این روزها اگر سری به بازار کتاب بزنید، کتاب “وجدان بیدار” رکوردزنی می کند. از تعداد مراجعه و تقاضا برای خرید کتاب تا همهمه هایی که میان برخی فروشندگان بی خبر ایجاد شده که راز این بیداری وجدان چیست که بعد از این همه سال، نام این کتاب را بر سر زبانها انداخته است.
حال و هوای این روزهای بازار کتاب تهران، سبز است. پیام میرحسین در شهر پیچیده و با توصیه برای مطالعه کتاب “وجدان بیدار” مردم سبز سرزمین که حالا ۱۴ ماه است از پیام ها و بیانیه های رهبر سبز در حصر محروم مانده اند، در تکاپو برای دسترسی به این کتاب و خواندن آن هستند.
در حال حاضر چاپ کتاب وجدان بیدار تمام شده و اینطور که برخی کتابفروش ها می گویند، به ناشرین آن اجازه چاپ مجدد داده نشده است. این موضوع، برخی را به تکاپو انداخته تا نسخهی کپی شدهی آن را وارد بازار کنند. تعجب نکنید اگر برای خرید این کتاب قیمت های مختلف از ۵ هزار تومان تا ۷ و ۸ هزار تومان تا ۱۲ هزار تومان هم رو به رو می شوید. برخی کپیها با کیفیت است و برخی هم با فونت ریز و ارزان تر. علاوه بر کتاب فروشی ها، بازار دستفروش ها هم داغ است. اگر احیانا نسخه کپی شدهی کتاب را نداشته باشند با یک تلفن آن را فراهم می کنند. برخی از انتشارات صاحب نام هم خبر می دهند که با وجود ممنوعیت برای چاپ کتاب قرار است به هر شکل چاپ مجدد آن صورت بگیرد. به گفتهی کتابفروشان تهرانی، نسخه های باقی مانده از این کتاب در کتابفروشی ها در همان روزهای اول پس از معرفی، به فروش رفته و به دلیل ممنوعیت انتشار آن و تقاضای بالا، نسخه کپی شدهی آن وارد بازار شده است.
گزارش میدانی خبرنگار کلمه از بازار کتاب تهران حاکی از آن است که با وجود فراخوان رسانه های سبز برای همراهی با میر سبز، مردم خود پیش از آن این همراهی را به شیوهی دیگری شکل داده اند.
* * *
برای پرس و جویی در بازار کتاب در مورد وجدان بیدار “اشتفان تسوایگ” از میدان انقلاب شروع می کنم و تا کریم خان در کتابفروشی ها و انتشارات مختلف پیگیر کتاب می شوم. کمتر فروشنده ای است که طی هفته های اخیر اسم این کتاب را نشیده باشند و از مراجعه فراوان برای خرید آن خبر ندهد. از کتابفروشی ها و انتشارات مختلف تا حتی دستفروش ها، به دلیل تقاضای بالای مردمی در این طرح سبز همراه شده اند.
وجدان بیدار با جلد سبز هم به بازار آمد
پله های زیر زمین یکی از بازارهای کتاب را که به سمت پایین می روم، دست نوشته ای خودنمایی می کند: ” وجدان بیدار رسید “.
وارد کتابفروشی می شوم و سراغ کتاب را می گیرم که سه نسخه متفاوت کپی شده مقابلم قرار می دهد، دو کتاب با جلد زرد و یک شکل که تنها تفاوت آن در کیفیت و چاپ است و کتاب دیگر هم با جلد سبز است. ابتدای یکی از آنها را باز می کنم، توضیحی که در سایت کلمه در مورد کتاب آمده بود، ابتدای آن آمده است. فروشنده که مرد میانسالی است، می گوید: برای موج سبز است. می گویم: جنبش سبز. توضیح می دهد که کتاب بی نظیری است و استقبال از آن عالی بوده است. ادامه می دهد: اگر یک بار بی بی سی هم اعلام کند عالی تر می شود. همه با خبر می شوند.
در مورد محتوای کتاب سوال می کنم که می گوید تازه خواندن آن را آغاز کرده است، و توضیح می دهد: تا زمانی که تقاضا به همین شکل باشد، کپی آن را ادامه می دهیم. روی سه کتاب قیمت های ۵ هزار تومان، ۷ هزار و ۱۰ هزار تومان درج شده است.
به کتاب فروشی دیگری می روم. اسم کتاب را که می شنود، می پرسد: قضیه این کتاب چیست؟ مراجعه زیاد داریم. وقتی برایش توضیح می دهم، اشاره به آدم ربایی مارکز می کند که از آن استقبال خوبی شد. بعد هم اسم کتاب و نویسنده آن را در برگه ای یادداشت می کند و می گوید: در لیست سفارش قرار می دهم.
از ممانعت در چاپ تا انتشار پنهانی
یک کتابفروشی وعدهی فردا و آن یکی قول دو روز دیگر را می دهد و می گوید: انتشار مجدد آن ممنوع شده است و همین که در بازار است، کپی کتاب است.
فروشندهی جوانی معتقد است: اولش جلوی آن مقاومت می کنند. یکی دو هفته دیگر چاپ اصلی پیدا می شود. او که به تقاضای بالای مراجعه برای خرید این کتاب اشاره می کند، می گوید: طبیعی هم هست، چون آقای موسوی دعوت به خواندن کرده است. توضیح می دهد که کپی کار نمی کنند، و ضمن آن می گوید: با این حال اگر تکلیف چاپ اصلی آن معلوم نشود، مجبوریم همین نسخه های کپی را بیاوریم. کیفیت خوبی هم دارند.
کتابفروش دیگری هم درحالی می گوید کتاب دیگر در بازار نیست که همکارش توضیح می دهد: اصل کتاب قاچاقی چاپ شده، هفته بعد وارد بازار می شود.
با این حال در بسیاری از کتاب فروشی ها، حتی کتابفروشی های شناخته شده، نسخه کپی شدهی کتاب وجدان بیدار پیدا می شود.
فروشنده ای می گوید: کتاب خوبی است. من هم در حال خواندن آن هستم. از موضوع کتاب سوال می کنم، می گوید: یک مسیحی است که با خشک اندیشان این دین مبارزه می کند. نثر روانی هم دارد. کتاب برای جنبش سبز است، خوب هم استقبال شده است. همین امروز ۸ تا فروختم.
مسیر را به سمت کتابفروشی دیگر ادامه می دهم. به محض شنیدن نام کتاب، نسخه کپی شدهی آن را می آورد و می گوید: صدها نفر تا حالا مراجعه کردند و همین کتاب را بردند. کامل است. نسخه اصلی ممنوع شده است و غیر از این چیزی پیدا نمی شود.
همزمان خانم جوانی برای وجدان بیدار مراجعه می کند، می گوید که به تعداد زیادی از این کتاب می خواهد. در موجودی کتابفروشی تنها پنج کتاب باقی مانده که فروشنده می گوید: نامحدود با تخفیف سفارش می گیرد. مشتری دیگری هم به بحث آمده و می گوید: با اصلش فرق ندارد. من خودم از همین جا خریدم. با این حال یکی از مشتریان او به آرامی نشانی انتشاراتی در همان حوالی را می دهد که نسخه اصلی کتاب در آن یافت می شود. اگر چه پیگیری برای نسخه اصلی آن بی نتیجه می ماند.
برخی انتشاراتی های معروف هم اگر چه می گویند نسخه کپی کار نمی کنند اما اگر آشنایی پیدا کنی، حتی از طریق آنها هم می توان به وجدان بیدار رسید. یکی از فروشندگان آنها از قیمت های بازار سوال می کند و سپس می گوید: ۱۰ هزار تومان خرج کردن برای کتاب توصیه شده از موسوی عدد زیادی نیست.
فروشنده جوان یکی از کتابفروشی ها با اعلام اینکه این کتاب چاپ تمام است، اشاره می کند: از موقعی که آقای موسوی اعلام کردند روزی نیست که مراجعه برای خرید این کتاب نباشد. اما ما چون کپی کار نمی کنیم، این کتاب را نمی آوریم. مگر آنکه تجدید چاپ شود، که آن هم بعید میدانم، مثل اینکه ممنوع شده است. اما اصل کتاب دیگر نایاب شده است.
جواب ها همه یکی است. پیام میر سبز از داخل حصر به همه رسیده است. پیامی که ترس از خواندن یک کتاب توصیه شده از سوی او نیز، حاکمیت را به واهمه انداخته، تا جایی که به گفتهی اهالی کتاب، وزارت ارشاد از چاپ آن ممانعت کرده است.
وارد کتابفروشی دیگری می شوم، پیرمرد در حال مطالعه کتاب است. از کتاب وجدان بیدار سراغ می گیرم که کتابش را می بندد و روی میز می گذارد و کتاب را از زیر میز مقابلم قرار می دهد و می گوید: کتاب خوبی است؛ اما دیگر تمام شد. ممنوع است. اصلش دیگر پیدا نمی شود. من کتاب را قبل از اعلام آقای موسوی خواندم، کتاب خوبی است. نویسنده کلا مهم است. تسوایگ بعد از گوته از مهم ترین نویسنده های آلمان است. ولی خود کتاب بیشتر دربارهی اصلاح طلبی دینی است. منازعات مذهبی که در دنیای پروتستان اتفاق می افتد در فضای کاتولیکی آن موقع، کتاب متاثر از آن است. نثرش هم خیلی سنگین نیست. جزو کتابهای پابلیک این نویسنده است. او سپس می گوید: صدها نفر مثل شما برای این کتاب مراجعه کرده اند.
یکی از انتشاراتی ها هم می گوید: تنها ۳ تا ۴ نسخه اصلی کتاب را داشته که همان هم پس از رسیدن پیام میرحسین به فروش رفته است. می گوید: به درخواست مشتریان به انبار هم سر زدیم و پیگیر شدیم اما موجودی این کتاب صفر شده است.
رقابت بر سر فروش وجدان بیدار
در مسیر، سراغ دستفروش های کتاب هم که می روم، بلااستثنا همگی نسخه کپی شدهی کتاب را دارند. رقابتی بین آنها برای فروش این کتاب در جریان است. هریک نسخه ای را که برای فروش دارد، بهتر از دیگر نسخه های کپی شده می داند. یکی از آنها می گوید: فروشش ممنوع است. علت را که می پرسم، می گوید: حتما ایرادی داشته که ممنوع کردند. من بی خبرم. اما خدا رو شکر بازار ما که برایش پر مشتری است.
از دستفروش دیگری در مورد تقاضا برای کتاب وجدان بیدار سوال می کنم که می گوید: شما صدمین نفر هستید.
یکی از دستفروشان میدان انقلاب هم که پسر جوانی است، تاکید دارد که کتابش با آنکه کپی است اما کامل است. می گوید: می خواهی پیام کتاب را بگیری؟ اصل و کپی فرقی ندارد. یک “واو” هم از این کم نشده است. ببر، نایاب است و پیدا نمی کنی.
دستفروشی هم اسم کتاب را که می شنود، می گوید: همین که برای سبزهاست؟ هر چه بود امروز تمام شده. او نشانی کتابفروشی داخل یکی از بازارهای کتاب را می دهد که آن هم نسخه کپی شدهی کتاب را دارد.
هر شهروند پنج نفر را از وجدان بیدار مطلع کند
مسیر را به سمت کتابفروشی های قدیمی ادامه می دهم. فروشنده در حالی که در حال چیدن کتاب در قفسه ها است، اسم کتاب را که می شنود، با صدای بلند می پرسد: چه خبر هست همه سراغ این کتاب را می گیرند؟ می دانید شما چندمین نفر هستید؟ می پرسم: چندمین نفر؟ باز سوال می کند منبع کنکوری چیزی شده است؟! دهها نفر مراجعه کردند مثل شما. توضیح می دهم که میرحسین موسوی این کتاب را برای مطالعه معرفی کرده است. می گوید: مثل آدم ربایی مارکز؟
همزمان خانم جوانی هم پیگیر کتاب می شود که وقتی از او سوال می کنم، می گوید: این دومین کتابی است که آقای موسوی معرفی کرده است. می پرسم از کجا باخبر شده است، که می گوید: بالاخره کسی بی خبر نمی ماند، و ادامه می دهد: قرار است هر شهروند این کتاب را به ۵ نفر معرفی کند.
به کتابفروشی دیگری مراجعه می کنم و مشغول جست و جو در قفسه های آن می شوم و همزمان می گویم: وجدان بیدار بین این کتابها پیدا می شود؟ می گوید: برو جلوی دانشگاه، زیراکس کردند می فروشند. خیلی هم با کیفیت است. ادامه می دهد: تا موسوی اعلام کرد، همه مراجعه کردند برای کتاب. اصلا کسی نگاه هم به این کتاب نمی کرد. اجازه چاپ هم نمی دهند. اگر اجازه چاپ بدهند که میره تو لیست پرفروش ها.
بیشتر کتابفروشی های قدیمی نشانی پاتوق دستفروش ها را برای تهیه نسخه کپی کتاب می دهند.
فروشنده دیگری می گوید: جلوی کتابفروشی های میدان انقلاب کپی اش هست. چون چاپ کتاب تمام شده اما این صحبت آقای موسوی شده است، کپی کردند، کیفیتش هم خوب است. کتابفروش ها از آنها می خرند. توی این یک هفته اینقدر آمدند دنبال این کتاب که حسابش از دستم خارج شده است.
سوال می کنم از کجا مطلع شده است، که می گوید: سه چهار نفر اول که که آمدند، کنجکاو شدم که چه خبر است. بعد پرسیدم، گفتند داستان این است. من این کتاب را نخواندم. برو بازار بزرگ کتاب انقلاب، ببین چه خبر است برای این کتاب. ادامه می دهد: گزارش آدم ربایی هم بود که من خیلی سال پیش خوانده بودم. اما این را نخواندم. به هر حال چون موسوی گفته، مردم می آیند سراغش.
فروشنده دیگری توضیح می دهد: همه مغازه ها ندارند، اما کنار خیابان پر است. توی این یک هفته گذشته اینقدر آمدند، چون موسوی اعلام کرده بخوانید. مشتری دیگری که مرد میانسالی است و در میان انبوه کتابهای قدیمی در حال جست و جو است، می پرسد: موسوی نخست وزیر؟ مغازه دار می گوید: به دخترانش پیام داده است. گزارش یک آدم ربایی هم بود. آن هم خوب فروش داشت. شباهت هایی هم با شرایط امروز داشت. این هم حتما مرتبط است. مشتری می گوید: خوب است، حداقل فرهنگ کتاب خوانی بیشتر می شود.
ظاهرا پیام میر سبز در شهر پیچیده است. همه در تکاپو برای رسیدن به یک “وجدان بیدار” هستند …
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر