به كار بردهاند، با سیاست مكارانه «فرّق تسد» به جنگ انقلاب آمدهاند و با فریب گروهی كه شاید در ابتدا حسننیت هم داشتهاند، تلاش میكنند مردم را از روحانیت جدا كنند و خیرخواهان و حتی در میان روحانیون نیز چنان اختلافی بیندازند كه متأسفانه این روزها شاهد آنیم.
مگر فراموش كردهایم كه برای به دست آوردن اوضاع از دست رفته در زمان ملی كردن صنعت نفت، چگونه بین آیتالله كاشانی و دكتر مصدق اختلاف انداخته بودند؟
طراحان آن نقشههای شوم كه شواهد بسیاری از خون دلخوردنهای آیتالله بهبهانی، آیتالله مدرس، آیتالله طباطبایی، شیخ محمد خیابانی و دیگر علما و روحانیون بزرگ را در تاریخ مشروطه داریم، در این سالها دست به كار شدهاند تا با سوءاستفاده از اختلافات سلیقهای داخلی و ادبیات به ظاهر ارزشی بعضیها، برنامه روحانیتستیزی خویش را كامل كنند. چرا كه آنان بهتر از همه میدانند، در طول تاریخ هر جا كه یك ظالم داخلی یا خارجی تسمه از گرده جامعه كشید، روحانیت ملجأ و مأمن مردم بوده است."
عبدالرضا شیخالاسلامى، وزیر کار و امور اجتماعی، چند روز پیش با تکلیفی خواندن تسهیلات ۱۱ هزار میلیارد تومانی مصوب شورایعالی اشتغال در مورد طرح بنگاه های زودبازده براى بانکها گفت: ۱۳ هزار میلیارد تومان نیز برای طرح های جدید پیش بینی شده است.
بنگاههای زودبازده به موسساتی اطلاق میشوند که موسسان آن با دریافت وام دولتی باید یک واحد تولیدی یا خدماتی را برای ایجاد اشتغال تاسیس کنند.
طرح بنگاه های زودبازده از زمان آغاز به کار دولت محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴، با پیش بینی ایجاد اشتغال برای ۶۰۰ هزار نفر در هر سال به اجرا در آمد.
در این راستا، شیخ الاسلامی در اسفند سال گذشته گفت که به طور تقریبی، قریب به ۱۵ هزار میلیارد تومان تاکنون صرف ایجاد بنگاههای زودبازده و کارآفرین شده است، ولی خبرگزاری مهر در گزارشی نوشت که تاکنون بیش از ۲۲۱ هزار میلیارد ریال تسهیلات توسط سیستم بانکی به بنگاههای زودبازده اقتصادی پرداخت شده است.
همچنین روزنامه جهان صنعت روز ۱۲ مرداد در گزارشی در خصوص طرح بنگاه های زود بازده نوشت که این طرح از سال ۱۳۸۴ تاکنون حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان هزینه براى اقتصاد ایران در برداشته است.
این روزنامه نوشت که این رقم با توجه به اعلام این موضوع که اعلام شده بود براى ایجاد هر شغل بین یک تا دو میلیون تومان نیاز است، به این معناست که امروز نباید هیچ بیکارى در کشور داشته باشیم و این درحالى است که به گزارش خبرگزاری مهر، ۲۱ استان در ایران نرخ بیکارى دو رقمى دارند و نرخ بیکارى نیز هر ماه در حال افزایش است.
بر اساس طرح مذکور که در دوره محمد جهرمی، نخستین وزیر کار و امور اجتماعی احمدی نژاد، به اجرا در آمد، پیش بینی شده بود که بنگاههای زود بازده سالانه ۶۰۰ هزار فرصت شغلی ایجاد کنند.
اما به اعتراف عبدالرضا شیخ الاسلامی، وزیر کار و امور اجتماعی کنونی احمدی نژاد با صرف ۱۵ هزار میلیارد تومان، حدود ۵۴۵ هزار شغل ایجاد شده است.
محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد، نیز در همان زمان گفت: بنگاه های زودبازده، نیم میلیون شغل در کشور ایجاد کرده اند.
به این ترتیب، در مدت بیش از پنج سالی که از ریاست جمهوری احمدی نژاد می گذرد، سه میلیون شغل پیش بینی شده جای خود را به بیش از نیم میلیون شغل ایجاد شده، داده است. این بدان معناست که دولت احمدی نژاد حدود دو و نیم میلیون شغل از برنامه خود هم عقب تر است.
اما برخلاف این آمار روشن، او و وزیر کار و امور اجتماعی اش بارها بر موفق بودن طرح بنگاه های زودبازده در کاهش نرخ بیکاری تاکید کرده واز آن دفاع کرده اند.
شیخ الاسلامی در اسفند سال گذشته با موفق ارزیابی کردن آن گفت که در این طرح، «به جهت تعداد، کمتر از دو درصد و در خصوص تعداد اشتغال ایجاد شده، کمتر از چهار درصد انحراف داشته است.»
موفق ارزیابی کردن طرح بنگاههای زودبازده در شرایطی است که گزارشهای تحقیقی از جمله گزارش بانک مرکزی تصریح کرده اند که این طرح در ایجاد اشتغال ناموفق بوده است.
در این مورد می توان به چالش میان طهماسب مظاهری رئیس کل وقت بانک مرکزی و محمد جهرمی وزیر وقت کار و امور اجتماعی در اواسط سال ۱۳۸۷ اشاره کرد که در نهایت به برکناری مظاهری توسط احمدی نژاد منجر شد.
در آن هنگام، بانک مرکزی از انحراف حدود ۴۰ درصدی بنگاههای زودبازده سخن می گفت، اما وزارت کار و امور اجتماعی بر انحراف به میزان حدود ۴ درصد تاکید داشت.
با این وجود، طرح مذکور تا آن حد ناموفق بوده است که معاون مبارزه با جرائم اقتصادی نیروی انتظامی به نقل از یک گزارش سازمان بازرسی کل کشور گفت که ۵۰ درصد بنگاههای زودبازده اقتصادی به انحراف رفتهاند.
البته خبرگزاری مهر در گزارشی به نقل از مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، از انحراف حدود ۳۰ درصدی بنگاههای زودبازده براساس بررسی های این سازمان خبر داد و معلوم نیست که کدام گزارش این سازمان مورد استناد معاون مبارزه با جرائم اقتصادی نیروی انتظامی قرار گرفته است.
در کنار این آمار و نقل قول ها، می توان سخنان علی اکبر ناطق نوری، رئیس دفتر بازرسی رهبری، در شهریور ۱۳۸۷ را مورد نظر قرار داد که با انتقاد از بنگاه های اقتصادی زودبازده به خبرگزاری ایلنا گفت :اشتغال با پول دادن به مردم ایجاد نمی شود.
وی با بیان اینکه بنگاه های زودبازده حتی اگر انحراف هم نداشته باشند، برای اقتصاد ایران جواب نمی دهند، افزود: «کارآمدترین بنگاه ها لزوماً زودبازده ترین و کوچک ترین آنها نیست. اصل قضیه این است که این طرح خیلی جواب نمی دهد. اساساً حتی اگر انحراف هم نداشته باشد، این نوع تسهیلات پاسخ نمی دهد و ایجاد اشتغال نمی کند.»
اما آیا این وضعیت و شکست دولت احمدی نژاد در بزرگترین طرح تاریخ ایران برای ایجاد اشتغال در کشور، باعث شده است که دستوری از بالا برای بررسی این موضوع صادر شود؟
در کنار عدم اقدام از سوی مجلس در این مورد، پاسخ علی اکبر ناطق نوری به پرسش ایلنا در این زمینه که آیا تاکنون درخصوص بنگاه های زودبازده تحقیق و تفحصی از سوی نهاد بازرسی رهبری صورت گرفته است یا خیر، به اندازه کافی گویاست.
او گفت که «ایشان به ما دستوری نداده اند اما در هر حال ما بازرس کل کشور نیستیم. ایشان باید به ما دستور بدهند که البته این موضوع نیز قانون خودش را دارد.»
به طور کلی، ایجاد بنگاههای زودبازده، یکی از سیاستهای توسعه است که در کشورهای مختلف برای ترغیب شهروندان به کار گرفته میشود. با این همه، زمانی چنین طرح هایی مثمر ثمر واقع خواهند شد که شرایط اقتصادی کشور و سیاست های اعمال شده از سوی دولت به ایجاد اشتغال کمک رسانند.
اما هنگامی که سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد، مانند واردات ۱۷ میلیارد دلاری در سال، به ورشکستگی کارخانه ها و بیکاری روزافزون منجر شده است، اکثر این بنگاه ها که موسساتی کوچک به حساب می آیند، نه تنها قادر به ایجاد شغل نخواهند بود، بلکه مانند کارخانه های بزرگ کشور، به سمت رکود و تعطیلی پیش می روند.
از طرف دیگر، ساختار وام دهی و وام گرفتن در ایران به شکلی است که وامگیرندگان باید تضمین کافی را به بانک برای باز پرداخت بدهند، اما چون قادر به این کار نیستند، این وامها عملا به دست گروه مورد نظر نمیرسد و در عوض به کسانی داده می شود که به قول معاون مبارزه با جرائم اقتصادی نیروی انتظامی، با گرفتن تسهیلات بنگاههای زودبازده اقتصادی به میزان ۶۷ میلیارد تومان، به رغم تعهد ایجاد شغل برای ۲۰ هزار نفر، تنها ۳۰ کارگر روزمزد را بدون بیمه به کار گرفت.
منبع: کلمه
مهندس میرحسین موسوی در آستانه روز خبرنگار، با جمعی از مدیران مسئول، خبرنگاران و خانواده های روزنامه نگاران دربند، دیدار و گفت و گو کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، میر حسین موسوی در ابتدا با اشاره به اهمیت فعالیت های خبرنگاران در آگاه سازی جامعه گفت: مساله اطلاع رسانی و مطبوعات آزاد از مهمترین مسائل ما در صدسال اخیر بوده است و این خواسته در انقلاب اسلامی هم به جد دنبال شد. از این جهت چنین جلسه ای و حضور در جمع کسانی که اقدام به روشنگری می کنند، برای من بسیار مغتنم است.
مهندس موسوی ادامه داد: باید صدای ما به دوستان دربندی که برای رسیدن به حقوق ابتدایی خود اعتصاب غذا کرده اند، برسد و آنان بدانند که جنبش سبز، آزادی خواهان و کل آحاد ملت ما پشتیبان آنان برای رسیدن به خواسته های به حق شان است.
وی گفت: وجود این تعداد زیاد روزنامه نگار در زندان هم تاسف انگیز است، هم خیلی با معناست ونشان می دهد گسترش آگاهی به ضرر عده خاصی است. تعدد روزنامه نگاران دربند، حقانیت راهی که جنبش سبز برگزیده است را نشان می دهد چرا که بخشی از قشر آگاه، روشن و حق طلب جامعه به دلیل مخالفت با رویش مجدد استبداد در زندان به سر می برند.
اطلاع رسانی؛ مهمترین ابزار مشروط کردن قدرت
سردبیر اسبق روزنامه جمهوری اسلامی ادامه داد: کلیدواژه هایی از انقلاب مشروطه در ادبیات ملت ایران وجود دارد و دائم به آن رجوع کردیم که مهمترین آن عدالت طلبی و آزادی خواهی و حکومت قانون است. در میان این کلیدواژه ها، ظاهرا کمترین توجه را به خود واژه مشروطیت داشته ایم. تجربیات یک سال گذشته نشان داد که مهمترین خواسته های فعلی ما، مشروط کردن قدرت است و اگر موفق شویم که قدرت را مشروط کنیم، بسیاری از مشکلات بنیادین کشور حل می شود. به نظر من مقاومتی که امروز در برابر پیشرفت کشور وجود دارد از همین ناحیه است و بهایی که امروز خبرنگاران می پردازند به این دلیل است که رکن اطلاع رسانی و گسترش آگاهی، مهمترین ابزار مشروط کردن قدرت است.
وی گفت: حساسیت بسیاری که به کار خبرنگاران و فعالیت رسانه ها وجود دارد و دلیل اصلی حمله به روزنامه ها و روزنامه نگاران همین است که مهمترین مسئله کشور را هدف گرفته اند.
مهندس موسوی با اشاره به وجود بیشترین تعداد روزنامه نگاران زندانی در ایران، گفت: به نظر می رسد همان طور که جنبش سبز کم کم بر مسائل اساسی تمرکز پیدا می کند، بیش از همیشه برمسئله آزادی بیان تاکید کند. وقتی بحث انتخابات آزاد یا اجرای بدون تنازل قانون اساسی هم مطرح می شود، ناظر به مشروط کردن قدرت است و به همین دلیل مورد پذیرش قرار نمی گیرد.
میرحسین موسوی ادامه داد: به نظر می رسد برای بعضی از دست اندرکاران فعلی امور، صحبت کردن با خارجی ها و کوتاه آمدن و کمی پیشرفتن و عقب نشستن، از براورده کردن حقوق ملت، برگشتن به قانون و بازکردن راه ساده تر باشد. در حالی که این روش می تواند بسیاری از مشکلات ملی ما را حل و ریشه های بحران را به تدریج خشک کند و ما را به وضعیت عادی برگرداند.
مهندس موسوی گفت: قدرت همیشه میل به اطلاق دارد و کشورهایی موفق بوده اند که توانسته اند قدرت یا به قول هابز، لویاتان را در چارچوبی قرار دهند و آن را مهار کنند اما ما نتوانسته ایم قدرت را محدود و مهار کنیم. دائم از ما خواسته می شود که به طور کامل از کسی یا حرفی تبعیت کنیم در حالی که در اسلام هم چنین چیزی نداریم و انقلاب اسلامی هم این هدف را دنبال نمی کرد. خود امام بارها گفتند که حکومت فرد نداریم، حکومت فقیه نداریم، حکومت رییس جمهور نداریم و فقط حکومت قانون داریم. قانون را هم در مفهوم محدود و مشروط کننده قدرت به کار می برد.
راه جنبش سبز مسالمت آمیز است
میرحسین موسوی در بخش دیگری از سخنانش به ظهور و سقوط تمدن ها اشاره کرد و گفت: جنبش سبز باید بتواند زندگی کند تا بتواند پیروز شود، یعنی هر نوع اقدامی که تمام نیروهای نظامی و امنیتی را یکپارچه در مقابل مردم قرار دهد و فشارها را افزایش دهد، به ضرر جنبش سبز است و باید از آن پرهیز کنیم.
وی به وضعیت تایلند اشاره کرد و گفت: یک سرکوب گسترده، وسیع و همهجانبه میتواند مدتهای مدید پیروزی این حرکت حقطلبانه مردم را به عقب براند. برای همین ایستادگی روی جنبه های مسالمتآمیز به نظر من حیاتی بوده و بهترین راه برای رسیدن به مطالبات به حق مردم است.
وی افزود: هدف اصلی ما مشروط کردن قدرت، رسیدن به عدالت و آزادی، زنده شدن ارزشهای بنیادین و رفتن به سمت جامعهایست که در آن فشار و تهدید نباشد. این احتیاج به زمان دارد و یک سال مدت زیادی برای رسیدن به این اهداف نیست. گرچه در این یک سال آگاهیهای جامعه ما بسیار گستردهتر شده است. به نظرم ایدهای اگر خوب متولد شود، پیروزی آن قطعی است و من بر این باورم که ایده تغییر در کشور متولد شده است.
موسوی اظهار داشت: در دانشگاه تهران جشن بزرگ ولایت برگزار شد که یک روحانی در آن سخنرانی می کرد و می گفت: اگر در جامعه ای دو دستگی به وجود بیاید و یک گروه بر گروه دیگر حاکم شد، می تواند همه آن دیگران را اعدام کند. سوال اینجاست که چرا این تفکر در یک جشن که برای شادی و سرور و وحدت باید برگزار شود، مطرح می شود. دلیل آن ترس از ریزش نیروها و تولد ایده ایست که به آن اشاره کردم.
از فشار بر کشور خشنود نیستیم
مهندس موسوی در بخش دیگری از سخنانش گفت: مسئله کشور ما تنها پیروزی جنبش سبز و اهداف آن نیست. حفظ وحدت ملی، منافع بلندمدت، یکپارچگی و وحدت ملت از مسایل اساسی کشور است که هم جنبش را متعهد می کند و هم همه کسانی را که در این عرصه فعالیت دارند تا دست به اقدامات بی مهابا نزنند. وی افزود: ما بر پیروزی جنبش سبزبه هر قیمتی باور نداریم و می خواهیم کشور و منافع ملی حفظ شود. ما به هیچ وجه از این تحریم ها و فشارهای بین المللی خشنود و راضی نیستیم.
نخست وزیر دوران دفاع مقدس با اشاره به متن استعفای منتصب به خود در سال ۶۸، اظهار داشت: من در همان زمان نسبت به ضایعاتی که در اثر افراط و ماجراجویی در عرصه بین الملل دچار آن می شدیم هشدار داده بودم و اعتقاد دارم ما از رجوع به اصول و پایبندی به ارزش های بنیادین در سیاست داخلی و خارجی ضرری نکرده ایم و لطماتی که خوردیم، اغلب از نادانی و ماجراجویی بوده است.
نخست وزیر امام خاطره ای از دوران جنگ بیان کرد: روز بعد از حمله صدام به حلبچه، به آنجا رفتیم و آن صحنه های فجیع را از نزدیک دیدیم. با دعوت از خبرنگاران و انتشار فیلم ها و عکس ها، جو جهانی از نظر تبلیغات کمی به نفع ما تغییر کرد. درست در همان زمان - حالا نمی گویم توسط که و چگونه- هواپیمایی ربوده شد و می خواست در مهرآباد فرود بیاید. ما به دوستان گفتیم فرودگاه را ببندند و این هواپیما به مشهد رفت. این وضعیت برای ما قابل دفاع نبود و ضرباتی را بر ما تحمیل کرد.
موسوی ادامه داد: اما گفتن این مسایل با جزئیات به نظر من جز در مواقعی که ضرورتی وجود دارد، به نفع جنش سبز نیست. ما باید نیرو جذب کنیم و همه نیروهای دلسوز انقلاب را با هر اختلاف سلیقه و دیدگاهی کنار هم جمع کنیم. برای ما مهم است که اصول گرایان منصف و علاقمند به حرکت کشور در مسیر درست را در کنار خود داشته باشیم و به آنها بگوییم ما هدف و حرف مشترکی داریم و آن اصلاح امور است.
ناگفته های زیادی از دوران دفاع مقدس وجود دارد
نخست وزیر دوران دفاع مقدس در ادامه به مباحث جدیدی که درباره ادامه جنگ مطرح شده اشاره کرد و گفت: من احساس کردم که این حرف ها در چارچوب یک پروژه است. در سالگرد انتخابات چند مجموعه مطبوعاتی اقدام به چاپ مطالب و ویژه نامه هایی کردند که درجهت قلب تاریخ بود. در سالگرد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هم همان مجموعه ها، شروع به درج مطلب درباره دفاع مقدس کردند. حتی شنیدم که کسی گفته اگر دولت در آن زمان امکانات خود را در اختیار ما می گذاشت، در سال پنجم جنگ بغداد را فتح می کردیم که به هیچ وجه چنین نبود. من اشاراتی داشتم که این مباحث کنترل شود و البته اگر ادامه پیدا کند، ما حرف های زیادی از آن دوران داریم.
موسوی افزود: غیر از مسئله جنگ، احساس من این است که همه ارزش های آن دوره مورد هجمه قرار گرفته است و در این خلال هم تلاش می شود اختلافی بین ما و دوستان ایجاد شود. ما باید متوجه این برنامه ها باشیم و اسیر جوی که طرف مقابل ایجاد می کند، نشویم.
دهه اول انقلاب را نمی توان یکپارچه نقد کرد
مهندس موسوی درباره ابهامات موجود درباره دهه اول انقلاب نیز گفت: من بارها گفته ام که آن دوره بی عیب و نقص نیست. اما در فضایی که امروز ایجاد کرده اند، همه ارزش های سی سال انقلاب مدفون می شود و این بسیار خطرناک است.
وی ادامه داد: در مورد همه موارد مبهم می توان بحث و گفت و گو کرد، حتی درباره تصفیه های اوایل انقلاب. بنده شاهد بودم که دولت جناب آقای بازرگان، به دست خود ش، خودش را از جریان مدیریت منفک کرد. من در شورای انقلاب از نزدیک شاهد حوادث بودم. با ایشان و اعضای نهضت هم دوست بودم و رفاقت داشتم. بسیاری از کسانی که دولت موقت دشمن خود می پنداشت، سعی کردند که مانع سقوط دولت موقت شوند.
وی در ادامه گفت: بعد از استعفای مهندس بازرگان، آقای بهشتی عنوان کردند که اعضای جدید شورای انقلاب به زودی معرفی می شوند و من می خواهم به امام اصرار کنم که اسم ایشان باقی بماند. این در حالی بود که در روزنامه های این دوستان به ایشان، بهشتی جهنمی می گفتند و من هنوز آن تیترها را به یاد دارم. ایشان فردی بود که رفت و با اصرار، امام را راضی کرد که به مهندس بازرگان حکم دهد.
موسوی اظهار داشت: بنابراین سخن گفتن درباره دهه اول انقلاب، ممکن است و حتما نقدهایی هم وجود دارد اما آن را نباید یکپارچه دید و باید هر حادثه ای را تحلیل کرد. انقلاب در وضعیتی بود که از روز دوم استقرار، بندر لنگه شلوغ شد. چند روز بعد بندر ترکمن مشکل پیدا کرد. بلوچستان شلوغ شد. خوزستان و کردستان مسئله پیدا کرد. این فضاها را باید دید و درک کرد و نقد کرد. من از مجموعه اصول و ارزش هایی که در ابتدای انقلاب مطرح شد و کلیت حرکت مردم دفاع می کنم.
قدرت جنبش سبز در اخلاقی بودن آن است
میرحسین موسوی به سئوالات بسیاری که درباره سال ۶۷ وجود دارد اشاره کرد و گفت: مسئله سال ۶۷ را باید در منظر تاریخی خود باید بررسی کرد و بعد هم دید آیا دولت در این زمینه اطلاعی داشته است؟ نقشی داشته است؟ آیا اصلا امکانی برای دخالت داشته است؟ آیا در احکام و اسناد، نامی از دولت وجود داشته است؟ دولت که نقشی در این مسئله نداشته است. خیلی از کسان دیگر هم اطلاع نداشته اند. اما برای مطرح کردن این مسائل با ذکر جزئیات، من هم محذوراتی دارم.
مهندس موسوی اظهار داشت: قدرت جنبش سبز در اخلاقی بودن آن است؛ در این که سفید را سفید گفته و سیاه را سیاه گفته است. ما چیزی که بد بوده را قبول نمی کنیم اما اگر کسی در جایی سکوت می کند، معنای آن موافقت و همراهی با آن نیست و باید این حق را برای افراد قائل باشیم.
نخست وزیر دوران دفاع مقدس، به نحوه انتشار گفتمان ها در جامعه اشاره کرد و گفت: در همان روزهایی که من استعفا دادم، متن آن منتشر شد اما جامعه نسبت به هواپیماربایی واکنشی نشان نداد. این شاید برای این باشد که آن زمان، چنین کاری یک مطلوب اجتماعی محسوب می شده است. این به این معناست که ما باید به تاریخ انقلاب اسلامی خودمان دقت بیشتری داشته باشیم. برخی از ایستادگی ها و خون دل خوردن ها، در چارچوب یک تحلیل درست از موقعیت کشور معنا پیدا می کند.
قائم مقام شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی به سیره شهید بهشتی اشاره کرد و گفت: ایشان انسان بسیار با اخلاق و آزادی خواهی بود و یکی از دلایل عظمت شخصیت ایشان، این است که بسیاری از ارزش هایی که ما امروز به دنبال آن هستیم، در آن زمان هم در زندگی شخصی و هم در کار، بر آن استوار بود. اعتقاد بر آزادی طرح افکار بود که باعث شد آن مناظره های تلویزیونی با کیانوری یا نماینده فدائیان خلق به اصرار ایشان برگزار شود.
موسوی ادامه داد: من که چنین شخصیت والایی را درک کرده ام و به آن اعتقاد دارم، نمی توانم از این شخصیت به دلیل عدم همراهی یا شناخت جامعه و به اصطلاح فضا، دل بکنم. به دلیل آنکه بد عمل کرده ایم، به دلیل آنکه یک روحانی در یک جشن می گوید نیمی از جامعه را می توان اعدام کرد، این را به پای بهشتی و امام و انقلاب هم می نویسند.
مهندس موسوی گفت: این حرف ها زده می شود که اگر روزی قتل عامی در زندان ها یا جاهای دیگر رخ داد، بگویند یک سابقه تاریخی در زندگی حضرت امیر (ع) دارد. کما اینکه می گویند چنین کاری در جنگ نهروان سابقه داشته است، اما باید ببینیم جنگ نهروان چگونه شروع شد و چه شرایطی به وجود آمد و چگونه می توان حضرت امیررا به چنین کاری متهم کرد.
ایستادگی بر مطالبات
مهندس میرحسین موسوی با اشاره به مطالبات جنبش سبز گفت: تاکید بر استقلال مجلس، یک خواسته کلیدی است. الان افکار پیش از رسیدن به مجلس تصفیه می شود. یکی از امامان جمعه گفته شورای نگهبان، یک صافی است و این صافی مورد رضایت امام زمان هم هست. من می گویم کجا مورد رضایت ایشان است و مدارک آن را نشان دهند که ما هم تسلیم شویم. در انتخابات مجلس ششم، آن قدر رای ها را جا به جا کردند که آقای رجایی حذف شد و آقایی که رییس فرهنگستان ادب! شد وارد مجلس کردند.
وی گفت: استقلال مجلس و انتخابات آزاد، یک خواسته کلیدی است که برای مردم هم ملموس است. به نظر من به عنوان یک همراه جنبش سبز، ایستادگی بر خواسته های انضمامی و روشن، باعث می شود بسیاری از مسائل دیگرمان حل شود.
در پایان این مراسم، لوح هایی از طرف حضار به مهندس موسوی و دکتر رهنورد اهدا شد.
امروز:عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس با انتقاد از ادبیات برخی از مسئولان اجرایی، تاکید کرد:« نباید با به کار بردن ادبیات سطح پائین و سخیف در عرف بین المللی این تلقی به وجود آید که ایران کشوری است که مسئولانش همه از ادبیات سطح پائین و به دور از اخلاق استفاده میکنند.»
به گزارش پارلمان نیوز، نصرالله ترابی در واکنش به سخنرانیهای اخیر برخی از مسئولان اجرایی که در آن کلماتی به دور از ادب و اخلاق به کار برده شده است، گفت:« بحث مقاومت در مقابل استکبار و زورگویی خط مشی امام راحل بوده و همه ما هم آن را قبول داریم، اما استفاده کردن از تعابیر سطح پائین و عدم آشنایی به دیپلماسی گفتگو به کشور ضربه میزند.»
وی تصریح کرد:« ما دنبال این هستیم که بگوئیم دین اسلام یک دین ارزشی و اخلاقی است، بنابراین در هر سطحی ولو در سطح کاردار و سفیر و وزیر خارجه و بخصوص در سطح بالاتر نباید از ادبیاتی که موجب وهن کشورمان باشد استفاده کرد.»
نماینده شهرکرد ادامه داد:« ما باید قدرت، هیمنه و فلسفه مقاومت اسلامی را با اخلاقی عمل کردنمان به دنیا نشان دهیم و نه با ادبیات سخیف.»
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس تاکید کرد:« نه در ببین مردم کشورمان و نه در عرف بین المللی عدم رعایت قواعد دیپلماتیک مورد پسند نیست، باید مسئولان ما از کلماتی در سخنان خود استفاده کنند که نشان دهد اسلام یک دین اخلاقی و جهانی است.»
وی یادآور شد:« همه ما از اول انقلاب با استکبار جهانی مخالف بودیم و دوست داریم جهان، جهان عدالت و برابری باشد، این همه احادیث و روایت در دین ما و بخصوص در نهج البلاغه برای رساندن پیام ما به جهانیان وجود دارد و در حالی که ما از این منابع غنی برخوردار هستیم به کار بردن ادبیات سخیف اساسا نباید جایگاهی در دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.»
عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس تصریح کرد:« اینکه ادبیاتی به کار ببرند که نه در عرف دیپلماتیک شناخته شده باشد نه در عرف بینالمللی موجب میشود که همه به ما بگویند شما حکومتی هستند که مسئولانتان این کلمات را به کار میبرند.»
ترابی خاطر نشان کرد:« ما باید به عنوان کشوری اخلاقی و ارزشی در دنیا شناخته شویم و باید توجه داشته باشیم که با این کلمات نه طرف مقابل مغلوب میشود و نه ما در فضای بینالمللی غالب میشویم، باید طوری سخن بگوئیم که هر آدم منصفی در دنیا کلمات و جملات ما را میشنود بگوید چه سخن سنجیده و به جایی گفتهاند.»
کلمه: اگر چه به لحاظ نظری خشونت غیر قابل دفاع است و خشونت مطلق ، مطلقاً قابل دفاع نیست . اما در یک قضاوت اخلاقی ، خشونت اگر «ابزاری» برای تامین امنیت و آزادی جامعه باشد ، در شرایطی قابل دفاع می نماید . به عبارتی دیگر خشونت موجه است اگر ابزاری ، برای تضمین هنجارهای اجتماعی باشد و توسط مراجع ذیصلاح اعمال شود . این گونه خشونت که کارکردی ابزاری دارد و به قصد تامین حقوق انسانی و مدنی اعمال می شود لاجرم خشونتی است محدود . خشونت محدود ، محدود است به آن چه درصدد تامین آن است ، محدود است به آن که قانوناً اختیارش را دارد و البته محدود است به زمانی معین و مکانی مشخص . به عبارتی دیگر ، « خشونتِ محدود » ، اعمال خشونت برای پرهیز از خشونت بیشتر است و به نوعی دفع افسد ا ست به فاسد .
از طرفی دیگر ، درهیچ قضاوت اخلاقی ، از « خشونت به مثابه ی یک هدف » دفاع نمی شود . خشونت به مثابه ی یک هدف ، ابزاری برای تامین یک آرمان نیست ، بلکه خود همان آرمانی است که عامل خشونت ، آرزوی رسیدن به آن را دارد . واضح است که این گونه خشونت هیچ قیدی را بر نمی تابد . یعنی خشونتی است نامحدود . خشونت نامحدود ، همان «خشونت مطلق » است که به لحاظ نظری مطلقاً قابل دفاع نیست ، حتی برای کسانی که به آن روی می آورند . بی دلیل نیست که ، بانیان این گونه خشونت ، به جای دفاع ، اغلب به ستایش آن مشغول اند و در نظر آنان « خشونت نامحدود» در حقیقت « خشونتی است محمود» .
با این اوصاف و با اندکی مسامحه می توان به مجازات زندان ، بسان نوعی از اعمال خشونت نگریست .
اگرچه به لحاظ نظری ، زندان به مانند یک محرومیت و محدودیت پسندیده و قابل دفاع نیست ؛ اما در یک وضعیت واقعی ، زندان اگر وسیله ای برای تنبیه مجرمین باشد و «ابزاری» برای تضمین هنجارها شود و الگویی برای تامین امنیت عمومی گردد ، می تواند موجه ، اخلاقی و قابل دفاع باشد . همچنین ، « زندان بسان یک هدف » اگر مطلوبی برای محصور ساختن مخالفان سیاسی و انتقام از رقیبان شود ، در یک داوری اخلاقی همواره مردود است . به عبارتی دیگر ، آن گاه که زندان ، ابزاری برای مجازات مجرم است ؛ قاضی به فراخور جرم و به آئین قانون ، مجرم را به زندان می فرستد تا با استفاده از آن، زندانی را تنبیه و با سلب آزادی او ، آزادی و امنیت جامعه را تامین کند . اما وقتی زندان خود هدفی برای انتقام از زندانی شود ، آن گاه قاضی و قانون و زندانبان ، به ابزاری برای به زندان آمدن رقیب و انتقام از زندانی تبدیل می شوند . از آنجا که این انحراف در وسیله و هدف ممکن می نماید ، اغلب ساز و کار های قانونی و مدنی برای تشخیص و پرهیز از آن وجود دارند .
در شرایطی که این سازو کارها کارکرد خود را از دست می دهند و یا کارائی لازم را برای تشخیص ندارند ، می توان به نشانه های اجتماعی آنها رجوع کرد . « زندان بسان یک ابزار » ، زندانی را فردی مجرم می داند و جایگاه اجتماعی او را به تناسب جرم تنزل می دهد و بستگان او را در انزواء قرار داده و میزان همبستگی اجتماعی را با مشکلات و خواسته های آنان کم می کند . اما «زندان بسان یک هدف» ، از زندانی مظلوم و یا قهرمانی می سازد که رقیب نتوانسته است با ساز و کار سیاسی بر او غالب آید و با سوء استفاده از قانون او را محدود ساخته است . طبیعی است که در این حال بستگان زندانی نه تنها در انزواء قرار نمی گیرند که میزان همبستگی اجتماعی با مظلوم و قهرمان بیشتر می شود و البته تعمیم این قضیه عمق فاجعه را نشان می دهد . یعنی : آن گاه « زندان » یک « ارزش » است ، لاجرم «زندانی شدن» یک « فضیلت » است .
آنچه در یک سال اخیر از زندان های ایران به گوش می رسد و آن گونه که افکار عمومی با زندانیان و خانواده های آنان مواجهه می شوند ، نشانه هایی است که نشان می دهند فاجعه ای از این دست در حال وقوع است . فاجعه ای که حاکی از ناتوانی و محدودیت سازوکار های قانونی و یا وجود اراده ای غیر قانونی برای انحراف در کارکرد اجتماعی و قضایی زندانها است . نمونه ها بسیارند : ناتوانی دادستان در تاثیر بر روند ملاقات ها و برخورد با زندانیان ، ناتوانی مجلس در نظارت بر زندان ها ، صدها گزارش با نام و بی نام از سوء رفتار و شکنجه ی زندانیان ، عدم بر خورد با اوامر کهریزک ، تحقیر و تهدید و تبعید زندانیان ، توزیع و اشاعه ی مواد مخدر در زندان ها و بندهای سیاسی ، اعتصاب های مکرر زندانیان ، اعتصاب های خانواده های زندانیان ، حجم نامه های سرگشاده به روسای قوه های مقننه و قضائیه و موارد بی شمار دیگر نشانه های کافی بر ناتوانی سازوکارهای قانونی است . و در غیاب این سازوکارهای قانونی ، حمایت وسیع افکار عمومی از زندانیانی که علی القاعده باید فاقد جایگاه اجتماعی باشند و همراهی و همبستگی اجتماعی با خانواده های آنان همان نشانه هایی است که از آن ها سخن رفت .
فاجعه ای در راه است . آیا روسای قوای نظارتی کشور ، از این فاجعه و مسئولیت خود در قبال آن بی خبراند ؟ آیا مراجع عظام و روحانیت شیعه راهکاری برای گریز از این فاجعه ندارند ؟ راستی مسئولیت نا امیدی زندانیان و خانواده های آنان از سیستم قضایی با کیست ؟ آیا در نامه ها و اعتصاب های آنان هشدارهای برای این نا امیدی دیده نمی شود ؟ به راستی زندانیان باید شکایت خود را به کجا ببرند ؟
یکی از دوستان مطبوعاتی که سابقه کار زیادی در عرصه رسانه ای در کشورمان دارد در توصیف شرایط کنونی رسانه ها در کشور ما تعبیر جالبی به کار برده است . وی فعالیت رسانه ای در کشور ما را به راه رفتن روی یک زمین مین گذاری شده آن هم بدون در اختیار داشتن " نقشه مین " تشبیه کرده است .
حرف این همکار مطبوعاتی به این معنا است که اساسا در همه جای دنیا حرفه روزنامه نگاری و خبرنگاری جزء کارهای پر خطر و پر دردسر است ، با این تفاوت که خط قرمزها در بسیاری از کشورهای دنیا معلوم و مشخص است ، در حالی که در ایران دامنه خط قرمزها واقعاً برای فعالان رسانه ای قابل تشخیص نیست و در نوسانی دایمی قرار دارد .
البته خط قرمزهای واقعی مانند منافع ملی ، ارزش های اجتماعی و دینی ، حفظ حرمت اقوام و پیروان مذاهب و ... اموری شناخته شده اند اما مشکل اینجاست که خط قرمزهای متعددی وجود دارند که تنها در ذهن و سلیقه برخی مسوولان مستقر هستند و اگر رسانه ای که با حسن نیت فعالیت می کند ، از خط قرمزهای ذهنی آقایان بگذرد ، با مشکلات عدیده ای مواجه می شود که البته الزاماً توقیف و فیلتر نیستند اما حیات رسانه را با دشواری همراه می سازند.
این تشریح همان " زمین مین بدون نقشه " ای است که در ابتدای این وجیزه به آن اشاره شد . در چنین زمینی ، ممکن است شما مسیری طولانی را بدون مشکل طی کنید و به هیچ مینی نخورید اما ناگهان در گوشه ای از مسیر ، با انفجار دهها مین مواجه شوید.
متاسفانه فعالیت رسانه ای در ایران این روزها به همان راه رفتن روی زمین مین گذاری شده بدون نقشه مین ها شبیه است ، با این حال عده ای از مسئولان همین وضعیت را هم تاب نیاورده و این روزها خبر از سازوکارهای جدید نظارتی برای فعالیت های رسانه ای به گوش می رسد که تجربه سال های کاری به ما می گوید که احتمالا سازوکارهای نظارتی جدید هم کار گذاشتن مین های بیشتر روی همین زمین نا امن است .
در حالی که ما خبرنگاران ایرانی در آستانه روز خبرنگار که چند روز دیگر از راه می رسد (۱۷ مرداد - یکشنبه هفته آینده ) ضمن آن که بر مطالبات قانونی خود که در قانون اساسی بدان تصریح شده تاکید داریم ، در شرایط کنونی یک خواسته صنفی از مسوولان داریم و آن این است که لطف کرده حتی اگر می خواهند مین های جدیدی روی زمین کار می گذارند ، لااقل نقشه مین های جا گذاری شده را هم به ما بدهند . آیا این توقع زیادی است ؟
منبع:
امروز: نیروی انتظامی خانواده های زندانیان سیاسی اعتصاب کننده را تهدید به بازداشت و دستگیری کرد و مانع تجمع آنها مقابل دادستانی تهران شد.
به گزارش کلمه به نقل از خانواده های زندانیان سیاسی ،نیروهای پلیس ضد شورش که باتوم در دست داشتند با حمله به خانواده های زندانیان سیاسی در سبزه میدان تهران مقابل دراصلی اداره کل دادستانی تهران ،عکس های زندانیان سیاسی را به زور از دست خانواده ها بیرون کشیدند و ضمن پاره کردن عکس ها ،به مادران زندانیان فحاشی و توهین کردند.
ده روز از اعتصاب غذای هفده زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین می گذرد . هفده زندانی در پی اعتراض به رفتارهای توهین آمیز ماموران زندان و تحقیرهای آنان دوشنبه گذشته به سلول انفرادی منتقل شده و تاکنون نیز در اعتصاب غذا در همین سلول ها باقی مانده اند .این زندانیان برای دسترسی به حداقل حقوق انسانی خود مجبور به اعتصاب غذا شده اند.
خانواده های این زندانیان در اعتراض به شرایط نامناسب عزیزان دربندشان امروز چهارشنبه ، بار دیگر مقابل دادستانی تهران جمع شدند تا صدای اعتراض خود را به دادستان تهران و مسئولان برسانند اما با برخورد نیروی انتظامی مواجه شدند.
مقابل دادستانی تهران تا لحظه تنظیم خبر (ساعت سیزده )مملو از نیروهای پلیس و لباس شخصی است و نه تنها اجازه ایستادن به خانواده ها را مقابل ساختمان دادستانینمی دهند که آنها را تهدید به بازداشت و دستگیری کرده اند. خانواده ها تهدید شدند که در صورت ایستادن مقابل ساختمان دادستانی به زندان منتقل می شوند.
همچنین به گفته خانواده های متحصن، چند نیروی لباس شخصی نیز بطور مداوم از این خانواده ها و دیگر حاضران در محل فیلمبرداری و عکسبرداری کرده اند.
حانواده های زندانیان اعتصاب کننده پس از برخورد خشونت آمیز پلیس به دفتر رییس کل دادگستری در خیایان خیام تهران رفندو برای بیان اعتراض و ابراز نگرانی شان در مقابل ساختمان دادگستری تحصن کردند .خانواده ها خبر داده اند که نیروهای ضد شورش به این محل نیز هجوم آورده و خانواده ها را محاصره کرده اند.
در یک هفته اخیر ،این دومین حضور خانواده های این زندانیان مقابل دادستانی تهران بوده است و روزهای گذشته نیز مقابل ساختمان امور زندان ها و نیز زندان اوین ساعت ها تجمع کرده و خواستار رسیدگی به اوضاع نگران کننده عزیزان شان شده بودند.
امروز: زهرا رهنورد، استاد دانشگاه در آستانه سالروز بزرگداشت سالروزمشروطه و روز خبرنگار از حاکمیت خواست تا به رفتارهای پلیسی خود پایان دهد و با آزادی زندانیان سیاسی ، آزادی مطبوعات و رسانه ها ، اجرای بی تنازل قانون اساسی و برگزاری انتخاباتی آزاد آرامش را به کشور بازگرداند .
به گزارش خبرنگار کلمه، وی روز گذشته (سه شنبه ) در دیدار با روزنامه نگاران ضمن تبریک روز خبرنگار گفت :«جای تاسف است که در این ایام و در حالی که به سالروز بزرگداشت مشروطه نزدیک می شویم مشروطه ای که با شعار آزادی ، عدالت و قانون ،تقسیم قوا و مطبوعات به عنوان رکن چهارم مشروطه تحقق یافت زندانها پر از روزنامه نگاران و سایر افراد نخبه این کشور است . زندانیانی که همه افرادی فرهیخته ، آزادی خواه و عدالت طلبند. »
او با اشاره به اعتصاب غذای هفده زندانی سیاسی در زندان اوین اضافه کرد :«در میان این هفده زندانی که به دلیل اهانتها و نابسامانیهای بند ۳۵۰ اعتصاب غذا کرده اند هشت خبرنگار هم هست و حاکمیت به جای دلجویی از آنها در چنین ایامی آنها را در سلول انفرادی و در اعتصاب غذا رها کرده است .»
این نویسنده همچنین با تقسیم زندانیان بر اساس تفکیک جنسیت گفت :« اکنون حداقل ۲۳ زن هم به عنوان زندانی سیاسی در زندان در شرایط بسیار سخت و غیر انسانی محبوس هستند که قطعا این رفتارها چه با این زندانیان و چه زندانیان مرد شایسته جمهوری اسلامی نیست و آزادی آنها مبین اعتماد و اعتقاد به ارزش های اخلاقی و انسانی است .»
وی همچنین زندانیان را براساس موقعیت های اجتماعی به زندانیان گمنام ، زندانیان وابسته به گروه ها و زندانیان سرشناس و ... تقسیم کرد و ادامه داد :«در میان این جمع زندانیان گمنام انسانهای شریف و آزادیخواهی هستند که بدون هیچ گونه گرایش گروهی، حزبی به بهانه حضور در مراسمی یا نوشتن در وبلاگی یا فرستادن پیام کوتاهی دستگیر و به عنوان طعمه یا گروگان نگه داری و مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند . آزادی زنان و زندانیان گمنام می تواند مقدمه آزادی ها و اقدامات دیگر باشد و مطمئنا قلب خانواده های شهدا نیز تا حدودی با این اقدام ها تسکین می پذیرد .»
رهنورد با بیان اینکه در شرایط بحرانی کشور که سیاست های غلط داخلی و جنگ طلبی ها و فرصت سوزی های بخشی از حاکمیت سایه شوم تهاجم و جنگ را بر منطقه افکنده است تاکید کرد:« با چنین شرایطی و تحریم های جهانی که حکایت از آغاز دوران سختی برای توده های فقیر و ملت زجر کشیده ایران است کسب مشروعیت داخلی ، اکسیر حیات بخشی است که برخی از مشکلات را از سر راه ایران عزیزمان دور می کند. رفع محیط خفقان ، پلیسی و آزادی مطبوعات قدم مهمی در این زمینه است .»
به گفته این استاد دانشگاه در زمان مظفر الدین شاه و محمد علیشاه با وجود بگیر و ببندها و تعطیل کردن ها و بازگشایی ها در روند مشروطیت تعداد روزنامه ها از شش عدد به نزدیک صد عدد رسید و ملت حرف خود را می گفت و آنها هم آن را می شنیدند آیا حاکمیت فعلی از دولت قاجار هم کمتر و تنگ نظر تر است که این چنین به بستن دهانها ادامه می دهد؟
او با اشاره به رفتارهای عجیب حاکمیت در این روزها گفت :« گروکان گیری خانواده آقای مصطفایی وکیل شجاع که آنها نتوانسته اند در این روزها به او دسترسی پیدا کنند، یکی از روشهایی است که به هیچ وجه در یک حاکمیت عاقل و عادل مشاهده نشده است . کدام حکومتی با گروگانگیری و انتقام جویی و انداختن زندانیان در خفای سلولهای انفرادی و تهدید فرزندان ، دختران و زنانشان می تواند به خواسته اش برسد. البته می دانم که این رفتار مورد توافق همه ارکان حاکمیت فعلی نیست و انتظار می رود به میمنت این ایام مبارک حاکمیت با تغییر این روش ها به فضای تمامیت خواه خود خاتمه و به اخلاق و انسانیت نزدیک شود .»
این استاد دانشگاه بار دیگر در پایان سخنانش تاکید کرد:« مناسبتهای زیادی در پیش است و فرصتی دست داده تا حاکمیت مردم را از خود راضی کند آخرهای ماه شعبان است و ماه مبارک رمضان را نیز در پیش داریم . روز خبرنگار و سالگرد انقلاب مشروطه و روز قدس هم می تواند فرصتی باشد تا حاکمیت اصلاحات و مطالبات مردم را پاسخ گوید . هر یک از این ایام در سرنوشت تاریخی و عدالت خواهی و مذهبی کشور ما برکت خاصی داشته است. چرا آن را قدر نمی دانیم و با تکیه بر این گنجینه اسطوره ای که در قلب ملت فرهنگی و دینی ما جای دارد همه زندانیان را آزاد نمی کنیم ؟حاکمیت مطمئن باشد که با این حرکت کوچک نشده و از دید هیچ کس هم به جا زدن محکوم نخواهد شد .بلکه شجاع ، قابل انعطاف ، موقعیت شناس و مردم دوست محسوب می شود .»
اخیرا رییس جمهور برزیل به جمهوری اسلامی اعلام کرده است که دولت برزیل حاضر است به "سکینه آشتیانی" اجازه اقامت در این کشور را بدهد. خانم آشتیانی ۴۳ ساله چهار سال پیش به اتهام ارتباط نامشروع با دو مرد پس از فوت همسرش به شلاق محکوم شد و این حکم در باره او به اجرا در آمد. بعدا، پرونده دیگری علیه خانم آشتیانی به اتهام ارتباط نامشروع در زمان حیات همسرش به جریان افتاد و قاضی پرونده این بار او را در ارتباط با اتهام زنای محصنه مقصر تشخیص داد و حکم سنگسار او را صادر کرد. حدود یک ماه پیش اجرای حکم سنگسار به تاخیر افتاد و پرونده با این بهانه که او باید بجای سنگسار اعدام شود برای بررسی مجدد در اختیار رییس قوه قضاییه قرار گرفت.
پس از درخواست لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس جمهوری برزیل، سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرد که پرونده مراحل رسیدگی خود را به طور طبیعی طی می کند و "کاری که در این خصوص می شود انجام داد این است که آقای داسیلوا را در جریان جزئیات جرائم فردی که متخلف بوده و محکوم شده است قرار داد که فکر می کنم مساله برایش روشن شود."
اخیرا نیز جهان نیوز اعلام کرده که جرم خانم آشتیانی قتل است و به همین دلیل باید به دار آویخته شود.
موضوع پرونده خانم آشتیانی نمونه ای کوچک از قربانی شدن انسان های بی پناه در قضاوتگاهی است که سالهاست ترازوی آنرا نه عدالت که اهداف سیاسی میزان می کنند. در این زمینه یادآوری چند نکته ضروری است:
۱- پیشتر رییس جمهور برزیل درخواست سازمانهای حقوق بشر را که از وی خواسته بوند از روابط "حسنه اش" با تهران برای کمک به سکینه آشتیانی استفاده کند، رد کرده بود. او این درخواست را زمانی مطرح کرده است که برای سخنرانی در ستاد انتخاباتی خانم روسف، کسی که داسیلوا مایل است به عنوان جانشین او انتخاب شود، حضور یافته بود. شوربختانه باید گفت که جان شهروندان ایرانی نیز با سخافت حاکمان، همچون انرژی هسته ای و منافع ملی مان، وسیله معامله های سیاسی و تبلیغات انتخاباتی هم پیالگان کودتاچیان شده است.
۲- دستگاه قضایی که باید ملجاء ملت برای دادستانی باشد، در عرصه های مختلف به اهرمی برای تثبیت حاکمیت و انتقام جویی از مخالفین داخلی و خارجی آن بدل شده است. فقط یک مقایسه ساده و منصفانه بین پرونده متهمان حوادث بعد از انتخابات که در دادگاههای نمایشی در برابر دوربین های صدا و سیما محاکمه شدند و متهمان پرونده کهریزک که در دادگاهی غیر علنی و با حفظ هویت متهمین (البته نه متهمین اصلی) محاکمه شدند، کافی است که هویت قوه قضا را در جمهوری اسلامی نشان دهد. این دادگاهها تنها پرده ای از نمایش ایست که سناریوی آن قبلا نوشته شده است و احکام آن نیز از پیش صادر شده است. حاکمیت تنها مایل است که با این نمایش ها تصورات خود را به عینیت برساند. باید از حاکمیت پرسید که اگر همه این متهمین در رابطه با مسائل بعد از انتخابات بازداشت شده اند چرا روند رسیدگی قضایی به این دو پرونده کاملا متفاوت است و در اولی متهم پیش از محرز شدن جرمش با دمپایی و لباس زندان به جامعه از رسانه ملی معرفی می شود ولی متهمان پرونده کهریزک در هیچ رسانه ای معرفی نمی شوند (که البته روند صحیح همین رمند رسیدگی به پرونده کهریزک است و متهم تا وقتی که جرمش محرز نیست نباید معرفی شود). آیا این تبعیض تنها به معنی همت قوه قضاییه در حفظ قدرت به هر قیمتی نمی باشد؟
۳- دستگاه قضایی برای حفظ اهداف سیاسی جریان حاکم، استقلال ماهوی خود را قربانی می کند لذا با قربانی کردن شهروندان (پرونده های غیر سیاسی نظیر خانم آشتیانی) می خواهد آب رفته را به جوی هویتش باز گرداند. وقتی که پای اعدام و سنگسار یک انسان که فی ذاته دارای حقوق انسانی است به میان می آید، می خواهند با تکیه بر اصول قانون اساسی، استقلال قضات و با این استدلال که مجازاتهای اعدام و سنگسار در قانون موجود است، تمام خطاها و بی عدالتی هایی که در دیگر پرونده ها مرتکب شده اند را تطهیر نمایند و به همین منظور سرسختانه، با بی رحمی و تبلیغات رسانه ای گسترده، می کوشند تا اعدام هایی که به دلیل استبدادهای فرهنگی و اجتماعی، جامعه حساسیت کمتری نسبت بدانها دارد را به اجرا درآورند.
۴- اما اعدام و قربانی کردن انسانهای بی پناه تنها برای جبران مافات قوه قضا نیست. این اعدام ها با نمایش خشونت پیامی سیاسی نیز برای مخالفین به همراه دارند. وقتی حکومت بتواند افکار عمومی را برای اعدام های ناموسی و بزههای اجتماعی (نظیر مواد مخدر و قاچاق) آماده کند، آنگاه براحتی قادر است در نمایشی دیگر یک مخالف سیاسی (به ویژه مخالفان ناشناس) را به همین عناوین (با پرونده سازی) حذف نماید. مروری بر خاطرات کسانی که در زندانهای حاکمیت جور گرفتار بوده اند نشان می دهد که در بسیاری از موارد بازجوها وارد مسائل خصوصی اشخاص می شوند تا در نهایت این موارد را در کنار موارد اتهامی مالیخولیایی خود قرار دهند تا باز هم با استفاده از نقاط ضعف فرهنگ استبدادی جامعه (که منجر به بی توجهی افکار عمومی به این موارد می شود) از مخالفین سیاسی انتقام بگیرند و آنها را محکوم کنند.
در نهایت به مسئولین قضایی که ادعای "درد عدالت" دارند (مثل شخص دادستان تهران که در دیدار با محمد نوری زاد ادعا کرده بود ایستاده تا کاری عادلانه انجام دهد) می گوییم که این اعدام ها نه تنها استقلال دستگاه قضایی را تامین نمی کند، بلکه به بی اعتمادی جامعه به حاکمیت می افزاید زیرا جامعه آگاه است و جامعه آگاه را با این روش ها نمی توان اداره کرد.
آیتالله جوادی آملی در پاسخ به یک استفتاء تغییر جنسیت با حکم پزشک را جایز دانست. همچنین ایشان طواف خانه خدا با ویلچر صحیح دانست.
به گزارش مهر، آیتالله جوادی آملی در پاسخ به سئوال تغییر جنسیت مرد به زن یا زن به مرد در صورتی که حکم پزشک باشد که در صورت عدم تغییر جنسیت بیماریهای خطیری برای وی بهوجود میآورد حکم آن چیست؟ اظهار داشت: تغییر جنسیت در فرض سئوال جایز است.
این مرجع تقلید همچنین در مورد سرودهای تشکیل شده از دختر و پسر جوان(نامحرم) در وضع زمانی اظهار داشت: از اختلاط نامحرم و خواندن سرود مشترک اجتناب شود.
طواف خانه خدا با ویلچر صحیح است
بر اساس این گزارش، آیتالله جوادی آملی در پاسخ به این سئوالات که افرادی که با ویلچر در صحن مسجدالحرام طواف میکنند، گاهی در هنگام ازدحام جمعیت سبب مزاحمت برای سایر طواف کنندگان و بعضا برخورد ناشایست دیگر با آنان و همراهانشان میباشد و حتی در برخی موارد به علت برخورد ویلچر آنان با پای طواف کنندگان سبب جراحت و در نتیجه متنجس شدن مسجدالحرام میگردد، آیا با توجه به این امور چنین طوافی صحیح است یا نه؟ آیا این افراد مجازند در طبقه دوم مسجد الحرام طواف کنند؟ خاطرنشان کرد: طواف مورد سئوال صحیح است و افراد نامبرده میتوانند در طبقه دوم طواف کنند.
فرض کنیم یک شهروند عادی بدون آنکه کارت خبرنگاری یا مجوز فیلم برداری داشته باشد از صحنه یک سرقت یا قتل عمد در ملأ عام فیلمبرداری کند و سپس فیلم یادشده را در پایگاههای اینترنتی مربوطه - مثلا یوتیوب - منتشر کند و بدین وسیله سرنخ لازم را برای شناسایی و دستگیری سارق یا قاتل در اختیار پلیس قرار دهد. حال اگر پلیس از هر طریق شهروند یاد شده را شناسایی کند باید او را به جهت کمک به دستگیری مجرم تشویق کند یا برعکس به جرم فیلمبرداری بدون مجوز تحت تعقیب قرار دهد؟ اگر حالت دوم کمی بهت بر انگیز است چرا باید انتظار داشته باشیم تعقیب و بازداشت شهروندی که برخورد خشونت آمیز و غیرقانونی یک مأمور پلیس با خودش یا شهروندی دیگر را فیلمبرداری و از طریق اینترنت منتشر کرده به همان میزان بهت برانگیز تلقی نشود؟
آیا می توان گفت به صرف آن که اعمال خشونت غیرقانونی و ناموجه از سوی مأمور پلیس و نه از سوی یک بزهکار سر زده انتشار آن جرم است؟ به نظر می رسد چنین استثنای تبعیض آمیزی اطلاق و عمومیت قانون را نقض می کند و بنا براین آنرا از قانونیت می اندازد. واقعیت آن است که فیلمبرداری از آنچه در جامعه می گذرد مثل به خاطر سپردن مشاهدات در حافظه است و انتشار فیلم نیز در حکم نقل و انتشار اخبار مشاهدات. از این رو شاید بتوان گفت ماهیتا اختلافی میان ضبط ونشر فیلم تخلف یک مأمور پلیس با مشاهده تخلف و شهادت در دادگاه علیه متخلف وجود ندارد و بنا برین هیچکدام را مادام که مستلزم عمل مجرمانه دیگر نباشد نمی توان قانونا منع کرد.
اما قطعا مسأله فیلمبرداری شهروندان عادی از آنچه در جامعه اتفاق می افتد به همین سادگی و بساطت نیست. مثلا می توان در نظر گرفت که چه بنا به قانون و چه بنا به عقل سلیم یا دست کم بنا به شهود وجدان اخلاقی یک شهروند مجاز نیست با تجسس در امور شخصی و خصوصی دیگر شهروندان از آنچه در حریم خصوصی ایشان می گذرد فیلمبرداری کرده و تصاویر مربوطه را از طریق رسانه های مختلف مورد انتشار عمومی قرار دهد. کمی تأمل در باب مصادیق عینی چنین رخدادهایی کافی است تا ما به ماهیت مجرمانه آنها پی ببریم.
حتی اگر رفتار عادی برخی شهروندان در ملآ عام نیز فیلمبرداری و منتشر شود باز هم این عمل مادام که اشخاص مورد نظر رضایت کامل نداشته باشند اخلاقا مجاز نیست و نقض حقوق افراد محسوب می شود در غیر این صورت هرکس مجاز است از هرکس دیگر فیلم و عکس تهیه و منتشر کند که البته همه ما دست کم تا آنجا که به خودمان مربوط می شود چنین کاری را مجاز نمی پنداریم. به عبارت دیگر می توان گفت دوربین های امروزی حکم اسلحه ای را دارند که کاربرد آنها در هرجا و توسط هر کس و با هرانگیزه میتواند امنیت جامعه را با مخاطراتی مواجه سازد و بنابر این برای دفع و رفع این مخاطرات باید چاره ای اندیشید.
همین ملاحظات متفاوت و متضاد و ملاحظاتی مشابه است که مقتضی قانونمند کردن مقوله فیلمبرداری از رخدادهای اجتماعی ازجمله رفتار مأموران پلیس توسط شهروندان عادی است. در این زمینه تدوین قوانین و مقررات جامع و همه جانبه با لحاظ شقوق و جوانب یا ایضاحات ، تفریعات و استثنائات مربوطه ضروری است به نحوی که هم شهروندان حقوق و حدود خود را در این زمینه بشناسند و هم حکومت اختیارات خود را در برخورد با مجرمان و متخلفان.
بنابر این می توان گفت چنانچه قوانین مربوط به منع فیلمبرداری از برخورد مأموران پلیس با مردم از سوی دستگاههای قانونگزاری تدوین و تصویب شود به سادگی و بدون باقی ماندن دغدغه های گوناگون فلسفی و اخلاقی و صرفا با استنناد به مواد قانون میتوان در مورد جواز یا عدم جواز فیلمبرداری شهروندانی که خبرنگار حرفه ای نیستند اظهار نظر و داوری کرد همچنانکه در موارد دیگر چنین می کنیم. همینجاست که مرز میان بحث های حقوقی با بحث های فلسفی و اخلاقی در باب قوانین مشخص می شود، بدین گونه که یک حقوقدان به عنوان یک حقوقدان حتی اگر اینگونه قوانین را از یک منظر اخلاقی و فلسفی نا عادلانه هم بداند باز هم تخطی از آنها را جرم تلقی می کند.
دقیقا در چنین نقطه ای از بحث است که می توان در مورد تعارض قوانین موضوعه با حقوق اساسی شهروندان و به سخن دیگر در باره تفاوت میان قانون خوب و عادلانه یا قانون بد و ناعادلانه بحث کرد. به عنوان مثال آیا می توان اقدام اکثریت مطلق نمایندگان یک مجلس قانونگزاری را در سلب حقوق نمایندگی از نمایندگان اقلیت مشروع تلقی کرد؟ به همین سیاق نمی توان اقدام حکومت را در تدوین قوانینی که بطور یکجانبه به نفع حکومت و به زیان مردم باشد واجد مشروعیت انگاشت. از اینرو تصویب قانونی که فیلمبرداری از تخلفات مأموران پلیس را مطلقا و بدون توجه به جزئیات و به گونه یک استثنای ناموجه ممنوع اعلام می کند (در حالی که حکومت خود تمامی حرکات و سکنات مردم را با دوربین های آشکار و نهان زیر نظر می گیرد) چندان عادلانه به نظر نمی رسد.
بنا بر این می توان پیش بینی کرد که به جهت ناعادلانه بودن چنین قانونی نوعی میل ملایم به دور زدن و حتی نقض قانون در میان شهروندان پدید آید و به موازات تشدید روش های کنترلی، شیوه های فرار از پیگرد و مجازات نیز پیشرفت کنند. پس می توان گفت برای قانونمند کردن و کاهش تبعات نامطلوب گسترش روزنامه نگاری شهروندی در زمینه فیلمبرداری از رفتارهای مردم و مأموران پلیس اولا به قانون نیاز داریم و ثانیا این قوانین باید عادلانه باشند.
از آنجا که در مقوله مورد بحث که مربوط به حوزه روزنامه نگاری شهروندی است پای همه شهروندان در میان است و نه صرفا روزنامه نگاران حرفه ای که دوره های آموزشی مربوطه را گذرانده و بنابراین علاوه بر اصول فنی پیشه و حرفه خود با اصول اخلاقی و حقوقی آن نیز آشنایند به نظر می رسد قوانین مربوطه باید از طرق مختلف به همه شهروندان آموزش داده شود تا آنان حقوق و حدود خود را در این زمینه بشناسند و از سر نا آشنایی با این حقوق و حدود مرتکب تخلف و تخطی از قانون نشوند. این قوانین را می توان هم از طریق نظام آموزشی رسمی و هم از طریق رسانه ها ی عمومی به شهروندان آموزش داد و البته راه انداختن مباحثات حقوقی، اخلاقی و فلسفی و دینی در این باب نیز می تواند کمک جدی به غنای هرچه بیشتر مسئله کند و افکار عمومی و نیز ذهنیت قانونگزاران و مجریان قانون را نسبت به ابعاد و جوانب پیچیده و حساس مسئله روشن کند.
اما هرچند که تدوین قوانین شفاف و عادلانه می تواند به پیشگیری از جرم و مقابله با مجرمان کمک کند اما به تنهایی کافی نیست چرا که اگر تنها انگیزه برای خودداری از جرم ترس از افشای آن و اعمال مجازات های مربوطه باشد به محض رفع چنین نگرانی هایی احتمال وقوع جرم افزایش می یابد مگر آنکه پای انگیزه هایی دیگر از جمله وجدان اخلاقی که همواره همراه با افراد انسانی است در میان باشد. در بسیاری از موارد که کشف یا اثبات جرم یا پیگرد و مجازات مجرم دشوار است و یا آن که مجازات نیز خسارات ناشی از وقوع جرم را جبران نمی کند این وجدان اخلاقی است که نقشی موثر در کاهش جرم و آثار نامطلوب آن در جوامع بشری ایفا می کند.
چکیده کلام آن که اگر حتی فرض کنیم دوربین های امروزی به سلاح هایی بدل شده اند که امکان سوءاستفاده از آنها موجود است نمی توان مطلقا استفاده از چنین ابزاری را منع کرد بلکه باید با تصویب قوانین شفاف و عادلانه حسن استفاده از آن را تضمین کرد و مثلا به شهروندان عادی برای فیلمبرداری از حوادث مختلف آموزش داد و برایشان جواز و شناسنامه متضمن تعهدات قانونی و اخلاقی صادر کرد و دست آخر اخلاق مربوطه را نیز در جامعه تقویت نمود و گسترش داد. همچنان که در مورد استفاده از همه سلاح های سرد و گرم چنین وضعیتی حکمفرماست.
امروز: جلسه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با حضور اكثریت اعضا و به ریاست میرزابابا مطهرینژاد عضو شورای مركزی مردمسالاری - كه ریاست دورهای جبهه اصلاحات را بر عهده دارد - تشكیل شد.
مطهرینژاد در گفتگو با ایسنا با اعلام این خبر اظهار كرد: در این جلسه ضمن بررسی مسائل سیاسی مختلف روز در ایران، منطقه و جهان، اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات درگذشت ططری نماینده پیشین مردم كرمانشاه را تسلیت گفتند.
وی همچنین از ابراز تاسف و انتقاد اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نسبت به صحبتهای اخیر آیتالله جنتی خبر داد.
وی افزود: اعضای این شورا در جلسه اخیر حفظ حقوق عمومی از سوی نهادهای مسوول را خواستار شدند.
احمد میدری ، استاد دانشگاه و کارشناس مسایل اقتصادی در یادداشتی به تسخیر بازار ایران توسط چین و رشد صنعت زدایی از کشور اشره کرده است.
این یادداشت را که چندی پیش در روزنامه شرق منتشر شده، مرور می کنیم:
اقتصاد ایران در حال حاضر با پدیدهای مواجه است که به استثنای ابتدای انقلاب و زمان جنگ در هیچ دوره از تاریخ معاصر با آن دست به گریبان نبوده است؛ پدیدهای که از آن با عنوان «صنعتزدایی» میتوان یاد کرد. در اقتصاد ایران سهم بخش صنعت و معدن اعم از تولید، ارزشافزوده و اشتغال همواره افزایش داشته. رشد این بخش در دورانی که با رونق درآمدهای نفتی همراه میشد به شکل بارزی خود را نشان میداده است. اما در دوره اخیر بهرغم افزایش درآمدهای نفتی رشد بخشهای مختلف صنعتی روند نزولی داشته است.
در تبیین وقوع پدیده صنعتزدایی در اقتصاد ایران علاوه بر سیاستهای نادرست اقتصادی در چند سال گذشته، نباید از ورود چین به عنوان شریک تجاری- صنعتی بزرگ ایران غافل شد. در واقع ایده اصلی در این مطلب تمرکز بر نقش چین در پدیده صنعتزدایی از اقتصاد ایران است. تبدیل شدن چین به شریک اصلی ایران در تجارت کالاهای صنعتی به اشکال مختلف منجر به صنعتزدایی در اقتصاد ایران شده است اما قبل از بحث درباره این ایده باید منظور از صنعتزدایی و شواهد بروز آن در اقتصاد ایران را بیان کرد.
صنعتزدایی چیست
پدیده صنعتزدایی در اقتصاد را میتوان با چند شاخص اندازهگیری کرد. کاهش واحدهای تولیدی، کاهش شاغلان بخش صنعت و کاهش عمق صنعتی شدن سه شاخص است که برای نشان دادن پدیده صنعتزدایی در یک اقتصاد به کار گرفته میشود. این سه شاخص در دوره ۸۲ تا ۸۶ به اشکال مختلف خود را نشان داده است.
کاهش واحدهای تولیدی: در دوره ۸۲ تا ۸۶ اقتصاد ایران با کاهش واحدهای تولیدی روبهرو بوده است. در این دوره ۷۷۱ واحد صنعتی که بیش از ۱۰ کارمند داشته از مدار تولید کشور حذف شده است. این تعداد وقتی با تعداد کل واحدهای تولیدی بالای ۱۰ نفر که ۱۶ هزار واحد است، سنجیده شود نسبت بسیار بالایی را نشان میدهد. این در حالی است که اقتصاد ایران در گذشته هیچگاه با کاهش تعداد بنگاههای بزرگ روبهرو نبوده و روند تاسیس این واحدها افزایشی بوده است اما در دوره اخیر نهتنها این روند افزایشی نبوده بلکه از تعداد مطلق واحدهای تولید کاسته شده است.
کاهش تعداد شاغلان: این شاخص نیز علامتهای مناسبی به اقتصاد ایران نمیدهد. ظرف چهار سال مورد بررسی تنها ۲۰ هزار شغل در واحدهای صنعتی ایجاد شده است. این آمار با توجه به تاسیس واحدهای پتروشیمی درون خود نیازمند تفسیر است. با توجه به قیمت پایین انرژی نفت برای برخی واحدهای صنعتی، تاسیس واحدهای پتروشیمی در چند سال گذشته سرعت یافته است. تاسیس این واحدها نشان میدهد در این دوره میزان بیکاری در بخش صنعت به حدی بوده که تنها ۲۰ هزار شغل جدید ایجاد شده، بنابراین در بخش تعداد شاغلان نیز وضعیت برای اقتصاد ایران مناسب نیست.
کاهش عمق صنعتی شدن: این شاخص زمانی معنا مییابد که واحدهای تولیدی به جای تولید کالاهای تکنولوژیبر تنها به مونتاژ کردن کالاهای صنعتی بپردازند. ظهور و توسعه چنین پدیدهای در یک اقتصاد به نوعی صنعتیزدایی ترجمه میشود. در سالهای ۸۲ تا ۸۵ سهم آمار واردات مواد اولیه و کالاهای واسطهای به کل واردات به ۷۰ درصد افزایش پیدا کرده است. افزایش سهم مواد اولیه و کالاهای واسطهای این پیام را دارد که صنعت ایران به جای تولید کالاهای صنعتی به مونتاژ کردن روی آورده است. به طور مثال در بخش صنعت مواد غذایی رب گوجهفرنگی از خارج وارد و با بستهبندی ایران به بازار عرضه میشود. این روند زمانی وارد مرحله هشدار میشود که نسبت واردات سرمایه به کل واردات نیز محاسبه شود. آمارها حکایت از آن دارد که نسبت ارزش واردات سرمایهای به کل واردات کشور از ۳۵ به ۲۰ درصد کاهش پیدا کرده است. با این تصویر باید گفت صاحبان سرمایهها از سرمایهگذاری برای تولید در دورههای آتی صرفنظر کردهاند. برای ظهور این شرایط میتوان عوامل مختلفی ذکر کرد اما در شرایط مورد بررسی نقش چین به عنوان یک عامل مهم قابل بررسی است.
چین و صنعتزدایی
تبدیل شدن چین به شریک تجاری- صنعتی ایران و اتخاذ نکردن سیاستهای بازرگانی مناسب برای مقابله با تهدید چین شرایط را به مرحله هشدارآمیزی رسانده است. در دوره اخیر ایران به واسطه شوک نفتی با افزایش درآمدها روبهرو بود اما این دوره با دورههای گذشته یک تفاوت بزرگ دارد. در تمامی شوکهای نفتی ابتدای دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ شرکای صنعتی ایران کشورهای اروپایی بودند. کیفیت و قیمت کشورهای اروپایی با نوع ایرانی آن آنچنان متفاوت بود که واردات کالاهای صنعتی اروپایی تهدیدی برای صنایع ایران محسوب نمیشد. در شوکهای نفتی گذشته آنچه رخ داد کشاورزیزدایی در اقتصاد ایران بود که بازتاب آن مهاجرت روستاییان به شهرها بود. در شوک اخیر بخش صنعتی ایران آسیب جدی دید زیرا این بخش هیچگاه با رقابت قیمتی روبهرو نبوده است.
برای مثال کالاهای صنعتیای مثل خودرو پراید با ورود بنز آلمان دچار چالش نمیشود. واردات بنز برای این خودرو به دلیل آنکه با دو بازار متفاوت روبهرو است هیچگاه تهدیدی به حساب نمیآید اما اگر خودرویی در سطح پراید با قیمت پایینتر وارد شود این صنعت را به نابودی میکشاند. گرچه چنین تجربهای در حوزه خودرو هنوز رخ نداده اما صنعت مبل، نساجی، مواد خوراکی، کالاهای فلزی و... با این تهدید دست به گریبان هستند.
ورود چین به مرحله صنعتی شدن با تورم بالا در اقتصاد ایران و تثبیت نرخ ارز همراه بود، به همین دلیل این دو پدیده موجب کاهش قیمت واردات کالاهای چینی شدند. این دو پدیده به عنوان عوامل مخرب برای بخش صنعت عمل میکنند. با توجه به تمایل دولتمردان به افزایش مشارکت با چین این روند به معنای نابودی بخش بیشتری از صنایع کشور است زیرا روشهای تجربهشده با تهدید چین در اقتصاد جهانی با شرایط ایران همخوانی ندارد. کشورهای غربی وقتی با تهدید چین روبهرو شدند فرآیند تولید کالا را به این کشور انتقال دادند و در مقابل طراحی صنعتی را برای خود حفظ کردند. آنها از این طریق تهدید چین را به یک فرصت تبدیل کردند. اما اقتصاد ایران به دلیل ویژگیهای صنعتیای که دارد در این مرحله نمیتواند دست به چنین اقدامی بزند و باید طرح دیگری چاره کند.
حل این مشکل نیازمند تصمیمگیری سریع از سوی دولت است اما از تحرکات کنونی چنین انتظاری دور از ذهن به نظر میرسد. چین با ورود کالاهای کمکیفیت و ارزانقیمت بازار ایران را تسخیر کرده است. بر اساس آمار گمرک ایران سهم کالاهای چینی از کل واردات در پایان سال ۸۸ و در مقایسه با سال ۷۱ حدود ۹ برابر و در برخی کالاها ۱۷ برابر شده است. این افزایش به معنای آن است که چین تبدیل به شریک تجاری ایران شده آن هم در شرایطی که صنعت ایران با مشکلات عدیدهای روبهرو است.
در این شرایط پدیده صنعت زدایی از اقتصاد ایران به شدت در حال رشد است. تعداد واحدهای صنعتی در حال کاهش و بالطبع بیکاری این بخش در حال افزایش است. واحدهای تولیدی نیز به جای تولید رو به مونتاژ آوردهاند. به نظر میرسد دولت نیز التفاتی به این وضعیت ندارد زیرا در شرایطی که باید واردات کاهش و شرایط تورمی بهبود یابد آمارها نشان از افزایش واردات دارند و شواهد حکایت از سیاست تورمزای هدفمند کردن یارانهها. در این صورت بخش صنعت به حد بالایی تحت تاثیر این شرایط قرار خواهد گرفت و پدیده صنعتزدایی رشد خواهد کرد.
امروز: توسعه سیاسی یکی از مباحثی است که همواره پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه بوده، اما تغییر و تحولات و فراز و نشیب ها طی 30 سال گذشته به خصوص در سال های اولیه انقلاب موجب شد تا تحزب علی رغم علاقه و تاکید مسوولان نظام به رشد و بالندگی آن با چالش های اساسی مواجه باشد. در سال های ابتدایی انقلاب تشکیل حزب جمهوری اسلامی به عنوان تشکلی فراگیر با وجود همه ظرفیت ها و حضور شخصیت های برجسته نتوانست در نهایت به نتیجه مطلوب دست یابد و به تعطیلی کشیده شد.
دولت دوران دفاع مقدس با وجود مشکلات زیاد خصوصا جنگ تحمیلی بر توسعه احزاب و نهادینه شدن آن تاکید داشت و در همان سال ها بود که قانون احزاب تصویب شد. در این میان و پس از پایان جنگ دولت سازندگی تمام تلاش خود را برای حل مشکلات پس از جنگ و ساخت زیرساخت های کشور به کار بست البته هیچ گاه در نفی توسعه سیاسی گام برنداشت اما اولویت های این دولت بر حل مسائل اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و...تعریف شده بود. با روی کار آمدن دولت اصلاحات و در اولویت قرار گفتن موضوع توسعه سیاسی و نهادینه کردن جامعه تحزب گرا فرصت های خوبی برای رشد تحزب در کشور به دست آمد که نگاه دولت به صورت کلان شور و انگیزه خاصی را به نخبگانی داد که در دهه های قبل اراده ای برای فعالیت سیاسی از خود نشان نمی داد و تشویق این برنامه موجب شد تا نخبگان با گرایش های مختلف در راستای تحقق این مهم گام بردارند که البته برخی تندروی ها در جریان های مختلف به این خواسته به حق جامعه ضربه زد.اما برکات آن منجر به توسعه رسانه ها و نهادینه شدن چندصدایی و پذیرش سلایق مختلف شد. این در حالی است که پذیرش سلایق مختلف در چارچوب قانون اساسی از همان سال های اولیه انقلاب و استقبال امام خمینی(ره) از این امر نهادینه شده بود ولی به مرور زمان رقابت های سیاسی با چالش های مختلفی همراه بود و در برخی موارد تبلیغ تک صدایی محور حرکت قرار می گرفت.
با پایان کار دولت اصلاحات و روی کار آمدن دولت جدید خواسته توسعه سیاسی به نظر می رسد دیگر اولویتی ندارد و حتی یارانه احزاب نیز دیگر جایی در بودجه سالیانه دولت ندارد. مطرح شدن نظام تک حزبی هم نشان داد که احزاب با چالشی بیشتر از نهادینه و فراگیر شدن مواجه هستند. در برخی مواقع اظهار نظرها نشان از غلبه تفکرات ضدحزبی و بدون روحیه همکاری است که البته این رویه خیلی مورد پسند اصولگرایان نیست و آنها نیز از چنین روندی ابراز نگرانی کرده اند چرا که موقعیت آنها نیز دستخوش دگرگونی شده است. تغییر و تحولات در چند ماهه اخیر موجب شد تا بحث تحزب و توسعه سیاسی را با یکی از فعالان سیاسی در 30 سال گذشته و عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مطرح کنیم.کسی که در دولت دفاع مقدس دوره ای را به عنوان وزیر به فعالیت پرداخت و پس از تجربه مدیریتی در دولت آن زمان همچنان به عنوان یک فعال سیاسی به کار خود ادامه می دهد.محمد سلامتی از کسانی است که بر نهادینه شدن تحزب در کشور تاکید دارد و معتقد است تحزب عاملی موثر برای ارتقای کیفی کارها و تصمیمات در تمامی زمینه هاست.وی براین عقیده است که فراگیر شدن حزب گرایی موجب می شود مسوولان در قبال تصمیمات و عملکردشان پاسخگو باشند و لزوم پاسخگویی و نقد عملکردها تنها در چارچوب کار گروهی ممکن است، زیرا وقتی مسوولی از دل گروه و تشکلی به قدرت برسد،فرد مسوول، نماینده تشکل و گروهی است که باید به حامیان خود برابر عملکردش پاسخگو باشد. این گفت وگو را با هم می خوانیم:
تحزب چه قبل و چه بعد از انقلاب با فراز و فرودهایی همراه بوده است، در ابتدا شرایط تشکیل، چگونگی فعالیت گروه ها و احزاب را پس از انقلاب بفرمایید که در چه فضایی این حرکت صورت گرفت؟
احزاب و گروه های سیاسی طی این سی سال فراز و نشیب های زیادی داشتند که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به دلیل شرایطی که وجود داشت و اقتضائات آن زمان جو بدی برای فرهنگ تحزب شکل گرفته بود. نخبگان به این جو دامن زدند و مردم هم تشویق شدند. با این حال مدت زیادی نگذشته بود که شاهد ایجاد احزاب و گروه های مختلف چه به شکل فراگیر و چه منطقه ای شدیم. حزب جمهوری اسلامی در همان شرایط اعلام موجودیت کرد و با هدایت شهید بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی، آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله خامنه ای با سرعت به دنبال عضوگیری رفت و در همین زمان اقشار مختلف جامعه به سمت تحزب گرایش پیدا کردند. سازمان مجاهدین با اتحاد هفت گروه چریکی که قبل از انقلاب فعالیت داشند، تشکیل شد و گروه های به انحراف کشیده شده دیگری همچون مجاهدین خلق (منافقین)، نیز دست به عضوگیری زدند، در این میان گروه هایی مثل حزب توده نیز شرایط را برای ادامه فعالیت مناسب دیدند. در مجموع و به خصوص اوایل انقلاب یعنی در سال های 58 و 59 اوج فعالیت و آزادی تحزب بود، این آزادی زمانی خودش را نشان می داد که همه این گروه ها در عرصه انتخابات حضور پیدا کردند و کاندیداهای خود را معرفی می کردند و حتی نمایندگانشان برای نظارت بر صندوق های اخذ رای به وزارت کشور معرفی می شدند. در واقع تحزب بدین شکل و با آزادی کامل با اینکه قانونی برای تحزب تصویب نشده بود. احزاب و گروه ها فعالیت می کردند و این آزادی تحزب خود خواسته و ثمره انقلاب بود و همه جامعه و نخبگان آن را پذیرفته بودند. چرا که در زمان رژیم شاهنشاهی عکس آن عمل می کرد یعنی عدم آزادی تحزب و فعالیت های سیاسی به شکل تشکیلاتی. پس از پیروزی انقلاب در واقع روح انقلاب در همان اوایل بیشترین تحرک را به آزادی های سیاسی داده بود و مردم و نخبگان هم چنین چیزی را طلب می کردند. اما این آزادی ها به عللی دوام پیدا نکرد و بعضی گروه ها که در اوایل مشکل ساز نبودند و فعالیت می کردند و می توانستند در عرصه رقابت با اعتقاد به فعالیت های سیاسی حضور داشته باشند، به تدریج چنین رویه ای را کنار گذاشتند و به مبارزه با نظام جمهوری اسلامی و آن هم مبارزه مسلحانه اقدام کردند. در آن زمان احساس می شد نظام شرایط ناپایداری دارد و این گروه های منحرف شده را به طمع واداشت و دوم اینکه تحریکاتی که از خارج صورت می گرفت و آنها به خارج وابسته بودند و این گروه ها یکی پس از دیگری دست به اسلحه بردند. در آن زمان حزب توده که اوایل کار خودش را خط امامی می دانست و در تبلیغات از این عنوان به کرات استفاده می کرد و حتی در مقابل نیروهای خط امامی از شعارش دفاع می کرد در نهایت مشخص شد که از سوی اتحاد جماهیر شوروی برای کودتا حمایت می شود. منافقین هم به مسیری افتادند که وقتی دیدند زمینه مردمی ندارند به سمت مبارزه مسلحانه گرایش پیدا کردند و با حمایت های بنی صدر سفره شان از سفره نظام جمهوری اسلامی جدا شد. این تحرکات به تدریج زمینه ذهنی منفی در جامعه نسبت به تحزب به وجود آورد و توده های مردم و نخبگان به تحزب بی تفاوت شدند. همین بی تفاوتی ها و عدم رضایت امام خمینی(ره) از برخی فعالیت های حزب جمهوری اسلامی موجب شد این حزب به سمت تعطیلی حرکت کند احزاب به نوعی پشتوانه خودشان را از دست دادند. در آن زمان موضع منفی نسبت به دولت دوران دفاع مقدس در حزب جمهوری اسلامی با نگاه امام (ره) زاویه داشت و برخی افراد به جای نقد منصفانه به تعبیر امام برخورد خصمانه با دولت را در پیش گرفته بودند و زمینه های تعطیلی حزب جمهوری اسلامی را به وجود آورد; البته امام سخنی مبنی بر تعطیلی حزب به کار نبردند ولی شرایط در جامعه به گونه ای پیش رفت که هم حزب جمهوری و سازمان تعطیل شدند. به یاد دارم جناح راست، هم در سازمان و هم حزب جمهوری حاکم شده بودند و همین تنشها موجبات نارضایتی امام را پیش آورده بود.
حزب موتلفه در آن زمان فعال بود؟
فعالیت حزب موتلفه در آن زمان خیلی گسترده نبود و برخی رفتارهای آنها خیلی باب طبع جامعه نبود; در آن زمان روزنامه رسالت با اقداماتی که انجام می داد بارها و بارها نارضایتی امام را به وجود آوردند و به دلیل تحلیل ها و برخوردهایی که انجام می داد به مرور مجموع عوامل زمینه های منفی در جامعه را تقویت کرد که نسبت به تحزب دیدگاه منفی به وجود آورد و ازسال های 65 تا اوایل 70 تحزب در ایران تعطیل شد و به طوری که نخبگان نیز دنبال چنین فعالیتی نبودند. مردم هم اعتنایی به تحزب نداشتند زیرا این نخبگان جامعه اند که برای تشکیل فعالیت حزبی پیش قدم می شوند و مردم را به این فعالیت تشویق می کنند; اما در آن سالها هیچ تحرک و انگیزه ای وجود نداشت. به یاد دارم قبل از سال 70 که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی جدید را بنا نهادیم با بسیاری از نخبگان مشورت کردیم که برای فعالیت حزبی قدمی بردارند و تشکیلاتی راه بیندازند و نبود تحزب را ضعفی برای نظام می دانستیم. با هرکسی که صحبت می کردیم حاضر به فعالیت حزبی نشد. آن زمان با آیت الله هاشمی در مورد لزوم تحزب صحبت کردیم و لازمه تحزب را تایید کرد اما اعلام کرد آمادگی کار تشکیلاتی را ندارم ولی هر کمکی از دستم بر بیاید انجام می دهم. با آقای کروبی همین حرف را زدیم و او هم چنین چیزی را عنوان کرد. با افراد زیادی صحبت کردیم از جمله افرادی که بعدها جبهه مشارکت را شکل دادند. در آن زمان معتقد بودند که تشکیل حزب در اوایل دهه 70 مناسب نیست. جو اینقدر نسبت به تحزب منفی بود که نخبگان حاضر نمی شدند وارد یک جریان حزبی شوند. به هر صورت سالها طول کشید که گروه ها و نخبگان انگیزه فعالیت حزبی را ادامه دهند.
پس از جنگ، دولت برنامه ای برای از سرگیری تحزب داشت؟
پس از جنگ و روی کار آمدن دولت سازندگی، دولت بیشترین توان خود را برای ساماندهی زیرساخت های کشور به کار گرفت. مشکلات بعد از جنگ بسیار بود که باید به آنها توجه می شد و به دلیل همین مشکلات خیلی مشوق فعالیت های حزبی نبود. تا اینکه دولت آقای خاتمی تشکیل شد و محور را بر توسعه سیاسی گذاشت و این محور توانست نظرها را به سوی خود جلب کند و انگیزه را بین نخبگان ایجاد کرد و در آن زمان گروه ها و احزاب مختلفی مثل مشارکت و حزب همبستگی اعلام موجودیت کردند. در این شرایط شورای هماهنگی نیروهای خط امام احساس کرد تعداد قابل ملاحظه ای از گروه ها در این شورا عضو نیستند و بر همین اساس بنای تشکیلات جدیدی به نام شورای هماهنگی گروه های دوم خرداد به وجود آمد . از زمان اعلام سیاست های دولت آقای خاتمی انگیزه تحزب بالا رفت و شاهد تغییرات گروه ها و احزاب بودیم. این موضوع سبب شده بود که رقابت های سیاسی با جدیت بیشتری پیگیری شود و سعی بر انتقال مواضع و دیدگاه های خود به جامعه داشتند. در جناح مقابل هم گروه ها و تشکلهای مختلفی مثل حزب موتلفه، جامعه اسلامی مهندسین و گروه های دیگری فعالیت سیاسی را با جدیت شروع کردند. از آن زمان کنگره های احزاب مختلف برای تشویق جامعه به منظور فعالیت سیاسی موثر بود و این خود موجب شد در عرصه انتخابات رقابتها فشرده شود. نه فقط در جناح های سیاسی بلکه در درون یک جناح، جبهه های مختلفی نیز دست به رقابت زدند و این خود هدیه خوبی برای فعالیت سیاسی در کشور بود. اگر این مسیر به خوبی ادامه پیدا می کرد به تدریج ما شاهد توسعه سیاسی بودیم و برخی جبهه ها می توانستند در هم ادغام شوند و درواقع احزاب قدرتمند و فراگیر در جامعه به وجود آورند.
اما با گذشت دو سه دهه همچنان تحزب به معنای واقعی در جامعه نهادینه نشده است، چرا این مهم علی رغم همه فعالیت ها کم اثر بوده است؟
ببینید تمام آنچه ذکر کردم همه نمونه هایی است که نشانگر شرایط موجود در ایران است. به هر صورت در دوره ای که تحزب در کشور مطرح نبود، دولت آقای خاتمی سیاست توسعه سیاسی را بیان کرد; نتیجه این شد که تعداد زیادی از گروه ها و احزاب در درون جناح ها شکل بگیرند و در انتخابات شرکت کنند، نشان دهنده این مطلب است که دولتمردان در این زمینه وظیفه ای دارند که اگر آن را به درستی انجام دهند موجب تقویت تحزب می شود و اگر خلاف آن باشد جو بی تفاوتی نسبت به تحزب شکل می گیرد و حتی شرایط ضد حزب هم به وجود می آید. در واقع دستگاه تبلیغاتی دولت است که جامعه و نخبگان را می تواند به سمت تحزب سوق دهد. اگر روند دولت آقای خاتمی پیگیری می شد، می توانستیم احزاب قدرتمند و فراگیر را مشاهده کنیم، اما دولت پس از آقای خاتمی دیدگاه مناسبی به احزاب ندارد و تحزب در کشور رو به تضعیف شدن است و حتی برخی تشکل ها هم تعطیل شده اند. ما در زمینه تحزب جزو کشورهای پیشرو نیستیم و از این قافله عقب مانده ایم.
چالش پیش روی احزاب در شرایط کنونی چه چیزی است؟
به نظر من احزاب و گروه ها با دولت چالش دارند، یعنی دولت نظر مساعدی به تحزب ندارد و حتی می توان گفت دیگاه منفی به آن دارد; اما این انقلاب و جامعه نظرمساعد و مثبتی نسبت به تحزب دارد و در شرایط کنونی نظر دولت به کرسی نشسته است چرا که ابزار و امکانات دراختیار دارد. زمانی که نخبگان و مردم به تحزب تشویق می شوند انواع گروه ها و تشکیلات صنفی به وجود می آید. این خود دارای محاسنی است که مردم و جامعه دیدگاه و مطالباتشان را به صورت کانالیزه مطرح می کنند و این احزاب مثلا برنامه های دولت را به نقد می کشند و راهکار ارائه می دهند; همین امر سبب می شود که دولت در جهت رفع اشکالات موجود گام بردارد. اما وقتی در جامعه تک صدایی و یک دستی به وجود آید درآن شرایط انتقادات خیلی ثمربخش نخواهد بود و حتی در پاره ای موارد به دلیل برآورده کردن خواسته های گروهی و باندی ممکن است این اشکالات دیده نشود و حتی تکرار نیز بشود و حاضر به برطرف کردن آن نیز نخواهد شد. حسن تحزب در این است که از این مسائل جلوگیری می کند و مانع تک محوری در جامعه می شود; روابط دموکراتیک، انسانی، اخلاقی و اسلامی در چارچوب تحزب جلوی این مشکلات را می گیرد ، پیغمبر اسلام (ص) می فرمودند که " اختلاف امتی رحمه " یعنی اختلاف نظر در بین امت که طبیعی است باید اجازه بروز آن را داد و پیامبر اکرم (ص) این موضوع را برای امت رحمت می دانستند; امام (ره) نیز بر این مساله تاکید داشتند و همین اختلاف نظرها در احزاب و گروه ها سبب می شود که همه اینها اشکالات را رفع کنند و با برنامه های دقیق تری به جامعه خدمت شود.
برخی معتقدند به وجود آمدن احزاب و تشکیلات جدید از دل دولتها خود عاملی است که موجب می شود دولتهای بعدی خیلی به احزاب رقیب میدان ندهند، مثلا کارگزاران، مشارکت و احزابی که در این پنج سال اخیر تشکیل شدند همه به نوعی از درون دولتها به وجود آمده اند، به نظر شما این خود به تشکیل احزاب فراگیر و قدرتمند آسیب نمی زند؟
اینکه برخی احزاب و گروه ها با حمایت و با روی کارآمدن دولتی تشکیل می شوند یا قدرت می گیرند امر مذمومی نیست، اتفاقا نشان می دهد دولت واقع بین بوده که باید برای انجام کارها و برنامه تشکیلاتی داشته باشد. اما آن دولتی که همین امر را برای کل جامعه تعمیم داده است نشان از عملکرد مثبتش هست. اما دولتی که کارها را در انحصار خودش می گیرد این پسندیده نیست. به عنوان مثال آقای خاتمی تنها به تشکیلاتی مثل مشارکت امتیازات خوبی ارائه نداد بلکه تحزب را تبلیغ می کرد. در دولت سازندگی نیز آقای هاشمی به هیچ وجه علیه احزاب دیگر صحبت و موضع گیری نکرد. درست است که آن تلاشی که برای حل مشکلات اقتصادی کشور انجام می داد برای فعالیت سیاسی به کار نمی برد اما فعالیت حزبی را نفی نمی کرد. به هر صورت در زمان دولت نهم و دهم می بینیم که تشکیلاتی راه اندازی می کنند و علیه احزاب دیگر بسیج می شوند، این منصفانه نیست.
پس شما وابستگی حزب به دولت را بد نمی دانید؟
این موضوع به خودی خود بد نیست و آن را مثبت می دانم اما احزاب نباید از امکانات دولتی سو»استفاده کنند. اتفاقا هر دولتی باید به حزب و گروهی وابسته باشد که مقابل جامعه پاسخگو باشد. وقتی دولت کارتشکیلاتی داشته باشد باید برنامه ای هم برای رفع و حل و فصل مسائل درنظربگیرد; دولتی که به حزبی وابسته نباشد یا به گروهی خاص وابسته است یا بی حساب و کتاب است و نمی تواند پاسخگو باشد. به نظر من دولتی می تواند پاسخگو باشد که به یک حزب متکی باشد.
اما برخی دولتمردان خیلی دوست ندارند با شناسنامه حزبی شناخته بشوند و همواره خود را برآمده از احزاب نمی دانند؟
این نشان دهنده ضعف آنهاست که روحیه همکاری و تعامل ندارند، این حرف برخی افراد یعنی اینکه اعتقادی به کار تشکیلاتی با برنامه ندارد، یعنی روحیه جذب افراد، سازماندهی نیروها و روحیه مدیریت ندارند. یعنی در مدیریتش ضعف دارد که حتی نمی تواند تشکیلاتی با برنامه را کنترل کند; پس چطور می تواند یک جامعه را مدیریت کند؟ دلیل دیگر این است که برخی افراد در کار تشکیلاتی نبودند و تحت تاثیر حرف هایی قرار می گیرند و از خودشان انگیزه کار تشکیلاتی را نشان نمی دهند که کارها را به صورت مدون و با برنامه پیش ببرند. برخی افراد هم با حمایت گروه هایی پنهان به قدرت می رسند اما در زمان پاسخگویی چیزی معلوم و مشخص دیده نمی شود.
پس از انتخابات بحث تغییر قانون احزاب مطرح شده و حتی پیش نویس آن نیز برای ارسال به مجلس آماده شده است، اما در این میان نظرات متفاوتی به وجود آمد، مبنی براینکه اگر به همین ظرفیتهای موجود قانونی عمل بشود، احزاب می توانند به حد مطلوب برسند و نیازی به اصلاح ضرب الاجل آن نیست، از طرفی برخی معتقدند پس از گذشت بیست سال نیاز به اصلاحاتی دیده می شود، ارزیابی خودتان در این مورد چیست و این قانون احزاب اصولا باید با چه دیدگاهی تغییر کند؟
قانون احزاب در سال 60 و در زمان دولت مهندس موسوی به تصویب رسید، در شرایطی که حرکت های گروه های اپوزیسیون وجود داشت و البته قانون خوبی هم مصوب شد; وقتی چنین قانونی در آن زمان به تصویب می رسد نشانگر این موضوع بود که دولت نگاهی مبتنی بر آزادیخواهی و دموکراسی داشته است البته این را اضافه کنم که خواست انقلاب اقتضای چنین چیزی را می کرد. به هر صورت با گذشت 30 سال هر قانونی با توجه به شرایط زمانی نیاز به اصلاح دارد. منتهی آن قانون احزابی که در گذشته به تصویب رسیده یک سری اشکالاتی دارد مثلا احزاب در کشور ما همانند دیگر کشورها در جامعه نهادینه نشده است; یعنی یک حزب به طور آزادانه با دیگر گروه ها رقابت کند و پس از پیروزی کابینه را خود تشکیل دهد و بتواند قدرت را در دست بگیرد که این موضوع باید اصلاح بشود. احزاب نمی توانند به راحتی میتینگ و راهپیمایی داشته باشند گرچه در قانون این مساله وجود دارد و محدودیتی ایجاد نکرده، اما اعمال سلیقه ها جلوی چنین اقداماتی را گرفته است. احزاب باید به راحتی بتوانند برنامه اجرا کنند، میتینگ داشته باشند و نظر خودشان را به جامعه انتقال دهند. احزاب در واقع متشکل از نخبگان جامعه اند و باید با مردم ارتباط برقرار کند و گرنه چطوری و از چه راهی می تواند برنامه، اهداف و حرفشان را منتقل کنند. این نقطه ضعف باید رفع شود. دخالتهای بی مورد دستگاه های دولتی در اموراحزاب باید از بین برود که در آن زمان به دلیل شرایط خاص برخی سخت گیری ها به وجود آمد که اینها باید رفع بشود. بنابراین جهت اصلاح باید چنین باشد. اما کسانی که امروز به دنبال اصلاح قانون احزاب هستند به نظر نمی رسد که خواهان چنین مواردی باشند و جهت گیریشان متفاوت است; یعنی به نوعی به دنبال ایجاد محدودیت برای احزاب در مورد اهداف، برنامه ها، راهپیمایی و نوع ارتباط با جامعه هستند. در واقع به نظر می رسد قانونی که دردهه 60 تصویب شد نیز محدودتر می شود چرا که نگاه مثبتی به حزب وجود ندارد. اصلاح یعنی شرایط برای تحرک و پویایی فراهم شود. حتی کمیسیون ماده 10 احزاب نیز باید دچار تغییر و تحول بشود و از همه سلایق در آن گنجانده و نمایندگانی از احزاب و تشکلها در آن دیده شود. همچنین اعمال نظر دولت ها نباید به طوری باشد که هر طور بخواهد با احزاب رفتار کند.
در دوره اصلاحات بحثی به عنوان کمک به احزاب و پرداخت یارانه به آنها مطرح بود و بر اساس یکسری معیارها به احزاب و تشکل ها کمک مالی شد، حمایت دولت ها به صورت کلی از احزاب چه قدر در توسعه و نهادینه شدن آن درجامعه موثر است؟
به نظرم در این ایران باید مدتها به احزاب کمک کرد تا این رویه در جامعه نهادینه شود آن هم به دلیل محدودیتهایی که در قبال احزاب وجود دارد. دولت آقای خاتمی تلاش کرد در این راستا حرکت کند و کمک مالی را انجام داد و در بودجه سالانه دولت درنظر گرفته شد و این یارانه بر اساس میزان فعالیت احزاب در سال، بر اساس میزان اعضایش، برگزاری تعداد جلسات، اعلام موضع در مورد رویدادهای مختلف، تعداد بیانیه ها بود که طی هماهنگی هایی که با خانه احزاب و خود گروه ها و تشکل ها یارانه به احزاب پرداخت می شد. در آن موقع موتلفه به دلیل فعالیت هایش بیتشرین یارانه را دریافت کرد. در شرایط فعلی نیز این کمک می تواند به احزاب بسیار موثر باشد. بزرگترین مشکل احزاب مالی است که دولت اصلاحات در جهت رفع آن قدم برداشت اما در دوره پس از آن این کمک ها قطع شد. به هر صورت دولت می تواند در ردیف بودجه سالانه کمک به احزاب را بگنجاند و هم می تواند کمکی را در نظر نگیرد که دولت جدید گزینه دوم را در نظرگرفته است.
مجلس می تواند به احزاب کمک کند؟
بله در این زمینه مجلس می تواند کمک بکند. مثلا در کمیسیون تلفیق نمایندگان می توانند بندی به همان قانون بودجه برای کمک یارانه به احزاب را در نظر بگیرند به شرطی که خود نمایندگان هم دیدگاه حزبی داشته باشند.
نقش خانه احزاب در این میان چیست و چه وظایفی بر آن نهاده شده است؟
خانه احزاب هم در دوره دولت آقای خاتمی تشکیل شد خانه احزاب به عنوان یک تشکیلات غیردولتی برای توسعه سیاسی درنظر گرفته شده است که این نهاد نقش هماهنگ کننده بین احزاب را ایفا می کرد و در اصل مطالبات احزاب را پیگیری کند و کار درستی بود. اما در سطح بین الملل غیرقابل باور است که نزدیک به 200 گروه و تشکل عضو چنین نهادی باشند و برای مجامع بین المللی سوال است که چرا این همه گروه و تشکل. انتظار آنها بر این است که سه چهار حزب قوی وجود داشته باشد ولی آنها به این نتیجه رسیدند که به دلیل وجود خرد حزب ها، تحزب در کشور ما نهادینه نشده است.
چرا با گذشت سالها همچنان شاهد بروز و ظهور این همه خرده حزب در جامعه سیاسی کشور هستیم و مشکل اصلی در امر کجاست؟
به نظر من وجود شمار زیاد خرده حزب ها در کشور به دلیل عقب افتادگی سیاسی ما در زمینه تحزب است. یعنی یکی از شاخصه های پیشرفت در یک کشور وجود احزاب قدرتمند است. وقتی کشوری در زمینه توسعه سیاسی و تقویت آن گام بر می دارد; در ابتدا گروه های کوچک در یک چنین فضایی علی رغم وجود برخی احزاب موثر هستند; بعد از خرده گروه ها به مرحله ای می رسند که به فکر تشکیل حزب می افتند، پس از این خرده حزب ها، احزاب متوسط وجود دارند و در مرحله نهایی احزاب قوی و با ساختار منسجم و فراگیر وجود دارد. ما در مرحله خرده حزب ها و گروه های کوچکی هستیم که مشغول فعالیت اند. به نظر می رسد که با سیاست های جهشی می توان به این احزاب قوی و فراگیر دست یابیم و در صورت اتخاذ سیاست نادرست احزاب در همین جایگاه درجا می زنند. این خرده حزبها که همیشه خود را در عرصه نشان نمی دهند تنها در زمان انتخابات مختلف فعال می شوند و تا دوره بعد به خواب می روند و از نظر کیفی هم شرایط مناسبی ندارند. این را بگویم که ادامه رویه ضد حزبی موجب می شود که وضعیت روبه بهبود گرایش پیدا نکنند.
چرا با وجود شورای هماهنگی در درون جناح های اصلاح طلب و اصولگرا حرکتی برای شکل گیری احزاب فراگیر و کاهش خرده حزب ها پیش نمی روند؟
کسانی که به کار گروهی اعتقاد دارند در این راه قدم بر می دارند اما ظرفیت موجود و کمبود امکانات اجازه تکمیل این راه را نمی دهد; جبهه اصلاحات از نفوذ کلامی در جامعه برخوردار است و به هر صورت وجود محدودیتها و عدم ارتباط قوی موجب چنین فرآیندی می شود. احزاب نیاز به تریبون دارند، نیاز به فعالیت مستمر دارند وقتی این امکانات با محدویت مواجه می شود نمی توان انتظار داشت که حتما گروه ها به سمت فراگیر شدن پیش بروند. البته در مورد جناح مقابل باید میزان مقبولیت آنها ارزیابی شود، برخی افراد اصولگرا نفوذ شخصیتی دارند ولی احزاب آنها فاقد چنین فاکتوری است. وقتی تحزب به معنای کل تبلیغ نمی شود نمی توانیم انتظار مطلوبی داشته باشیم. ما وقتی تحزب را تبلیغ می کنیم به طور عام اینکار را انجام می دهیم حتی برای رقیب. اما در مقابل چنین تفکری دیده نمی شوند و آنها حاضر نیستند تحزب را برای جناح مقابل خود تبلیغ کنند. در دوره دولت آقای خاتمی وقتی احزاب اصلاح طلب توسعه پیدا کردند، جناح مقابل هم پیش رفت چرا که دولت تبلیغ تحزب را برای همه انجام می داد و نظری یکسان بر سر این موضوع داشت و دولت آقای خاتمی به این کار اعتقاد داشت. کنگره حزب موتلفه در زمان دولت گذشته شکل گرفت; اما اکنون جلوی برخی کنگره ها گرفته می شود و اتفاقا احزاب مقابل از این تصمیم استقبال می کنند به جای اینکه به چنین تصمیمی اعتراض داشته باشند.
پس از انتخابات برخی تحلیلگران معتقد بودند که در جناح اصولگرا و اصلاح طلب باید روح جدیدی دمیده بشود و هر دو جریان نیاز دارند که ادبیات و گفتمان موجود را تغییر دهند، به نظر شما آیا چنین چیزی لازم است یا نه؟
ببینید اصولگرایان در دولت نهم و تا حدودی در دولت دهم متحد بودند. با گذشت مدتی این جناح دریافت که ماحصل این اتحاد و یک دستی خیلی به نفع جامعه تمام نشد و در مورد مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کارها خوب پیش نرفت. این مسائل برای طیف زیادی از اصولگرایان قابل قبول نبود و البته برخی دیدگاه ها و مسائل اظهار شده از سوی اصلاح طلبان همچنین بی ربط هم نبوده است; جمعی از اصولگرایان وقتی دریافتند که نقدها و دیدگاه های دلسوزانشان مورد توجه قرار نمی گیرد به مرور سعی در فاصله گرفتن از دولت داشتند. همین موضوع موجب شد که رفتارها و موضع گیری ها تغییر کند و در واقع ادبیاتی که قبلا به کار می بردند دچار تحول شده است و همین روند در حال تقویت شدن است، یعنی این ادبیات نشاندهنده مرزبندی جدید آنها با دولت است که این مرزبندی رو به شفاف تر شدن است که البته در مسائل سیاست خارجی، مسائل اقتصادی و فرهنگی مشهود است. اتفاقا این مرزبندی ها وقتی شفاف تر می شود به مرزبندی اصلاح طلبان بسیار شبیه است و به آن نزدیک تر می شود. اعتقاد اصلاح طلبان بر اجرای کامل قانون اساسی است و چون دولت عدول کرده است صدای بخش وسیعی از اصولگرایان هم درآمده است و آنها هم به دنبال اجزاب بدون تنزل قانون اساسی اند. وقتی چنین دیدگاهی وجود دارد درنهایت مرزبندی اصلاح طلبان و بخشی از اصولگرایان به هم نزدیک و شبیه می شود.
شما معتقدید که ممکن است بین اصلاح طلبان و اصولگرایان منتقد ادغامی صورت گیرد؟
ببینید در کوتاه مدت چنین چیزی ممکن نیست، اما در دراز مدت ممکن است چنین فرآیندی شکل بگیرد و البته به نظر می رسد جبهه جدیدی در داخل اصولگرایان منتقد در درون این جریان شکل بگیرد.
این جریان حکمیتی که در حال حاضر به عنوان جامعتین دست به کار شدند به چه دلیلی است؟
جریان اصولگرا به هرصورت پس از جریانات پیش آمده به دنبال وحدت هستند و این اقدام را با توصیه بزرگان خود پیگیری می کنند، اما این اقدام به نظر من میسر نخواهد بود چرا که نصیحت همان بزرگانی که امروز نصیحت می کنند به گفته خود این افراد گوشی برای شنیدن آن وجود ندارد ، از طرفی منتقدان هم وقتی می بینند که شرایط تغییری نکرده است که خوب نسبت به موضع انتقادی خود پافشاری خواهند کرد. من معتقدم با توجه به شرایط موجود شخصیتهای بینا بینی که تلاش می کنند این تحاد شکل بگیرد به دلیل وجود همان مواضعی که بین منتقدان و طیف مقابل آنها وجود دارد در نهایت تصمیم خود را برای ملحق شدن به یکی از این دو گروه خواهند گرفت.
در جبهه اصلاح طلبان چطور، آیا تغییراتی در این جریان به وجود می آید؟
ببینید، اصلاح طلبان یک حرف مشخصی دارند و آن هم اجرای بدون تنزل قانون اساسی است، اینکه همه به قانون عمل کنند. البته درشرایط خاصی و متفاوت بر پررنگ تر شدن برخی اصول اصرار بیشتری شود. مثلا اگر شرایط اقتصادی مطلوب نباشد بر قوانین مربوط به آن بیشتر تاکید شود و در واقع بقیه مسائل هم در همین حول و حوش چرخش پیدا می کند. اگر از این دیدگاه در مورد اصلاح طلبان بنگریم بله، جبهه اصلاحات باید در شرایط کنونی بررسی کند و بر اساس آن، حرکت و معادلات سیاسی خود را طراحی و تنظیم کند. اما این نکته را بگویم که شرایط پیش آمده پس از انتخابات به طوری است که جبهه اصلاحات متحدتر از گذشته شده اند و این خود نکته مثبتی به شمار می آید.
یکی از مسائلی که همواره امام راحل برآن تاکید داشتند، موضوع وحدت در جامعه بود، برخی معتقدند که وحدت در عین کثرت شکل می گیرد و بعضی وحدت را بر یک صدا شدن همه معنی می کنند و اختلاف سلیقه را عامل مضر برای آن می دانند، نظرشما در این زمینه چیست؟
وقتی تعبیر وحدت این باشد که همه یک جور فکر بکنند و یک جور حرکت کنند، این موضوع به خودی خود زمینه ساز مشکلات بیشتری در جامعه می شود. عرض کردم که پیامبر اکرم (ص) اختلاف را برای امتش رحمت می دانستند و البته معنای این کلام چنین است که باید سخنان بر اساس انصاف و اخلاق اسلامی شکل بگیرد. امام راحل هم که بر وحدت تاکید داشتند به این معنی نبود که همه در یک حزب و گروه باشند و یک جور فکر کنند. برای مثال وقتی مجمع روحانیون خود را از جامعه روحانیت مبارز جدا و اعلام موجودیت کرد امام (ره) از این اقدام استقبال کردند. حتی برخی روحانیون ابتدا نسبت به نگاه امام به تشکیل مجمع روحانیون مبارز تردید داشتند و وقتی خدمت ایشان رسیدند مشاهده کردند که امام از این موضوع استقبال و عنوان کردند که برخی اینطور فکر می کنند و بعضی طوردیگری فکر می کنند و آن را مثبت ارزیابی کردند; اما امام تاکید داشتند که رفتارها خصمانه نباشد; این رویه در همه جوامع وجود دارد.
در این مدت موضوع نظام تک حزبی هم مطرح شد که البته با واکنش های گروه ها، احزاب و جریان های اصولگرا و اصلاح طلب مواجه شد، تحلیل شما از این گفتارها چیست و آیا می توان چنین چیزی را پذیرفت؟
به نظرم مطرح کردن چنین موضوعی عدم اعتقاد به تحزب و تقویت برخی گروه هاست. اگر چنین چیزی واقعیت داشت پس چرا از درون جریان اصولگرا نسبت به برخی احکام موضع گرفتند و به آن اعتراض کردند، بنابراین طرح چنین موضوعی برای دست رد زدن به تحزب است; به همین دلیل خوداصولگرایان هم واکنش نشان دادند و خود آنها هم از این تفکر متضرر می شوند.
و سخن آخر؟
به هر صورت امیدوارم کسانی که رویه ای خلاف قانون، مطالبات جدی مردم پس از انقلاب در پیش گرفتند، اصلاح شوند. بنابراین باید از تجربه دیگر کشورها به خوبی استفاده کنیم که در نهایت منجر به خوش نامی انقلاب و نظام شود
منبع:مردمسالاری، محمدرضا موحدی.
به گزارش ایلنا، عزتالله یوسفیانملا عضو فراكسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی، در مورد جلسه شب گذشته ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی با یادآوری مصوبه دوماه پیش این ستاد برای محرومیت كسانی كه معوقات بانكی كلان دارند و میلیاردها تومان از داراییهای مردم در دست آنهاست، گفت: "نظر ما این بود كه به سرعت به این مصوبه عمل شود. اما هیچ اتفاقی نیفتاده است و بانكها در این زمینه اقدامی نكردند. لذا این تصور در میان اكثر اعضای ستاد وجود دارد كه بدنه بانكها دغدغه چندانی برای حفظ بیت المال ندارد."
سه گروه مدیر بانکی داریم
این عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، اعضای هیات مدیرههای بانکها را - به زعم خود- به سه دسته تقسیم كرده و خاطرنشان کرد "دسته اول عدهای هستند كه علاقهمند به وصول معوقات هستند اما تعداد آنها كم است. تعداد دیگر مستقیما در خدمت افرادی هستند كه این معوقات كلان را دارند و این دسته مسوول تمام اتفاقات هستند. دسته سوم هم افراد عافیتطلب هستند كه فقط به فكر منافع شخصی و حقوق مزایای خودشان هستند. "
سلب مسئولیت از افراد در شُرُف بازنشستگی
این نماینده اصولگرای مجلس ادامه داد: به طور مثال یكی از مسوولان بانكی قبل از بازنشستگی، وام كلانی به فردی داد و بر همین اساس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی تاكید كرد كسانی كه در شرف بازنشستگی هستند، تصمیمگیری در پروندههای مهم به آنها واگذار نشود. زیرا عمده پرونده معوقات پرداختهای بانكی مربوط به این افراد است.
یوسفیان ملا با بیان اینکه در قوه قضائیه نیز موردی وجود دارد که قاضی در آستانه بازنشستگی رای به ضرر دولت داده است، تصریح كرد: روسای قوا مصمم به استیفای حقوق ملت در این زمینه هستند، اما اگر قضات رای مناسبی ندهند این دغدغه فایدهای ندارد.
بخش عمده ای از مشکلات مربوط به بانک مرکزی است
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی تاكید كرد: برای این ستاد محرز شد که بخشی عمدهای از مشكلات در این زمینه مربوط به بانك مركزی است. زیرا قاطعیت كافی نسبت به زیر مجموعه خود ندارد و ستاد بعید است با این شرایط موفقیتی داشته باشد. در حالی كه افراد دلسوزی باید وارد كار شوند كه به بانك مركزی مركزیت دهند.
یوسفیان ملا همچنین گفت: در این جلسه در مورد نظارت بر بانك مركزی بحثهایی صورت گرفت و از مدیریت این بانك ابراز گله مندی شد. زیرا اعداد و ارقام را نمیتوان با مصالح سیاست مخلوط كرد که در برخی از گزارشات بانک مرکزی شائبه وقوع این مساله پیدا شده است.
گزارش بانک مرکزی قابل قبول نیست
وی افزود: گزارش شب گذشته رئیس بانک مرکزی در مورد محرومیت افرادی که پرداختهای معوقه بانکی دارند نیز اصلا قابل قبول نبود و قرار شد در جلسه آینده نقاط ضعف و قوت نظارت بر بانک مرکزی بررسی شود.
وی در پایان گفت: همچنین این بانک نمیتواند نسبت به همه بانكها مدیریت شایسته داشته باشد.
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در ادامه در مورد پس گرفتن برخی اراضی توسط وزارت مسكن و شهرسازی، گفت: همه اعضا ستاد اتفاق نظر داشتند كه وی با شجاعت به سراغ اراضی دولتی كه در دست اشخاص است رفته است. زیرا به طور مثال برخی افراد به اسم عام المنفعه بودن زمین از بخش زیادی از آن استفاده شخصی میكنند.
باید مشخص شود
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی افزود: همچنین قرار شد در مورد كمكهای كمیسیون اصل 90 و قوه قضاییه در این مورد اقداماتی صورت گیرد .در این راستا وزیر مسكن موضوع را شفاف كرده و اسامی افراد زمین خوار را اعلام كند تا مشخص شود این افراد با حمایت چه كسانی زمینهای مردم را تصرف كردند تا مردم عادی مجبور شوند از طریق مسكن مهر و ... زمین به دست آورند.
این نماینده، سال گذشته با انتقاد از نپرداختن به بحث مفسدان کلان اقتصادی و دانه درشت ها گفته بود: "۸۴ نفر معادل ۸۵۰۰ میلیارد تومان به بانک های کشور بدهکارند. ۴٣ نفر، شش هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان به یکی از بانک های دولتی و ۴١ نفر نیز دو هزار میلیارد تومان به بانک های دیگر بدهکارند."
یوسفیان ملا از بی توجهی بانک ها در دادن تسهیلات به مردم نیز انتقاد کرده و افزوده بود "در چند سال اخیر تغییر در روسای بانک مرکزی تحول اقتصادی زیادی ایجاد نکرد. از طرف دیگر در سیستم بانکی افرادی وجود دارند که بار مالی خود را بسته اند. بانک ها در مورد این ۸۴ نفر سخت نگرفتند ولی برای ارائه دو میلیون تومان وام جهیزیه، اشک مردم را درمی آورند."
این همه درحالیست که دبیر ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، خود بعنوان یکی از متهمان پرونده های فساد اقتصادی، جعل و زد و بند، مورد ظن می باشد؛ اما بدلیل دستور نهادها و مقامات فراقانونی کشور، علیرغم وعده های رئیس قوه قضاییه و تاکید نمایندگان مجلس، اَحَدی پرونده وی را مورد رسیدگی قرار نداده است.
امروز: عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس معتقد است باید پرسید همایشی که دیروز برای ایرانیان خارج از کشور برگزار شد، غیر از سخنرانیهای احساسی و کفزدنهای مداوم حضار چه نتیجهای داشته است.
انوشیروان محسنیبندپی نایب رئیس كمیسیون بهداشت و درمان، در گفتگو با ایلنا، درباره همایش ایرانیان مقیم خارج از كشور كه روز گذشته با حضور رئیسجمهور برگزار شد، گفت: همه میدانند كه در آن همایش یكسری از افراد را انتخاب كرده بودند كه لزوما سرمایه دار و صاحب صنایع نبودند. در واقع یك عده آدم را یكجا جمع كرده بودند تا برایشان سخنرانیهای احساسی بكنند و آنها هم مدام برای سخنران كف بزنند.
وی ادامه داد: در شرایطی كه مشكلات عدیدهای از جمله اشتغال، هزینههای درمانی و... در زندگی آحاد افراد جامعه وجود دارد، باید پرسید این همایشها و جایزه دادنها چه مشكلی را حل میكند؟
عضو فراكسیون خط امام(ره) با اشاره به مشكلات تولیدكنندگان در بخش كشاورزی و صنایع افزود: الان بسیاری از صنایع كشور با ظرفیت حداقلی مشغول به كار هستند. به این خاطر كه از تولیدكنندگان حمایت عملی نمیشود. برنجكاران و باغداران ما به دلیل همین عدم حمایتهای دولت زمینگیر شدهاند.
محسنی ادامه داد: در چنین شرایطی اگر میخواهیم همایش برگزار كنیم و جایزه بدهیم برای كسانی برگزار كنیم كه همین جامعه را با همه مشكلات موجودش پذیرفتهاند، برای پیشرفت كشور زحمت میكشند و در مواقع نیاز هم در صحنه حضور پیدا میكنند.
نایبرئیس كمیسیون بهداشت با بیان اینكه این همایش با موضع عدالتمحوری دولت مغایرت دارد، تصریح كرد: عدالتمحوری یعنی اینكه بنشینیم حرف همین مردم را بشنویم. ضمن اینكه باید پرسید این افرادی كه دعوت شده بودند، اصلا چه کسانی بودند و در مدت این دو سال كه این شورای ایرانیان خارج از كشور تشكیل شده، چه مشكلاتی را حل كرده است؟
امروز: صفار هرندی بر این باور است که تحمل و مدارا موجب شد تا ميليونها نفر از کسانی که گمان سلامت نسبت به آن افراد داشتند، متوجه شوند اينان برای آشوب در کشور از جاهای ديگر مأموريت داشتند.
صفار هرندی تصريح کرد: اگر نظام در گذشته اين کار را میکرد، نه فقط محيط فتنه شفاف نمیشد بلکه امامزادههايی از ميان فتنهگران به وجود میآمدند ولی امروز کسی حرمت و ارزشی برای سران فتنه قائل نيست که يک دليل آن درايتی بود که در ارتباط با پيگيری قضايی اين افراد نشان داده شد.
وی در ادامه در خصوص برخورد با برخی آقازادهها که جرم آنها مشخص شده است، بيان داشت: بارها از زبان مسئولان قضايی شنيديم افرادی مانند فرزند آقای هاشمی که در خارج از کشور است، در موضع اتهام قطعی هستند و اگر وارد کشور شوند، به طور حتم در فرودگاه دستگير خواهند شد.
وی عنوان کرد: البته اگر کسانی که امروز به راحتی درباره آنها قضاوت میکنيم، يک سال پيش دستگير شده بودند، به دليل روشن نبودن قضايا، بسياری حاضر نبودند زير بار اين حرفها بروند و بين نيروهای داخلی بر سر اين موارد تقابل صورت میگرفت.
محمدحسين صفار هرندی ،وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در همايش دانشجويی با عنوان "طرح ولايت " که در سالن آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه بينالمللی امام خمينی(ره) قزوين برگزار شد، گفت: بارزترين مشخصه انقلاب اسلامی فرهنگی بودن آن است، رهبران انقلاب آن بيش از هرچيز دارای مشخصه فرهنگی هستند.
وی اضافه کرد: با توجه به اين موضوع، يکی از کسانی که مسئوليت وزارت فرهنگ و ارشاد را در دهه ۶۰ بهعهده داشت، بعد از مدتی اعلام کرد بايد درِ اين وزارتخانه بسته شود و اين کار را نيز انجام داد و در آن مقطع اين انديشه شکل گرفت که ما بايد از صفر برای فرهنگ مطلوب کار کنيم.
وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی يادآور شد: يکی از چهرههايی که میخواست فرهنگ انقلاب اسلامی را محقق کند مخملباف بود که از بنيانگذاران حوزه هنری است و اولين فيلمهای او يعنی توبه نصوح و بايکوت گويای دغدغههای ذهن انسانی است که احساس میکرد بايد بخشی از آنچه در دوران مبارزه انقلابی در ذهن میپروراند در ساحت هنر انقلابی جامه عمل بپوشاند.
وی توضيح داد: بعد از مدتی اين بحث انحرافی که آيا تعهد مقدم بر تخصص است يا بالعکس، مطرح شد. و بر اساس آن به بهانه بهرهگيری از دانش و تخصص کارشناسان، رويکرد به چهرههای پيش از انقلاب آغاز شد.
وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد: حاصل اين تعامل که به خوبی طراحی نشده بود آن شد که فردی مانند مخملباف با انديشه هنر ايدئولوژيک در دهه ۶۰، اکنون فيلم نزديک به پورنو را میسازد.
وی گفت: اين مسير در دهه ۶۰ آغاز، در دهه۷۰ با آهنگ تندتری جلو رفت و در نيمه دهه ۷۰ با روی کار آمدن جريان اصلاحات به عنوان ارزش قابل اتکا، رويکرد حکومتی شد.
تهاجم فرهنگی
صفار هرندی با اشاره به طرح تهاجم فرهنگی توسط رهبری در سال ۱۳۶۹ افزود: در آن زمان آقای خاتمی وزير فرهنگ و ارشاد بود و در جلسات رسمی اعلام میکرد من چيزی به عنوان تهاجم فرهنگی را قبول ندارم و رابطه حاکم بر مناسبات فرهنگی تنها بده و بستان و تعامل است.
وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به لزوم توجه به اصالت در فرهنگ تصريح کرد: آيا میتوانيم بگوييم نظام اسلامی داريم ولی فرهنگ آن را از هر گوشهای بگيريم يا بايد فرهنگ مبتنی بر نگاه ملی و اعتقادی خود داشته باشيم در حالی که دنيای بيرون ما نيز میگويد فرهنگ ما متاثر از ديدگاه تاريخی ماست.
صفار هرندی تأکيد کرد: مشکل بعضی آقايان حالت وادادگی، هراس و تحت تاثير ارعاب دشمن واقع شدن است البته برخی نيز شيفته دنيای غرب هستند و از اين راه نان میخورند.
وی اعلام کرد: مشکل امروز فرهنگی ما اين است که بعضیها فکر میکنند مسئله فرهنگ به همين سادگی است که گفته شود هرکه میخواهد به اينجا آمده و هرگونه دلش میخواهد فعاليت کند، البته درهای کشور با رعايت چارچوبها به روی همه باز است.
وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به دوران تصدی خود در وزارت فرهنگ و ارشاد ادامه داد: در آن زمان حرفمان اين بود که بر اساس اين نگرش بايد راه شروع شود و به لطف خدا نيز اين راه ادامه دارد زيرا در دولت دهم نيز ادامه همان مسير است يعنی دولت تغيير نکرده است و شخصيتهايی که میشناسيم اکثراً چهرههای خدوم انقلابی و فرهنگی هستند و طبيعی است که همان راه بايد دنبال شود.
وی بدون اشاره به عملکرد خود در مقام وزیر ارشاد، تأکيد کرد: نمیتوان پذيرفت که عرصه فرهنگ میتواند از ديگر عرصههای حکومتی مجزا باشد و چون ايران متعلق به همه ايرانيان است اگر کسی طبق قانون و با غيرت جلوی انحراف فرهنگی را بگيرد، بگوييم اين سختگيریهای بیجا موجب رميدن مردم میشود. جلب آرای جماعتی از مردم به قيمت زير پا گذاشتن اصول پذيرفته اخلاقی و اعتقادی، طبعاً با چارچوبهای اصول گرايی ناسازگار است.
فیلتر کنید
وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی با تاکید بر ضرورت جلوگیری از افزایش مراجعه به ماهواره اضافه کرد: از آنجا که نسبت به مفاسد ماهوارهها و سايتهای بيرونی احساس خطر میشود، بالطبع بايد از طريق فيلترکردن از اشاعه امواج مفسده آميز جلوگيری شود.
صفار هرندی در پاسخ به سؤالی در خصوص صحت سپردن بودجه فرهنگ به رحيم مشايی توضيح داد: ايشان رئيس کميسيون فرهنگی است که البته در هيچ دورهای رئيس دفتر رئيس جمهور رئيس کميسيون فرهنگی نبوده است.
سمفونی همخوانی ندارد
وی با اشاره به اخبار منتشره در خصوص برخی از اقدامات فرهنگی دولت تصريح کرد: برای جامعهای که اينگونه اخبار را دريافت میکند، اين شبهه به وجود میآيد که آيا کشتيبان را سياست ديگری آمده است...؟!
وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی توضيح داد: در انتخابات ۸۴ و ۸۸ مردم آقای احمدی نژاد را به دليل اينکه بدون بازی برای کسب رأی مردم و صادقانه پيش آمد، انتخاب کردند، در حالی که برخی نامزدهای انتخاباتی برای جلب آرای مردم کارهايی بهخلاف شأن خود کردند.
روشن است که اگر پيروز انتخابات ۸۴ و ۸۸ و دولت برآمده از آن بخواهد در ميانه راه متوسل به ترفندهای شکست خوردگان انتخابات اخير شود؛ راه به جايی نخواهد برد.
صفارهرندی تأکيد کرد: استنباط ما اين است که آقای احمدی نژاد در اطرافش آهنگهايی به صدا درمیآيد که با سمفونی عمومی ايشان همخوانی ندارد و انشاءالله ايشان به زودی متوجه شوند و اين هر آهنگی را به هماهنگی تبديل کنند.
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در اعتراض به ظلم های وارده به عزیزانشان در بازداشتگاهها و زندان ها نامه ای سرگشاده به مراجع عظام تقلید نوشتند. در این نامه خانواده های زندانیان سیاسی تاکید کرده اند که بیش از این نمی توانیم صحت و سلامت جسم و روح عزیزانمان را در بند ظلم تاب بیاوریم و سکوت کنیم.
این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح ذیل است:
محضر مبارک علمای اعلام و مراجع عظام
با سلام و تبریک ایام مبارک شعبانیه
همان گونه که مستحضرید بیش از یک سال از انتخابات ریاست جمهوری دهم می گذرد. انتخاباتی که با حضور پرشور مردم آگاه ایران می توانست نقطه عطفی در تاریخ کشورمان باشد. اما متاسفانه نه فقط با بی تدبیری مسئولان بلکه بر اساس شواهد و قرائن که روز به روز آشکارتر می شود، با طراحی توطئه بزرگ علیه مردم حقیقت جو و آزادی طلب کشورمان، هیچ شیرینی بر کام ها ننشست و سروری لب ها را به خنده نگشود. ضربات باتوم در همان شب انتخابات بر سر و روی مردم معترض کوبیده شد و درد جسم و روح انسان هایی که رایشان را جستجو می کردند، در هم پیچید. خون ها به ناحق بر زمین ریخت و دستگاه تبلیغاتی همه تلاشش را برای نگاه داشتن ماه حقیقت بر پست ابرهای دسیسه و نیرنگ و فریب به کار برد.
بهترین و خدوم ترین و پاک ترین فرزندان این ملت به زندان های هول انگیز گرفتار آمدند و تنها پایمردی آنها، خانواده های رنج کشیده شان و مردم حاضر در صحنه توانست موجب روشنگری و افشای حقایق شود و جریان اقتدارگرا و خشونت طلب را تا حدی از شتاب فزاینده به سوی نابودی ایران و اسلام عزیز بازدارد.
اینک ما خانواده های زندانیان سیاسی با وقوف به شرایط بحرانی کشور که بر اثر بی تدبیری آنان که صالح نیستند و صلاح ملک و ملت را به اطاعت از هوای نفس برای لختی بیشتر ماندن بر مسند قدرت فروخته اند، به وجود آمده است، بیش از این نمی توانیم صحت و سلامت جسم و روح عزیزانمان را در بند ظلم تاب بیاوریم و سکوت کنیم.
ما معتقدیم جای فرزندان و عزیزان مان که شعور بالا و درک عمیق و نبوغشان حتی بر دشمنان شان پوشیده نیست و اتفاقا همین مسئله جرمشان را سنگین تر کرده است، زندان نیست اما متاسفانه فریادهایمان در این یک سال و اندی به جایی نرسیده و مراجع قضایی و قضاوتی که به اذعان خودشان مطیع اوامر مقامات امنیتی هستند، بنای شنیدن ندای حق ما و زندانیان بی گناه را ندارند.
ما طی این مدت طولانی، صبر و انتظار را برای به سامان آمدن اوضاع پیشه کردیم اما متاسفانه هم زمان با مناسبت میلاد فرخنده صاحب الامر و الزمان حضرت بقیه الله که انتظار مهر و عطوفت بیشتری وجود داشت؛ در عوض مصائبی بر زندانیان سیاسی رفت که نه تنها روح آنان و ما خانواده های مضطربشان را آزرد، بلکه به زعم ما قلب مبارک آن حضرت را که غایبی حاضر و ناظر است به درد آورد.
رعایت نکردن حقوق اولیه انسان هایی مومن که به اقتضای جور زمان و زمامداران به بند کشیده شده اند، آن هم در شب میلاد مسعود دردانه زهرا(س) را چگونه می توان تاب آورد و چنین شد که فریاد اعتراض مظلومین دربند به ما رسید و صدای ضجه های ما را نیز در روز میلاد مهدی عدالت گستر به عرش اعلی رسانید.
حضرات علما و مراجع عالی قدر
اینک ما در نهایت استیصال از ظلمی که به عزیزانمان می رود، مطلع شده ایم که آنان پس از بدرفتاری های مضاعف و تنبیه های غیرمنصفانه از جمله بازافکنده شدن به انفرادی، تصمیم به اعتصاب غذا گرفته اند. قطعا ایشان این تصمیم را با علم به به ضررش برای سلامتی خود گرفته اند و نیز با توجه به "شرایط مستحدثه" معتقدیم که اعتصاب غذای عزیزانمان از باب "اکل میته" برای گرسنگی در حال مرگ است و آنان این اقدام را برای جلوگیری از گناه بزرگ جری شدن ظلم و ادامه ظلم مرتکب شده اند. با این همه نگرانی های عمیق از سرنوشت فرزندانمان که فرزندان اسلام و فرزندان شما بزرگواران عالم دین و پاسدار حریم مسلمانی هستند، ما را بر آن داشت تا بار دیگر مصدع اوقات شریف شده و بر اساس وظیفه نسبت به خطراتی که جان و روح این پاکان دربند را تهدید می کند، هشدار دهیم و از محضر مبارکتان در این ماه معظم و در آستانه ماه مبارک رمضان تمنا کنیم، حالا که مسئولان و مراجع ذی ربط صدای اعتراض ما را نمی شنوند و اگر هم بشنوند به جای رسیدگی تهدید به شرایط و اوضاع بدتر می کنند، به داد ما برسید و به وضعیت زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که در انفرادی و اعتصاب غذا به سر می برند و نیز بند نسوان که طبق آخرین اخبار واصله شرایطی بس نامطلوب دارند، از طریق اعزام نماینده و یا هر طریقی که مصلحت می دانید، رسیدگی فرمایید.
چشم امید ما بعد از خدا به شماست که در طول تاریخ پشتیبان ایران و مردم بی پناه بوده اید.
والسلام علی من اتبع الهدی
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
۱۲ مرداد ۱۳۸۹
برابر با ۲۲ شعبان المعظم ۱۴۳۱
در آستانه ۱۷مرداد ، روز خبرنگار جمعی از اصحاب رسانه و روزنامه نگاران کشور به همراه تعدادی از خانواده های روزنامه نگاران زندانی در دیداری صمیمانه با مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد به گفتگو پرداختند.
به گزارش خبرنگار کلمه، در ابتدای این دیدار تعدادی از مدیران مسئول روزنامه ها و همچنین روزنامه نگاران و خانواده های روزنامه نگاران دربند به بیان دیدگاه های خود پیرامون برنامه های جنبش سبز، وضعیت آزادی مطبوعات در ایران و همچنین خطراتی که با حرکت های نسنجیده بعضی از مسئولین اجرایی امنیت ملی کشور را به خطر می اندازد ،پرداختند.
سپس میر حسین موسوی که خود سابقه فعالیت در روزنامه جمهوری اسلامی و همچنین صاحب امتیازی روزنامه کلمه سبز را به همراه دارد به بیان دیدگاه های خود پیرامون نقش مطبوعات و روزنامه نگاران در نهضت آگاهی بخشی به اقشار جامعه پرداخت و یکی از دلایل فشار به روزنامه نگاران و دربند کشیدن آنها را جلوگیری از همین نقش آگاهی رسانی آنان دانست.
وی ضمن همدردی با تمامی زندانیان جنبش سبز و روزنامه نگاران دربند سخنان مهمی پیرامون اهداف نهضت مشروطیت وحاکمیت قانون و لزوم مبارزه مسالمت آمیز و به دور از خشونت ارائه داد.
دکتر رهنورد نیز ضمن بیان دیدگاه های خود از دربند بودن قلم ها و روزنامه نگاران اظهار تاسف کرد.
در پایان این نشست صمیمانه ،روزنامه نگاران لوح های یادبود جداگانه ای به رهنورد و موسوی اهدا کردند.ضمنا لوح ویژه ای نیز به میرحسین موسوی به پاسداشت فعالیت های مطبوعاتی وی از روزنامه های جمهوری اسلامی تا کلمه سبز اهدا شد.
در این لوح یادبود که با طراحی زیبایی همراه می باشد آمده است:
به یاد دیروز که در میان برگ های سپید و سیاه روزنامه،جمهوری اسلامی را به تصویر می کردی و به پاسداشت این روزها که با قلمت کلمه سبز را معنا می بخشی و چه ناجوانمردانه جایت در میان برگ های رنگی این روزها خالی ست.
در لوح تقدیر زهرا رهنورد که با طراحی زیبایی همراه می باشد آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد
تو مادر ما باش ای بانو! این روزها کودک شده ایم، کودکانی که قلب های بزرگ خود را به نشانه پیروزی انسان روی سرگرفته اند وتند تند در کوچه های مهر پرسه می زنند.برای همین تو مادر ما باش ای بانو و اشک های گرممان را دانه دانه تسبیح کن و استخاره ای بگیر که به ما بگوید فردا خیلی دور نیست، فردایی که حتی دریا نیز در عشق قلم هایی که ستایش گر آزادی هستند سبز خواهد شد.
تو مادر ما باش ای بانو! این روزها زیاد کودک شده ایم و از بس که بزرگان چشم در ابرو گره زده اند و فریاد و تهمت و ناسزا و مشت و جرم های ناکرده میان ما تقسیم کرده اند، می خواهیم کنار تو بایستیم،تویی که یاور سید سبز ما هستی و بگوئیم از همه تبرهایی که سوی قلم ها پرتاب کرده اند. جرم ما این است، دل به سبزی سرزمین مادری داده ایم و می خواهیم برای بالندگی اش هوا را هم نثار کنیم. برای همین تو مادر ما باش. زانوهای ما خسته شده اند اما تو خوب می دانی که باید دل دل بی قرای را روی شانه خدای اسمان و زمین پهن کنیم. مادرانه دستمان را بگیر.
جنبش سبز روزنامه نگاران ایران
مشروح سخنان میرحسین موسوی و دکتر رهنورد به در آستانه روز خبرنگار به زودی منتشر خواهد شد.
پنج زندانی دیگر از هفده زندانی سیاسی بند ۳۵۰که از روز دوشنبه گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند ،امروز (سه شنبه ) به بهداری اوین منتقل شدند .
آنها پس از دریافت خدمات اولیه پزشکی دوباره به سلول های انفرادی منتقل شدند و به اعتصاب غذای خود ادامه دادند.
طبق اخبار رسیده از زندان اوین به کلمه عبدالله مومنی ،فعال دانشجویی ،بهمن احمدی امویی ، روزنامه نگار ، جعفراقدامی فعال مدنی، ابراهیم (نادر) بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق و کیوان صمیمی ، روزنامه نگار از جمله این زندانیان بوده اند .
پیش از این نیز چهار زندانی دیگر به دلیل وخامت حال شان به بهداری اوین منتقل شده بودند .
خانواده این هفده زندانی از شنیدن این اخبار بسیار نگران شده اند و خواهان رسیدگی هر چه سریع تر مسولان زندان به خواسته های عزیزان شان شده اند آنها همچنین از دادستان تهران می خواهند که امکان ملاقات باآنها را برای شان فراهم آورد .
فاطمه آیینه وند همسر عبدالله مومنی که از شنیدن این خبرها نگران شده است گفت :« نمی دانم شوهرم در چه وضعی است و به شدت نگران هستم . اما با وجود وعده معاون دادستان آنها حتی تماس تلفنی هم با ما نداشته اند و این مرا به شدت نگران کرده است .»
بهرام احمدی ،برادر بهمن احمدی امویی هم گفت « از برادرم که از زمان آخرین ملاقاتش با همسرش بیش از دوهفته گذشته ، تاکنون خبری نداریم چرا که ملاقات هفتگی اش هم لغو شده است . هشت - نه روز اعتصاب غذا می تواند به اعضای داخلی بدن انسان از جمله کلیه و کبد آسیبهای جدی وارد کند . چرا مسوولان زندان پنج خواسته زندانیان را که کاملا معقول و قانونی است بر آورده نمی کنند تا هفده خانواده هر چه زودتر از این تشویش و نگرانی نجات یابند . شنیدن این اخبار واقعا ما را نگران و مضطرب کرده است .»
علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، ، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار، مجید دری فعال دانشجویی، مجید توکلی فعال دانشجویی، کیوان صمیمی روزنامه نگار، غلامحسین عرشی و محمد حسین سهرابی راد از دیگر زندانیان منتقل شده به سلول انفرادی هستند که از نه روز گذشته در اعتصاب غذا به سر می برند.
همچنین پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا که به بیماری دیابت مبتلا است پس از دو روز اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شده و از حال وی تاکنون خبری در دست نیست.
امروز:رابط پارلمانی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: به نظر میرسد که به ژاپن اسلامی نخواهیم رسید مگر اینکه همه عزم خود را برای حذف افراد افراطی و پیشبرد اهداف نظام و سند چشم انداز جزم کنیم.
به گزارش مهر، حجت الاسلام تیمور علی عسگری افزود: در هر مقطعی ضرورتها و اولویتهای همان مقطع را باید بررسی کرد. امروز کشور به نوعی دچار گفتمانی شده است که از سوی برخی دستاندرکاران و افراد پیروز در عرصه سیاسی بهوجود آمده است.
وی با بیان اینکه در مقطعی از زمان ما شاهد گفتمان انقلابی، گفتمان جهاد و دفاع مقدس و گفتمان دوره سازندگی بودیم افزود: در مقطعی میطلبید که کشور در میدان رزم و جهاد از این گفتمان استفاده کند و در شرایط سازندگی نیز برای آبادانی و سازندگی زیرساختها و خرابیهای ناشی از جنگ از گفتمان سازندگی استفاده کردیم. بعدها نیز حقوق اساسی مردم و اولویت اجتماعی آنان در گفتمان کشور قرار گرفت و امروز با استقرار دولت اصولگرا بحث عدالت و پیشرفت گفتمان کشور است.
وی ادامه داد: روزی که مجلس هفتم فعالیت خود را آغاز کرد حداد عادل به عنوان رئیس مجلس تاکید کرد که جریان اصولگرا به دنبال ساختن ایرانی پیشرفته است و از ایران به عنوان "ژاپن اسلامی" یاد کرد.
عسگری گفت: بر این اساس مقرر شد ایران به عنوان قدرت اول منطقه در تمامی جنبهها بهویژه اقتصاد، تولید علمو فناوری شود و الگویی برای جهان اسلام باشد. این در حالی است که امروز شاهدیم با وجود دعواهای سیاسی و التهابآفرینیها در جامعه که عمدتا از سوی جریانهای افراطی بهوجود آمده است بیشترین التهابات را شاهد هستیم.
عسگری گفت: به نظر میرسد که به آن ژاپن اسلامی نخواهیم رسید مگر اینکه همه عزم خود را برای حذف افراد افراطی و پیشبرد اهداف نظام جزم کنیم.
وی با بیان اینکه برخی از این افراد افراطی در دستگاهها نفوذ کردهاند و فضای کشور را از فضای پیشرفت و توسعه و توجه به اهداف بلند که در آغاز فعالیت جریان اصولگرایی مطرح شد دور کردهاند، اظهار داشت: بهترین راه برای مقابله با این عوامل افراطی حذف آنها و بازگشت به جریان اعتدال است.
وی با بیان اینکه دولت نیز باید در ارتباط با وظایف خود و برنامه چهارم، پنجم و چشم انداز سیاستهای ابلاغی و اصل ۴۴ پاسخگو باشد، افزود: این در حالی است که دولت نهم و دهم در شرایطی قرار داشته که بیش از همیشه تمامی مواهب شامل مواهب الهی، گرانی نفت که پول هنگفتی را در اختیار دولت گذاشت، همراهی مجلس اصولگرا و تعامل ۳ قوه که در چارچوب اصولگرایی حرکت می کردند را با خود داشته است.
عسگری گفت: شرایط کنونی اقتصاد زیبنده نظام نیست چرا که اقتصاد امروز ایران اقتصادی همراه با رکود، ضعف در قدرت خرید مردم و دست و پنجه نرم کردن تولیدگران با مشکلات و واردات بیرویه است. این در حالی است که اصل ۴۴ قانون اساسی به انقلاب اقتصادی باید منجر میشد.
وی ادامه داد: در شرایط بینالمللی و سیاست خارجی نیز فضای نامناسب سیاسی در داخل کشور و رویه افراطی که گروهها مقابل یکدیگر در پیش گرفته اند از جمله تلاش برای تضعیف مجلس و بعد رفتارهای ناپسند دیگر که در هفتههای گذشته شاهد آن بودیم، موجب شد تا فضای بینالمللی نیز به سمت تصویب قطعنامه علیه ایران پیش برود.
رابط پارلمانی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر اینکه باید به گونه ای فضای عقلانیت در کشور حاکم شود، افزود: قوه قضائیه به عنوان مرکز اصلی تظلم خواهی در کشور به تخلفات افرادی که نسبت به چهرههای خدوم نظام انجام شده است رسیدگی کند.
نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم با اشاره به اینکه برخی افراد در کشور خود را کاتولیک تر از پاپ میدانند و به همین دلیل به خود اجازه میدهند که رفتارهای ناپسندی در قبال چهرههای نظام داشته باشند ادامه داد: حرکتهایی که در هفتههای گذشته جلوی مجلس انجام شد و شعارهایی که علیه رئیس مجلس داده شد همه اینها تلاشهایی برای تضعیف مجلس بود اما فراموش نکنیم تضعیف مجلس دیکتاتوری را بهدنبال دارد.
عسگری تاکید کرد: امروز عوامل افراط بسیار شفاف و شناخته شده و مشخص هستند و همه میدانند که در کجا نفوذ کردهاند و چه اهدافی را دنبال میکنند و قوه قضائیه باید در مسیر رسیدگی به تخلفات با این عوامل برخورد کند.
امروز:دکتر مهدی خزعلی در یادداشتی که در وبسایت خود منتشر کرده است با اشاره به ادعای آقای جنتی درمورد پرداخت یک میلیارد دلار به آنجه که سران فتنه می نامد نوشت: (آقای جنتی) می خواستم از آن یک میلیارد مرحمتی حضرت اوباما، که با دست مبارک خادم الحرمین الشریفین الملک عبدالله به سران فتنه داده اند، سهمی هم برای ما در نظر بگیرید، ما که سر فتنه نیستیم، اما بقدر ته کیسه ای هم برای تهان فتنه ما را بس است، باور بفرمایید، پیامبر و اصحاب فقط سه سال در شعب ابیطالب بسر بردند، ما پنج سال است که در شعب ابیطالبیم، بسیار تحقیق کرده ام، فقط شما این اسناد را دیده اید و احتمالاً ملک فهد - اشتباه نکرده ام، ملک فهد بود یا ملک عبد العزیز که هم سن و سال حضرتعالی بود - حتی از شخص ملک عبدالله هم جویا شدم، اظهار بی اطلاعی می کرد. به حرمت همسایگی - که پیامبر آنقدر سفارش فرمود که اصحاب گمان کردند همسایه ارث می برد - یا به آن نان و نمکی که مرغ های ما با هم خوردند، ما را بی خبر نگذارید.
امروز:رییس ستاد موج سوم در استان فارس، که پس از انتخابات ، دوبار و مجموعا سه ماه را در بازداشت گذرانده بود، صبح امروز پس از برگزاری دادگاهش در شعبه ی دهم دادگاه انقلاب شیراز بلافاصله به زندان عادل آباد جهت گذراندن دوره ی محکومیتش، اعزام شد.
به گزارش خبرنگار کلمه اتهامات وی مواردی چون؛ اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رهبری بوده است که به بهانه ی آنها، به ۱۲ ماه حبس تعزیری محکوم شده است. این فعال دانشجویی به رقم کسب رتبه ی خوب در کنکور کارشناسی ارشد، از ورود به مرحله کارشناسی ارشد بازمانده است.
امروز:احسان عبده تبریزی، روز شنبه ۹ مردادماه بعد از قریب به هفت ماه زندان در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ به صورت انفرادی و چند نفره به بند ۳۵۰ عمومی منتفل شد.
به گزارش کلمه، این انتقال بعد از چهار روز اعتصاب غذای خشک احسان و ورود وضعیت جسمی وی به حالت بحرانی صورت گرفته است.
اعتصاب احسان عبده تبریزی بعد از آن صورت گرفت که حکم تبدیل قرار بازداشت وی به قرار وثیقه به مبلغ ۸۰میلیون تومان به وی ابلاغ می شود، و وی این حکم را در بند ۲۴۰ می پذیرد و انتظار می کشد که ۴۸ ساعته آزاد شود، اما پس از آن به مدت سه هفته اقدامی برای آزادیش صورت نمی گیرد.
سابقه اعتصاب غذای احسان به اسفند ۱۳۸۸ باز می گردد که وی در طول اسفند و فروردین به مدت ۴۴ روز برای آزادی خود اعتصاب غذا تر می کند و بدین ترتیب، این زندانی سیاسی دوبار برای آزادی، خود را در موقعیت مرگ قرار می دهد.
احسان عبده تبریزی دانشجوی دکترای دانشگاه دورهام انگلستان و محقق تاریخ است. چند کتاب پژوهشی وی تا به حال فرصت چاپ نیافته اما از وی چندین مقاله منتشر شده است. وی در دی ماه ۱۳۸۸ در زمان ورود به ایران مصادف با روزهای تعطیلات کریسمس دانشگاه دستگیر می شود و به بند انفرادی ۲۰۹ زندان اوین انتقال می یابد.
دانشجویان دانشگاه اسکس و دورهام انگلستان اعتراضات متعددی به این دستگیری کرده اند. پدر احسان دکتر حسین عبده تبریزی استاد دانشگاه و اقتصاددان منتقد به سیاست های محمود احمدی نژاد بوده و مدیرمسئولی روزنامه سرمایه را نیز برعهده داشته است. مادر احسان نیز دچار بیماری ام اس حاد است و هر سال به مدت چهار ماه در بیمارستان بستری می شود. طبعا دستگیری طولانی تک فرزند خانواده، آثار ویران کننده ای بر وضعیت جسمی بیمار باقی می گذارد.
امروز :معاون دادستان تهران دیروز در دیدار با خانواده هفده زندانی که در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده اند وعده داد که به این زندانیان اجازه می دهد که روزسه شنبه (امروز ) با خانواده های خود تماس بگیرند .این در حالی است که تا لجظه تنظیم این خبر (ساعت پانزده و سی دقیقه سه شنبه) هیچ یک از این هفده زندانی که هشت روز از اعتصاب غذای شان در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ می گذرد با خانواده شان تماسی نگرفته اند و از وضعیت آنها خبری در دست نیست .
به گزارش کلمه به نقل از خانواده های تعدادی از این زندانیان ،همچنین نوروزی معاون دادستان تهران به خانواده این زندانیان که ساعتها در مقابل زندان اوین تجمع کرده و اعتصاب غذای حود را شروع کرده بودند ، وعده داد که موضوع اعتصاب غذای زندانیان تا روز پنج شنبه حل شود .وی از احتمال تحقق تعدادی از خواسته های زندانیان نیز خبر داد و اظهار امیدواری کرد که زندانیان اعتصاب کننده نیز در مقابل به اعتصاب غذای شان پایان دهند .
نوروزی ،معاون دادستان تهران در این دیدار به خانواده این هفده زندانی گفته است برخی خواسته های زندانیان برای پایان اعتصاب غذای شان نامعقول است .
به گفته خانواده های ۱۷ زندانی اعتصاب کننده ، خواسته های زندانیان سیاسی این بند مشخص می کند که آنها هیچگونه خواسته غیر معقولی از مسوولان زندان ندارند و تنها خواهان اجرای حقوق اولیه و انسانی شان هستند . آنها از ماموران زندان خواسته اند :به توهین و تحقیر زندانیان پایان دهند . شرایط بهداشتی و رفاهی بند ۳۵۰ بهبود یابد . با ماموران خاطی که رفتارهای توهین آمیز دارند برخورد شود . به بند عمومی منتقل شوند و همچنین ضوابط آیین نامه سازمان زندانها درباره زندانیان اجرا شود .آزادی بابک بردبار نیز که با وجود صدور حکم آزادی اش همچنان در سلول انفرادی و اعتصاب غذا به سر می برد از دیگر خواسته های این زندانیان عنوان شده است .
علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تجکیم، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، ابراهیم (نادر) بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار، مجید دری فعال دانشجویی، مجید توکلی فعال دانشجویی، کیوان صمیمی روزنامه نگار، غلامحسین عرشی و محمد حسین سهرابی راد از جمله زندانیان منتقل شده به سلول انفرادی هستند که از نه روز گذشته در اعتصاب غذا به سر می برند.
امروز:«سالگرد کشته شدن فرزندم پنجشنبه چهارده مرداد است، احمد من یک جوان ۲۲ ساله بود ما آرزو داشتیم برایش مراسم عروسی برگزار کنیم ولی هم بچه ام را کشتند، هم برایش در صدا و سیما فیلم دروغ ساختند و هم قاتلش را بعد از یک سال معرفی نکرده اند. حالا اگر چه در این یک سال داغ ما بیشتر شده است اما چاره ای نداریم جز آنکه یک مراسم خوب و آبرومندانه درست عین مراسم عروسی که آرزویش را داشتیم برای احمد برگزار کنیم».
مادر شهید احمد نجاتی کارگر در حالی از برگزاری اولین مراسم سالگرد فرزندش حرف می زند که بعد از گذشت یک سال هیچکدام از شکایت هایشان در دستگاه قضایی نه تنها به نتیجه نرسیده است بلکه مختومه اعلام شده است.
احمد نجاتی ۲۴ خرداد ماه سال گذشته در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری، دستگیر شده، سپس بر اثر ضرب و شتم در بیمارستان جان باخت و در قطعه ۲۱۳ ردیف ۱۵ شماره ۳۵ به خاک سپرده شد.
منزلت محمدی می گوید: برای برگزاری مراسم سالگرد فرزندم دلشوره دارم ، دلم نمی خواهد هیچ اتفاقی برای دوستان احمد بیافتند برای همین مراسم را یک روز زودتر از سالگرد کشته شدن فرزندم برگزار می کنیم و حتی به خیلی از آشنایان هم اصلا نگفته ایم تا خدای نکرده اتفاقی برایشان رخ ندهد اما مردم در تمام این یک سال آنقدر به ما محبت کرده اند که خدا می داند چقدر تسلای دل داغ دیده ما بود.
گفتگوی جرس با مادر احمد نجاتی کارگر پیرامون رنج یک ساله این خانواده و برگزاری اولین مراسم گرامیداشت این شهید در پی می آید:
خانم محمدی، دقیقا یک سال از کشته شدن فرزندتان می گذرد، خودتان این یک سال را چگونه تعریف می کنید؟
همیشه فکر می کردم وقتی زمان بگذرد، ما آرام تر می شویم. اما باور کنید یک سال گذشت ولی این زخم ما انگار صد ساله شد، داغ ما بیشتر شد. ظلمی که بعد از کشته شدن احمد به ما کردند شکسته ترمان کرد، داغدیده ترمان کرده است، احمد خیلی جوان بود و ما برایش آرزوها داشتیم. می خواستیم برایش عروسی بگیریم، حالا باید برای سالگرد مرگ او مراسم برگزار کنیم ولی همان را هم طوری برگزار می کنیم که آرزو داشتیم برای عروسی اش یک مراسم آبرومندانه و خوب برگزار کنیم .
آیا از مردم درخواستی هم دارید که در سالگرد احمد کاری انجام دهند؟
نه باور کنید همیشه نگرانم مبادا بلایی که سر احمد من آمد بر سر بچه های دیگر بیاید. من هم مثل مادران دیگر که عزیز از دست داده اند و با نگرانی برای شهیدان خود مراسم برگزار کرده اند، دلهره دارم و فقط راضی هستم به اینکه هر کسی که احمد را می شناسد در مراسم سالگردش به یاد او باشد و شمعی برایش روشن کند. همین برای ما ارزشمند است.
از طرف نهادهای امنیتی تذکری برای نحوه برگزاری مراسم به شما داده اند؟
به صورت رسمی چیزی نگفته اند ولی من نگرانم. به دخترهایم می گویم نمی دانم چرا انقدر دلشوره دارم. شنیده ام مراسم سالگرد بعضی از شهدا را به هم زده اند، می ترسم برای دوستان احمد اتفاقی بیفتند برای همین خیلی از آشنایان را هم دعوت نکرده ام اما خودشان گفته اند که به بهشت زهرا خواهند آمد. مراسم را روز پنجشنبه چهارده مرداد و حتی یک روز زودتر برگزار می کنیم تا مشکلی انشالله برای دوستانش پیش نیاید.
در این یک سال بیشتر از چه کسانی زخم دیده اید و چه کسانی به شما ظلم کرده اند؟
چه بگویم؟ وقتی عزیزی را از دست می دهی این خود به تنهایی درد کمی نیست اما تصور کنید که در تمام این یک سال مرگ عزیزت را انکار کنند و شما دست تان از همه جا کوتاه باشد و نه تنها در دستگاه قضایی به شکایت ها جواب نمی دهند بلکه فیلم هم بسازند و بگویند اصلا خانواده ما دروغ می گویند. من هنوز نمی توانم فراموش کنم شبی را که تمام فامیل به ما زنگ می زدند تا برنامه بیست و سی را ببینیم . این ظلم کمی نیست که فرزند شما زیر خاک باشد هنوز خاکش هم خشک نشده باشد آنوقت کسانی که اهل همین خاک و همین کشور هستند بروند بالای سر جنازه ای که به تازگی دفن شده است، فیلم دروغ بسازند. یعنی از یک قبر دو طبقه طوری فیلم بگیرند که سنگ قبر مهدی برادر احمد که هشت سال پیش فوت کرده بود را نشان بدهند و به مردم بگویند ببینید احمد نجاتی کارگر کشته نشده است. حتی همان تابلویی که بهشت زهرا خودش نام کسانی که دفن می شوند را روی آن حک می کند هم در فیلم نشان داده شد ولی گفتند این را ما به دروغ ساخته ایم. نمی توانم ببخشم کسانی که با آبرو و احساسات ما یکجا بازی کرده اند.
قصه انکار کشته شدن فرزندتان را خیلی ها در صدا و سیما دیده اند، ولی بعدها یک وبلاگ نویسی که همنام فرزند شما بود هم اعلام کرده است که اساسا مرگ احمد نجاتی کارگر دروغ است؟ کدام یک بیشتر شما را ناراحت کرد؟
من از صدا و سیما که دروغ گفته بود ناراحت شدم ، دلم شکست که آبروی ما را بردند، ولی همیشه دلم می خواست آن جوانی که همنام پسرم بود را ببینم و بگویم، چطور توانستی با قلب های سوخته پدر، مادر و خواهران یک جوانی که کشته شد بازی کنی؟ من فقط دلم می خواهد ببینمش و با او حرف بزنم. ببینم آیا خودش هم خانواده ای دارد و بعد راضی شد اینگونه با احساسات یک خانواده داغدیده بازی کند. از بس کار این آقا رذیلانه و پست بود گاهی وقت ها فکر می کنم ممکن نیست چنین آدمی وجود داشته باشد که چون همنام پسرم بود، پا روی جنازه یک انسان بگذارد و به دنیا بگوید چون من زنده هستم پس هیچ احمد نجاتی دیگری را در ایران نکشته اند.
گفته اید آرزو داشتید برای فرزندتان مراسم عروسی برگزار کنید و حالا مایلم یک سوال کاملا خصوصی بپرسم آیا فرزند جوان شما کسی را هم در زندگی اش دوست داشت؟
بله دختر جوانی که در تمام این یک سال هرگز ما را تنها نگذاشت. احمد او را دوست داشت و حالا ما او را مثل احمد دوست داریم . چون خوب می دانم که در این یک سال هر آنچه به من، به پدر احمد و به خواهرانش گذشت بر او هم گذشته است. دانشجویی که در روزهای اول که احمد رفت، او اصلا نمی توانست تمرکز کند، اما بعدها به من می گفت؛ « مامان من سر هر جلسه امتحانم، می گفتم احمد جان خودت کمکم کن تا از پس دلتنگی ها بر آیم و در این امتحان هم موفق شوم.» همین که او به یاد ما و احمد هست برای ما ارزشمند است.
بر اساس گفته های کسانی که از کهریزک آزاد شده اند، ظاهرا احمد نجاتی هم در کهریزک نگهداری می شد آیا توانسته اید اطلاعات بیشتری در این زمینه کسب کنید؟
متاسفانه اطلاعات ما هم در هیمن حد است چون وقتی احمد در کما بود نمی توانست چیزی به ما بگوید. پسرم را آنقدر مورد ضرب و شتم قرار داده بودند که کلیه ها و ریه هایش بیمار شده بود و باید دیالیز می شد. اما وقتی برگه پزشکی قانونی را بعد از هفت ماه با آن همه تاخیر به ما تحویل دادند در آن نوشته بودند که به علت مسمومیت کشته شده است در حالی که پزشکان معالج احمد در بیمارستان به ما گفتند اصلا چنین چیزی صحت ندارد.
وقتی پزشکان به شما گفتند شما از طریق آنها نتوانستید پیگیری کنید؟
نه متاسفانه ، آنها گفتند کاری از دست شان بر نمی آید اما از ما می خواستند تا مصرانه پیگیر باشیم. در ضمن همسر من هم آن زمان می ترسید اگر سر و صدا کند جنازه بچه ام را به ما تحویل ندهند، بعدش هم که صدا و سما آن دروغ ها را گفت همیشه می ترسید که برای اثبات دروغ های خودشان شبانه بروند بهشت زهرا جنازه را از قبر بدزدند قادر نیستم بگویم بر ما چه گذشت. خواب و قرار نداشتیم . خواهران احمد از همان روزهایی که احمد در کما بود شکستند. مثل پروانه بالای سر برادر بودند، مردند و زنده شدند تا برادرشان از کما خارج شد ولی احمد فقط چند روز بعد از کما توانست دوام بیاورد...بچه ام را، جوان ۲۲ ساله را له کرده بودند، یعنی صدای ما را کسی می شنود؟ کسی نیست که به داد یک خانواده برسد و بگوید درد شما چیست...روزهای تلخی بر ما گذشت و اگر همدلی های مردم و کسانی که سراغ ما می آیند نبود این دردها ما را هم دق داده بود. ما سوختیم در این یک سال مثل همه خانواده های دیگری که جوان از دست داده اند و هیچ کسی هم به دادشان نرسید.
یعنی در این یک سال از مقام های مسوول کسی سراغ شما نیامد و یا شما سراغ هیچ یک از مسوولان نرفتید؟
نه خیر. یک بار یک آقایی به همسرم گفت، بیایید شما را ببرم خدمت رهبری و با آقای خامنه ای درددل کنید، همسرم گفت، اصلا این حرف را دیگر تکرار هم نکنید. مگر رهبری خودش نمی داند که چه بلایی بر سر جوان ها در کهریزک آمد . در تلویزیون مرگ بچه ام را انکار کردند. ولی بگذارید بچه ما را مردم خودشان به عنوان شهید پذیرفته اند، ما هم با دردهای خودمان بسوزیم . آن آقا هم دیگر سراغ همسرم نیامد، اما در عوض مردم معمولی وقتی همسر من که دیگر بعد از احمد واقعا ضعیف و بیمار شده است را می بینند به او می گویند که از مظلومیت احمد ناراحت شده اند. همین همدلی های مردم واقعا برای ما ارزش بیشتری دارد . شاید من یک مادر هستم و نمی توانم بگویم احمد چه خصوصیت های انسانی خوبی داشت اما هیچ کدام از همسایه ها، دوستان و آشنایان از احمد بدی ندیده بودند و همیشه از او به خوبی یاد می کنند. که همین برای ما تسلای خاطر است.
یعنی الان هیچ حرفی با مسوولانی که در این یک سال پاسخگو بوده اند ندارید که بزنید؟
ما از آقای ضرغامی به خاطر دروغی که صدا و سیما گفته بود شکایت کردیم ولی آنها اصلا به روی خودشان هم نیاورده اند، وکیل ما هم خیلی زحمت کشیده است ولی کسی در دستگاه قضایی پاسخگو نیست. به خدا سپرده ام و بارها سر خاک احمد به او گفته ام، تو خودت آنقدر خوب بودی که نخواهی گذاشت خونت پایمال شود. با هرکسی اینجا حرف می زنیم، حرف های ما را می اندازند در چاله و رویش گل می ریزند. . همسرم همیشه می گوید خدا خودش انتقام همه این جوانان را می گیرد. در خواست ما فقط معرفی قاتل بچه های ما بود که هیمن را هم دریغ کردند.
حرف آخرتان؟
گاهی وقت های می گویم اصلا فرض می کردند بچه من اشتباه کرد و نباید می رفت در خیابان، جوان بود و می خواست ببیند چه دارد بر سر مملکتش می آید، مثل خیلی از جوان های دیگر رفت خیابان، ولی واقعا جوابش این بود که آنقدر این بچه را بزنند تا کلیه هایش از کار بیفتند و برای همیشه تمام کند؟ یعنی نمی توانستند یک تعهد از او بگیرند؟ آرزو می کنم خدا هیمن بلایی که آنها سر عزیزان ما آورده اند را سر خودشان بیاورد تا بفهمند خانواده هایی که بچه های بیگناهشان را کشتند چه کشیدند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.
امروز:زندانیان سیاسی زندان گوهردشت با انتشار بیانیه ای ضمن اعلام حمایت از خواسته های بحق اعتصاب کنندگان بند ۳۵۰، از آنان درخواست کردند که هر چه سریعتر به اعتصاب غذای خویش پایان دهند.
در این بیانیه آمده است: ما امضا کنندگان این بیانیه، زندانیان سبز در زندان رجایی شهر، در وهله نخست از مقامهای سیاسی،قضایی و مسوولان زندان اوین می خواهیم تا ضمن توجه به درخواست ها، نیازها و مطالبات قانونی، شرعی و صنفی زندانیان بند ۳۵۰ اوین هر چه سریعتر نسبت به بازگرداندن آن دسته از زندانیان سیاسی که در سلول انفرادی نگهداری می شوند به بند عمومی اقدام کنند.
به گزارش جرس، در حال حاضر تعدادی از زندانیان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال پیش در زندان رجایی شهر بسر می برند. در این میان می توان به احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، مسعود باستانی، داوودسلیمانی، بداغی، مهدی محمودیان، طبرزدی، رفیعی و فروشانی اشاره کرد. امکانات رفاهی این زندان در حد بسیار پایینی است و از این زندان بعنوان تبعید گاه زندانیان سیاسی استفاده می شود.
متن کامل این نامه به این شرح است: طی هفته ای که گذشت حوادث و رویداد های ناگواری باعث شد تادوستان و یاران ما در جنبش سبز اعم از فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و دانشجویان دربند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به شرایط نامناسب خود دست به اعتصاب غذا بزنند و پس از آن در پی اقدامات تنبیهی به سلول های انفرادی منتقل شوند.
بدون شک بی توجهی به شان و کرامت انسانی زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ و عدم رعایت قوانین موجبات نارضایتیزندانیان این بند شده است. قطع تماس های تلفنی روزانه زندانیان با خانواده هایشان،اعمال محدودیت در ملاقات با آنان و سختگیریهای گسترده ای که براین زندانیان در طول دوران بازداشت اعمال شده است،از عوامل اصلی چنین اقداماتی است.
ما امضا کنندگان این بیانیه، زندانیان سبز در زندان رجایی شهر، در وهله نخست از مقامهای سیاسی،قضایی و مسوولان زندان اوین می خواهیم تا ضمن توجه به درخواست ها، نیازها و مطالبات قانونی، شرعی و صنفی زندانیان بند ۳۵۰ اوین هر چه سریعتر نسبت به بازگرداندن آندسته از زندانیان سیاسی که در سلول انفرادی نگهداری می شوند به بند عمومی اقدام کنند.
از سوی دیگر خطاب به هم فکران و دوستان سبزاندیش خود که در حال اعتصاب غذاهستند اعلام می کنیم که به اعتقاد ما زندانیان سیاسی جنبش سبز در زندان رجایی شهرجنبش سبز دموکراسی خواهی، برای ساختن ایرانی آزاد به وجود نیروهایی توانمند وجوانان برومندی همچون شما نیاز دارد.
لذا ضمن حمایت از زندانیان بند ۳۵۰ و ابرازهمدردی با خانواده های دردمندشان که چند روز است نگران سلامتی عزیزانشان هستند ازایشان می خواهیم که هر چه سریعتر به اعتصاب غذای خویش پایان داده تا بیش از این موجبات صدمه دیدن جان و روح خود و تشدید نگرانی خانواده های خود نشوند.
زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر
۱۲ مرداد ۱۳۸۹
امروز: محمد اصفهانی در تازهترین گفتگوی خبریاش گفت: تلویزیون متعلق به همه مردم است و هیچ وقت جواب روشنی برای نشان ندادن مقدمهای(ساز) که منجر به نتیجه(صدا و موسیقی) میشود؛ ندادهاند!
به گزارش ایلنا، محمد اصفهانی عصر روز گذشته(12 مرداد) در نشست مطبوعاتی که به منظور برگزاری کنسرتش برپا كرده بود، با اعلام این مطلب گفت: برای ما هنوز روشن نشده است که چرا شکل ساز که منجر به آوا و موسیقی میشود؛ حرام است؟!
وی افزود: مسئولان ما باید قوانین خود را با پیشرفت و تغییر زمان اصلاح کنند و ببیند که موسیقی دنیا در چه وضعیتی قرار دارد و اینکه تاثیرات کدام یك بیشتر است؛ نشان دادن ساز یا نشان ندادن آن. گو اینكه اینکه در بعضی مواقع باید از بین بد و بدتر؛ انتخاب گزینه ارجحتر را انتخاب کرد.
اصفهانی درباره كنسرت آتی خود كه 13 و 14 مرداد ماه در تالار وزرات كشور برگزار میشود، گفت: در كنسرت امسال كه بعداز چهار سال برگزار میشود؛ 14 قطعه با اركستر بزرگ زهی اجرا میشود. همچنین در این كنسرت یك قطعه از سام یوسف كه در وصف حضرت محمد(ص) گنجانده شده كه به زبان انگلیسی خوانده میشود.
بهگفته اصفهانی، دراین كنسرت 40 نفر نوازنده حضور دارند و تكنوازی ویلن نیز برعهده میثم مروستی است.
وی با اشاره به اینكه قطعات این كنسرت از آلبومهای قدیمی اصفهانی انتخاب شده، گفت: این قطعات به دلیل نوستالژی و تغییر در اركستراسیون و سازبندی میتواند ارتباط حسی خوبی با مخاطب برقرار كند.
وی درباره عدم حضورش در عرصه اجرای صحنهای در چهار سال گذشته گفت: هركسی حضور خود را یك گونه تجربه میكند. برای من همین كه مردم آثارم را گوش بدهند یعنی اینكه در جریان موسیقی قرار دارم.
وی خاطرنشان كرد: اوضاع روحی من در چند سال گذشته مساعد نبود چراكه قرار بود قبل از انتخابات یك كنسرت بزرگ برگزار كنم كه حال خوش از دست رفت و تبدیل به افسردگی شد.
وی در پاسخ به این پرسش كه چگونه با اوضاع روحی نامساعد همچنان در صدا و سیما فعالیت دارد، گفت: كار سفارشی كردن با انتشار آلبوم بسیار فرق دارد؛ چراكه روحیه من به دلیل گزینشی كار كردن ترانه، آهنگ و ملودی برای انتشار یك اثر واحد موسیقایی بسیار خاص است درصورتیكه یك تیتراژ را اگر شما نخوانید؛ فرد دیگری میخواند.
وی درباره آلبوم جدید خود كه به تعبیر خودش در برزخ میكس قرار دارد، گفت: در این آلبوم 15 نفر از نوازندههای معروف تركیه حضور دارند كه این آلبوم یك تجربه جدید در حوزه موسیقی به شمار میرود.
بهگفته اصفهانی، این اثر هماكنون در مرحله میكس است.
وی درباره دادن مجوز به گروههای زیرزمینی از طرف وزارت ارشاد گفت: این قضیه زیاد مهم نیست. هركسی كه هنری دارد و میتواند آن را در سطح عمومی منتشر كند؛ بهتر است كه تشكیلات فرهنگی برای ارائه صحیح این آثار كمك كند. متولیان فرهنگی باید استعدادهای گروههای زیرزمینی را شناسایی و با آنها تعامل برقرار كنند تا آنها بتوانند فعالیت رسمی خود را ادامه دهند.
اصفهانی خاطرنشان كرد: اگر آلبوم یك گروه مجوز دریافت نكند و آن آلبوم به اصطلاح «لو» برود و بعداز چند صباحی متولیان فرهنگی به همان آلبوم اجازه انتشار بدهند، این روند مشكل تشكیلات را میرساند نه خواننده را.
بهگفته اصفهانی، گسترش فعالیت زیرزمینی گروههای موسیقی ناشی از كمكاری خانواده فرهنگی است كه اجازه میدهد یك بچه نااهل از دل آن بیرون بیاید.
وی درباره برخوردهای سلیقهای كه با كنسرتها و فعالیتهای موسیقی انجام میشود، گفت: همه باید به قانون احترام بگذاراند و اگر با روندی مخالف هستند باید از طریق قانونی مخالفت خود را با آن اعلام كنند.
این خواننده گفت: هیچ گروه خودسری اجازه ندارد جلوی هیچ فعالیت هنری و اجتماعی را بگیرد. اما هماكنون شاهدیم كه بعضی مواقع كنسرتها با برخورد گروههای خودسر مواجه میشود كه من این روند را نمیپسندم حال این گروههای خودسر هر كه میخواهند باشند.
محمد رضا خاتمی به جریمه ۳۰۰ هزار تومانی محکوم شد.
به نوشته «شرق»، در پی شکایت اسفندیار رحیممشایی از محمدرضا خاتمی به دلیل یک سخنرانی، وی در دادگاه به جریمه نقدی ۳۰۰ هزار تومانی محکوم شد.
جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه آزاد اسلامی در بیانیه ای نسبت به صدور حکم چهار سال زندان برای علی ملیحی، زندانی سیاسی اعتراض کردند.
به گزارش ندای سبزآزادی، این بیانیه به شرح ذیل است:قریب به ۲۰۰ روز از بازداشت علی ملیحی روزنامه نگار و فعال سیاسی می گذرد. بازداشت این دانشآموخته دانشگاه ازاد همراه با ضرب و شتم خود و برخی اعضای خانواده اش بوده است همچنین وی در طول مدت بازداشت از حق دسترسی مستمر و موثر با وکیلش محروم و برای اعتراف به اتهامات واهی از سوی بازجویانش به شدت تحت فشار و شکنجه بوده است به طوری که این زندانی سیاسی در اعتراض به روند ضرب و شتم خویش در طول مدت بازجویی به مدت ۴ روز اقدام به اعتصاب غذا نمود.
علی ملیحی قریب به ۴۰ روز از مدت بازداشتش را در سلول انفرادی -که خود مصداق بارز شکنجه می باشد -به سر برد و مدتها در انتظار صدور حکم خویش، به طور غیرقانونی بازداشت و از حقوق انسانی اولیه خود محروم بوده است. سرانجام پس از ماهها بازداشت غیرقانونی به حکم بازجویانش به ۴ سال حبس تعزیری محکوم و این حکم سنگین و غیرعادلانه به امضای قاضی مربوطه مزین شد.
امروز ۹ روز از اعتصاب غذای علی ملیحی و جمعی دیگر از همبندانش در بند ۳۵۰ زندان اوین (مجید دری، مجید توکلی، عبدالله مومنی، ضیاالدین نبوی، کیوان صمیمی، نادر(ابراهیم) بابایی، حمیدرضا محمدی، پیمان کریمی آزاد، بهمن احمدی امویی، بابک بردبار، جعفر اقدامی، علی پرویز، غلامحسین عرشی، حسین نورانینژاد و کوهیار گودرزی) در اعتراض به هتک حرمت انسانی، اعمال محدودیتهای فراقانونی بر زندانیان این بند میگذرد. در پی این اعتراض علی ملیحی به همراه چند تن دیگر به دلیل ضعف وخامت وضعیت سلامتیشان به بهداری زندان اوین منتقل شده اما از شکستن اعتصاب خود تا تحقق خواستههایشان امتناع نمودند.
ما جمعی از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاه آزاد، ضمن اعلام اعتراض شدید به حکم سنگین و غیرقانونی چهار سال حبس تعزیری و نگهداری این روزنامهنگار و زندانی عقیدتی در سلول انفرادی، نسبت به وضعیت سلامت روحی و جسمی ایشان هشدار و خواستار دلجویی و آزادی بی قید وشرط وی و تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه آزاد
دوازدهم مرداد یک هزار و سیصد و هشتاد و نه
با افزودن نام ۲۱ شرکت جدید به فهرست تحریم ها، ایالات متحده تحریم های جدیدی را علیه ایران به اجرا گذاشته است.
وزارت دارایی آمریکایی روز سه شنبه از قرار گرفتن نام مقام های ارشد سه سازمان ایرانی در فهرست تحریم های ایالات متحده خبر داد.
به گزارش بی بی سی، این افراد به همکاری با "سازمان های تروریستی" از جمله طالبان متهم شده اند.
نام ۲۱ شرکت نیز که به فعالیت برای دولت ایران و همکاری با برنامه اتمی و نظامی این کشور متهم شده اند، در فهرست تحریم ها قرار گرفته است.
تحریم های جدید در راستای سیاست دولت باراک اوباما برای افزایش فشار بر ایران برای توقف غنی سازی هسته ای اعمال شده اند.
دولت آمریکا همچنان خواستار تغییر رفتار منطقه ای ایران است.
پی جی کراولی، سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا گفت تحریم های بین المللی باعث شده دولت ایران تغییراتی در تفکر استراتژیک خود به وجود بیاورد.
آقای کراولی گفت: "تجارت با ایران به تدریج مشکل تر شده است.هزینه معاملات برای ایران بالاتر رفته است. آن چه می بینیم باعث دلگرمی است."
دو نفر از تحریم شدگان از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران هستند که به حمایت مالی و تسلیحاتی از گروه های حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین متهم شده اند.
دو فرمانده دیگر نیز به اتهام حمایت از طالبان در افغانستان تحریم شده اند. ایالات متحده نیروی قدس را به پشتیبانی از بعضی از اعضای طالبان متهم کرده است.
تحریم های جدید آمریکا همچنین شامل رئیس کمیته ایرانی بازسازی لبنان است که به همکاری با حزب الله متهم است.
دفتر کمیته امداد امام خمینی در لبنان و رضی موسوی از کارکنان دولت ایران در لبنان نیز از دیگر تحریم شدگان هستند.
رابرت آینهورن، از دیپلمات های ارشد آمریکا که مسوول نظارت بر تحریم های ایران و کره شمالی در وزارت امورخارجه این کشور است، گفت واشنگتن چاره ای جز افزایش فشار بر تهران ندارد زیرا پیشنهادهای ارائه شده برای گفتگو با شکست مواجه شده اند.
آقای آینهورن گفت: "هدف از اعمال تحریم ها این است که رهبران ایران را به این نتیجه برساند که به جای عمل نکردن به تعهدات بین المللی، به نفع کشورشان است که پاسخگوی نگرانی های جدی درباره اهداف هسته ای خود باشند."
استوارت لوی، معاون وزارت دارایی آمریکا در امور مبارزه با تروریسم و اطلاعات مالی نیز هدف از اعمال تحریم بر بعضی از شخصیت های حقیقی و حقوقی ایرانی را مشکل تر کردن فعالیت های این کشور برای حمایت از گروه های تندرو در خاورمیانه عنوان کرده است.
بر اساس قوانین ایالات متحده، تحریم شدگان نمی توانند با شهروندان و سازمان های آمریکایی معامله کنند و دارایی های آنها نیز در آمریکا مسدود می شود.
امروز: پس از کش و قوس های فراوان، سرانجام وزیر رفاه و تامین اجتماعی، علی ذبیحی را از سِمَتِ مدیر عاملی صندوق تامین اجتماعی برکنار و در حکمی رحمت الله حافظی را به عنوان مدیر عامل جدید منصوب کرد.
به گزارش مهر، صادق محصولی در این حکم، با تاکید بر نقش ویژه صندوق تامین اجتماعی در زمینه سازی پیشرفت عدالت محور خطاب به مدیرعامل جدید این صندوق تاکید کرد"باید با تلاش خالصانه، برنامه ریزی علمی و تمشیت صحیح اموربا استفاده شایسته از توان علمی و فنی مدیران و کارشناسان کارآزموده، مدیریت موثر و هوشمندانه منابع و بهره گیری کافی از نظام ارزیابی عملکرد در جهت صیانت جدی از حقوق همه بیمه شدگان و همکاران صندوق آینده ای روشن، بانشاط و مبتنی بر عدالت را برای آحاد جامعه هدف بویژه کارگران زحمتکش رقم زد."
رحمت الله حافظی پیش از این مدیرعامل سازمان بیمه خدمات درمانی بود و در دولت نهم نیزمسئولیت معاونت توسعه مدیریت و منابع وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را برعهده داشت.
علی ذبیحی، در ۱۲ اسفند ۱۳۸۷ پس از حرف و حدیثهای مکرر درباره سازمان تامین اجتماعی (بعدا توسط رئیس دولت به صندوق تامین اجتماعی تغییر نام داد) و به دنبال چالشهای آن بر سر روزنامه خورشید به جای حسینعلی ضیایی مدیرعامل این سازمان شد. وی در اولین اقدام پس از انتخاب به عنوان ریاست این سازمان دولتی دستور توقف چاپ روزنامه خورشید و توقف موسسه فرهنگی هنری آهنگ آتیه را صادر کرد و دلیل آن را نامیدن سال ۱۳۸۸ به نام سال اصلاح الگوی عنوان کرد.
گفتنی است ماه گذشته رسانه های خبری نوشته بودند ذبیحی به دلیل عدم توفیق در تأمین اجتماعی و فشارهایی که هیئت مدیره سازمان برای برکناری وی انجام داده اند، برکنار خواهد شد. وی در طول یکسال گذشته نیز بارها با هیئت مدیره و کارکنان ستادیِ سازمان تأمین اجتماعی به مشکل برخورده بود که حتی اعضای هیئت مدیره این سازمان چندین بار برای رئیس دولت، در خصوص برکناری وی از پست ریاست آن سازمان، نامه نگاری کرده بودند.
امیر صادقی، به پرداخت جریمه نقدی محکوم شد. به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» امیر صادقی، عکاس خبری ،در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به پرداخت جریمه نقدی محکوم شد.
صادقی خبرنگار عکاس روزنامه فرهنگ آشتی است که به اتهام انتشار عکس های روز عاشورا بازداشت شده بود و بهمن ماه سال پیش با قید کفالت آزاد شده بود.
شعبهی پانزدهم دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، رسول بداقی، عضو هیات مدیرهی کانون صنفی معلمان ایران را به ۶ سال زندان و ۵ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم کرد.
به گزارش بامدادخبر، یک سال از این حکم به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و ۵ سال دیگر به اتهام "تبانی و تجمع به قصد برهم زدن امنیت ملی" صادر شده است.
مسعود شفیعی، وکیل رسول بداقی، در گفتگویی کوتاه ضمن نامتناسب دانستن این حکم با اتهامات موکلش، اعلام کرد که در زمان قانونی نسبت به حکم صادره اعتراض خواهد کرد.
دادگاه این عضو دربند کانون صنفی معلمان ایران، روز چهاردهم تیرماه برگزار شده بود.
رسول بداقی از دهم شهریورماه سال گذشته در بازداشت به سر میبرد و از اردی بهشتماه سال جاری به زندان رجاییشهر در کرج تبعید شده است.
روز سه شنبه ۱۲ مرداد هشتاد ونه حجت الاسلام مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی و نامزد معترض به انتخابات ریاست جمهوری با خانواده حجت الاسلام احمد رضا احمد پور زندانی سیاسی در قم تماس تلفنی داشت.
به گزارش جرس، مهدی کروبی در این تماس سلامتی و آزادی احمد پور و همه زندانیان سیاسی را آرزو کرد . همچنین همسر حجت الاسلام احمد پور ضمن سپاسگزاری از کروبی بخاطر توجه خاص به زندانیان سیاسی و حمایت از وی را باعث افتخار دانست .
احمد پور حدود ۴ ماه از محکومیت یک ساله خویش به اتهام تبلیغ علیه نظام ، اقدام علیه امنیت ملی کشور ، نشر اکاذیب و هتک حیثیت روحانیت را گذرانده و هم اینک در زندان مرکزی قم بند ویژه روحانیت بسر می برد .
وکیل مدافع محمد رسولاف از تجدید اولین جلسه دادگاه موکلش در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب خبر داد و گفت: ششم مهرماه برای رسیدگی به پرونده موکلم تعیین شده است.
به گزارش ایسنا، ایمان میرزازاده با بیان این مطلب اظهار کرد: یازدهم مردادماه برای رسیدگی به پرونده محمد رسولاف به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به منظور اقدام علیه امنیت کشور از سوی شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب تعیین وقت شده بود که دادرس شعبه مذکور به دلیل مهیا نبودن شرایط رسیدگی (حاضر نبودن نماینده دادستان) جلسه رسیدگی را به وقت دیگری موکول کرد.
وی یادآور شد: بر این اساس ششم مهرماه برای رسیدگی به پرونده موکلم تعیین وقت شده است.
امروز: حکم وزير علوم، تحقيقات و فناوری، اعضای ۷ نفره هيات امنای جديد دانشگاه هنر منصوب شدند.
به گزارش خبرگزاری فارس، کامران دانشجو طی حکمی دکتر عباسعلی ايزدی(رئيس دانشگاه هنر)، مهندس مهدیچمران (رئيس شورای شهر تهران)، مهندس عزتالله ضرغامی (رئيس سازمان صدا و سيمای ايران)، حجتالاسلام عليرضا پناهيان (مسئول اتاق فکر نهاد نمايندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها)، دکتر محمد روشن (رئيس دانشگاه سوره)، خسرو دانشجو (سخنگوی شورایشهر تهران) و مسعود دهنمکی (نويسنده و کارگردان سينما) به عنوان اعضای جديد هيئت امنای دانشگاه هنر انتخاب شدند.
براساس اين گزارش، مسعود دهنمکی ضمن تأييد اين خبر به فارس گفت: چندی قبل نخستين جلسه هيئت امنای جديد تشکيل شد و پيرو آن اعضا با تهيه نامهای خطاب به وزير علوم خواستار تغيير در متون آموزشی دانشجويان شدند.
وی افزود: اميدوارم ترکيب جديد هيئت امنای دانشگاه هنر با تغييراتی که مدنظر دارند باعث ارتقای سطح آموزش آکادميک و مهارتهای فنی دانشجويان دانشگاه هنر شوند.
امروز: دبیر کل فراكسیون خط امام (ره) مجلس شورای اسلامی راهكار تعامل مثبت دولت و مجلس را تمكین به قانون خواند و گفت: تنها راهی كه هم پذیرش مردمی داشته باشد و هم بتواند فصلالخطاب قرار بگیرد، تمكین به قانون است.
محمدرضا تابش در گفتگو با ایسنا، اظهار داشت: در حقیقت مجلس باید قانون و جایگاه قوهی مجریه را محترم بشمارد و چون به فرمودهی مقام معظم رهبری قوهی مجریه میداندار است و وظایف و مسوولیتهای سنگینی به دوش دارد باید از قوهی مجریه حمایت كند و از سوی دیگر هم قوهی مجریه باید به قوانین مصوب مجلس تمكین كند و هیچ دلیلی نمیتواند برای دولت نسبت به اجرای قوانین مصوب مجلس ایجاد بازدارندگی كند.
وی افزود: ممكن است دولت درخصوص مصوبهای اشكالی وارد كند. در آن صورت میتواند ایدهی خود را در قالب لایحه و یا از سوی نمایندگان به صورت طرح به مجلس ارایه كند و مجلس هم دولت را كمك خواهد كرد كه موضوع را حل و فصل كند.
نماینده مردم اردكان در خانه ملت با اشاره به برخی اظهارنظرها درخصوص اینكه ریشهی اختلافات دولت و مجلس ناشی از رقابتهای سیاسی است، گفت: بجز در مقطع كوتاهی كه اصلاحطلبان در قدرت بودند و قوهی مجریه و مقننه را در دست داشتند، هیچ وقت دولت و مجلس در دست یك جناح نبوده، اما اكنون سه قوه در دست جناح اصولگراست و لذا این عدم وفاق و عدم هماهنگیهایی كه پیش میآید باعث تعجب است. لذا نمیتوان قبول كرد كه این اختلافات ریشه در رقابتهای سیاسی داشته باشد.
تابش ادامه داد: اگر رقابت سیاسی بر اساس اصول تعریف شده و تبیین شده و پذیرفتهی خود شكل بگیرد قاعدتا اختلاف نگاهی پیش نخواهد آمد. همانطور كه ما اقلیت مجلس هستیم این را پذیرفتهایم و به اكثریت احترام میگذاریم و نقد و انتقاداتمان را هم با حفظ موازین شرعی و اخلاقی بیان میكنیم. در جایی هم كه نیاز باشد تعامل میكنیم.
دبیر کل فراكسیون خط امام (ره) مجلس با بیان اینكه اختلاف نگاه بین جناح اصولگرا قابل پذیرش نیست، اضافه كرد: با كمال تاسف میتوان گفت اختلافاتی كه گاهی بین دولت و مجلس به وجود میآید فراتر از اختلافات سیاسی است، بلكه منیت و خودخواهیهاست كه شاید بیشتر باعث بروز این اختلافات میشود و این مسالهای است كه در جامعهی اخلاقی و اسلامی ما پذیرفته شده نیست.
» امروز: بدنبال تشييع باشکوه پيکر مرحوم اسماعيل ططری-نماينده سابق مردم کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی- در زادگاهش؛ قرار بود مراسم ختمی در مسجد آيت الله بروجردی برگزار شود. به گزارش خبرنگار سحام نيوز بنا به درخواست آقای کروبی مقرر شده بود آقای منتجب نيا-قائم مقام حزب اعتماد ملی- به عنوان سخنران در اين مراسم شرکت کنند. بدنبال اين درخواست، وزارت اطلاعات با ايشان تماس گرفته و آقای منتجب نيا را از سخنرانی در اين مراسم منع کرده بودند. در همين زمينه نيز تماس مشابهی با آيت الله اشرفی اصفهانی-فرزند شهيد اشرفی اصفهانی- گرفته شد و از سخنرانی ايشان نيز ممانعت بعمل آمد.
پس از اين اقدامات و همزمان با آغاز مراسم عده ای اراذل و اوباش و نيز برخی نيروهای امنيتی مانع ورود مردم به مسجد آيت الله بروجردی شدند که اين اقدام با اعتراض مردم متوليان مراسم روبرو گرديد وبه دنبال اين حادثه برگزار کنندگان مراسم به ناچار با اعلام انجام مراسم ختم مردانه و زنانه در منزل، مراسم ختم مرحوم ططری را در منزل وی برگزار کردند.
همين گزارش حاکيست در اين مراسم تعدادی از چهرههای سياسی، مسئولان ستادهای انتخاباتی کروبی و موسوی و نمايندگان سابق و فعلی مجلس حضور داشتند.. همچنين مراسم ختمی که قرار بود در تهران و در مسجد فاطمی برگزار گردد؛ علی رغم پرداخت هزينه های مربوطه از سوی خانواده مرحوم ططری، با ممانعت مسجد به بهانه کسب مجوز از وزارت کشور روبرو گرديد.
بدنبال اين حوادث خانواده مرحوم ططری اعلام کردند که مراسم ختمی را در تهران برگزار خواهند کرد که زمان و مکان آن متعاقباً جهت اطلاع ملت شريف ايران اعلام خواهد شد.
لازم به توضيح است که مرحوم ططری -عضو سابق حزب اعتماد ملی و از اعضای ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در دوره های نهم و دهم رياست جمهوری- پس از سپری کردن يک دوره بيماری دار فانی را وداع گفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر