شیخ مهدی عزیز ، من در چند مورد دیگر هم با تو اختلاف نظر دارم – منظورم اختلافات مبنایی و فلسفی است، نه از آن اختلاف سلیقهها و خالهبازیهای سیاسی که مثلا بین احمد توکلی و محمود احمدی نژاد جریان دارد. اما آنچه موجب شگفتی من میشود علاقهای ست که علیرغم همه ناسازواریهایمان به تو دارم. آدمهایی مثل من برای هر چیزی در این جهان دنبال دلیل عقلی میگردند، حتی برای احساسات عاطفی و تمایلات قلبی شان. بنابر این باید بفهمم که چرا در عالم سیاست و در گیرودار جنبش آزادیخواهی ایران نسبت به تو احساس محبت و ارادت میکنم.
احتمالا خودت میدانی که احترام و ارادت من به جنابعالی هیچ ربطی به لباس و عنوان مذهبیات ندارد؛ اتفاقا بر عکس، گمان میکنم به میزانی که از راه و رسم معهود روحانیت فاصله گرفتی و برای سیاستورزی از قواعد و گفتمان فرا دینی پیروی کردی، علاقه و محبت من به تو بیشتر شد.
به طور مثال، در انتخابات نهم ریاست جمهوری که مجتبی خامنهای با همدستی بیزنسمنهای هرزهی سپاه پاسدارن دلقکی به نام احمدینژاد را از صندوق رای بیرون کشیدند، هاشمی رفسنجانی (که خیلی هم ادعای پراگماتیک بودن دارد) مانند یک ملای دون پایهی منبری از ظلم یزید نالید و شکوائیهای برای عرض حال در دادسرای صحرای قیامت تهیه کرد – عریضهاش را در بقچهای لای خاطرات شخصیاش پیچید و صبح فردای آن روز مثل یک پسر خوب و مودب به محل کارش بازگشت. اما تو درست برخلاف سنت ملایان عمل کردی.
اولا نامه سرگشاده نوشتی و آبروی خلیفه و فرزند دزد و جنایتکارش را بردی (رسم مأنوس رازپرستی حیلهگرانه و مبهمگویی و دو پهلو حرف زدن را – که نشان تجاری صنف ملایان است – یکسره برهم زدی و برای نخستین بار در این محنتکدهی ریا و ناراستی، آشکارا از مجبتی نام بردی و مار خفته در پس پرده ی خونین ولایت را رسوا و عریان مقابل چشم و هوش حیرت زده ی رعیت نامحرم قرار دادی). بعد در کمال ناباوری از تمام مناصب حکومتی استعفا دادی – من هنوز گیج و مبهوتم از آن تصمیم خارق عادت که گرفتی؛ یعنی یکی آخوند باشد و پشت کند به پول و منصب مفت؟ این حادثه از دایرهی فهم تجربی و تاریخی من بیرون است. و سپس حزب و روزنامه تاسیس کردی – آنهم نه با عناوینی از قبیل «حزب فاطمه زهرا» یا «جمعیت اسلامی» یا «پویندگان راه حسین»؛ یکراست رفتی سراغ عنوانی کاملا فرا دینی مانند «اعتماد ملی».
حالا خودت انصاف بده که آیا من حق ندارم این طرز رفتار تو را مختص سیاستمداران دهری و سکولار بدانم و از این بابت همه جا جار بزنم که شیخ مهدی، ما خیلی مخلصتیم بخدا؟
از پارسال تا این لحظه هم که همه میدانند چه حرفهایی زدی و چگونه عمل کردی. آخوندها عموما تنبل و اهل معاملهاند؛ مصلحت را، بی هیچ شرم و حیایی، میپرستند؛ سلطان بلا منازع و بیرقیب عوامفریبی و تهییج احساسات تودههای مذهبیاند؛ در چاپلوسی و غلو کردن نیز استعداد بینظیری دارند. تو نه تنبلی کردی نه معامله؛ نه از تاکتیک موروثی آخوندها در عوامفریبی بهره گرفتی و نه به چاپلوسی از حاکم متوسل شدی. به اعتبار همین چیزهاست که من تو را در حوزه رفتار شناسی و عملگرایی بیشتر به یک سیاستمدار این جهانی و سکولار شبیه میدانم تا یک آخوند سنتی.
از همه اینها گذشته , تو با پرهیز از زد و بند های مرسوم و مصلحت اندیشی های معمول سیاستمداران ، وجوهی روشن از جوانمردی و سیاست ورزی آزادمنشانه و اخلاقی را نیز در صحنه ی تاریک و پر نیرنگ سیاست ایران به نمایش گذاشتی که من تا روزی که انسان باشم و بویی از شرافت انسانی برده باشم ، فارغ از گرایشات سیاسی ام ، تو را عزیز و محترم میدارم.
اما در حال حاضر احساس میکنم که پس از گذشت یکسال از حوادث خونین و شرمآور انتخابات ریاست جمهوری، تو با حفظ گفتمان آزادیخواهانه و غالبا فرا دینی، به دلایلی ترجیح دادهای که در سنگر ظلم ستیزی خود ساکن باشی، به مبادلهی آتش کلامی با سنگر مقابل (به دیده بانی آدمخوارانی از جنس جنتی و احمد خاتمی) بپردازی، و زمین مبارزه را به امان خداوند تبارک و تعالی رها کنی. من البته به واسطه ظلمی که بر مردم ایران رفته (و قتلها و شکنجههایی که همچنان ادامه دارد) از لحن نامههای تو به به کفتاران جاودان جمهوری اسلامی لذت میبرم – به هر حال، جانهای خسته و زخم خوردهی ما پر از عقده و اندوه است و طبیعتا از اینکه تو هنوز با شهامت از جنایات مزدوران مجتبی و پدرش حرف میزنی دلمان خنک میشود.
اما کروبی عزیز، رسواسازی دزدیدن آرای ملت، مهندسی انتخابات، شکنجه و تجاوز جنسی در زندانها، کشتار بیرحمانهی مردم، و تسلط مطلق سپاه و بسیج خونریز اسلام بر کشور حرکتی دلاورانه و ساختار شکنانه بود که سندش را یکسال پیش به نام خودت در تاریخ مبارزات آزادیخواهانهی ملت ایران ثبت کردهاند و حرف تازهای نیست. اینک به یمن شجاعت و صراحت بیان تو نه تنها مردم خودمان بلکه همه دنیا از این جنایات خبر دار شدهاند. جنتی هم که تا خرخره در خون و کثافت فرو رفته یقینا بهتر از همه ما میداند که خودش و ولی فقیه [...] و بی آزرمش چه کردهاند.
حالا سوال اینجاست که اگر تو تصمیم به نشستن و ماندن در همین مرحلهبگیری و من از این بیبرنامگی و در جا زدن ابراز ناخرسندی کنم، چه اتهاماتی متوجه ما خواهد شد؟ تو که تکلیفت معلوم است؛ در هر حال از جانب حکومت سری از سران فتنه محسوب میشوی و از جانب اصلاحطلبان هم تا ابد مصون از انتقاد خواهی بود – چون در فرهنگ ما اصولا کسی که زبان به انتقاد باز کند یا باید دشمن باشد یا ریزندهی آب به آسیاب دشمن، هیچ حالت سومی هم که، العیاذ بالله، متصور نمیباشد. خوشبختانه گرامافون دشمنشناسی لشگر سبز فعلا سوزنش روی کلمه «مزدور» گیر کرده و به محض اینکه بگویی کاف کروبی کمی کج میزند، یک فیش حقوقی برایت درست میکنند کانهو همین دیروز از اسناد کارگزینی بیت رهبری کش رفتهاند و اصغر حجازی شخصا واسطه شده پیش رهبر که: آقا اگه میشه حقوق اینو دوبله کنیم – خوب داره پنبه سران فتنه رو میزنه!
اما کروبی جان اگر روزی این نامه به دستت رسید به چوغولی اعوان و انصار گوش نکن و توجه داشته باش که متاسفانه عنایات ویژهای که بنده در لابلای پنجاه نوشته قبلیام به خلیفهی [...] و تخم حرامش (و دولت منتخبشان) داشتهام امکان هر گونه اضافه حقوق و مزایا از جانب بیت و دولت کریهه و کریمه را منتفی میسازد و اینجانب در کمال بدبختی و قرض و قوله میخواهم از تو کمی انتقاد کنم.
من گمان میکنم اگر به همین منوال پیش بروی ما به جایی نمیرسیم. تو که نمیتوانی یک خمینی جدید بشوی – تازه اگر میتوانستی هم قطعا مطلوب ملت نبود و یک پسرفت و شکست برای جنبش آزادیخواهی مردم ایران محسوب میشد. متاسفانه الان جنبش در یک لاک دفاعی و فرسایشی فرو رفته و با این شیوه شاید در نهایت و پس از تحلیل رفتن قوای اثر گذار جنبش، تو را نیز دستگیر کنند و بعد از مدتی یک ابطحی دیگر تحویل جامعه ایران بدهند. من دلم میخواست تو یک کروبی آزاده و پیشرو باقی بمانی، علل تیره بختیها و عقب ماندگیهایمان را به دقت بررسی کنی و راه برون رفت اساسی از منجلاب جمهوری اسلامی را پیشنهاد کنی. تنها در این صورت بود که کروبی میتوانست برای مردم ما یک ماندلای دیگر باشد و ایران و بشریت همیشه از او به نیکی یاد کنند. خیلیها فکر میکنند تو در این حد و اندازه ها نیستی ولی من صراحت لهجه و روحیهی ساختار شکنی و آزادگی و دلاوری که در تو دیدم در هیچیک از نقش آفرینان عرصه سیاست در ایران نمیبینم.
پس باز هم تکرار میکنم که ما خوب میدانیم جنتی چه جور جانوری ست. تو بگو چه کار کنیم با او؟ صبر کنیم تا بمیرد؟ خودت میدانی که او عمر جاودان دارد. منتظر بمانیم تا انتخابات بعدی ولی فقیه اجازه بدهد آقای خاتمی یا محسن رضایی کاندید بشوند و همه با حفظ آرامش به پای صندق رای برویم؟ لطفا بگو چکار کنیم اما نگو که جنتی تقلب کرده و مجتبی آدم کشته، چون همه این را میدانیم ( و میبینی که از رو هم نمیروند و هر چه تو بیشتر میگویی باز هم به ظلم و جنایت ادامه میدهند – احتمالا چون جنایت را یک فریضه الهی میدانند). پس لطفا یک چیز دیگر بگو. منتظر جوابت هستم. مرسی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر